سلام بر عاشورا و عاشورائیان

عاشورا یعنی...

عاشورا یعنی اوج مظلومیت و سخاوت و شجاعت و جود حسین علیه السلام

یعنی راضی بودن به رضای پروردگار

 یعنی ابراهیم وار، بردنِ اسماعیل ها به قربانگاه

  یعنی عطش و آتش کودکان و سر مستی دشمنان

عاشورا یعنی بی آبی و تشنگی و شیون کودکان

یعنی بریده شدن دست ها و قطعه قطعه شدن پیکرها

عاشورا یعنی تیر سه شعبه خوردنِ پسر، جلوی دیدگان پدر و به آسمان پرتاب کردن خون او که خدایا کوچکترین قربانی ام را قبول فرما

عاشورا یعنی پرسش های پی در پی دختران حرم و سکینه ی بلبل زبان از پدر:مگر کسی که سفر رفته بر نمی گردد؟

 یعنی وداع  جانسوزخواهر خسته با برادری دلشکسته از عهد شکنی کوفیان

عاشورا یعنی بی حسین بر گشتن ذوالجناح از قتلگاه

عاشورا یعنی  به نیزه رفتن سرها و در کوچه و خیابان گرداندن اسیران

یعنی صدای هلهله دشمن و فریاد واعطشای اهل حرم

عاشورا یعنی اوج  وفا داری و غیرت عباس(ع)

عاشورا یعنی جوانمردی عباس(وقتی حضرت عباس با یکی از سپاهیان پسر سعد وارد نبرد شد با ضربه ی حضرت شمشیر از دست دشمن افتاد عباس(ع) اجازه داد وی از اسب پیاده شود شمشیرش را بر دارد ناگهان صدای احسنت جوانمرد از اردوی دشمن بر خاست برخی نوشته اند دشمن عباس نخستین کسی بود که به عباس(ع) لقب جوانمرد داد)

عاشورا یعنی دلدادگی به همه ی خوبی ها

  یعنی  گریه اهل زمین و آسمان بر مظلومیت مظلومان کربلا

 یعنی  دل کندن از هرچه غیر اوست و دلبستن به هرچه خواست اوست

  یعنی حیرت اهل زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش از هنرنمایی عاشقانه ی حسین علیه السلام

عاشورا یعنی  یک انتخاب بین ماندن در  ذلت و زبونی و یا کشته شدن در راه خدا ورسیدن به سروری و آقاییِ هر دو جهان

 عاشورا یعنی از گودال قتلگاه به اوج آسمان ها رسیدن و لباس عزت بر قامت کردن

عاشورا یعنی دانشگاهی که نمره ی قبولی اش  یوسف را از قعر چاه و حسین را از گودال قتلگاه به اوج آسمان عزت و بندگی می رساند

عاشورا یعنی در هر زمان و مکان، پیامِ همیشگیِ هل من ناصرِ حسین علیه السلام  را به گوش جان شنیدن و تا ابد در کنار حضرت بودن و با حسین مردن و با حسین محشور شدن و از او شفاعت خواستن ان شاءالله

و شام غریبانِ اهل بیت یعنی اوج دنائت و  رذالت و پستی و حقارت مدعیان پیروز جنگ  که با اسارت زنان و کودکان، خود را بیش از پیش رو سیاه دنیا و آخرت کردند.
طاعات و عبادات و عزاداری همه ی شما قبول حق باشد.

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (7)  

تأکید عبیدالله به فرماندهان؛بر حسین سخت بگیرید
عبیدالله در نخستین نامه ای که به حر نوشت از حر خواست امام حسین(ع) را در بیابانی بی آب و علف و غیر آباد نگاه دارد و اجازه  جا بجا شدن به او ندهد همچنین حامل نامه را مسؤل کرده بود تا مراقب اجراى فرمان عبیدالله باشد.
حر ریاحی که چاره ای جز این نداشت بر امام(ع) سخت گرفت و به حضرت اجازه نزدیک شدن به فرات را نداد در همین جا بود که زهیر از امام خواست تا جمعیت دشمن اندک است، جنگ را آغاز کنند؛ اما امام فرمود: ما شروع کننده نخواهیم بود.
 عبیدالله به همه ی فرماندهان که به کربلا اعزام می شدند تأکید بر سختگیری داشت حتی  زمانى هم که عمر بن سعد را به کربلا فرستاد به او گفت: به گونه‌ای نیروهایت را مستقر کن که اجازه استفاده از آب فرات را به امام حسین(ع) ندهى.
لحظه به لحظه بر سپاه دشمن افزوده می شد اما ...
حضرت و خاندانش در صحرای خشک و سوزان کربلا در محاصره ی کامل  دشمن قرار داشتند گرچه راه ورود و پیوستن به امام حسین(ع) مسدود بود ولی راه خروج باز بود و اگر کسی می خواست از سپاه امام برود مانعی برایش نبود همانطور که برخی مانند فراس بن جُعده وقتی دید کار بر خلاف آنچه تصور می کرده دشوار به نظر می رسد از امام اجازه خواست امام(ع) هم اجازه فرمودند و او شبانه آنجا را ترک کرد
در تعداد سپاه دشمن  که برای کشتن حضرت به کربلا آمده بودند اختلاف نظر است اما بیشتر مورخین آورده اند که عمر سعد با چهار هزار سپاه وارد کربلا شد و  اتفاق نظر است که حضرت ناگزیر در کربلا خیمه زد زمانى هم که ابن زیاد خبر توقف امام حسین(ع) در کربلا را شنید، نامه‌ای به آن حضرت نوشت و در آن خطاب به امام گفت:‌ای حسین! امیرالمؤمنین به من دستور داده است خوب نخوابم و سیر نخورم تا آن که یا تو را بکشم یا تسلیم دستور یزید کنم. وقتى نامه به امام (ع) رسید، حضرت آن را  قابل جواب ندانست و دور انداختند...
ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (6)

حریف و افراط و تفریط در واقعه ی عاشورا
منابعِ تاریخیِ واقعه ی عاشورا  را که می خوانیم با تحریف و افراط و تفریط هایی مواجه می شویم که به نظر می رسدیا با هدف فضیلت تراشی صورت گرفته
و یا از سر دلسوری که می خواسته اند از مستمع اشک بگیرند
 و یا قصد گوینده یا نویسنده از  بیان مطالب فاقد پشتوانه،تخریب قیام امام(ع) بوده است
 البته منع 200 ساله ی مورخان شیعی از نوشتن تاریخِ واقعه کربلا سبب شده تاریخ نویسان نتوانند تاریخ کربلا را از گزند مخالفان قیام رهایی بخشند وقتی واقعه ی پر عظمت کربلا این همه سال سینه به سینه برای شیعیان نقل می شده بدیهی است افراط و تفریط و تحریف هم صورت می گیرد
اما مهمتر از دلایلی که به آن اشاره شد عدمِ تحلیل بی طرفانه و محققانه و غیر متعصبانه  از قیام امام علیه السلام است که البته جای خالی چنین تحلیلی می تواند عدم استقبال مردم باشد که بیشتر خواهانِ مطالب سوزناک و گریه آور هستند تا تحقیق و تحلیل.
.ما گمان می کنیم اگر واقعه ی کربلا را پر و بال دهیم آن را بزرگش کرده ایم شاید نمی دانیم امام(ع) خود و خاندانش و قیامش و هدفش به اندازه ای بزرگ و مهم و با عظمت هستند که تمجیدها و بزرگنمایی ها و زیاده گویی های ما نه تنها ثواب و صواب نیست که اگر گوینده یا نویسنده توبه و جبران نکند گناهش نابخشودنی است.
ورود به میدان تحلیل و بیان تحرف ها شجاعت می خواهد؛
در میان روحانیون عصر حاضر شهید مرتضی مطهری استادانه و دلسوزانه و البته بسیار شجاعانه به تحریف های عاشورا پرداخته اند گرچه ایشان در این راه تنها نیستند ولی شجاعت ایشان قابل تقدیر است.
بر گردیم به تاریخ و دستور ابن زیاد برای توقفِ امام(ع) در کربلا و اصرار بر جنگ یا بیعت...
ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (5)

«حر بن یزید ریاحی اولین مانع رفتن امام به کوفه»
به حسب ظاهر همه چیز در کوفه برای یک قیام عمومی و بیرون راندن غاصبین و قطع کردن دست های متجاوزین به بیت المال و بر قراری عدالت فراهم بود ولی چنین چیزی از مردمان سست عنصر کوفه که  لایه های مختلفی داشتند و در پیمان شکنی و بی وفایی شهره بودند بر نمی آمد اما همانگونه که اشاره شد امام حسین علیه السلام با همه ی نا مردمی های کوفیان تردیدی در اراده ی رفتن به کوفه ندارند تا اینکه حر با هزار سپاه از جانب عبیدالله راه را بر حضرت سد می کند و مانع رسیدن ایشان به کوفه می شود.
حر کیست؟
«حرّ ‌بن یزید ریاحی» از نژاد قبیله تمیم است.
به واسطه ی شهره ای که وی در شجاعت و جنگجویی دارد عبیدالله به او مأمویت می دهد سر راه بر حسین(ع) بگیرد و منتظر دستور بماند
خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند.
کوفیان، حر را به عنوان یکی از بزرگان و جنگ‎آوران می شناسند
حر در بر خورد با امام گرچه سختگیری کرد ولی کوچکترین جسارتی به حضرت نکرد
حر بدون انکه بروز دهد شیفته خلق و خوی امام شد
حر خود و سپاهش پشت سر امام نماز خواندند معنای این حرکت کاملا" مشهود است
حر به امام عرض کرد من نه برای جنگ که برای بردن(انتقال) شما به کوفه مأموریت دارم با این حال حر بن يزيد پس از دریافت نامه از جانب عبیدالله  بر امام حسين علیه‌السلام سخت گرفت وایشان را به سرزميني غيرآباد وارد و مجبور به توقف نمود. امام حسين علیه‌السلام ناچار شد در آن جا توقف كند و آن را خيمه‌گاه خويش قرار دهد...
ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (4)

قافله‌ای از غدیر راهرو کربلاست

قافله ای که سَروَر و آقایش می فرماید:مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمی‌دانم.

ناگفته نماند در برخی منازل و بین راه افرادی به کاروان امام حسین(ع) ملحق شدند ولی وقتی به قول امروزی ها دو دو تا چهارتا کردند و دیدند این سفر با خواسته های نفسانی و دنیاییِ آن ها در تعارض است از نیمه ی راه بر گشتند امام حسین علیه السلام از آنجا که انگیزه الهی داشتند در خطبه ها هدف خود را صریح و شفاف با مردم در میان می گذاشتند در منزل زُباله امام فرمودند: شیعیانِ کوفه ما را بی یار و یاور گذاشته اند. اکنون هر کدام از شما می‌خواهد در راه ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد و هر کس هم از شما بخواهد، می‌تواند بازگردد و از سوی ما حقی بر گردنش نیست  پس از  خبر شهادت «مسلم بن عقیل» و هانی بن عروه نیز امام حسین علیه السلام با یارانش اتمام حجت کرد.در همین وادی گروهی که به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، از حضرت جدا شدند.

پیوستن یا جدا شدن مردم در روحیه ی حضرت بی تأثیر بود از این رو  امام(ع)به حركتِ الهی و اعتراضي خويش به سوي عراق ادامه داد. ولي از توقفگاه شراف که گذشتند با سپاه يك هزار نفري عبيدالله بن زياد به فرماندهي حر بن یزید ریاحی روبرو گرديدند.

حر بن يزيد که خود مردی دلیر و شجاع بود از سوي حصين بن نمير مأموريت داشت كه در راه بینِ مكه و كوفه به گشت زني پرداخته و در صورت برخورد با قافله امام حسين علیه‌السلام، آن را رديابي كرده و مانع ورودش به كوفه گردد. امام حسين علیه‌السلام به محض رويارويي با سپاه خسته و تشنه حر بن يزيد با آنان مهرباني كرد و همه را سيراب و از الطاف خويش برخوردار گردانيد...

ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (3)

قافله‌ای از غدیر راهرو کربلاست

برای غفلت  زده و یا آنکه خود را به خواب زده باشد فرقی بین غدیر و عاشورا نیست مگر در سقیفه چند نفر به پشتیبانی مولا علی(ع) بر خاستند؟بیشتر کسانی که در غدیر شاهد و ناظر انتخاب علی(ع) به جانشینی رسول خدا(ص) بودند درسقیفه سکوت کردند و یا  رأی مخالف دادند همین اتفاق در کوفه و واقعه ی جانسوز عاشورا به شکل دیگری رخ داد.

امام حسین علیه السلام در راه کوفه؛

امام حسین (علیه السلام) پس از یک سفر سخت و طولانی روز اول محرم در مکانی به نام قصر مقاتل فرود آمدند گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند حضرت با حضور در جمع آن ها اهدافِ سفر به کوفه و دلیلِ سر پیچی از بیعت با یزید را تشریح کردند و از آن ها خواستند به کاروان ملحق شوند ولی هرکس برای همراه نشدن با ایشان بهانه آورد

بعضی با صراحت گفتند دل ما رضایت به مرگ نمی‌دهد

بعضی داشتن زن و فرزند را بهانه کردند

 بعضی هم مشکل حق الناس را پیش کشیدند که مال بسیاری از مردم نزدمان می باشد و چون خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، بنابراین از یاری تو معذوریم.

در همین منزل (قصر مقاتل) عبید‌الله‌ بن حرّ‌جعفی با امام(ع) ملاقات داشتند حضرت دعوت به یاری کردند، ولی حر اجابت نکرد امام(ع) فرمود: پس اگر ما را یاری نمی‌کنی پرهیز کن از همراهی با کسانی که با ما سر جنگ دارند سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، او را به رو در آتش می‌افکند.

حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند

امام حسین(ع) با اینکه اخبار کوفه را به شدت رصد می کنند  و از التهاب و اوضاع  شهر  خبر دارند ولی بنا به وعده ای که به مردم داده اند مقصد اصلی همچنان کوفه است...

ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (2)

صدای زنگِ کاروان آهنگِ غم انگیزی دارد

ذکر این نکته در باره رویداد واقعه عاشورا ضروی است که تنها 50 سال پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین اتفاق غم انگیزی رخ می دهدآنهم در عصری که هنوز برخی از اصحاب در قید حیاتند و به یاد دارند حضرت رسول (ص) فرمود:حسن و حسین سید و سروران اهل بهشتند و کسی هم منکر محبت حضرت به فرزندان حضرت زهرا(س) نیست با این همه پس چرا واقعه و جنایت عاشورا شکل گرفت و چرا بسیاری در این باره سکوت کردند؟

پاسخ روشن است  همه ی این چراها به سر گذشت غدیر بر می گردد اگر واقعه ی غدیر کتمان و معامله نمی شد واقعه عاشورا رخ نمی داد

اگر غدیر کتمان نمی شد فساد سیاسی و زد و بندهای قبیله ای به وجود نمی آمد

اگر غدیر از یادها نمی رفت مبنای حکومت ولایت می شد نه خلافت

بعد از نادیده گرفتن واقعه ی غدیر مبنای حکومت خلافت شد و رفته رفته تبدیل به سلطنت شد

اگر مطابقِ واقعه ی غدیر، حکومتِ ولایی و علوی شکل می گرفت اصحاب و آن هایی که همه ی افتخارشان جنگیدن در رکاب پیامبر(ص)  و همنشینی با آن حضرت بود تن به فساد سیاسی  و ریا و دنیا طلبی نمی دادند و شکم شان را از لقمه ی حرام پر نمی کردند

اگر اصحاب بر سر دنیا خواهی و افتخاراتشان معامله نمی کردند کسی چون سعد بن ابی وقاص با گرایش سیاسی و مصلحت اندیشی و...  در باره برتری علی(ع) نسبت به آن سه نفر تن به سکوت نمی داد و 50 سال پس از رحلت پیامبر(ص) و در واقعه عاشورا  فرزندش عمر برای رسیدن به زی و زیور و  ملک ری کمر به قتل فرزند زهرا(س) نمی بست

اگر غدیر را کنار نمی گذاشتند معاویه نمی توانست اسلام را کنار بگذارد و فرزند نا لایقش را بر مسلمانان بگمارد...

ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام (1)

صدای زنگِ کاروان آهنگِ غم انگیزی دارد

سر قافله ی این کار وان کیست که با چهره ای بشاش، استرجاع زمزمه می کند و به زنان و مردان شجاع و جوانان  و نو جوانانِ دلیرِ همراهش نوید بهشتِ جاویدان می دهد؟

آقای قافله حسین علیه السلام فرزند فاطمه(س) است که بنا به دعوت مردم عراق و هجده هزار نامه به سوی کوفه حرکت می کند

روز حرکت کاروان؛

کاروانِ کربلا روز هشتم ذی‌الحجه سال 60 هجری از مکه به سمت عراق حرکت کرد.

کاروان گاه آهسته و گاه باشتاب ولی سنجیده و هدفمند در پاسخ به تمنای اهل کوفه به راهش ادامه می دهد

این  کاروان که آقایش جسین(ع) است جان نثاران و زنان و مردان شجاعی با خود دارد که تاریخ هر گز به خود ندیده است

امام(ع) پس از دو روز طی مسافت در منزل ابطح و روز یازدهم «تنعیم و روز دوازدهم در منزل«صَفاح»  که فاصله ی چندانی با هم ندارند فرود می آیند فرود امام(ع) در منازل بیشتر برای کسب خبر از مسافرانی بود که از کوفه می آمدند و با سخنرانی خود مردم را از هدف سفرشان به کوفه آگاه می کردند

امام (ع) در هر منزل  از کسانی که سابقه ی دوستی با خاندان رسول(ع) داشتند دعوت می کردند با کاروان ملحق شوند

کاروان همچنان پیش می رود و منزل های«عقی، ذات عرق ، حاجر (حاجز) فید، خزیمه،شقوق، زرود، ثعلبیه، زباله، القاع، عقبه، عذیب‌الهجانات و...  را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد پیک ها نیز همزمان به سوی شهرها در حرکتند تا خبر سفر امام(ع) و یارانش را اطلاع رسانی کنند...

ادامه دارد

بیعت در غدیر  و پیمان شکنی در سقیفه(2)

و نادیده گرفتن آیه ی اکمال
کاروان،خوشحال از این که بی هیچ حادثه و دغدغه ای همراه با پیامبر(ص) مناسک حج را انجام داده و ره توشه ای فراهم کرده در راه  بازگشت، خود را به وادی غدیر می رساند اینجا محل جدا شدن مسافران حج به سوی عراق و مصر و مدینه است برخی از غدیرعبور کرده اند و خیلی ها هنوز به این وادی نرسیده اند.
زمان، هیجدهم ذی الحجه است 5 ساعت  از بر آمدن آفتاب می گذرد کاروان خسته و تشنه در دل آفتابِ سوزان به راه خود ادامه می دهد اما گویی قرار است اتفاقی بزرگ رخ دهد که نامِ نه چندان معروفِ غدیررا برای همیشه در تاریخ جاودانه کند.
آری اینجا غدیر است؛
غدیر یعنی سر آغاز رسالتِ آسمانی تمام پیامبران
غدیر یعنی  مهم‏ترین روى‏داد تاریخى عصر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
 غدير یعنی بی منتهای جاودانه،
بالا یعنی رفتن دست تمامت اسلام
 غدیر یعنی بالاترين و والاترين رخداد تاریخ
غدیر یعنی زنجیره ی تداوم ایمان
غدیر یعنی لحظه های هیجان حیات
غدیر یعنی شکوه تاریخ
غدیر یعنی روز شکوفایی ولایت در قاموس خلقت
غدیر یعنی اتمام حجت بر مردم
غدیر یعنی چراغ و نشانه ی راه
غدیر یعنی تلاوت آیه های رهایی بشر
غدیر یعنی جانمایه ی اعتلای بشریت
روز یعنی اکمال دین و رضایت پروردگار
غدیر یعنی فرودگاه موکب مقدس پیامبر خدا
غدیر یعنی قرارگاه فرماندهی سپاه توحید
غدیر یعنی راوی شور و شادمانی و شگفتی و سرور
غدیر یعنی دریایی که از درونت اقیانوس سر بر اورد
 غدیر یعنی بهار خجسته و  لحظه  زیبای شگفت انگیزِ واقعه بزگ 18 ذیحجه
غدیر یعنی روز شکوفایی ولایت در قاموس خلقت
غدیر یعنی روز پیمان با ولایت و امامت...
ادامه دارد

بیعت در غدیر  و پیمان شکنی در سقیفه(1)

نا دیده گرفتن آیه ی اکمال
اكنون سال دهم هجرت است پيامبر خدا(ص) پس از طی ده سال مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر عزم رفتن به خانه خدا و ادای مناسک حج  را دارد
 بنا به اهمیت این حج که به حجه الوداع شهرت یافت حضرت ختمی مرتبت(ص)(ص) آحاد مردم را به زیارت خانه ی خدا می خواند مردم نیز که عددشان را هزاران نفر ذکر کرده اند با شور و اشتیاق فراوان لحظه شماری می کنند تا با پیامبر خدا(ص) همراه شوند
كاروانِ مسلمان با شور و شوقی وصف نا پذیر به سوى خانه خدا پيش ميرود.در این سفر،حضرت محمد (ص ) مراسم حج و آداب اسلامی را به مردم آموزش ميدهد.
این نخستین سفری است که مردم،متحد و یک پارچه در صفوف به هم فشرده، همسان و برادر و برابر و به دور از برتریِ رنگ و نژاد، قدرت اسلام و شكوه ايمان را به نمایش می گذارند در این سفر فراتر و فروتری وجود ندارد پیامبر خدا(ص) از جنس خود آن هاست و اگر بناست برتری وجود داشته باشد چه کسی شایسته تر از پیامبر(ص) که زمین و آسمان به وجودش مفتخرند؟
اکنون مراسم حج پایان یافته و کاروانيانِ آخرين حج(حجه الوداع) خوشحال از رو توشه ی معنویتی که از وجود مبارک پیامبر خدا نصیب شان شده پس از 23 روز  دوری از خانه و زن و فرزندانشان می خواهند هر چه زودتر به شهر و دیار خویش باز گردند.
کاروان از مکه خارج شده و  در آفتاب سوزان هرکس به سوی وطن خویش در حرکت است و به راه خود ادامه می دهد در خصوص گرمای آن روزها سید بن طاووس روایتى از زبان یکى از حاضران در غدیر به این صورت نقل مى‏کند: ما زمانى به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتى را روى زمین مى‏انداختى از شدت گرما پخته مى‏شد...
ادامه دارد

«عیدقربان،جشن رها شدن از اسارتِ تعلقات»

اسماعیل های درون و بیرون
هرکس اسماعیلی دارد(مال  و نام و شهرت و همسر و فرزند) که او را چون جان شیرین دوست دارد
 اسماعیل برای همه عزیز است به ویژه برای پدرِ سالخورده ای که پس از سال ها انتظار در اوج نا امیدی خداوند به او نور دیده و جگر گوشه ای چون اسماعیل عطا کرده است
ابراهیم پیامبر(ع) دلبستگی به پسرش اسماعیل(ع)دارد نگاه به فرزندش خستگیِ جانکاه را از او دور می کند و زخم هایش را التیام می بخشد ابراهیم با بودن اسماعیل روزهای خوشی دارد تا این که در کمال ناباوری در عالم خواب که عین بیداری است به او  امر می شود همان پسری را که به او عشق می ورزد و او را از جان و مال عزیزترش می داند باید کارد بر حلقش فرو کند گلویش را ببرد و دست و پا زدن و در خون غلتیدنش را با چشم هایش ببیند!
 آری ابراهیم!تو باید فرزندت را در راه خدا قربانی کنی!
ابراهیم نمی تواند باور کند ولی پیام دو باره و سه باره تکرار می شود حال نوبت ابراهیم است که تصمیم بگیرد
نبرد با نفس اماره و پاره کردن زنجیرهای تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان های مال پرستی و دنیاطلبی آسان نیست  ولی ابراهیم  خلیل الله است و خوب می داند سر بریدن فرزند در مقابل تسلیم و سر سپردگی و عشق و علاقه و یقین به مولا ناچیز است
سرانجام ابراهیم پیامبر(ع) مهر پدری را گسست و زنجیر تعلق و وابستگی را پاره کرد و از پای خویش گشود و کارد بر گلوی تنها فرزند دلبدش کشید اما کارد، اذن بریدن نداشت در چنین روزی پدر و پسر،چه می گویم که نازکی حلق اسماعیل(ع) و اراده ای به استحکام تیزترین شمشیرها پیروز امتحان بزرگ شدند و ابراهیم به مقام بلند و ارجمند بندگیِ خدا نایل شد و  امروز عید قربان نام گرفت.
عید سعید قربان عید فدا کاری و ایثار و کرامت انسانی و  ایثار و  اخلاص و عشق و وارستگی بر شما مبارک باد.

«عرفه روز شستشوی زنگار غفلت و معصیت»

روزی که با نام حسین(ع) گره خورده و با دعایش جان گرفته

روز از خاک گذشتن و به افلاک پیوستن است

روز گسترده شدن سجاده به وسعت هستی

روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا

روز نیایش و بارش اشک و اعتراف به گناه و البته دریایی به وسعت بخشش الهی

روز درک و  فهم و شناخت خالق

عرفه یک آغاز است آغاز مناسک حج با پایانی که مزد و اجرش را جز خدا نداند

عرفه دل به دریا زدن است  دریای بی کرانِ نیایش عرفات شناگر خود را می طلبد

عرفه روز اصرار و پافشاری کردن و خواستن از حضرت دوست است

دست از طلب ندارم تا کام من بر اید

یا تن رسد به جانان یا جان زتن بر آید

روز عرفه اوج امیدواری به رحمت خدا و روز نومیدی شیطان است

در روز عرفه هرکس چیزی از خداوند طلب می کند که هر کدام درجاتی دارد  ولی نکوست در این روز از خالق بی همتا که بخشایندترین و مهربان ترین است بخواهیم در این روز بزرگ،زنگار آلودگی از دل هایمان بزداید و ما را از جمله ی پاک شدگان از گناه قرار دهد

در اهمیت این روز همین بس که حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند

عرفه روزغنیمت شمردنِ فرصت هاست فرصتِ بخشیده شدن و حتی بخشیدن

غروب عرفه نه تنها غم انگیز نیست که دل انگیز است در این لحظه از خدا بخواهیم غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گرداند تا در دنیا و اخرت انگشت نما و رسوار نشویم.

بیاییم در این شب و روزهای مبارک برای هم دعا کنیم و رفتگان را از یاد نبریم با صلوات بر محمد و آل محمد(ص)

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد 🌺

شب جمعه و همراه شدن با خاطرات در گذشتگان

ذکر همان یاد آوری و تکرار  و بیان کردن و...است و چه ذکری برتر از صلوات بر محمد و آل محمد(ص) به ویژه در شب و روز جمعه که رهگشای زنده ها  به سوی سعادت و  موجب شادی روح در گذشتگان است
نکند به تکررا فکر کنیم که تکرار صلوات برای کسانی که دست شان از هرگونه عمل خیر کوتاه شده نشاط آور و برای زنده ها مایه ی خیر و برکت و رهگشاست پس این شادی و نشاط را از مسافران ابدی دریغ نکنیم
گفت: فرق است برای آنکه یارش در بر
با آنکه دو چشم انتظارش بر در
برای من و شما که هم اکنون در عالم زندگان، آزاد و مختار گام بر می داریم و ذکر می گوییم و از خداوند طلب توفیق جبران می کنیم  بی شک حال روز کسی را که در آنسوی خاک و دل زمین  و گودالی به نام قبر آرمیده نمی توانیم درک کنیم  و شاید باورش کمی مشکل باشد که رفتگان فریاد و التماس بازگشت به دنیا را دارند تا بلکه توفیق عمل خیر بیابند و جبران کنند اما افسوس که رفتگان را امید بازگشت نیست و ماندگان را امید ماندن.
قدر مسلم این ما هستیم که دیر یا زود به سوی آن ها می رویم و با افسوس از عمر هدر رفته به بازماندگان مان التماس دعای خیر خواهیم داشت پس چه بهتر خیرات کنیم تا برایمان خیرات کنند
گرچه به یاد خدا بودن و ذکر صلوات و دعا در همه ی لحظه ها دارای اجر و  ثواب است و به اذکار سفارش فراوان شده است ولی شب جمعه ویژگی خاصی دارد که از دعاکننده خواسته شده در حق مؤمنین بسیار دعا کنند،چنان‏که حضرت زهرا سلام الله علیها در حق همسایه ها و دیگران بسیار دعا می‏کردند تا جایی که مورد پرسش فرزندان گرامی شان قرار گرفتند.
همچنین روایت شده هر کس براى ده نفر از برادران مؤمنی که از دنیا رفته اند طلب آمرزش کند بهشت بر او واجب می ‏شود.
شادی روح همه ی در گذشتگان و اسیران خاک رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد 🌺

«نخستین جمعه ماه شوال و یهانه ای برای دعا»

روز اول ماه شوال هم با همه ی فضیلت و ثواب عبادتش که فرموده اند کمتر از شب قدر نیست  پایان یافت
زمان در میان غفلت ما می گذرد و ما همچنان تماشا کننده ی شتابِ بی امان گذر لحظه ها هستیم.
شب و روز جمعه را دریابیم تا دریافته شویم!
اگر حضرت یعقوب همان وقتی که فرزندانش از او خواستند در حق شان دعا می کرد بی تردید مستجاب می شد ولی حضرت که می دانست در وقت سحرِ شب جمعه تأثیر دعا بیشتر است آن را به وقت سحر شب جمعه موکول کرد
شب و روز جمعه ویژه دعا برای مؤمننِ غمگینِ زندانی و درماندگان و گرفتاران و مظلومین است
و دعا برای شفای بیمارانی که آرزویشان ترخیص شدن از بیمارستان است
دعا برای کامیابی و موفقیت جوانان
دعا برای آمرزش اموات که بی شک به گردن مان حق بزرگی دارند
دعا برای رفع گرفتاری های اقتصادی و نابود شدنِ بلای ویروس کرونا
دعا برای تعالی روح شهدا و اجر و پاداش و  آرامش قلبی خانواده های شهدا
دعا برای دوستان و نزدیکان و حتی مخالفان مان
دعا برای شادی دل ها و زدودن غم ها از دل همه
دعا برای ایجاد گشایش در رزق و روزی و رنگین و برکت یافتن سفره ها
دعا برای آرامش و عشق پایدار در زندگی زناشویی
دعا برای بر آورده کردن رضایت قلبی پدر و مادر ان
دعا برای به ثمر نشستن زحمت ها برای فرزندان
دعا برای درک بیشتر و بهتر از خویش و خالق و مالک هستی بخش و توفیق دیدن نعمت ها و شکر بیکرانِ رحم کننده و نعمت دهنده ی بی حساب.
دعا و خواندن فاتحه و خیرات برای شادی روح عزیزان و اسیران خاک که دست شان از هر عمل خیری کوتاه شده و ملتمسانه التماس دعا دارند با صلوات بر حضرت محمد و ال محمد.
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

شب قدر،شریف ترین و با فضیلت ترین شب سال(5)

(امام خمینی (ره):
بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ایی

که میان تو و او جز تو کسی حائل نیست

گاه می پرسیم شب قدر کدام شب است؟برای آدم عاشق که می خواهد دل به معشوق بسپاردچه فرقی می کندشب قدر، اولِ ماه مبارک باشد یا  شب های  هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم،بیست و سوم،بیست و هفتم،بیست و نهم و...؟ آنچه می دانیم؛ مشخص نبودنِ شب قدر مي‌تواند رحمت و لطف ديگري از خداوند باشد كه انسان بتواند در چند شب، عاشقانه هایش را به پای معشوقش بریزد و با او ارتباط برقرار كرده و راز و نياز كند

راز و  نیازی که دستمایه اش عشق نباشد ابتر و بیات است

مولوی عقیده دارد هر عشقی غیر از عشق خدا قابل بیات شدن است عشق بیات نمی تواند کمترین شور و شوقی در معشوق ایجاد کند ولی عشق حقیقی سرشار از هیجان و سوز و گداز های خیره کننده و رویش و تازه شدن است

معشوق واقعی کجا و معشوق مجازی کجا؟

معشوق واقعی جمالش فانی و زود گذر نیست

عهد شکن و بد قول و خودخواه نیست

معشوق واقعی سهم خواهی نمی کند

معشوقِ واقعی از هر گونه آفات طبیعی به دور است

پیر و ضعف و بیماری و بی حالی و خواب و خستگی ندارد

معشوق واقعی به عاشقش خشم نمی گیرد مانند عشق مجازی بعد از وصال تکراری و روزمره  و دلزده و بهانه جو نمی شود

معشوق واقعی نقص کمال و کاستی و کهنگی ندارد

معشوق واقعی از هر عیب و نقصی بری است

معشوق واقعی در گذر زمان اخلاق و رفتارش تغییر نمی کند اهل پشت کردن و قهر و سهم خواهیِ بیشتر نیست

معشوق واقعی عشقش زنده است

شعر؛

عشق زنده در روان و در بصر

هر دمی باشد ز غنچه تازه تر

 عشق آن زنده گزین که باقی است

کز شراب جانفزایت ساقی است

عشق آن بگزین که جمله انبیا

یافتند از عشق او کار و کیا

البته که؛

ز عشق ناتمام ما ، جمال یار مستغنی است

به آب وتاب وخال وخط چه حاجت روی زیبا را

 پایان

شب قدر،شریف ترین و با فضیلت ترین شب سال(4)

ره آسمان درونست پَرِ عشق را بجنبان
رسول مکرم اسلام (ص) درباره شب قدر فرمودند: «خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و هیچ‌ یک از امت‌های پیشین، از این موهبت برخوردار نبوده‌اند.» بر این اساس هر شخص در طول سال می‌تواند تقدیری در شب قدر برای خود رقم بزند ، تقدیری که متناسب با طاعت و عبادت و دلدادگی او به درگاه باری‌تعالی رقم می‌خورد. شایستگی هر کس به اندازه دلِ پاکیزه و عاری از گناه و قلبِ آشتی جویانه و بی کینه و خالی از حسد او با خلق خداست به اندازه ی دستگیریِ بندگان ناتوان و خدمتگزاریِ بی منت به همنوعان است
به اندازه ی عبد بودنِ محض و عشق واقعی او به لقاء معشوق است
آنکه به معشوق واقعی فکر کندمی تواند  با پَرِ عشق به آسمان لایتناهیِ درون سفر کند
ره آسمان درونست پَرِ عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
هرکس صلاحیت سفر به آسمان لایتناهی درون را ندارد مگر آنکه عاشق باشد و معشوقش را به درستی درک کند
باغ ها و میوه ها اندر دلست
عکس لطف آن برین آب و گل است
در ماه مبارک رمضان به ویژه شب های احتمالیِ قدر هیچ نردبانی به قدرت و توان عشق برای سفر به آسمانِ درون (رمز رسیدن به کمال) و وصال یار نیست اگر آسمان را لایتناهی می بینیم باید باور داشته باشیم که  فضای درون ما هم لایتناهی است فضایی که همه چیز درآن  اتفاق می افتد و ما چون در گیر حواس پنجگانه ایم (که همه حجاب های درونند) از بُعد روحانی خود فاصله گرفته ایم و فراموش کردیم از کجا آمده ایم و آمدن مان بهر چه بوده، به عبارتی با اهمیت دادن به بُعد جسمانی و حیوانی، بعد روحانی به فراموشی سپرده شد به قول حضرت حافظ؛
در کار گلاب وگل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وین پرده نشین باشد...

شب قدر،شریف ترین و با فضیلت ترین شب سال(3)

شب قدر،سالِ نو و فرصت نو شدنِ مؤمنی است که اراده کرده با دعا و توبه و استغفار سر نوشتِ یکساله ی خود را به دست خود رقم بزند

این شب ها شب های دعاست در این میان، یکی درد و یکی درمان پسندد یکی زور و «زر»و عنوان پسندد!

 یکی هم می خواهد پرده ای را که با جهل خویش بین خود و خدایش کشیده  پاره کند  و در آغوش حمایت پروردگارش قرار گیرد

 شب قدر اقیانوس است که هرکس به قدر همت خود «قدر» می داند و آب می نوشد و بهره ی گسترده می برد

در شب قدر، توبه ی خدا و توبه ی بنده ها  با هم گره خورده است فرصت از این بهتر؟

شب های قدر یا درمانگاه های شبانه روزی در حال تعطیل شدن است هرکس در وقت باقیمانده می تواند متناسب با دردی که دارد از داروخانه ی «قدر» داروی معنوی خود را دریافت کند

   استفاده نکردن از داروهای معنویِ ماه مبارک و درمان نشدن و بر طرف نکردنِ رذائل و عدم کسبِ فضائل،خسارت بار و  حسرت آور است.

هر کس فراخورِ همت و تلاش و شناخت و علاقه ای که دارد تمنایش را به پای معشوقش می ریزد نکته ی باریک تر از مو اینجاست که انسان تا از عشق های خیالی و مصنوعی فاصله نگیرد نمی تواند به معشوق واقعی دست یابد عشق واقعی به عشقی گفته می شود که به تعبیر مولوی بیات نباشد و همیشه تازگی داشته باشد و عاشق(عبد) هم می تواند این ماه و شب قدر را بهانه ی نو و تازه  شدن کند و در چشم معشوق عزیز شود؛

طرب که از تو نباشد بیات می گردد

بیار جام که جان آمدم ز عشق بیات

به پیش دیده من باش تا تو را بینم

که سیر می‌نشود دیده من از آیات

آنکه در شناختِ آیات و نشانه های معشوق،عاجز و ناتوان باشد محال است به وصال و کمال برسد...

ادامه دارد

شب قدر،شریف ترین و با فضیلت ترین شب سال(2)

شب قدر زیباترین فرصت برای یافتن خودِ گمشده و رسیدن به معشوق است
امشب نگاه دل های عاشق به آسمان است و نزول فوج فوجِ فرشتگان به زمین!
شب قدر شب اندازه گیری مثقال هاست  شبی که هرکس فارغ از رنگ و نژاد و موقعیت های دنیایی کاسه ی گدایی اش را با دل شکسته رو به آسمان دارد
هر چیزی که بشکند بی ارزش می شود مگر دل که هر چه بیشتر برای خدا بشکند نزد پروردگار  ارزش بیشتری پیدا می کند
شکستگی دلِ عاشق با هیچ چیز ترمیم نمی شود جز با اشکی که در فراق معشوق و برای رسیدن به او می ریزد.
  قناعت کردن به بهشت در چنین شب مبارکی کمترین است باید با اشک  و طهارت قلب به معشوق رسید
 اشک آب نیست آفتاب است وآنکه گریه های بزرگ دارد از مشرق وجودش هزاران آفتاب سر می زند
اشک، ارمغان روح های بزرگ است مانند چشمه که از کوه های مرتفع می جوشد
اشک، بیدار کننده و رشد دهنده است همانگونه که اشکِ آسمان(باران) زمینه ی رشد دانه ها را فراهم می کند
شب قدر شب جواز عبور از تاریکی جهل نیز هست
برای خروج از ظلمات و رسیدن به نور باید از جاده ی شب با رمز یا مولا علی (ع) و یا زهرا(س) عبور کرد
این شب ها شب های تلاوت قرآن است قرآن نازل شد تا روح انسان بالا رود باران را ببین چگونه با آمدنش گیاهان صعود می کنند کسی که با تلاوت بالا نرود  والا نخواهد شد
سفیدی و سیاهی چشم به معنای شب و روز هستند یعنی آنکه شب ندارد روز هم نخواهد داشت (چشم دارد و نمی بیند)
شهادت حضرت علی(ع) مظهر کرامت و شجاعت و عدالت و شب های قدر بر شما و همه ی مسلمین جهان تسلیت و تعزیت باد.
طاعات و عبادات قبول التماس دعا

شب قدر،شریف ترین و با فضیلت ترین شب سال(1)

شبِ نزول فرشتگان و روح بر زمين و سلام دادن به بندگان خداست

شب «تقدیر» به معنای اندازه گیری و تعیین است و برای اهل دل شب بهره بردن از فرصت هاست

شبِ عطیه و بخشش خداوند به اندازه نیت انسان هاست

 شب به تسبیح کشیدن اشک های چشمانی است که از خوف کرده های خویش به پهنای صورت جاری می شود.

شب رقم خوردنِ سر نوشت و فرود ملائکه آسمانی و روح است که مقدرات یک سال انسان بر اساس عملکرد او مشخص و بر قلب حجّت زمان (عج) عرضه می شود

شبِ میانبر زدن و راه صد ساله را در یک شب طی کردن است

شب سرودن عاشقانه ترین ترانه ای است که در وصف معشوق می توان سرود

شب العفو گفتن و عفو شدن است

شبِ نو شدن و تازه شدن و  تولدی دو باره است

شب فرستادن دست های خالی به سوی خزانه دار بی همتا و مالک زمین آسمان است

 شب آراستن و پاکیزه کردن و شستشوی دل برای فرود فرشتگان است که فرشتگان مهمانیِ  دل آلوده را نمی پذیرند

شب نزول باران انا انزلنا از آسمان بی انتها بر فرق زمین است

شب شستشوی چشم ها با اشک  ندامت است

شب بیدار ماندن برای ذکر و بیدار شدن از خواب جهالت و غفلت است

شب فرصت سازی است نه فرصت سوزی

شب با شرافت و با فضیلت است به واسطه ی نزول قرآن

شب تلاوت قرآن و ذکر  و دلدادگی و عاشقی و تجارت پر سود

شب بازگشت از راه های نا صواب و نا ثواب و تکرار الهی العفو  الهی العفو

شبِ عبادت و احيا که معادلِ آن بيش از هزار ماه است.

شب استفاده از فرصت ناب پیش آمده است

چرا که  سال دیگر را که می داند حساب؟...

ادامه دارد

سلام بر ام المؤمنین حضرت خدیجه(س)

سلام بر ام المؤمنین حضرت خدیجه(س)
بانوی فداکار و پرهیزکار
از حضرت خدیجه(س) گفتن یعنی ورود به قطعه ای از تاریخ که مسلمان شدن و مسلمان بودن با طرد شدن و شلاق خوردن و زخم و درد و گرسنگی و مرگ همراه می شد.دوره ی غربتِ حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) و حضرت خدیجه (س) مسلمانانی که برای نشر و معرفی اسلام در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر نگاه  کفار نماز می خواندند و با این عملشان حضور اولین جامعه کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می دادند این ارتباط ها همچنان تا مرحله خطیرترین دوره اعلام عمومی رسالت  ادامه داشت مرحله ای که  سخت ترین و گاه دردناک ترین مراحل برای پیامبر صلی الله علیه و آله و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سال های آغازین آن، خدیجه  به شدت تحت فشار قرار داشت و گاه خطر کشته شدن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز مشاهده می کرد،
شوربختانه در ایران مرکز تشیع آن طور که باید شایستگی ها و فداکاری ها و از خود گذشتگی های بانوی فداکار و  پرهزکار حضرت خدیجه(س)گفته و نوشته نشده است. آن چه می دانیم خدیجه همسر رسول خدا(ص) و مادر حضرت فاطمه(س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد و مال و اموال فراوانی داشت که در راه ترویج اسلام هزینه کرد یا به شوهرش بخشید.. بنده همین ها را می دانستم ولی رفته رفته دریافتم این ها کجا و اراده و همت و فداکاری و تأیید پیامبر بودنِ شوهرت حضرت محمد(ص) در شرایط سخت کجا؟ با این که پی بردم از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی ، در شمار بزرگترین قبیله های عرب جای داشتید و از همان اول،آثار بزرگی و نجابت و شرافت ازکردار و گفتارت پدیدار بود ولی بازهم قانع نشدم.
تا این که دانستم تو از همان اول برای پیامبراکرم (ص) همسری لایق و  یاوری صادق بودید و این نکته را حضرت حتی بعد از رحلت شما بارها فرموده اند: در زمانی که همه مرا تکذیب می کردند خدیجه مرا تأیید کرد و شناخت تو روزی در دلم جای گرفت که حضرت فرمود: به خدیجه گفتم خدیجه! در حالی که به خانه می آمدم گیاهان و درختان و کوهها مرا کرنش می کردند و بر من سلام می دادند، خدیجه بی درنگ گفت: اطمینان دارم تو رسول و فرستاده خدا هستی...ا ین را نیز دانستم که فضایل اخلاقی ات، بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان عرب را به فکر ازدواج با تو می انداخت ولی همه را پس زدی و  شیفته ی اخلاق و کمال و مقامات معنوی پیامبر (ص) شدید...
سالروز وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بر شما دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) تسلیت باد

شوخوانی سنت حسنه ای که به خاطره ها پیوست(4)

به یاد حافظان سنت ها 

ماه مبارک که از راه می رسید از بین همین مردان مؤمن کویر و روزه گیر کسانی بودند که در طول سحرهای ماه رمضان مردم را برای روزه گرفتن با اشعار ناب مذهبی و عرفانی از خوابِ خوش بیدار می کردند که ما به گویش محلی به آن شوخنی می گوییم.

همسایه ها نیز نسبت به بیدار کردن یکدیگر احساس وظیفه می کردند

مردم روستا که به نسبت شهری ها از درک بهتری بر خوردار بودند می دانستند خوب و بد بودنِ همسایه بر ارتباط و امنیت و آرامش و  اخلاق آن ها تأثیر به سزایی دارد با این نگاه،همسایه ی خوب را نزدیکتر از فامیل می دانستند

 در سحرهای ماه رمضان با این که همسایه ها یکدیگر را بیدار می کردند ولی نوای گوشنواز و بیدار باشِ شو خوانی و اذانِ مرحوم ملا رمضان و مرحوم حاج ابوالقاسم در فضای ساکت بهمن آباد طنین می افکند.

جادارد از مرحوم محمد کربلایی رمضان و مرحوم حاج غلامرضا و مرحوم ابراهیم توپچی به عنوان مؤذنِ آن دوره به نیکی یاد کنیم.

غنیمت شمردن فرصت ها؛

بعضی از مؤمنین که سحرگاه رمضان را بهترین زمانِ خدمت به مردم می دانستند با به صدا در آوردنِ چلک خلق الله را از خواب و غفلت بیدارمی کردند که از جمله می توان به مرحوم کربلای حسن کربلایی غلامرضا(همسایه بام به بام) مرحوم علی اکبر فدایی(همسایه مقابل) و بنا بر شنیده ها مرحومه زهرا خانم همسر مرحوم حاج فرج الله اشاره داشت روح همگی شاد.

حال که سخن از مؤذنین گذشته و در گذشته به میان آمد یاد کنیم از مرحوم کبله عباس سویزی که در طول عمر با برکتش با وجود کهولت سن و هوای سرد زمستان تا آخرین روزهای حیاتش بر بلندای بام می ایستاد و با صدای رسای خود مردم نماز گرار را از فرا رسیدن وقت نماز آگاه می ساخت و همچنین یاد کنیم از مرحوم حج علی حج اسمعل و دیگر عزیزانی که با  شوخنی و چِلِک زدن مؤمنین سویز  را برای یک روز روزه داری از خواب بیدار می کردند

از خداوند بخشنده و مهربان برای همه ی خاطره آفرینانِ ماه مبارک رمضان طلب مغفرت و آمرزش می کنیم.

روحشان شاد و یادشان گرامی

شوخوانی سنت حسنه ای که به خاطره ها پیوست(3)

به یاد حافظان سنت ها

 از دوره ای یاد می کنیم که  افطاری ها بوی صمیمیت و یکدلی می داد آن روزها مردان و زنانِ روستا در کمالِ  مناعت و قناعت و به دور از چشم و همچشمی ها و به رخ کشیدن ها سر سفره ی ساده کنار هم می نشستند و از آنچه خداوند روزیشان داده بود افطار می کردند.

مردم خطه ی کویر مؤمن و صبور و شاکرند حتی گیاهان این سرزمین هم گویی شکوه ای از کم آبی و تشنگی ندارند درختچه های گز یا تاق و بسیاری از گیاهان که به صورت خودرو می رویند در برابر بادهای سرد خزان و عطش و آتش و گرمای سوزان کویر خم به ابرو نمی آورند گویی آن ها نیز مقاومت و تحمل را در مقابل سختی ها از مردان و زنان سخت کوشِ کویر آموخته اند دست های پینه بسته و خطوط چین و چروک پیشانیِ کویر نشین روایتگر اثر گذرزمان است که هرکس قادر به خواندنش نیست

مردان و زنان خداجوی کویر حرف ملا و شیخ روستا را باور داشتند وقتی می گفت: پیامبراعظم(ص) فرموده است: روزه گرفتن در تابستان گرم جهاد است و امام صادق(ع) آن را برترین جهاد معرفی کرده است.

 مردم کویر، ماه رمضان را به معنای واقعی ماه برکت می دانستند(برکت به معناي خير بسيار و دائمي است و اگر چيزي داراي خوبيهاي زياد و مستمر باشد آن را مبارک مي نامند) همین باور باعث می شد در اوج گرمای کویر از صبح تا نزدیک غروب آفتاب با دهان روزه مشغول کاشت و یا برداشت محصول شان باشند و حتی خود  را از تنها آب خنک و گوارای صحرا(حوض مرحوم خالصی ها) محروم کنند تا اجر و ثواب بیشتری از روزه داری ببرند...

ادامه دارد

شوخوانی سنت حسنه ای که به خاطره ها پیوست(1)

پیش از هر چیز یاد و نام خاطره سازانِ بهمن آبادی را گرامی می داریم و برایشان طلب مغفرت می کنیم به ویژه آن هایی که در حد توان، سنت های حسنه را حفظ کردند و  به نسل های بعد از خود انتقال دادند
بسیاری از آیین ها و  آداب و رسوم حسنه ای که سال ها ی سال مردم با آن ها انس ویژه داشتند در زیر دست و پای تکنولوژی و ابزرارهای زمان، لِه شدند و از بین رفتند نوای دل انگیزِ  شو خوانی یکی از همان سنت ها و میراث گران بهای چند صد ساله بود که چوب جورِ زمان را خورد و به تاریخ پیوست
  خانه های بزرگ و شو نشینی؛
خانه های بزرگ حال و هوا و برکت دیگری داشت در گذشته ی نه چندان دور، فرزندان در کنار پدر و مادر زندگی می کردند و نوه ها  جلوی چشمِ پدر بزرگ و مادر بزرگ ها قد می کشیدند بنا نداریم به دیوار کشی و تقسیم شدنِ خانه های بزرگ بین وراث اشاره کنیم که خود بحث جداگانه ای را می طلبد منظور، سفره هایی است که در خانه های بزرگ انداخته می شد و فرزندان و عروس ها و نوه ها گرداگردش به افطار می نشستند از دسترنج خود می خوردند و شکر خالق می گفتند آن روزها همه چیز سر جایش بود تا این که به نا بَرَکتیِ مارِ خوش خط و خالِ  مُدرن و نو آوری و تجدد و مدرنیته و... دل ها و خانه ها کوچکتر شدند و آدم ها نیز هر کدام به سویی رفتند و شب نشینی و افطار جمعی هم  رخت بر بست.
 در گذشته که هنوز صدابر و بلندگو نیامده بود مردم با اشعار کسانی که شوخوانی می کردند از زمان افطار و سحری آگاه می شدند و برخی هم برای جا نماندن از قافله ثواب بر بلندای بام خانه خود می رفتند آن قدر چلک می زدندتا مطمئن شوند روزه گیران برای خوردنِ سحری بیدار شده اند...
ادامه دارد

«ماه رمضان آمدی خوش آمدی»

خوش آمدی ای ماه سوزاننده ی گناهان!
با آمدنت،امید بخشیده شدن در دل ها جان گرفت،
باور داریم با حضورت گناه در جامعه کاهش می یابد،دل ها مهربان تر می شوند و صله ی رحم جان می گیرد.
با آمدنت حس انتقام می میرد و گذشت ها نمود پیدا می کنند.
با آمدنت بهار در بهار  شکل می گیرد و مشاممان پر می شود از رایحه خوشبویی که با خود داری.
با آمدنت فاصله ها با خودمان کم می شود و به الله نزدیکتر می شویم
با آمدنت به خدایان دروغین پشت می کنیم و خدای احد و واحد را می ستاییم.
با آمدنت ، غرور و حسادت و خودکامگی و خودبزرگ بینی و فریب و نیرنگ و بی رحمی و زور گویی و بد زبانی و قساوتِ قلب و کبر و ریا و همه ی زشتی ها و پلشتی ها می میرند
با آمدنت از دست و پاهایمان زنجیرهای تعلقاتِ دنیایی که خود بر دست و پای خود بسته ایم  گشوده می شود و در عوض شیطان به زنجیر کشیده می شود.
با آمدنت به فرصت سی روزه دست می یابیم فرصتی برای هم سفره شدن با ملائک
با آمدنت ملائک نیز از اسمان به زمین می آیند و شب قدر با همه ی بزرگی و عظمتش از راه می رسد.
 با آمدنت دعای ملکوتیِ سحر و غروب های بهشتی و مناجات های شبانه و الغوث الغوث بال های پروازمان می شوند.
با آمدنت روزه داران بیش از پیش برای هم دعا می کنند و با این کارِ پر خیر و برکت،همدلی و عشق و مهرورزی را مهمان قلب شان می کنند.
رمضان امدی خوش امدی.

به بهانه ی نخستین شب جمعه ماه رمضان

نخستین شب جمعه ی ماه پر فضیلت رمضان از راه رسید بی تردید عزیزانی در پس این دنیای فانی چشم به راهند تا مهمانِ خوان گسترده ی این ماه باشند ولی افسوس که دست شان از هرگونه عمل خیر کوتاه است
 در همه حال هدیه دادن به رفتگان مناسب است به ویژه لحظه های ناب سحر و هنگام افطار که بهترین زمان برای شاد کردن روح عزیزان سفر کرده است
 با آمدنِ ماه رمضان امیدها به آمرزش گناهان در میان زنده ها و مرده ها افزایش می یابد
چه خوب است همانگونه که به فکر شارژ کردن کارت های خودمان هستیم با فاتحه و خیرات ،کارت رفتگان مان را اشباع و آن ها را شاد و مسرور کنیم
هر چه بیشتر روح عزیزان مان را شاد کنیم آن ها زودتر و بیشتر و آزادتر به دیدن مان می آیند و در حق مان دعا می کنند.
 اسحاق بن عمار می گوید: به امام موسی کاظم (علیه السلام) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟
فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند بعضی هر روز٬ بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه... حتی خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه را که مایه خوشحالی اوست به او نشان دهد و آنچه که مایه ناراحتی اش می شود از او بپوشاند.
شب جمعه است نگوییم یک صلوات و فاتحه ی من  در شادی و سرورِ کسی که در خاک خفته چه تأثیری می تواند داشته باشد بی‌تردید فایده‌ی هر کار خوب و حسنه‌ای هم دهنده و هم گیرنده را شامل می شود پس هم اکنون با خیرات و فاتحه و صلوات خودت و عزیز سفر کرده ات را به فیض کامل برسان.
روح همه ی در گذشتگان و اسیران خاک شاد با صلوات بر محمد و ال محمد.
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«ماه رمضان پنجره ای به آسمان»

با آمدنِ ماه رمضان هر کس به طریقی سفر می کند به خاطرات کودکی اش
 دلش او را مهمانِ دورانی می کند که خانه ها سفره ای داشتند به وسعت دل های به هم پیوسته و بزرگتر های خانواده آقا و خانم خانه بودند
  به روزهایی بر می گرددکه جمع شان جمع بود و حرمت ها حریم داشتند
از رمضان که می گوییم نگاهمان می رود به سوی آن همه شور و اشتیاق و خواهش های کودکانه برای روزه ی کله گنجشکی!
رمضان که می آید ما را به یاد بزرگانی می اندازد که در نبودشان تنها دلخوش خاطرات آن روزهای با هم بودن هستیم
رمضان که می آید دلتنگ  صدای  عزیزانی می شویم که سحرها با صدای گرم شان بیدار می شدیم و افطار می کردیم
رمضان که از راه می رسد یاد روزهای به یاد ماندنی می افتیم که خانواده ها پس از یک روز کار و تلاش و تحمل خستگی و گرسنگی و تشنگی با خوشرویی و محبت و مهربانی و با قناعت و سادگی گِرد و دورِ  سفره افطار می نشستند و شکر خالق می گفتند
آن ها به ما آموختند رمضان  یعنی ماه  شکیبایی پر خیر و برکت  
رمضان یعنی حرارت و گرمای سخت که گناه را می سوزاند و اثری از گناه بر جا نمی گذارد
رمضان یعنی ماه زدودن زنگارها
رمضان ماه  رها و آزاد شدن از تمایلات نفسانی و خویِ حیوانی
رمضان ماه تجارت است که  سکوت و خواب و عمل خیر و دعا و ذکر و صدقه و ...بیشترین سود را دارد
رمضان ماه دروازه ی  ورود به بندگی خداست و روزه اش سپری است در برابر آتش دوزخ
  رمضان ماه تمرینِ برای اجتناب  از غیبت،سخن چینی،زشت گویی،دروغگویی، بیهوده گویی و ریا کاری است.
ماه رمضان و اعمال سفارش شده را گرامی بدایم تا رستگار شویم  ان شاءالله

«به بهانه ی حلول ماه مبارک رمضان»

سلام را کلیدِ رابطه ها می دانند
 فتح دل ها  و آغاز دیدار با کلید سلام شکل می گیرد
سلام پایان نیست که خود یک آغاز است مگر نه این که در پایان نماز می گوییم:سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد
سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و ‌‎ ‌‏تمام بندگان خوب او
 سلام و رحمت و ‌‏برکات خداوند بر شما مؤمنین باد؟
اکنون به بهانه ی حلول ماه رمضان می خواهیم به این ماه پر فضیلت سلام کنیم
سلام بر ماه رمضان ماه کسب تقوا و تزکیه نفس
سلام بر ماه عاشقان و شب زنده داران مخلص و دل های مشتاق و بیقرار،
سلام بر ماه تجارت پر سود
 ماه گسترده شدنِ سفره ای به وسعت دل های عاشق و بخشندگی
و لحظه های ناب افطار و سحری
 ماه روزه و  پاداش مضاعف
 ماه نزدیک شدن به خدا
 ماه نزول کتب آسمانی تورات، انجیل، زبور، صحف و مهمترین و با برک ترین فرقان
 ماه ورع و تقوا و ماه استجابت دعا
 ماه مهربانی و گذشت
ماه  سرشار از ثواب
ماه سرور و آقا و پر فضیلت ترین و پر برک ترین ماه
ماه کسب فضائل و زدودن رذائل
 ماه گشایش درهای رحمت و در قل و زنجیر شدن شیطان
ماه روزه و روزه دار و اوج رحمت و بخشندگی پروردگار
 ماه دعا یعنی  زبان عشق و نیاز بنده به درگاه خدای بی نیاز
بارالها، دل هاي ما را به باطل ميل مده پس از آنكه به حق هدايت فرمودي، و به ما از لطف خويش اجر كامل عطا فرما كه همانا تويي  بخشنده ی بي عوض و منت...
پروردگارا!
توفیق روزه و عبادت و بندگی عطا فرما و با هدایت خود ما را از هر گونه وسوسه و لغزش  مصون دار
حلول ماه مبارک رمضان بر شما مبارک باد

سلام بر ماه شعبان و گنج نهان

خوش باش دلا که مهربان می آید!
یا مهدیِ موعود(عج)!نیمه شعبان که از راه می رسد دل ها شاد و مسرور می شوند و به شوق آمدنت کوچه ها و خیابان ها را به آذین مزین می کنند
دلم می خواست یکی از عاشقان واقعی ات بودم تا به شوق آمدنت لحظه ها را شماره می کردم و کاش می توانستم نه با زبان که با دلم تو را صدا می زدم
آقا جان! شما عاشقانِ مجازی و حقیقی را خوب می شناسید و خوب می دانید این بنده ی خطا کار، در طول این همه سال، نتوانستم از جمله عاشقان و منتظرانت باشم که اگر چشم براهت بودم خانه ی دلم را از کینه و حسد و ریا و حس انتقام و  رذیلت های پنهان و آشکار  آب و جاروب کرده بودم.
ای کاش که انتظار معنی می شد/  بی تابی جویبار معنی شد 
انتظار و فرج چیست؟
سال ها بود که انتظار را نشستنِ محض و تنبلی و بی تفاوتی معنا می کردم ولی استاد فرمود: انتظار یعنی  بر خاستن و آماده بودن و آماده کردن راه ظهور!
و ظهور یعنی خوشحالی خداجویان و عدالت خواهان و ناراحتی و دل نگرانیِ محتکران و ریا کاران و تهمت زنان و بد گویان و خناسان و زورگویان و قلدران و ستمگران و عدالت گریزان! چرا که فرج  یعنی گشایش که با فراگیر شدنِ عدالت، علم به بالاترین درجه شکوفایی می رسد و  زمین برکات خود را آشکار می‌کند و در حکومت واحده، عدالت و صداقت و یکرنگی و صفا و صمیت و صلح و دوستی بر قرار می شود.
 نومیدی از دلم رخت بر کَند و این امید در دلم جان گرفت که دردِ جانسور امروزمان نویدبخش وصال فردای ظهور است
و عطش و  تشنگی مان را اب گوارایی فرو خواهد نشاند
و این شب دراز هجران را صبحی روشن در راه است 
و زمستان سرد و خشک و سخت، با آمدنِ بهاران در هم خواهد شکست
 و  در میان غبارها و ابرهای سیاه و سفید، آفتاب از کعبه سر خواهد زد
و گل های امید شکوفه خواهند زد.
ان شاءالله
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، برپاکننده قسط و عدل و عدالت حضرت ولیعصر، امام زمان، مهدی موعود (عج) بر همه ی شما مبارک باد.

سلام بر شبِ پر فضیلتِ نیمه شعبان (1)

سلام بر شعبان،ماه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله)
سلام بر حضرت مهدی(عج) منجی بشر از فلاکت و رذالت و حقارت و رساندنِ او به اوج عزت و منزلت
سلام بر شب برات شبی که خداوند سند آزادی بندگان از آتش جهنم را امضا فرموده و تحویل بندگانش می دهد،
سلام بر نیمه شعبان،شب مغفرت و رحمت و رهایی از آتش جهنم،
شبی که  افضل شب هاست و خداوند بر خودش قسم خورده که هیچ دستی را امشب بر نگرداند
شبِ چشم دوختن به آسمان امشب است پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله)فرمود: من شب نيمه شعبان خوابيده بودم كه جبرائيل نزدم آمد و گفت: اي محمد! آيا در اين شب مي‌خوابي؟گفتم: اي جبرائيل! مگر اين شب چه شبي است؟
جبرائيل گفت: اين شب، شب نيمه شعبان است. ای محمد برخيز! پس مرا از بستر خواب بلند نمود و آنگاه همراه خود به بقيع برد و گفت: سرت را بلند كن و به آسمان بنگر.آنگاه  مرا به دعا و استغفار و قرائت قرآن و نماز سفارش نمود. 
شب نیمه شعبان است و  غنیمت بدانیم؛گشایش درهای رحمت و رضوان و مغفرت و فضل و  نعمت و جود و کرم و احسان و توبه،را و  بغل بغل خواسته ها یمان به آسمان بفرستیم خواسته های ماندگار مانند؛ زیارت خانه خدا و توفیق جبران گذشته و خدمت به خلق و عبادت و بندگی و همشینی با پیامبران در بهشت و حال احسن ،نه در خواست های کوچکی مانند دست یافتن به سنگ و آهن و چوب و مرکب و...
البته ارزش هرکس را می توان از خواسته هایش فهمید!
امشب روزی ها تقسیم و مدت زمان عمر و سر نوشت تعیین می شود
نیمه شعبان امیدوارترین شب سال است شبی که اگر نگوییم از شب قدر بالاتر است در مرتبه و مقام کمتر نیست
نیمه شعبان شبِ احیا و  نماز و خواندن قرآن و استغفار و دعاست ولی جفا بر خود است که همه ی خواسته ها دنیایی باشد ...
🌹میلاد با سعادت منجی عالم بشریت مهدی  موعود (عج) مبارک باد🌹
ادامه دارد

«به بهانه نخستین روز جمعه سال 140»

ثانیه ها با شتاب در گذرند می گذرند و ما تنها صدا و تکرار تیک تاک عقربه های ساعت زمان را می شنویم که هشدار می دهند؛زمان رفته هر گز بر نگردد!

همه پیز در گذر است دردها و شادی ها،سال ها و فصل ها  شب و روز همه با ثانیه ها همراهند و می گذرند ولی زمان برای مادر دردمندی که می خواهد فرزندش را به دنیا آورد و برای آن که لحظه هایش همراه با شادی می گذرد دو معنای متفاوت دارد گرچه این هر دو به یک نرخ بوَد آخر کار!

در میان آمد و رفت های لحظه ها ما به تماشاگرانِ  جریان جوی آب می مانیم که گر چه می دانیم عمر و  آب رفته باز نمی گردند ولی باز هم به حراج و تاراج زمان ادامه  می دهیم

افسوس های دیر هنگام؛

وقتی عکس دوران کودکی و نوجوانی و جوانی مان را مقایسه کنیم آه از دل بر می کشیم و شکوه از روزگار می کنیم که ای وای ...چه زود گذشت؟

از دوره میانسالی به هدر رفتِ عمرمان و به غفلت خودمان حسرت می خوریم و به آدم هایی فکر کنیم که  سال ها شاهد حضورشان در هیئت ها و دسته جات عزاداری و مراسم جشن و یاد بودها بودیم و حتی برای رفتگان خیرات می کردند و فاتحه می خواندند ولی گویی در یک چشم بر هم زدن برای همیشه چشم  از جهان فرو بستند و اکنون در دل خروارها خاک،حسرت می خورند و  محتاج خیرات و دعای بازماندگانشان هستند.

حال که قلم بدین سو چرخید بیاییم  به یاد عزیزان در خاک خفته باشیم تا آیندگان به یادمان باشند.

 برای شادی روح پدران،مادران،پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها، برادران و خواهران، پدر خانم و مادر خانم پدر شوهر و مادر شوهر ،عموها و عمه ها و خاله ها و دایی ها و  فامیل ها و همسایگانِ چهار طرف  دو ستان و آشنایان، رفتگانِ با وارث و بی وارث و همه ی منتظرانِ خیرات رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم»

در 5 شنبه ی آخر سال دلم هوای تو را کرده است
ثانیه ها و لحظه هایم بوی غربت و دلتنگی می دهند
چه 5 شنبه ی سنگیننی دارم امروز؟
نمی دانم چرا این  شب جمعه  برایم با همه ی شب جمعه های سال تفاوت دارد
بغض گلویم را می فشارد و اشک امانم نمی دهد
 طعم این 5 شنبه به تلخی وداع است گویی می خواهم از تو دور و دورتر شوم
نمی دانم چرا هر لحظه که می گذرد جای خالی ات بیش از پیش احساس می شود راستی بگو ببینم شما هم چنین احساسی را تجربه کرده اید؟
ما طبق رسم دیرین هر 5 شنبه ی آخر سال در آرامستان شما حاضر می شویم و به یاد روزهای با هم بودن مهمان قبرهاتان می شویم و در چنین روزی برایتان هدیه های دوست داشتنی که مُزّین به فاتحه و صلوات است تقدیم تان می کنیم گرچه در برخی شهرهای به دلیل شرایط کرونایی امکانِ حضور وجود ندارد ولی هیچ مانعی بر سر راه دل نیست که پرواز کنان راه طولانی را می پیماید و خود را به نورستانی که تو هستی می رساند تا در کنارت آرام گیرد.
روزها و ماه ها و سال ها با شتاب می گذرند بستگی به خواب غفلت مان دارد در سال گذشته عزیزانی بودند که بودنشان برکت و عشقِ زندگی  مان بود و حتی لباس عید بر قامتشان اندازه کردند و کنار سفره هفت سین نگاهمان را به لبخند مهربان شان گره زدند اما افسوس که  ناباورانه از روی خاک به زیر خاک رفتند و برای همیشه از چشم ها پنهان شدند.
پدران و مادران و عزیزانی را در کنار خود داشتیم که به بهانه های مختلف به ویژه سال نو صورت از ماه بهترشان را بوسه باران می کردیم و امسال باید خاک قبرشان را سرمه چشمان مان کنیم
چه کسانی که بی خبر رفتند و توفیق وداع و حلالیت طلبیدن حاصل نشد
آخرین 5 شنبه ی سال است به یاد داشته باشیم ملاقات با رفتگان مان ساده و کم هزینه است آن ها با یک فاتحه و صلوات به اوج خوشحالی می رسند.
  شادی کردنِ روح رفتگان وابسته به لطف خیراتِ بازماندگان است هر چه  خیرات بیشتر باشد شادی روح عزیزان سفر کرده بیشتر خواهد بود.
پس برای شادی روح پدران،مادران،پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها، برادران و خواهران، پدر خانم و مادر خانم پدر شوهر و مادر شوهر ،عموها و عمه ها و خاله ها و دایی ها و  فامیل ها و همسایگانِ چهار طرف  دو ستان و آشنایان، رفتگانِ با وارث و بی وارث و همه ی منتظرانِ خیرات رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«شب جمعه و یادی از مسافران بی بازگشت.»

شب جمعه آمد تا دو باره خاطراتِ روزهای با هم بودن و بی هم بودن را مرور کنیم
و دو روزهایی را به یاد آوریم که از کوچه ها صدای پا و از خانه ها صدا آدم ها و از کوچه باغ ها صدای ترانه خوانی مردانِ توانمند کشاورز به گوش می رسید
شب جمعه آمد تا بازهم در کوچه پس کوچه های خیال پرسه زنیم و سراغ غایب شدگان را بگیریم
این روزها دل ها پَر می کشد به سوی گورستان،همان جایی که خیل عظیمی از عزیزان مان بی صدا خفته اند
چه سخت می نماید وقتی از کوچه پس کوچه های روستا عبور می کنیم  و خانه ها یی را می بینیم که صاحبخانه اش  سال هاست تن به سفر ابدی داده و از او خبری نیست  رهگذری که صاحبخانه را می شناسد با سکوت، به دربِ خانه خیره می شود و  به یاد روزهایی می افتد که همه در کنار هم بودند و دیگر نیستند.
 او در آن لحظه به هیچ چیز نمی اندیشد جز یک درب قفل زده و یک دنیا سکوت مرگباری که قلبش را می فشارد و چشمانش را به گریه وا میدارد.
 هر کس در روستا خانه هایی را می شناسد که در بودن صاحبخانه همیشه آب و جاروب زده و تمیز و مرتب بود و  اکنون جلوی خانه پر شده از خار و خاشاکِ باد آورده ای که به تو می گوید خانه بی مالک است .
کافی است چرخی در روستا بزنی تا به یاد خانه هایی بیفتی که سال ها محل عبور و مرور آدم ها بود و مالکش با هنرش و نفوذ کلامش گره گشایی می کرده ولی مالک خانه از آنجا که مالک جان خود هم نبودبرای همیشه به خواب ابدی رفت و خانه اش به وراث رسید .
وراث هم خانه های بزرگ را که تنها یک مالک داشت  بین خود تقسیم کردند تا  به طور فصلی و برای هوا خوری قفل های در بگشایند و لذتتش را ببرند و شاید شب جمعه ای مانند امشب و فردا یاد در گذشته،پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ و... را گرامی بدارند.
جهت شادی  روح همه ی عزیزان در گذشته،پدران،مادران،پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها، برادران و خواهران، پدر خانم و مادر خانم پدر شوهر و مادر شوهر ،عموها و عمه ها و خاله ها و دایی ها و  فامیل ها و همسایگانِ چهار طرف و منتظر خیرات رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

جمعه سَرور و آقای هفته را گرامی بداریم

چرا که جمعه روز دعا و پاداش دو برابر است

در این روز مبارک که از شب جمعه آغاز می شود انتظار بر آورده شدنِ حاجات بسیار است

بخشیده شدنِ گناهان و افزایش درجات اهل ایمان و از بین رفتن غم های دنیایی و آسان شدن سختی ها مخصوص کسانی است که با انجام اعمالِ تأکیدی، جمعه را گرامی می دارند

جمعه روز بخشندگی و  لطف و مهر پروردگار و روز رهایی گنه کاران از آتش دوزخ است

 روز نماز و جمعه و جماعات و سلام و تحیت و مهربانی است

جمعه یعنی سالار و آقای روزهای هفته که روزی برتر از این روز نیست.

 از حضرت باقر (ع) روايت شده: آفتاب در روزى بهتر از جمعه طلوع نكرده و در اهمیت این روز فرموده اند؛حتی پرندگان وقتی در روز جمعه به يكديگر مى‌رسند به هم سلام مى‌كنند و از ارزش این روز می گویند.

و از حضرت صادق (ع) روايت شده: هر كه روز جمعه را دريابد، به كارى جز عبادت نپردازد، چه در اين روز خدا گناه بندگان را مى‌آمرزد و رحمت خويش را بر آنان نازل مي‌كند.

جمعه را می شود یکی دیگر از بهانه ها دانست که خداوند می خواهد بندگانش را به خودش نزدیک گرداند او که مهربان و آمرزنده است و هر گز به دنبال انتقام  ورها کردن بندگانش نیست علایم و بهانه هایی را در سر راهمان قرار می دهد تا راه راست را پیدا کنیم و درمسیر دوزخ قرار نگیریم همانگونه که کلماتی ( پروردگارا! ما بر خود ستم ورزیدیم، و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.) را به پدرمان حضرت آدم(ع) آموخت تا با گفتن آن توبه کند و خداهم توبه ی او را پذیرفت چرا که او توبه پذیر و مهربان است.

جمعه را روز صلوات نامیده اند و چه ذکری بهتر از فرستادن صلوات؟

گفتند بیا و حسناتی بفرست

بهر بدن خویش زکاتی بفرست

گفتم که چگونه می توانم گفتند

فرمود پیمبر صلواتی بفرست.

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

لیله الرغائب شبِ دعا و  آرزوها  

سلام بر لیلة الرغائب شب عاشقی،شب اجابت و مغفرت
اولین شب جمعه ی ماه رجب بهانه می شود تا دگربار  روی به جانبِ خالق بی همتا آوریم  و با او درد و دل کنیم
امشب آرزوهایمان را به تسبیح می کشیم و به آسمان می فرستیم 
شبی که می شود تکبر و غرور  و بت درون را به زیر کشید و راه آشتی با خود و خالق را باز کرد
پروردگارم!در این شب و یا به بهانه ی این شب که فضیلتش بی شمار و عبادتش ماندگار است چه کسی بهتر از تو برای طلب کردن و خواستن
 ای پروردگار بزرگ ای خالق و هستی بخش !
امشب رنگ آسمان و برق ستاره ها دگر است
می دانم ذکر و خواسته و دعاهای بندگانت در این شب  متفاوت است
کاش در کویر بودم تا برق ستاره های امشب را بر پهنای آسمان نظاره می کردم و می دیدم چگونه دعای مرا آمین می گویند.
لیلة الرغائب شب ذکر و نماز و دعاست شبی است برای خواستنِ بهترین ها  برای خودمان و دیگران
شب دعاست  برای کسبِ خوبی و خوشی و رسیدن به  سعادت و کمال  و همچنین دور بودن از اندوه و غم و ماتمِ دنیایی
در چنین بهانه ای هر کس  بنا به وسعت دلش به دنبال معشوقش می گردد یکی مفاتیح را ورق می زند تا در آن دعایی برای آمش دلش پیدا کند
دیگری به نماز می ایستد و آنگونه که هوای گفتن دارد با معشوقش سخن می گوید
و آن یکی به قصد معامله ی بزرگتر با خدا همه ی خوبی های دنیا و آخرت را می خواهد
هر چه می خواهی  بخواه که درهای رحمتش  همواره به روی خواهندگان باز و بخشندگی اش بی حساب است
کافی است خالصانه و متواضعانه او را به خوانی و آرزو کنی
ولی بهتر است دعا کنیم برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید.
 و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست.
 بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید
از او بخواهیم شفای بیماران صعب العلاج،کامیابی جوانان و عاقبت به خیری پدران و مادران و آمرزش در گذشتگان مان را
امشب را بهانه کنیم برای یا رب یا رب گفتن و مهربانی کردن با خانواده و همه ی مخلوقات ان شاءالله.
التماس دعا

جمعه است برای دل براتی بفرست

سلام بر جمعه که تعطیلی اش هم بهانه ای است برای فیض زیارت پدر و مادر، صله رحم و دیدن یا احوالپرسیِ بزرگترها،عیادت از بیماران ،شرکت در اجتماع بزرگِ نماز جمعه و دعا و نیایش و..
سلام بر جمعه که اجر کارهای نیکِ آن دو یا چند برابر  دیگر روزهای هفته است
سلام بر روز جمعه که صلوات و ذکرش گناهان و زنگارهای قلب را می زداید
سلام بر عید جمعه که در فضیلت چنین روزی  امام محمد باقر علیه‌السلام نقل کرده‌اند که پيامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: به راستى جبرئيل آيينه‌اى برايم آورد که در وسط آن نقطه‌ سیاهی بود. پس گفتم: اى جبرئيل! اين چيست؟
گفت: اين جمعه است.
گفتم: جمعه چيست؟ گفت: این روز تا قیامت برای تو و امتت عید  و در آن خير و برکت فراوان است و...
در این روز خداوند گناهِ گناهکاران را می آمرزد و حتی بد اخلاق هم به شرط توبه ی واقعی می تواند امیدوار باشد!
پروردگارا!
دلم را چنان ایمان و یقینی عطا کن که بعد از آن هیچ شائبه ای از کفر نباشد و هیچ امری خلاف ایمان از من سر نزند.
و مرا با رحمت خود بنواز که به طفیل آن در دنیا و آخرت مقام عزت و شرف،مرا حاصل شود.
پروردگارا!
اموات ما را  که سخت مدیونشان هستیم مورد لطف و رحمت خود قرار ده و آن ها را از ما راضی و خشنود گردان.

بر روح نبی و بر لباش صلوات
بر مکتب و دین و خاندانش صلوات

فرمود که محتاج نگردد هرگز
هرکس که بود ذکر لبانش صلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌺

اطلاعاتی در مورد پیامبران(ع)

 4 نفر از پیامبرانی که عرب.زبان بودند:

- حضرت هود(ع)

- حضرت صالح(ع)

- حضرت شعیب(ع)

- حضرت محمد(ص)

 پیامبرانی که با هم پسرخاله بودند:

- حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع)

 پیامبرانی که هرگز ازدواج نکردند:

- حضرت عیسی(ع)

- حضرت یحیی(ع)

 پیامبرانی که با هم برادر بودند:

- حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع)

- حضرت اسمائیل(ع) و حضرت اسحاق(ع)

 پیامبرانی که پدر و پسر بودند:

- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)

- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع)

- حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع)

پیامبرانی  که در کنار مزار حضرت علی(ع) مدفون هستند

- حضرت آدم(ع)

- حضرت نوح(ع)

- حضرت صالح(ع)

- حضرت هود(ع)

پیامبرانی که دو نام داشتند

- حضرت محمد(ص)- احمد

- حضرت یونس(ع)- ذوالنون

- حضرت عیسی(ع)- مسیح

- حضرت خضر(ع)- ملیقا

- حضرت یعقوب(ع)- اسرائیل

- حضرت یوشع بن نون(ع)- ذوالکفل

 پیامبر اکرم(ص) چند مرتبه به معراج رفتند؟

- 2 مرتبه

 حضرت یونس(ع) چند شبانه.روز در شکم ماهی بودند؟

- 7 شبانه.روز

 تعداد پیامبرانی که در بنی.اسرائیل مبعوث شدند:

- 600 پیامبر

 پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند:

- حضرت سلیمان(ع)

- حضرت ذوالقرنین(ع)

 آخرین پیامبری که وارد بهشت می.شود؟

- حضرت سلیمان(ع)

 پیامبرانی که با هم، هم.عصر بودند؟

- حضرت خضر(ع)

حضرت موسی(ع)

حضرت شعیب(ع)

- حضرت ابراهیم(ع)

‌حضرت لوط(ع)

حضرت یعقوب(ع)

حضرت یوسف(ع)

 پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟

- حضرت محمد(ص)

- حضرت ابراهیم(ع)
کدام پیامبر(ع) در کشور ایران مدفون است

- حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش دانیال

 کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟

- حضرت یحیی(ع)

 قبر حضرت موسی(ع) توسط چه کسی کنده شد؟

- حضرت عزرائیل(ع)

 کدام پیامبر(ع) داماد یکی دیگر از پیامبران(ع) بود؟

- حضرت موسی(ع) داماد حضرت شعیب(ع) بود!

دعا براي يك بار در عمر

روايت شده از حضرت محمد(ص)

هركس اين دعا را در هر وقت که بخواند گويا:

 360 حج ادا نموده

360 قرآن ختم كرده

360 غلام آزاد نموده

360 دينار صدقه داده

در همان حال حضرت جبرائیل(ع) نیز خطاب به حضرت محمد(ص) فرمودند:

يارسول الله:

هربنده ای از بندگان خدا اين دعارا بخواند

«اگر چه يك بار در عمر»

خداوند به عظمت و حرمت و جلال خود قسم خورده که برای او هفت چيز ضامن ميشوم:

1-از او فقر و تنگ دستی رفع ميشود

2-از سوال منكر و نكير در امان ميماند

3- او را به سهولت از پل صراط عبور ميدهم

4-اورا از مرگ ناگهانی محفاظت ميكنم

5- داخل شدن در جهنم را برای او حرام ميكنم

6-از تنگی قبر او را حفاظت ميكنم

7- از خشم وغَضَبْ پادشاه ظالم او را امان ميدارم؛

و اين است دعا:

بِسمِ‌اللّٰهِ الْرَّحمٰنِ‌الْرَّحیم

لا اله إلا اللهُ الجليلُ الجبّار

لا اله إلا اللهُ الواحدُ القهّار

لا اله إلا اللهُ الكريمُ الستّار

لا اله إلا الله الكبيرُ المُتَعالْ

لا اله إلا الله وَحْدَهُ لا شريكَ لهُ إلَهاً واحداً، ربَّاً و شاهداً، اَحَداً صمداً و نحنُ لهُ مُسْلِمونْ

لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شريك لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً صمداً و نحنُ لهُ عابدونْ

لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شريكَ لهُ إلهاً واحداً ربَّاً و شاهداً احداً صمداً و نحنُ لهُ قانِتونْ

لا اله إلا الله وحدهُ لا شريك لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً صمداً و نحن له صابرونْ

لا اله إلا اللهُ مُحَّمدٌ رسولُ الله

اللهُمَ إليكَ فَوَّضْتُ أمريْ و عليكَ تَوَكَلتُ يا أرحمَ الراحمينْ

«صدق الله و صدق رسول الله الكريم»

این پیام رو در حد توانت منتشركن ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه میفرستی و فراموشش میکنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت میکنه .

مطمين باش

( و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند) قرآن کریم

: آيا مي دانيد فايده گفتن

(بسم الله الرحمن الرحيم)

در آغاز هر كاري چيست؟

اگر شما عادت كنيد كه در ابتداي هر كاري بسم الله الرحمن الرحيم بگوييد ، فردا در روز قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود

قبل از آنكه آن را بخوانيد

بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد

و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان

از نامه اعمالتان پاك شده است

مي پرسيد چه شد ؟

در اين زمان ازطرف خداوند

ندايي مي آيد

كه اي بنده ، تو ما را

با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي

پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم

و گنا هانت را بخشيده ايم

حالا اگر مي خواهي

اين را براي كسي بفرستي

اول بسم الله الرحمن الرحيم بگو .

گله های یک  همسایه از  گودال قبر (1)

قدیمی ترها همیشه می گفتند؛سلام، سلامتی و امنیت و آرامش می آورد و همانگونه که برای اهل روی زمین شادیبخش است برای اهل قبور نیز نشاط آور است .
حکایت کنند؛همسایه اش که از دنیا رفت نه برایش دل سوزاند و نه طلب بخشش کرد
خودش گفته بود:در زمان زنده بودنش نیز  از او  روی بر می گرداندم تا نگاهم به نگاه او گره نخورد  و نا گزیر نباشم جواب سلامش را بدهم هر چه بود پس از مدتی همسایه ام از دنیا رفت و دستش از عمل کوتاه شد ولی من همچنان دل چرکین بودم  شب جمعه یا روز جمعه که به گورستان می رفتم از راهی عبور می کردم که چشمم قبرش را نبیند تا این که شبی همسایه ام به خوابم آمد او مانند زنده بودنش در سلام کردن از من پیشی گرفت وقتی جوابش را به سردی دادم  گفت: فلانی! من سال ها همسایه تو بودم  تا زنده بودم از من روی بر می گرداندی تا مجبور نشوی جواب سلامم را بدهی  و اکنون که مرده ام و به زیر خاک رفته ام و دستم از هر گونه عملِ خیری کوتاه شده و سخت نیازمندم مهربانانه به قبرم نگاه کنی و هدیه ای برایم بیاوری چون زنده بودنم از قبرم روی بر می گردانی  همسایه ی عزیز!این گودالی که اسمش فبر است مسکن همه ی آن هایی است که در روی زمین نفس می کشند و قدم می زنند تو نیز روزی در همین گودال منزل خواهی کرد و محتاج دعای رهگذران و خویشان و همسایگان خواهی شد همسایه عزیز!وقتی می بینم  هر شب و روز جمعه که به گورستان قدم می گذاری به جای فاتحه و ذکر صلوات از قبرم روی بر می گردانی دلم می گیرد.شاید تو اکنون ندانی من چه می گویم ولی وقتی به این دنیا بیایی خواهی دید چقدر انتظار هدیه از دیگران داری و با کوچکترین خیرات چقدر خشنود و خوشحال خواهی شد...
ادامه دارد

به بهانه ی شهادت حضرت فاطمه (س) شفیعه ی حشر

سلام بر فاطمه و شجاعت فاطمه(س)
سلام بر صبر فاطمه(س)
سلام بر غربت فاطمه)س)
سلام بر فاطمه (س) نخستین ستاره ای که در عرش به خورشید نبوت رسید
سلام بر فاطمه ام ابیها! مهربان ترین مادر، حبیبه  حق و شفیعه ی حشر
سلام بر فاطمه مادر رسالت و همتای ولایت
فاطمه جان! بارفتن تو چه کسی غبار غم از  سیمای علی(ع) بزداید و چه کسی زخم زبان ها و زخم شمشیر دشمنان را التیام بخشد
تو بودی که همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از ولایت که سرلوحه  خصایل آسمانی ات بود دفاع می کردی
تو بودی که علی را با همه شجاعت بی مانندش دلداری می دادی
اکنون با رفتن زودهنگام تو علی با تنهایی و گریه ی  بچه ها چه کند؟
خطابه های رسایت چراغ راهی برای مجاهدان و زنان جامعه ی دیروز و امروزمان بوده با رفتن تو چه کسی برای گمراه شدگان خطابه های اتشین بگوید؟
ای پاره ی تن رسول خدا (ص) و یار و یاور و غمخوار امیر عاشقان و مؤمنان و صاحب ذوالفقار، خودت خوب می دانی با رفتن تو قامت علی(ع) در زیر بار اندوه خم می شود
ای محور آسمان فاطمه جان!دو باره برایمان خطبه بخوان تا غافلان و بی بصیرتان از خواب غفلت بیدار شوند و راه را از چاه باز شناسند.
فاطمه جان! برای مولایمان سخت و دشوار است که تو را غسل دهد و کفن کند و به خاک بسپارد آن هم وقتی صدای ضجه های حسن و حسین و صورت خراشیدن زینب و ام کلثوم عرش را می لرزاند و کائنات را بی تاب می کند.
امشب تکیه گاه عمود خیمه ی خلقت،ستون خانه ی علی (ع) فرو می افتد.
و ما که افتخار پیروی از آن حضرت را داریم  دل هایمان را به سوی بقیع پر می دهیم و از ام ابیها فاطمه زهرا(س) عاجزانه می خواهیم ما را جزو شیعیان و پیروان و عاشقانش قرار دهد تا قابل شفاعت باشیم.
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بر تمام  مسلمانان وآزادگان به ویژه شیعیان جهان تسلیت باد.

چه روزی بهتر از جمعه که...

روز رهاییِ فوج فوج  از آتش جهنم
روز  فرود آمدن در فرودگاه پروردگار
روز صدقه و ایثار و ثواب مضاعفِ عشق و همدلی به همنوعان
روز  امید داشتنِ فراوان به رحمت بی منتهای پروردگار
امروز بهانه ای است برای ذکر و یاد آوری و برگزاری و اقامه ی  نماز جمعه
روز حاجی شدن مستمندان(نماز جمعه حج مستمندان است)
و موجب برکت به کار و زندگی است
روز توفیق دعا در سحرگاه جمعه و طَبَق طَبَق حاجات دنیایی و آخرتی را بردن به درِ خانه ی حضرتِ دوست.
روز آرزوی دفع بلایا و شفای بیماران و رفع گرفتاریِ گرفتار شدگان و آزادی زندانیان
روز بوسه زدن بر دست های پدران و مادران،صله ی رحم .
و بهانه ای برای کنار گذاشتن قهر و روی آوردن به آشتی و مهرورزی
جمعه روز عطای پروردگار
  و روز توفیقِ ذکر و  استغفار
روز بهره بردن از وزش نسیم رحمت الهی
و روز  دعا و دعا و دعا
پروردگارا!
به حرمت امروز و همه ی روزها و ماه ها و سال ها فریادهای دردمندمان و دعاهایمان و عبادت نا چیزمان را بپذیر،
و زخم های گناهان مان را که همچون غده های سرطانی در وجودمان ریشه دوانیده و تمام انداممان را فرا گرفته التیام ده و ما را از امراض وسوسه شیطانِ درون مصون دار.
جمعه روز تکرار ذکر با فضیلت صلوات بر محمّد(ص) و آل محمّد.
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«شب جمعه و پاسخ به نگاه منتظر مسافرانِ ابدی»

با دعای خیر برای همدیگر دل ها را از کینه ها بشوییم کدورت ها بزداییم  و خیر دنیا و آخرت را از آن خود کنیم.

دعا کنیم برای موفقیتِ پایدار جوانان و عاقبت به خیری میانسالان و سالمندان و شفای بیماران و رفع بلاهای تازه و قدیمی

دعا کنیم برای نجات و آمرزش عزیزانِ در خاک خفته ای که دست شان از عمل کوتاه شده است

و دعا کنیم  برای خودمان و از خداوند بخواهیم  قلبی خاشع و  مهربان

گذشت و بخشندگی

سلامت و تندرستی

 تقوی و خداترسی

 خود شناسی و خدا شناسی

 قناعت و مناعت

 بعد از خوبی خوشی

بعد از کمال، سعادت

بعد از  آرامش، آسایش و

همه ی خوبی های ماندگار عطا فرماید

دعا کنیم مؤمن باشیم مؤمن بمانیم و مؤمن بمیریم و روز حساب آدم محشور شویم.

روایت است از رسول اکرم(ص) که فرمودند:وقتی مؤمنی می میرد هر گوشه ای از قبرستان برای استقبال او خودش را آماده و تزیین می کند و آرزو می کند که او در آن دفن شود ولی چون غی مؤمن از دنیا می رود همه جای گورستان تاریک می شود و هر گوشه اش به خداوند پناه می برد و فریاد می زند خدایا این بد بخت در من دفن نشود.

خوشا به حال فرزند صالحی که پس از مردن پدر و مادرش با خیرات و مبرات و خوش رفتاری با خلق خدا به  اصطلاح امروزی ها حساب بانکیِ آخرتِ آن ها را شارژ کند و از دلواپسی و سختی نجات شان بخشد.

 این راهی است که خداوند برای آمرزش رفتگان تعیین فرموده تا ما بازماندگان با استفاده از فرصتِ اندک ،حد اقل با فاتحه ای روحشان را شاد کنیم

حساب رفتگان را  از خیر و ثواب پر کنیم تا نوبت به ما که رسید آیندگان حساب مان را پر کنند.

شادی روح پدران و مادران و جمیع در گذشتگان «فاتحه مع الصلوات و الاخلاص»

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«جمعه بهانه ای برای شاد کردن در گذشتگان مان»

جمعه فرصتی است برای دور کردن افکارمان از دغدغه های دنیایی و معطوف داشتن نگاهمان به سویی که رودندگان رفته اند و آمدگان دیر یا زود به آن ها خواهند پیوست.
5 شنبه و جمعه بهانه ای است برای فکر کردن به کاروانسرای دنیا که یکی می آید و یکی می رود. از عدم ها سوی هستی هر زمان / هست، یا رب! کاروان در کاروان
انسان گویی مدام در حال سفر است!
چه سیر و سفر و چه جهانی دارد این انسان!
جهان قبل از جنین
جهان جنین در شکم مادر
جهان انتقال به دنیا
و جهان مردن و انتقال او به سرای باقی و...
ما در جهان میانی هستیم جهانی که چه به خواهیم و چه نخواهیم فانی است و  دیر یا زود عبور خواهیم کرد.
از کودکی به ما گفته اند؛هستیِ انسان در این دنیای مادی خلاصه نمی شود و انسانها با مردن به پایان نمی رسند بلکه با مرگ از این دنیا کوچ میکنند و به سرای باقی می شتابند.
ما در طول عمر کوتاهمان شاهد عبور کاروان هایی بوده ایم که از کاروانسرای دنیا عبور کرده اند و رفته اند و بارها شنیده ایم در گذشتگان دست شان از عمل کوتاه است و خوانده ایم عزیزان در خاک خفته  از بازماندگان و میراث خواران و کسانی که حقی بر گردنشان دارند خواهش و التماس می کنند برایشان خیر و خیرات کنند.
این نوشته بهانه ای است برای یاد آوری و  یاد کردن از همان هایی که هنگام مرگ شان اشک ها ریختیم و سیاه پوشیدیم و عزادارشان شدیم، آن ها به کنار اگر اکنون  فراموششان کنیم آیندگان ما را از یاد خواهند برد.
بدیهی است من و تو  کاستی هایی در امر اطاعت از والدین  و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و و دیگر عزیزان مان داشته ایم  اکنون وقت جبران اندکی از آن همه کاستی هاست .
بیایم  تا دیر نشده و زمان باقی است برای رضای خدا و شادی روح عزیزان مان اگر توانایی مالی مناسبی داریم خیرات کنیم و یا با ذکر فاتحه و صلوات یادشان را گرامی بداریم .
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

شب جمعه بهانه ای برای خیرات و شاد کردن روح اموات

شب جمعه بهانه ای است برای ادای دینِ کسانی که به گردن مان حق دارند

بهانه ای برای یاد کردن از  عزیزانی که سال ها در کنارمان بودن و سر انجام چشم بر جهان فانی بستند و رفتند

بهانه ای تا در این شب و روز بسیار گرامی از پدران و مادرانی یاد کنیم  که نخوردند و نپوشیدند تا فرزندانشان بخورند و بپوشند 

و همچنین قدر بدانیم نفس گرم پدران و مادرانی را که اکنون  سالم و تندرست در کنارمان هستند

و در خلوت خویش یاد کنیم روزهایی را ساعت ها با ما همبازی می شدند تا دمی لذت ببریم و شادی کنیم ولی وقتی بزرگ و تنومند شدیم ...

رنج والدین؛

به تحمل رنج و درد بارداری و زایمان مادر حتی اشاره هم نمی کنم  که قلم را یارای نوشتن نیست

از آن دو سالی که شیره ی جانش را نوشیدیم نمی نویسم که دستتانم ناتوان از نوشتن هستند

از لحظه لحظه های  دستم به گرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت هم عبور می کنم

از غم و رنج پدر این تکیه گاه بزرگ و ستون خانه و نان آور هم می گذرم

خدایا چه بنویسم که کمترین حق را ادا کرده باشم؟

آنچه می توانم به آن اشاره کنم شب جمعه است...

 از روایات چنین بر می آید که خیرات و طلب آمرزش برای اموات در وضعیت عزیزانِ در خاک خفته بسیار تأثیر دارد با این نگاه، برای اموات از هر چیز بهتر و مفیدتر صدقه و احسان به فقرا و اهدای ثواب آن برای مردگان است .

روایت است حضرت رسول اکرم (ع) فرمود:برای مردگان خود هدیه بفرستید» یکی پرسید هدیه مردگان چیست؟ فرمود: «صدقه و دعا.

ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه‌های خود می‌آیند و فریاد می‌کنند... ای خانواده من، پدر، فرزندان و خویشان من، بر ما مهربانی کنید. آن چه در دست ما بود در اختیار شماست نفعش از آن ما نیست ولی  عذاب و حساب آن ها بر ماست. ای خویشان ما، به درهمی یا قرص نانی یا جامه‌ای ما را کمک کنید تا خداوند شما را از جامه‌های بهشت بپوشاند.

پیامبــر اعظم فرمودند: صدقه آتش قبرها را خامــوش می کند و مومــن در روز قیـــامت در سایــه کار نیکــش قرار میگیــــرد

شادی روح پدران و مادران آسمانی و همه ی عزیران سفر کرده ی ابدی،:«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

حدیث روز

 پیامبر اکرم صل الله علیه و آله

أَلا اُخبِرُکُم بِأَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصِّیامِ وَالصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَینِ، فَإِنَّ فَسادَ ذاتِ البَینِ هِىَ الحالِقَةُ.

آیا شما را به چیزى با فضیلت ‏تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟                                                                                                                     آن چیز اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه میان مردم ریشه ‏کن کننده دین است.

دعا یعنی گشایش پنجره ی امید (2)

می خواستم با خویش خلوتی داشته باشم اما هر کجا رفتم شیطان! را زانو به زانو در کنارم دیدم
در اوج نا امیدی فهمیدم امید «برادر» ایمان است و نا امیدی «پسر» شیطان
و اگر اراده ام تعطیل شود شیطان راحت تر تصمیم می گیرد آنجا بود که برای رهاشدن  باید ابتدا از خود رها می شدم و برای اوج گرفتن  باید دعا می کردم
 دانستم باید در دعا دستم گشاده و رو به بالا باشد و چشمم امیدوار به رحمت پروردگارم
با این حال دلتنگی ام قابل کتمان نبود و گفتم؛پروردگارم!
 دلتنگم سخت دلتنگم! از این همه آلودگی و لودگی ها
 و خسته ام از سنگینی بارِ گناه و غباری که بر دلم نشسته
 خدای من بفرست باران نافعی که بشوید غبارها و زنگارهای دلم را
تا همزمان چتر را  به دور افکنم و به امید شستشوی کینه ها و حسدها و بخل و خودخواهی و پلشتی ها ساعت ها در زیر قطره قطره های باران قدم بزنم.
خدایا!
گاه این قدر امیدوارانه خودم را نزدیک به تو می دانم که  گمان می کنم فقط خدای من هستی شاید سعدی شیراز نیز همین را خواسته بگوید؛
چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته
پروردگارا!
هر بامداداز اینکه یک بار دیگر مرا لایق زندگیِ دوباره دانستی به درگاهت سپاس می گویم
پروردگارا!
حال که امروز هم ما را لایق زندگی دوباره دانستی به لطف خود گناهان مان را  ببخش که همچون پدرمان حضرت آدم(ع) بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود.

دعا یعنی گشایش پنجره ی امید

دعا یعنی گشایش پنجره ی امید (1)

یعنی بهانه ای برای آشتی با خود و خدای خود.

و بهانه ای برای قطع فصل و اندیشیدن به وصل

شب چله در میان دعا  و خیر خواهی برای یکدیگر  با زیبایی هر چه تمام تر  گذشت وقتی دعا ها از مسیر تلفن و فضای مجازی عبور می کرد همه ی ما غرق در احساسات و باورهای دوستان و اقوام  می شدیم و بی درنگ در حق شان دعا می کردیم.

بهترین هدایای دیشب  دعاهای از دل بر خاسته پدران و مادران و بزرگترها برای عزیزانشان بود.

همه ی انسان ها دعا می کنند  دعا یعنی در اوج نا امیدی و گم شدن امیدوار بودن به پیدا کردن راه

یعنی هدایت خواستن از حضرت دوست که همه ی راه های سعادت و کمال به سوی اوست

دعا یعنی گشتن برای پیدا کردن تابلوهای راه

مراقب باشیم تابلوهای زندگی مان کج نشوند

 زیرا با کج شدنِ  تابلوهای جاده زندگی  راهمان را گم می کنیم و به بیراهه می رویم

و اگر هم  تابلویی وجود نداشته باشد در بیابان زندگی سر گردان و گمراه می شویم

پروردگارا!

یاری ام کن تا  بر سرِ دو راهی و چند راهی  در جاده ی زندگی همه ی تابلو های فریب را نادیده بگیرم و تنها تابلوی تو را ملاکِ  انتخابِ راهم  قرار دهم

ای خدای مهربان!هر گز روا مدار تابلوهایی که باید راهنمایم باشند با کمترین باد و باران های موسمی و سیل های فصلی(گناه) کج شوند و این بنده ناچیزت در باتلاق کجروی های غیر قابل بر گشت گرفتار شود

می دانم که چنین نمی شود  می دانم درِ باغ آسمانت همیشه به رویمان باز است و با نصب تابلو(هدایت) ما را به سوی کمال رهنمون بوده و خواهی بود.

پروردگارم!

کمکم کن وقتی برای عبادت تو  آماده می شوم تمامیِ بت های امروزی که در  شکل و رنگ ها و اندازه های مختلف در برابرم  خودنمایی می کنند از نظرم دور شوند تا با خیالی آسوده و به دور از وسوسه  رو به سوی تو تکبیر زنم و امید به رحمت تو داشته باشم و تنها از تو کمک به خواهم...

ادامه دارد

سلام بر حضرت زینب سلام الله علیها

بانویی که کوه باید ازاو  صلابت
 و دریا عمق و شکوه
 و نسیم، لطافت
 و آب،  زلال بودن
 و زنانِ عصر، عفت و متانت
و مردان، شجاعت و فتوت
و مصلحت اندیشان  و ملاحظه کاران صراحت
 و جوانان، ایثار
 و خادمان، خدمتِ بی منت بیاموزند
سلام بر زینب(س) که صبر، واله و شیدای او شد
سلام بر زینب و بی قراری زینب(س)
سلام بر دردانه زهرای اطهر
سلام بر دختر علی(ع) که زیبایی و زیبا دیدن را معنای دیگر کرد
سلام بر بانویی که در اوج اسارت به همه ی ما درس آزادگی و مردانگی و فتوت آموخت
زینب! ای دختر فاطمه(س) از آنجا  که شما در دشت کربلا با نمایش بی بدیل صبر و استقامت، پیام عاشورا را زنده نگاه داشتنید پرستاران کشورمان تقارن میلادتان  با روز پرستار را نماد افتخاری برای خود می دانند و به آن می بالند 
اما اکنون و در شرایطی که مردان و زنان کشورمان با بیماری سخت کرونایی دست و پنجه نرم می کنند پرستاران ما که  تعهد، صداقت و خدمات و زحمت های صادقان شان بر کسی پوشیده نیست  بیش از گذشته در مسیر نظام سلامت جامعه  نیازمند  صبر وصلابت و مقاومت زینب گونه اند پس آن ها را دریاب تا در مشکلات و سختی ها به نگاه زیبا بین تو «ما رأیتُ الّا جمیلاً»که  رسیدن به مقام «رضاست » دست یابند.
البته پرستاران ما در این روز و شب های غم انگیز کرونایی از غم همنوعان رنجورشان خواب و استراحت و زندگیِ آرام را بر خود حرام کرده اند تا به خسته شدگان، درس استقامت و صبوری بیاموزند
نام پرستار عجین شده با لبخندِ مهربانی و عاطفه و صداقت و خدمت بی منت و شور و عشق و انسانیت و مجاهدت و شب زنده داری که سلام و صلوات خداوند بر رفتگان و خدمتگزاران این راه باد 
میلاد حضرتِ زینب کبری سلام الله علیها الگوی حیا و عفت و فداکاری بر ،سفیران سلامت،فرشتگان مهربانی، دادرس دردها و پریشانی ها پرستاران فداکار مبارک باد.

«جمعه روز خدا  و پر خیر و برکت»

جمعه روز  خدا و روز چیدن میوه های شیرین از باغ خداست

 و بهانه ای برای توبه و  بازگشت با رمز یا رب یا رب یا رب.

جمعه بهانه ای است  برای فاصله گرفتن از شیطانِ درون و نزدیک شدن به خدا

جمعه با برکت ترین روز هفته است که در آن هر کس می تواند به اندازه نوع فکر و سلیقه و خواسته اش از آن بهر گیرد

کسی که امکان وصل دارد به فصل و جدایی فکر نکند و کسی که امکان داوری و صلح و آشتی بین مردم دارد پا پس نکشد و بی تفاوت نباشد

حتی می تواند در حد پایین تر همچون دانش آموزان برای یک روز در خانه بودن و مدرسه نرفتن خوشحالی کند

و یا این روز مهم را بهانه کند برای دید و بازدید و سرکشی از بزرگترها و عیادت از بیماران

اهل صله رحم هم این روز را مبارک می دانند و بهترین ثواب را از آن خود می کنند

اهل ستایش و ذکر و نیایش چون جمعه روز خدا می دانند به امید استجابت و ثواب بیشتر با خدای خویش خلوت کرده و اگر نماز جمعه بر پا بود شرکت می کنند.

اهل ذکر خوب می دانند ثواب ستایش و نیایش و دعا در روز جمعه یا روز خدا دو برابر است با این نگاه دست از طلب ندارند تا کام دل بر آرند.

جمعه روز با شرافت و بزرگ و با فضیلت است در این روز انبیا و اولیای الهی  نیز سعی می‌کردند در روز یا شب جمعه از خداوند، حاجت بخواهند. امام صادق علیه‌السلام در مورد سخن حضرت یعقوب علیه‌السلام به فرزندانش که گفت: «براى شما از پروردگار، طلب مغفرت مى‏كنم»، فرمود:حضرت یعقوب، دعا برای ایشان را تا سحر شب جمعه به تأخیر انداخت.

شادی روح همه ی عزیزان در خاک خفته که چشم به راه خیراتِ زنده ها هستند،کامیابی جوانان،عاقبت به خیری سالمندان و میانسالان، رفع  گرفتاری و مشکلات و بر آورده شدن حاجات؛

باصدای رسا و بر دفعات / برمحمد و آل او صلوات

🌺للهم صل علی محمد وآل محمد🌺

روز جمعه و انتظار رفتگان از بازماندگان

خیرات برای شادی روح مسافران ابدی ضرب المثل از هر دست بدهی از همان دست می گیری را تداعی می کنداگر امروز به یاد درگذشتگانت خیرات و مبرات کردی و برای شادی روحشان صلوات فرستادی بی تردید آیندگان همین اتفاق نکو را برایت رقم خواهند زد و اگر به  هر دلیل یاد رفتگانت را با خیرات و صلاة و صلوات گرامی نداشتی ،شک نداشته باش که چون از این دنیا رفتی از دلِ بروی چنان که از دیده برفتی. و هیچ دلی به یادت نخواهد بود.

فضیلت شب و روز جمعه؛

شب جمعه همان فضیلت روز جمعه را دارد هر دو(24 ساعت) تنها بهانه است برای گام بر داشتن  ما به سوی توبه و استغفار و خیر و سعادت و یا خدای نکرده ...

جمعه  را بهانه قرار دادند تا بندگان برای توبه  بهانه ای نداشته باشند

بهانه ای برای رسیدن اجر و ثواب با ذکر صلوات و سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله والله اكبر.

اجر و  ثواب کارهای نیک در روز جمعه دوبرابر دیگر روزهای عادی محسوب می شود

فضیلت روز جمعه را با هیچ مقیاسی نمی توان اندازه کرد

  جمعه  را فرموده اند؛شریف ترین و بهترین روزهاست

و  بهترین روزی است که آفتاب در آن طلوع می کند

در این روز حضرت آدم خلق شده

و همچنین ورود حضرت به بهشت و اخراجشان  در روز جمعه اتفاق افتاده است

و قیامت نیز در روز جمعه بر پا می شود.

دعا در روز جمعه به استجابت نزدیک تر است در روز جمعه  فرشتگان با قلم‌های طلایی در صدد ثبت صلوات هستند

در این روز ارواح مؤمنان با بازماندگانشان دیدار دارند(بر زندگان است که با خیرات و اذکار به ویژه صلوات روح  آن ها را  شاد کنند و خدای نکرده دست خالی بر نگردانند)

🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«فضیلت های پیدا و پنهان شب و روز جمعه»

«فضیلت های پیدا و پنهان شب و روز جمعه»
شب جمعه را گفته اند از: غروب خورشید در روز پنج شنبه آغاز می شود و در طلوع فجر صادق (موقع اذان صبح ) پایان می یابد و بعد از آن  از فضیلت های روز جمعه بهره مند می شویم.
روز جمعه  فضیلت و برکاتی دارد که این روز را از دیگر روزهای هفته متمایز می سازد .
شب جمعه روز هدیه دادن به رفتگانی است که گذر زمان هر گز نتوانسته نام و یادشان را از ما بگیرد.
شب جمعه با تقدیم خیرات به رفتگان می گوییم؛ای عزیزان در خاک خفته! گر چه مطابق مشیت و  اراده ی خداوند از بین ما رفتید و در دل خاک مسکن گرفتید باور کنید شما  کماکان در خانه ی دل مان جای دارید  از دل نرود هر آنکه از دیده برفت.
روایت است که پیامبر گرامی اسلام (ص)  فرمودند : جبرئیل به نزد من آمد، در حالی که در دستش چیزی را حمل میکرد، که مثل آئینۀ سفید و براق بود گفتم: این چیست در دستت، ای جبرئیل؟ فرمود: این جمعه است که خداوند آن را برای تو و أمّتت عید قرار داده و شما بر یهودیان و مسیحیان برتری دارید  و در این روز لحظه ای وجود دارد که اگر بنده ای چیزی از خالقش خواسته و خداوند تا کنون اجابت نکرده بود  در این لحظه اجابت می کند و دعا کننده به خواسته اش می رسد.
شب جمعه بهانه است؛
شب جمعه فرصتی است دوباره برای یاد کردن از اسیران خاک
و تقدیم هدیه ی در نظر گرفته شده برای شادیِ روح در گذشتگان
شب جمعه یعنی وزیدن نسیم رحمت بر صاحبان قبور
شب جمعه یعنی احترام به اقوام و خویشانی که انتظار دیدن مان را دارند
شب جمعه روز بر قراری صله رحم و بوسه بر دستان پر مهر بزرگترها
شب جمعه بهانه ای برای بخشیدن و بخشیده شدن
شب جمعه یعنی بدی ها را از یاد بردن و خوبی ها را مطرح کردن
شب جمعه یعنی ذکر صلوات که کلید گشایش و استجابت دعاست.
و بهانه ای  برای یاد کردن اموات و  شادی روح همه ی  عزیزان با ذکر و خواندن سوره ی فاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

شب جمعه و بهانه هدیه دادن به اموات

 شب جمعه که از راه می رسد دلمان هوای کسانی را می کند که تا چندی پیش با ما بودند و اکنون نیستند

هر کدام از ما دهها نفر را می توانیم شماره کنیم که بودنشان برایمان نعمتی بود ولی ما از سر بی مهری قدرشان ندانستیم

به یاد دارم عزیزان بسیاری را که قبر به قبر برای اموات فاتحه می خواندند  آن ها به خوبی می دانستند روزی فرا می رسد که رهگذران از کنار قبرشان عبور می کنند و به جبران فاتحه ی امروزشان برایشان فاتحه می خوانند.

 هیچکس نمی داند قرعه بعدی به نام چه کسی رقم خواهد خورد.  نداند به جر ذات پروردگار/ که فردا چه بازی کند روزگار.

آنچه اکنون می خوانید تنها بهانه است برای پیوند دل ها به خاک خفتگانی که چشم انتظار نگاه مهربابانه بازماندگانشان هستند.

بهانه ای برای صدقه و خیرات جهت شادی روح پدر و مادری که نتوانستند به کسی علم بیاموزند

و یا قادر به حفر قنات نبودند

و یا توفیق بنای مسجد نداشتند

و یا درختی نکاشته اند تا بعد از مرگشان مردم از میوه اش بهره ببرند

و یا علمی نداشته اند که به دیگری بیاموزند

ولی خداوند به او اولاد صالحی داده که می تواند برایش خیرات و مبرات کند و با خوشرفتاری و خوش اخلاقی و رعایت قوانین دینی و اجتماعی و خدمتگزاری به خلق خدا  یاد و نامشان را نکو و گرامی بدارد ولی اگر فرزند در این امر مهم کاهلی و تنبلی کند نباید انتظار نگاه مهربانانه ی والدینش در قیامت را داشته باشد

نباید انتظار داشتنه باشد که زندگی اش در دنیا بدور از رنج و ملال باشد

کسی منتظر شب جمعه و روز جمعه نیست تا به این بهانه  با مهمان کردن و هدیه دادن به والدینش قبرشان را منور و نورانی و باعث گشایش مشکل اخروی آن ها شود  نمی تواند توقع  زندگی بی آلام و درد و حزن و پاداش آخرت را داشته باشد و این آدم معلوم نیست فرزندانش با او چه رفتاری خواهند داشت.

ربیع الاول، بهار ماه‌ها و دل هاست.

ربیع الاول، بهار ماه‌ها و دل هاست.

ربیع جلوه گریِ برکات  پروردگار

و شادباش آغاز امامت حضرت مهدی (عج)

و سر آغاز برکت،میلاد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم

و میمنت  و مبارکیِ میلاد امام صادق(ع)

و هجرت «پیامبر اکرم (ص)» از مکه به یثرب که «مدینه النبی» نامیده شد.

و توصیه به غسل و  ادعیه و زیارات

و دادن صدقات جهت رد مظالم

و روز ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) است

و گفته اند برتریِ رحمت های این ماه بر سایر ماهها همچون برتری رسول خدا(ص) بر سایر مخلوقات است

ماه ربیع یعنی  پایان ماه عزا و ماتم و آغاز جشن و سرور و شادی

ربیع یعنی حیات و آغازی دیگر برای زندگی  کردن و زندگی بخشیدن

ربیع یعنی  احسان نمودن و خوشحال کردن دل های  ناشاد و خسته و دردمند

ربیع یعنی نشاندن  گل لبخند بر لب های یتیمان و مستمندان و نیازمندان و گره گشایی از کار دیگران و نگاه ویژه داشتن به خویشان

ربیع یعنی روز کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شامل ترین رحمتها، برترین برکتها، زیباترین نور‌ها و مخفى‌ترین اسرار

کاش می شد به یمن قدوم مبارک ربیع، گل می کاشتیم ولی تقدیم شاخه ی گل به آن همه گلهای زیبا و رنگارنگ و خوش عطرِ ربیع، ران ملخی پیش سلیمان بردن است.

ربیع الاول را بهار ماه ها نامیده اند در این ماه با شکفته شدن گل های شادی غم ها پژمرده می شوند و غصه ها رنگ می بازند البته به قول مرحوم مشیری؛ راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست

آنکه شادی را پخش می کند و نشر می دهد بی گمان شاد می رید و شاد می رود.

ماه ربیع الاول بهار حیات بر شما بهار دلان و شادی بخشان مبارکباد

«سلام بر آشنای غریب،عصمت هشتم»

«سلام بر آشنای غریب،عصمت هشتم»
سلام بر غریب الغربا،شمس الشموس،رضا ،زکی،صدیق،رئوف،قائم آل محمد(ص)
سلام و رحمتِ كامل و با بركت و متصل و پيوسته و پياپی بر آقا على بن موسى الرضا(ع) پيشواى پارسا و منزه
آقا جان!چندی است نمی توانیم راز بزرگ دلمان را بر ضریح مقدست دخیل ببندیم
و  پنجه هایمان را بر ضریحت قلاب کنیم و اشک هایمان را به پای زائرانت بریزیم
دلمان بی تاب و غصه هامان گلوگیر شده
لحظه ها را همچنان برای درد دل کردن شماره می کنیم
می خواهیم آهوی راهت شویم تا ضامن مان شوی
دست خودمان نیست کبوتر دلمان به شوق حرمت پر می کشد و به طرفِ دانه هایی می رود که برایش می پاشی
ناگزیریم در شرایط فعلی  از راه دور قصد زیارت کنیم و به نیت خود و هرکس دلی در گرو زیارت مولایش دارد دست ارادت به سینه گیریم و عرض کنیم السلام علیک یا غریب الغربا و یا معین الضعفاء والفقرا
السلام علیک یا شمس الشموس و انیس النفوس
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
و سلام بر کتاب گشوده و قرآن مبین خدا و صمیمیتِ سیال
آقا جان!بیا و یک بار دیگر برایمان نماز باران بخوان تا دل هایمان از آلودگی ها پاگ شود
آقا جان!تو شمس الشموس و خورشید خورشیدهایی و برتری داری بر همه ی خورشیدها پس بتاب بر دل تاریک و سردمان که سخت به روشنای نور و گرمای تو نیازمندیم.
اکنون روز 29 صفر سال 203 هجری قمری  است  در سحر گاه امروز با حیله و تزویر مأمون، آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام به شهادت رسیدند و مسلمانان و حتی مخالفان حضرت را از وجود مبارک و نعمت علم و حکمت ایشان محروم کردند.
سالروز شهادت امام رئوف، سلطان طوس ،امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را تسلیت می گوییم

در باره ی  رحلت پیامبر(ص) غربت علی(ع) و یتیمی فاطمه(س)

پیامبر آماده رفتن به سفر است سفر ز جهان به سوی جنان
پیامبری که خود جان جهان است برای همیشه از پیکر هستی جدا و شمع وجودش خاموش می شود.
این روزها خورشید بی فروغ است ماه نمی تابد و ستاره ها  نیز بی حرکت اند
چیزی نمانده که  فرستنده خوبی ها و مهربان ترین زمین و اسمان و آفتاب حقیقت از میان ما برود آیا با رفتنش جهان بی فروغ و تیره و تار خواهد شد؟
جواب روشن است اگر امت به قرآن و عترت تمسک جویند نور و درخشندگی ابدی است اما...
امشب نه تنها مدینه که عالم را غم فرا می گیرد.
آسمانیان بی تابانه خود را برای استقبال از بهترین خلق خدا آماده می کنند.
جرئیل در کنار یار دیرین خویش گریان و غمگین سر به زیر افکنده.
 همه ی نگاه ها به لب های مبارک پیامبر دوخته شده.
خانه ی پیامبر(ص) پر شده از سکوت.
ناگهان با صدای دق الباب سکوت در هم می شکند.
آهنگِ دق الباب نیز متفاوت است.
کیست آن سوی در؟
غریب هستم آمده ام به زیارت پیامبر(ص)
فاطمه در برویش نمی گشاید ...پیامبر می فرماید: فاطمه جان! آیا می‌دانی این شخص کیست؟ او کسی است که جمعیت‌ها را پراکنده و فرزندان را یتیم و زنان را بیوه می‌کند، 
اما چطور ممکن است؟مگر ملک الموت برای ورود و قبض روح  اذن می گیرد؟
آهان! او به میهمانی آمده است.
نه،نه، میهمانی در کار نیست !
پیامبر لبخند زنان می فرماید:در برویش بگشایند.
 ملک الموت چون نسیم ملایم وارد می شود: «السلام علی اهل بیت رسول الله»؛ سلام بر خاندان رسول خدا،
فاطمه علیها السلام  از آماده شدن پدر برای عروج به سفر ابدی سخت بی تابی می کند.
ملک الموت گویی شرم دارد از روی فاطمه که بگوید؛برای قبض روح پدرش آمده.
پیش از هر چیز سلام خداوند را به پیامبر می رساند،یا محمد(ص) به فرمان خداوند جز با اجازه خودت قبض روح نمی شوی این استثنا برای هیچکس اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد.
ملک الموت!سر به زیر می افکند و از معراج سخن می گوید نه از خاک.
ولی فاطمه(س) دختر رسول خداست او  سخن ملک الموت را خوب می فهمد.
او می داند آرام آرام به غروب خورشید رسالت نزدیک و نزدیک تر می شوند.
بغض گلوی مبارکش را می فشارد و باران اشک هایش سرازیر می شوند.
ملک الموت هم تاب دیدن گریه های فاطمه علیهاالسلام را ندارد .
ز هجر روی پدر اشک از بصر می ریخت
نه اشک از بصر او لخته جگر می ریخت ...

جمعه روز عید و مبارک

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند؛»در میان نیکی‏‌ها هیچ کار نیکی نزد خدا دوست‏‌ داشتنی‌‏تر از آن نیست که در شب یا روز جمعه انجام شود، و در میان گناهان نیز گناهی منفورتر از آن نیست که در شب یا روز جمعه صورت بگیرد«

جمعه بیشترین و بزرگترین مقام و رتبه را نسبت به دیگر روزهای هفته دارد با این رویکرد او را سرور روزها خوانده اند.

جمعه روزی که همه ی خیرها در اوست

روز آرزو برای شفای بیماران

،نجات زندانیان،

روزیِ فراوان،

رفعِ ستمِ ستمگران،

توفیق توبه ی توبه کنندگان و بر آورده شدنِ انتظار منتظران.

روز غسل جمعه و نماز جمعه.

روز صدقه دادن که ارزش و ثواب آن دو چندان محسوب می شود.

روزی که ساعات و لحظه های خاصی برای قبولی دعاست

 جمعه  روز پر فضیلتی است که بر اعیاد فطر و قربان برتری دارد.

شب جمعه نیز شب مغفرت است،

 امام صادق علیه السلام فرمود: در شب جمعه از گناهان اجتناب بورزید که گناه و عقاب در آن دو برابر است، چنانچه ثواب کار نیک نیز در آن دو چندان است.

و نیز فرمود:صدقه دادن در روز جمعه دو چندان محسوب می‌گردد.

روز جمعه که می شود حیوانات نیز امیدشان به رحمت خدا افزون می شود .

 امام صادق فرمود:چون شب جمعه می آید ماهیان دریا سر از آب در می آورند و وحوش صحرا،گردن می كشند و پروردگار را ندا می كنند كه خدایا ما را به خاطر گناه آدمیان عذاب نكن.

جمعه بهانه ای است برای یاد کردن از همه ی مسافران بی بازگشتی که دستشان از عمل کوتاه است

جمعه روز آرزوها،آرزو برای توفیق و کامیابی جوانان و عاقبت به خیری سالمندان و دست بوسی پدران و مادران و عیادت بیماران و سرزدن از خویشان و دوستان و مهربانی با همسر و فرزندان و همه ی آرزوهای خوب.:با آرزووی همه ی خوبی ها برای شما خوبان.

به بهانه شهادت امام جعفر صادق(ع)

به بهانه شهادت امام جعفر صادق(ع)

سلام بر امام  جعفرصادق(غ)

امام بزرگواری که  جهان مدیونِ علم و عمل اوست.

 شخصیت جهان گستری که علمش و عملش و کلامش مرزها را در نوردید و جهان را تکان داد.

امام جعفر صادق(ع) امام ششم شیعیان، در هفدهم ماه ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر علیه السلام و مادرش ام فروة است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید (جعفر کذاب)

«دوران حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس و زندگانی امام جعفر صادق(ع)»

زمزمه‌های نابودی بنی‌امیه به گوش می‌رسید و بنی‌عباس سخت به دنبال دستیابی به حکومت بود. پس از مدت‌ها چشم دنیا‌طلبان و سران حکومت از روی شیعیان برداشته و به سمت جریانات سیاسی زمان معطوف شده بود.شیعیان که مدت‌ها عرصه را بر خود تنگ می‌دیدند و حتی در زمان امامت امام سجاد(ع) نمی‌توانستد عنوان مذهبشان را به زبان آورند در این دوره به اصطلاح نفس راحتی می کشیدند.

امام صادق(ع) در این مدت توانستند راه امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) را ادامه دهند و مظلومیت‌ها و درگیری‌های امام حسن مجتبی(ع) با معاویه، ماجراهای کربلای سال 61 هجری قمری و عبادات امام زین العابدین(ع) را بیان و دوباره این موضوعات مهم را در بین جامعه مسلمانان زنده کنند.

این پیچ تاریخی با تلاش امام صادق(ع) و شاگردان و پیروان ایشان به دوران طلایی شکوفایی شیعه تبدیل و پایه‌های فقه شیعه مستحکم شد و گسترش یافت و اصول و فروع دین دوباره در جامعه نهادینه گشت.از این رو فقه شیعه را که تأسیس و پایه گذاری آن به زمان پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) باز می‌گردد، با توجه به نقش امام صادق(ع) در گسترش آن «فقه جعفری» نامیدند.

خوش بختانه عصر آن حضرت، عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون هم بود زیرا  از زمان رسول خدا(ص)تا این دوره چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حکام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد. امام صادق(ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و. ... تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند. ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه تسنن مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.

 امام صادق(ع) از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد. همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق(ع) نقل گردیده است با این رویکرد، مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.

شهادت رئيس مذهب شيعه حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) بر همه مسلمين بالاخص شيعيان تسليت باد.

«خدا حافظ ای ماه دلدادگی»

آهسته تر برو  ای ماه مبارک و با برکت و هدیه کننده ی بندگی و عزت!

 کمی آهسته تر تا  دگر بار توفیقِ شرکت در کلاس درس صبوری و شکیبایی و  ذکر و دعا و بندگی  رفیق راهمان شود.

افسوس که نتوانستم با بهره مندی از این شب ها بیماری روحی و درونیِ خودم را در درمانگاهِ  شبانه روزیِ  رمضان و شب قدر  درمان کنم افسوس...

بعد از تو در گرماگرمِ دَوَندگی و پیج و خم های زندگیِ روزمره، نمی دانم چقدر دچار روزمرگی خواهم شد.

شهر رمضان! می دانم هر شب پلک پنجره ات به روی همگان باز بود و میزبانِ این ماه، شکسته های دل روزه دارش را خریداری می کرد چه می گویم که او خود بهای شکسته دلان بود ولی لفسوس...

ماه رحمتِ بی انتها به انتها رسید،گرچه من به انتها رسیدم و او همچنان جاری است سال ها بگذرد ما نیستیم و رمضان هست.

خدا حافظ  ای ماهِ دلدادگی  و مسحور کننده دل ها

خدا حافظ ماه  خدا و حسرت ها که باز هم شرمنده میزبان شدم

در پایانِ یک ماه عاشقی و در میان انبوه خوش دلان توفیق شرکت در مهمانی خدا حاصل شد و لی در پایان و در آستانه جمع شدن سفره ضیافت حسرت هایم را به تسبیح کشیدم.

حسرت جدا شدن و احساس بسته شدن درمانگاه

حسرتِ  بهره نبردن از فیوضات شب های قدر

حسرتِ دعاها و ذکرهای سحر

حسرت رفتن های بی بازگشت و توبه و بندگی نکردن

حسرت  تطهیر نشدن در نهر آب توبه

حسرتِ همراه نشدن با رقص موج و پایکوبی گردباد و لرزش موزون گیاهان و دست افشانی درختان و آواز پرندگان و آواز خوش خروس ها و...ای وای بر من که با هیچکدام چرخی نزدم و کاری نکردم

آه می دانی چیست؟واژه ی مشترک همه ی دردمندان است و چه خوب بود با دردمندان هم آه می شدم.

و باز هم حسرت،حسرت شرکت نکردن در کلاس درس سکوت.

و بازهم حسرت، حسرتِ آدم نشدن!

چه سخت است خداحافظی!

خداحافظی یعنی دور شدن از ضیافت و صاحبخانه و میزبان

گرچه سفره ی ضافت بر چیده شد و این بنده با هزاران افسوس تو را بدرقه می کند ولی همچنان امیدوار به رحمت بیکرانت هستیم.

پروردگارا!

تو را سپاس می گوییم که ما را زندگی بخشیدی تا یک ماه رمضان دیگر مهمانت شویم و الهی العفو بگوییم.

بارالها تو بزرگتر از آنی که بنده های حقیرت را نومید کنی الهی شکر.

با دلِ بی قرارم چه کنم؟(3)

نازنین دلم آرام و  صبور باش!
دل نازینم!آنطور که تو گمان می کنی بی احساس نبودم حتی بسیاری از اشعار دلتنگی را در خلوت و جلوت زمزمه می کردم ولی هرگز به  این باور نرسیده بودم که هر چیزی پایانی دارد و چون دنیا محل گذر است عمر انسان ها نیز پیمانه ای دارد
 نمی دانستم آنچه امروز داریم شاید فردا نداشته باشیم .
نمی دانستم انسان همیشه سالم و تندرست و سرِ پا نیست همانطور که همیشه بیمار نیست
نفهمیدم پایان شب سیه سفید است و عمر شب با آمدن روز پایان می باید
نمی دانستم آسمان همیشه صاف و ابری و بارانی و آفتابی نیست! هرگز به گذر نمی اندیشیدم
نمی دانستم انسان ها نیز افول و نزول می کنند و نمی توانند همییشه جوان و توانا و حتی دانا باشند
نمی دانستم روزی اطرافیانم می روند و من تنها می شوم و مورد سرزنشِ دلم قرار می گیرم.
 نمی دانستم روزی برسد که دغدغه ها و دلشوره ها و بیم و  هراس ها و یأس و غم و غصه های  مردم، محصول تنهایی باشد آن هم تنهاییی خود خواسته!
نمی دانستم روزی را شاهد باشم که ببینم انسان ها برای ساختن ابزار جنگ و کشتن و ویران کردنِ خانه های یکدیگر ابزار می سازند ولی در ساختن خود و انسان ناتوانند و یا بی تفاوت اند!
 گمان می کردم ما برای همیشه در کنار هم هستیم و با بودن مان زمستان سرد را تبدیل به گرما می کنیم.
گمان می کردم نوشیدن چای و خوردن زَردَک در زیر کرسی  و کنار هم بودن همیشگی است نمی دانستم...
نازنین دلم! در این عصری که تکنولوژی روح را مشوش کرده و هر روز به مرگ عاطفه ها نزدیکتر می شویم تو به واژه های همیشه زنده ی  صداقت و محبت و صمیمیت و عشق بیندیش، همان واژه هایی که خوبان گرچه با رفتن شان به سرای باقی از چشممان دور شدند ولی باقیات صالحات و اعمال خیرشان  زنده اند و با ما هستند.
ادامه دارد

با دلِ بی قرارم چه کنم؟(2)

نازنین دلم آرام باش!
چه می شود کرد با دلی که جز کویر همه جا احساس غربت می کند و مدام به دنبال گنج و  گمشده ای می گردد ؟
 چرا نمی داند گنج هایی که او از پیِ شان می گردد تنها نشان شان  تکه سنگی است بر سر درِ خانه ی ابدیشان که آن را هم خودشان انتخاب نکرده اند؟
دل بی قرارم قصد داشت مرا بر بال خیال سوار کند و ببرد به گذشته ها دور و نزدیک!
 ناگزیر با او خلوت کردم و گفتم؛نازنین دلم! می دانم تمنای رفتن به سفر بهانه ای است برای دیدار با دلدادگانِ کویر، همان هایی که سال ها روزه را با اشکِ دعا و ذکر و توبه افطار می کردند. اما پند مرا بشنو و بیش از این  به دنبال صاحبان آن دل ها مگرد  که جز صدا و تصویر و خاطرات چیزی نمی یابی.
دل نازنینم!کی دیده ای که گنج بی رنج میسر شود و کی شنیده ای که گنیج روی زمین باشد؟
نازنین دلم!من نیز سال های درازی را در  هیئت ها و سرکوچه ها و درِ قلعه ها و امام زاده و قبرستان و  دشت و صحرا با دل هایی که  تو در پیِ شان هستی همدل و همراه بودم و در این ایام به شدت  دلتنگ شان شده ام ولی فقط می توانم دلتنگ باشم همین!
وقتی با سر انگشتانم خاطرات آن روزها را ورق می زنم جز نام و نشان و حسرت و اه چیزی نمی یابم گویی برایم زود گذر بودن و قدر ندانستن امر بدیهی بوده  بله دل نازنینم! همه ی آن  طلایی ترین روزها و باهم بودن ها گویی خوابی بیش نبود و همه چیز در یک چشم برهم زدن گذشت.
 آن روزها  تصور نمی کردم عزیزانی که از دور برایم دست افشانی می کنند و از نزدیک به رویم لبخند می زنند روزی چشم از نگاهمان بر می دارند شاید به همین دلیل هرگز به عنوان آخرین دیدار نگاهشان نمی کردم تا این که...
اکنون از آن روزها، سالها می گذرد و تنها دلخوشی ام دیدن تصویرِ ترک خورده ای است که به یادگار دارم و خاطراتی که فقط خاطره اند و...
دل بي قرار را گو که چو مستقر نداري
سوي مستقر اصلي ز چه رو سفر نداري

ادامه دارد

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادن؛(2)

شب قدر یعنی پله پله  بالا رفتن از نردبان به سوی آسمان
چه می گویم که در این شب ها ملائک از آسمان فرود می آیند پس باید بر روی زمین ماند و به جای رفتن به آسمان آسمانی شد و با آسمان یان همراه شد.
شب قدر است و هرکس به قدر قامت خود جامه دوخته و هر کس به قدر ظرف وجودی و ظرفیت خیالی اش آب برمی دارد.
شب قدر ملائک صداهایی می شنوند که ما قادر به شنیدنش نیستیم صدای شکستنِ بتِ نفس و منیت ها و خود خواهی ها،
شب قدر طنین انداز شدنِ صدای الغوث الغوث و الهی  العفو العفو در ملکوت است.
شب قدر شب مهمانی هم هست در این شب ها که ملائک فوج فوج میهمان زمینیان می شوند حرمت مهمان نیز ضرورت دارد.
نکند خدای نکرده دست های خالی را به سوی آسمان دراز کنی و نان و آب بخواهی که شرمنده فرشتگان می شوی از حضرت دوست بخواه ای خزانه داری که همه چیز در دست توست تو که می توانی انسان را به اوج عزت برسانی ما را مقدر فرما به بهترین و عالی ترین عزتی که تا کنون تجربه اش نکرده ایم.
شب قدر شب رکوع و سجود و دل کندن از تعلقات و سبکبار شدن و سبکبال پرواز کردن است.
شب قدر شب ساختن است بستگی به خواسته ی درونت دارد هرکس به قدر همت خود خانه ساخته و این که می خواهی در کجا خانه داشته باشی بلبل به باغ و جغد به ویرانه ساخته،ما هم به کمتر از دیدار حضرت دوست راضی نمی شویم.
دعا کنیم این شب ها قدم ها و خواسته ها و هدف مان بزرک باشد حرف های بزرگ را رهاکن که از هر کوچکی چون من می توان حرف شنید...
ادامه دارد

پروردگارا!

پروردگارا!

رابطه ما را با خانواده و دیگر مخلوقاتت خوب فرما و دل هایمان را به هم پیوند بده.

و ما را بر راه های عافیت و سلامتی هدایت فرما

و از انواع گمراهی ها دور و  به سوی نور هدایت فرما

و از بی حیایی های ظاهری و باطنی نجات مان بخش

بار الها!

در گوش ها  و چشم ها و دل های ما و همسر و فرزندان ما برکت عطافرما و توبه ی ما را قبول کن ای  عنایت کننده و توبه پذیرِ  مهربان و بزرگ.

پروردگارا! مارا سپاسگزار نعمت هایت و ثناگو و قبول کننده ی آن ها بگردان و نعمت هایت را بر ما کامل فرما.

آمین یا رب العالمین.

+

با دلِ بی قرارم چه کنم؟

ماه رمضان که می آید نمی توانم حریف دلم شوم او مرا  مهمان سفر  به  کویر و گذشته ای می کند که دنیایی از خاطراتم را جا گذاشته ام.

دل نازنینم! تو می خواهی امشب را  در کجای کویر سر کنی و مهمان که باشی؟

نازنین دلم! آنهایی که تو از پی شان می گردی سال هاست از روی خاک به قلب خاک مسکن کرده اند و ما از دیدارشان محرومیم.

آن هایی که ذکر دعا می خواندند و مؤذن بودند  و شوخانی می کردند و چلک می زدند و سال ها منبر می رفتند و از حلال و حرام می گفتند همگی از بین ما رفته اند  مگر نمی بینی هیچ صدایی از حنجره و حلقوم شان بر نمی آید؟

مگر نمی دانی صاحبان صدای مستمعین که الغوث الغوث گفتن شان طنین انداز می شد سال هاست در تکه ای از خاک به نام نورستان یا قبرستان  آرمیده اند و ما از حالشان بی خبریم؟

دلم!دلتنگ مباش که این قطار زندگی ایستگاه به ایستگاه مسافرانی را پیاده و سوار می کند.

من نیز مانند تو سال ها در دالان غم و غصه ی رفتگانم رفت و آمد می کردم و گاه در تاریکی دالان شمعی می افروختم و در انتظارِ آمدنِ رفتگان لحظه ها را شماره می کردم اما افسوس که این فکرها خیالی بیش نبود.

دلِ نازنینم! باور کن بی احساس نیستم و دردت و دلتنگی ات و آرزوهایت را درک می کنم اما در این شب های خجسته و مبارکِ قدر،همراه شدن با تو  به امید دیدارِ چهره به چهره با مسافران بی بازگشت، آب در هاون کوبیدن است.

بیا در این شب قدر و قدر دانستن این شب ها هر کجا هستیم به یاد تک تک عزیزانی که در سالجاری  و سال های قبل ما را در غم فراق خود گرفتار کرده اند دعا کنیم.

دل نازنینم! تو  بیتابی هایت را به دامن هستی می ریزی تا از دلتنگی هایت بکاهی اما راهش ذکر دعا و فاتحه و صلوات است.

دعا معجونی است برای آمرزش و آرامش که در هیچ عطاری نتوان یافت پس زود باش کینه ها را از خانه ات برون ریز و با خودت و خالقت با بخشش بندگانش آشتی کن!

آرام باش دلم آرام باش.

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادن؛(قسمت۱)

گفتم؛کاش هر شب شبِ قدر بودی

گفت؛اگر هر شب شبِ قدر بودی بی قدر بودی!

قدرِ شبِ قدر گر بدانی، جزحضرت دوست را نخوانی.

شب قدر سراسر سلام و  صلح و سلامت  و برکت است

این شب ها همه جای زمین و آسمان پر از سلام است همان واژه ناب و مقدسی که اهل بهشت به یکدگر هدیه می کنند.

باغ و زمینِ بهشت با سلام وسعت می یابد و جهنم با عبوس و درشتگویی و بد گویی جهنمیان به یکدیگر تنگ می شود.

شب قدر شب تقدیر و سر نوشت و اندازه و اندازه گیری است.

شب قدر شبی است که در تمام سال، به خوبی و فضیلت  او نیست.

 این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است.

عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است.

 در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود.

 ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند.

 شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت  است.

شب قدر شبِ رحمت الهی و آمرزش گناهان است کسی که در چنین شب مبارکی کاسه ی گدایی اش را وارونه بگیرد هیچ تحفه ای در آن نخواهد دید و زیان کرده.

شب قدر  بر بلندای قله ی برترین شب ها ایستاده و ما را به اوج  و صعود می خواند.

شب قدر افضل و آقای همه ی شب هاست

در شب قدر اجر نماز ذکر و رکوع و سجود و احیا و  الهی  العفو گفتن و توبه  مثقال به خروار است.

درک و اهمیت و فضیلت  این شب ها ممکن نیست

شب قدر شبی است  که قرآن در آن نازل شده.

عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است.

خیرات و برکات الهی در شب قدر  می‏شود.

رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد.

آری سخن بر سر شب قدر است و  برابری اش با هزار ماه براستی کجا می توان چنین معامله پر سودی یافت؟

 این  شب ها بهانه ای است برای سخن گفتن با خالق هستی و  روی سیاه از گناه را بر خاک نهادن و درد ها را با  تکرار ذکر نامش  آرام کردن و شب را با دست پر و با روی سفید به صبح گره زدن است.

ماه رمضان یعنی ماه رحمت و برکت و غفران(2)

ماه رمضان یعنی خوبی کردن به آدم های بی نام و نشان
ماه رمضان یعنی بخشیدنِ بی چشمداشت.
ماه رمضان یعنی بازگشت کردن تا رسیدن به فطرتِ پاک
ماه رمضان یعنی غنیمت شمردن فرصتِ بدست آمده
ماه رمضان یعنی یک ماه از پله های نردبان بالا رفتن و صعود به قله
ماه رمضان یعنی رها شدن از سرگردانی های با خود بودن و بی خود بودن
ماه رمضان یعنی روز را با سکوت گذراندن و  شب را به ذکر یا رب یا رب به صبح رساندن
رمضان یعنی صرفه جویی حتی در سخن گفتن
رمضان یعنی خلاصه کردن گفتنی های  حتی ضروری
رمضان یعنی کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی وز آنچه بپرسند یکی بیش مگوی
رمضان یعنی آتش بس غیبت و تهمت و  کینه و حسد و...تغییر و تحول
رمضان یعنی بهانه ای برای خوب شدن و  مهربانی کردن  با همه ی بندگان خدا به ویژه با خانواده.
رمضان یعنی عبور از پوکی و رسیدن به پاکی
رمضان یعنی نشستن کنار سفره ای به وسعت بخشندگی
رمضان یعنی به یاد رفتگان بودن
رمضان یعنی قدرِ سال های گذشته و الغوث الغوث های جمعی را دانستن
رمضان یعنی درهای فراوانِ برکات و نعمات به رویمان باز شدن
رمضان یعنی گوش را بستن بر هر صدا به امید شنیدن صدای آشنا
رمضان یعنی چشم را بستن بر هر چیز به امید دیدن جلوه ای از یار
رمضان یعنی دعا کردن و شریک شدن در دعای افطار و سحر روزه داران
می دانی چرا این همه  به دعای دست جمعی سفارش شده؟چون وقتی دعا از یک نقطه به طور همزمان، راهی آسمان شود اگر حتی یک نفر انسان متقی در بین آن همه باشد بی شک  به حرمت او دعا مستجاب می شود چه برسد به تکه هایی از زمین های مقدس مثل حرم معصومین و برخی از مساجد و ...
 رمضان یعنی چشم دوختن و امید داشتن به عفو و بخشش پروردگار  و الغوث الغوث گفتن و به اصرار از او خواستن
خداوند ما را از بهره مندان و توبه کنندگان و روزه داران و خوبان این ماه قرار ده.آمین یا رب العالمین.

به بهانه رحلت حضرت خدیجه(س)

امروز می خواستم به مناسبت سالگر رحلت حضرت خدیجه(س) یکی از آن همه القاب بانوی بزرگوار اسلام  را  در قاب نوشته هایم جای دهم اما توان نوشتن و به تصویر کشیدن هیچ یک از آن همه صفات نیک اخلاقی در درک کوچک و قلم ناتوانم نگنجیدند  ولی به تعبیر ؛ ران ملخی نزد سلیمان بردن/ زشت است ولیکن هنر است از موری، و یا به قول مولوی؛ آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی بتوان چشید دست ادب به سینه گرفته و سلام می کنم به بانوی آفتاب، حضرت خدیجه(س)

 همسر با وفای پیامبر اعظم(ص)

مادر حضرت فاطمه(س)

  طاهره و سیده ی قریش

  ام المؤمنین

و ثروتمندترین و با شرف ترین بانوی عرب

بانوی بزرگواری که نور وحی و رسالت را دید و عطر نبوت را استشمام کرد.

خدیجه(س)  دختر خویلدبن عبدالعزی در سجایا و کمالات اخلاقی و صفات عالی زبانزد بوده و همین صفت عالی و فضایل اخلاقی او را به افتخار ازدواج با پیامبراکرم (ص) پیوند زد. 

 از دریچه تاریخ که نگاه می کنیم، خدیجه همسر رسول خدا(ص) و مادر حضرت فاطمه(س)است ولی شرمنده ایم که هنوز و بعد از این همه سال ،زنان و دختران ما از نگاه خردمندانه ی حضرت به زندگی و روشِ شوهر داری و فرزند پروری و قناعت با آن همه ثورت و... چیزی نمی دانند.

 همه ی شناخت ما از حضرت خدیجه(س)این است که ایشان 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمدند و مال و اموال فراوان داشتند که در راه ترویج اسلام هزینه کردند...این ها کجا و اراده و همت و فداکاری و تأیید کردنِ  پیامبر در شرایط دشوار و ریختن آن همه محبت به پای شوهر و بخشش بی منتِ آن همه ثروت برای رضای خدا و شوهر و ترویج اسلام کجا؟ حضرت خدیجه(س) از نظر شرافتِ خانوادگی و نسبت های خویشاوندی ، در شمار بزرگترین قبیله های عرب جای داشتند و از همان اول،آثار بزرگی و نجابت و شرافت ازکردار و گفتارشان پدیدار بود.

 آری  خدیجه  دختر خویلدین عبدالعزی در سجایا و کمالات اخلاقی و صفات عالی زبانزد بوده و همین صفت عالی و فضایل اخلاقی سبب شده  پیامبراکرم (ص) او را  شایسته ی همسری خود بداند 

بانوی بزرگ و بزرگترین بانو! تو از همان اول برای پیامبراکرم (ص) همسری لایق و  یاوری صادق و تابع بودی و این نکته را حضرت حتی بعد از رحلت شما بارها فرموده اند؛ در زمانی که همه مرا تکذیب می کردند خدیجه مرا تأیید کرد وقتی به خدیجه گفتم خدیجه جان! می خواهم خبری به تو بدهم، من در حالی که از حرا به خانه می آمدم گیاهان و درختان و کوهها مرا کرنش می کردند و  سلام می دادند،خدیجه بی درنگ گفت:اطمینان دارم تو رسول و فرستاده خدا هستی...

مورخین نوشته اند؛ فضایل اخلاقی و همچنین ثروت و دارایی خدیجه (س) موجب شده بود چشمان طماع تجار و  بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان عرب به فکر ازدواج و خواستگاری از او باشند ولی از آنجا که او  بانویی خردمند، هوشمند، با درايت، پارسا و پاكدامن و طاهره و سیده قریش بود همه را پس زد  و  شیفته ی اخلاق و کمال و مقامات معنوی و صداقت و صیانت و امانت داریِ محمد امین  و پیامبر اعظم (صل‏ اللّه‏ عليه ‏و آله)شد.

 سلام برحضرت خدیجه (سلام الله علیها) بانوی آفتاب.

سلام بر بانوی صاحب کمال و با  شرافت، عفت، قدرت و  ثروت

سلام بر سلسله فرزندان حضرت خدیجه(س)

ماه رمضان یعنی ماه رحمت و برکت و غفران(1)

ماه رمضان یعنی ماه نزول قرآن
ماه دل کندن از زمین برای سفر به ملکوت و آسمان
ماهِ رمضان یعنی سیراب کردن دل کویری و تشنه با آب توبه و  روزه
ماه رمضان یعنی ماهی که ورودش مبارک و خروجش خجسته است.
ماه رمضان یعنی بهترین زمان برای درک نماز و روزه و ذکر و یارب یارب گفتن.
ماه رمضان یعنی تنها این ماه است که نامش در قرآن می درخشد پس ماه آشتی با قرآن هم هست.
رمضان یعنی گناه را چنان می سوزاند که حتی جای سوختن نیز باقی نماند
ماه رمضان یعنی  پیش از دیگران تو خود تغییر و سبکبال شدنت را حس کنی
ماه رمضان یعنی آموختنِ رها شدن،رها شدن از دامِ کبر و غرور
رها شدن از نگاه هایی که گمان می کنی تو را نگاه می کنند
ماه رمضان یعنی بی توقع و چشمداشت در حق دیگران دعا کردن و خیرخواه دیگران بودن،
یعنی برای پرواز و صعود و ترقی و پیشرفتِ جوان همسایه بال و پر ساختن.
ماه رمضان یعنی بهانه ای برای بخشیدن  مانند گل های وحشی که بی توجه به تملق و نگاهِ دیگران می شکفند و رهگذران را به وجد می آورند.
ماه رمضان یعنی پراکندنِ عطر خوش مهربانی در هوا بدون انتظار پاداش
ماه رمضان یعنی روزه سکوت(نه به معنای قید روزه قرار دادن) بلکه به معنای حبس زبان از پلشتی های...
ماه رمضان یعنی افطار با ذکر نام الله نه ذکر غیر او
ماه رمضان یعنی سجده کرددن و دست نیاز(چون گیاهان و درختان ) به سوی بی نیاز بردن.
و ماه رمضان یعنی همه ی ماه را شب قدر دانستن و  تکرار الهی  العفو العفو العفو  ,...
طاعات قبول
ادامه دارد

در شب با فضیلت جمعه یاد کنیم از در گذشتگان

در شب با فضیلت جمعه یاد کنیم از در گذشتگان

و درماندگان و بیچارگان و افتادگان و نیازمندان و آبرومندان و...

انسان بر خلاف دیگر موجودات همیشه برای زودتر به امور مادی و معنوی  رسیدن به دنبال راه مبانبر است.

او با زیرکی و با قطب نمای زمان و مکان شناسی  می خواهد راه صدساله را یک شبه طی کند جدای از موضوع شهدا و توبه هایی همچون توبه حر بن ریاحی،کسان دیگری نیز بوده اند که با توبه و بازگشت، از خلق بریده اند و به خالق پیوسته اندپس می شود اگر ،نگاهی،کلامی و تلنگری از خواب غفلت بیدارمان کرد  با غلط پنداشتنِ راه رفته، بر گردیم و به عبارتی بازگشت و توبه کنیم.

 حال با این مقدمه بنا داریم دلمان را گره بزنیم به امروز 5 شنبه و سحرگاه شب جمعه و نیمه های امشب که طلایی ترین وقت برای الهی العفو و یا رب یا رب گفتن است.

ابو بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: به راستی خدای بلندمرتبه، هر شب جمعه از بالای عرش تا صبح ندا می‌دهد:

آیا بنده مؤمنی نیست كه مرا برای دنیا و آخرتش قبل از طلوع فجر بخواند، پس من جوابش دهم؟

بیاییم با وسعت بخشیدن به سفره دعا همه را مهمان کنیم به ویژه برای شادی روح عزیزان از دست رفته مان فاتحه و صلوات و خیرات هدیه کنیم.

همچنین دعا کنیم  برای کسب حسنات در دنیا و آخرت مان

 و رفع مشکلات کشورمان،

 برای  شفای بیماران

رهایی زندانیان

 سیر شدن گرسنگان

مهربان تر شدنِ خانواده ها

بر طرف شدنِ حزن و اندوه از دل ها

کامیابی و خوشبختی جوانان

و دور شدنِ سایه شوم کرونا ویروس از جهان به خصوص کشورمان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 

«دعای درد مندانه درآخرین 5 شنبه ماه شعبان»

...و  اکنون ای پروردگار بزرگ! در آخرین 5 شنبه ماه شعبان و شب جمعه دردمندانه و عاجزانه دست نیاز به سوی تو دراز می کنم و  تنها تو را صدا می زنم و از تو کمک می طلبم.

پروردگارا! از تو که نفس زندگیِ پر گناهم را در اختیار داری عاجزانه می خواهم؛

 یاری ام کنی در روزی که دفاع از خویس میسر نخواهد بود و پنهان شدن از نگاه ها و حساب ها نا ممکن است.

روزی که نه می توان در پس نقاب نقش بازی کرد نه با تملق و نیرنگ نجات یافت.

روزی که نه با تغییر چهره می توان فریب داد نه با کلامی گسسته دروغ گفت.

روزی که نه با چالاکی می توان گریخت نه می توان پشت به محکمه کرد.

پروردگارم!در چنین حالتی همه ی نگاهم را پر کرده ام به  شوق بخشایش تو زیرا فقط تو رب من هستی و هیچ معبودی جز تو نیست

تو مرا آفریده ای و من بنده توأم و تا بتوانم بر عهد و پیمان ایمان که با تو بسته ام پای بند و استوار خواهم بود.

بارالها!

از شر کردار و اعمالم به تو پناه می آورم و به نا سپاسی و گناه در برابر نعمت هایی که داده ای اعتراف می کنم.

بار الها!

مرا عفو کن و گناهانم را بیامرز چرا که هیچکس جز تو آمرزنده گناهان نیست.

بارالها!

مرا تا زمانی در این جهان نگهدار که زندگی برایم باعث خیر و خوبی باشد و مرا آنگاه از دنیا ببر که وفاتم برایم بهتر از زندگی ام باشد.

بارالها!

به ما عطا فرما میانه روی را در حال تنگدستی و خوشحالی را در وقت ناخوشی.

بارالها!مرا با زینت ایمان بیارای و زینت ده و هدایتم کن و وسیله هدایت دیگرانم قرار ده.

بارالها!

دل های زن و شوهر ،فرزندان و والدین،همسایه ها و اقوام و دوستان، برادر و خواهر ، غنی و فقیر،فروشنده و خریدار و عروس و مادر شوهر ،باجناق با با جناق و... را در این روزهای سختِ کرونایی بر خیر و خوبی پیوند بده و مهربان تر گردان.

همچنین به کسبه ها انصاف، به مصرف کنندگان قناعت، به بیماران شفا، به جوانان امکان کسب و کار و ازدواج،به خدمتگزاران توفیقِ خدمت، به زنان و مردان کشورم صبر در برابر بلاها، به رفتگان و در گذشتگان آمرزش، به میانسالان، امیدواری، به پیران و سالمندان،توفیقِ جبران گذشته،به کشاورزان، برکتِ محصول عنایت فرما.

 بارالها! ما را از تاریکی جهل و خرافه و بدبینی و بدخواهی و حسادت و تنبلی و خودخواهی به سوی روشناییِ عقل و دانش و ایمان  و معرفت و تقوا هدایت فرما و از بدی های ظاهر و باطن نجاتمان بخش و از لطف و مرحمتِ خود بهره مندمان ساز

بار الها! یاری کن تا هیچ مردی شرمنده اهل و عیالش نشود.

آمین یا رب العالمین.

«معناي عشق غيرسلام وعليك نيست»

هیچکس بی سلام به ساحل سلامت و آرامش نمی رسد

سلام،سلامتی و امنیت خواستن برای خود و کسی است که به او سلام می کنیم.

کسی که سلامت دیگری را نخواهد سلامتی خویش را بیمه نکرده .

و آنکس که به دیگری سلام نکند دچار کبر و بخل شده است.

سلام کلید رابطه با خویش است وقتی تو با خودت در نزاع باشی با خانواده ات و همسایه ات و همکارت نیز چنین خواهی بود.

امروز جمعه، سَروَر روزهای هفته است می خواهم در چنین روز میمون و مبارکی با کلید رابطه ها یعنی «سلام»دلتنگی هایم را به تسبح کشم.

سلام به جمعه ی غریب کرونایی

سلام به جمعه ی بی جماعات

سلام به جمعه ی بی دیدار و بی گفتار و بی شنیدار

سلام به جمعه ی بی نماز جمعه

سلام به جمعه ی بی دعای ندبه

سلام به گلدسته های مساجد و اذان مؤذن

سلام به محراب بی امام

سلام به شبستان های خالی مساجد

سلام به احوالپرسی های نمازگزاران

سلام به امام جماعت های بی مأمومِ مسجد

سلام به ضریح های امامان و امام زادگان که زائرانشان فرشتگانند.

سلام به حرم های بی زائر که کبوترانش گویی بال شکسته اند و منتظر زائرانند.

سلام به  قدوم زائرانِ منتظر که لحظه ها را برای لمس و بوسه بر ضریح شماره می کنند.

سلام به جای جای حرم امام رضا(ع)که این روزها غربت را معنا می کند.

سلام به صف های نماز جماعت در حرم و صحن های  امام رضا(ع) که شکرش نمی گفتیم.

سلام به حضرت معصومه(س) و صفوف نمازهای جماعتی که قدرش نمی دانستیم

سلام بر جمکران و جمع عاشقان امامت. 

سلام به جمعه های بی جماعت و خطبه هایی که خوانده نمی شوند.

سلام به کلاس های درسِ خالی از دانش آموزان و دبیرستان و دانشگاه و حوزه.

سلام به جمعه ی بی دیدار و بی گفتار و بی شنیدار.

و سلام طلب آرامش و  صلح و دوستی و زندگیِ سعادتمند برای شما  و خانواده عزیزتان.روانتان روان و لحظه هاتان خوش باد.

جهت شادی روح همه ی اموات و در گذشتگان که دست شان از عمل کوتاه است هر چه بیشتر صلوات.

🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ🌺

به مناسبِ ولادت با سعادت حضرت علی(ع) و روز پدر

به مناسبِ ولادت با سعادت حضرت علی(ع)
و روز پدر
روزها را با سرانگشتانش شماره می کرد و زیر لب چیزی می گفت،خودم را به استاد نزدیک و نزدیک تر کردم دلم بی طاقت شد پرسیدم؛ استاد! به نظر می رسد زیر لب چیزی با خود می گویید،اگر  جسارت مرا نادیده بگیرید و خواهشم را بپذیرید و  کمی بلندتر بفرمایید ممنون می شوم!
استاد پس از مقدمه ای طولانی در باره ی امامت و عدالت و شجاعت و عبادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام به 13 رجب اشاره کرد و گفت: نخست،ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام را از صمیم قلب تبریک عرض می کنم.
اما علی کیست؟
علی (ع)اولین امام مؤمنین،برادر، پسرعمو، وزیر و دامادِ حضرت رسول الله خاتم النبیین (ص) شوهر فاطمه(س) و پدر امامان حسن(ع) و حسین(ع) است. امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در بیت الله الحرام، داخل کعبه معظمه به دنیا آمد، که قبل از او و بعد از او مولودی در آنجا بدنیا نیامده و نخواهد آمد،ما را چه که از علی(ع) سخن بگوییم و مطلب بنویسم ولی به رسم ادب و سالروز میلاد آن امام همام عرض می کنیم؛
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة سلطان اولیا،
سخن گذار منبر سلونی،
سرور مطلبی،
ابن عم نبی،
مهر برج إنّما،
شهسیوار لافتا،
پشوای انبیا،
عروة الوثقی،
کلمة الحسنی،
سید الاوصیا،
عماد الاصفیا،
رکن الاولیا، آية الله العظمی،
خیر المومنین،
امام المتقین،
اول العابدین،
ازهد الزاهدین،
زین الموحدین،
حبل الله المتین،
لنگر آسمان و زمین،
وجه الله،
عین الله،
نور الله،
سرالله،
اذن الله،
روح الله،
باب الله،
سیف الله،
عبدالله،
اسدالله الغالب،
آقاجانم علی بن ابی طالب:

ای تیغ تو سر به راه انداز 
بر لشکریان نگاه انداز

صد ولوله در سپاه انداز
عکسی ز خودت به چاه انداز

تا این که ثواب کرده باشی   
لطفی است به آب کرده باشی

دستی که به فتح خیبر آورد   
شوقی به دل پیمبر آورد

حیرت به نگاه لشکر آورد   
از جا در و قلعه را درآورد

هستی همه هست، مستِ هستت   
فرمود خدای، ناز شستت
استاد ادامه داد؛
علی سِر نهان و آشکار است   
خدایی ناز شست کردگار است

علی خود معنی صوم و صلاة است   
و ذکرش باقیات الصالحات است

علی تطهیر و تکبیر و قیام است   
علی هم رکعتین و هم سلام است

علی دست خدا در آستین است   
علی تنها صراط راستین است

علی عیسی و موسی و شعیب است   
علی گنجینه اسرار غیب است

علی انجیل و تورات و زبور است   
علی سرمنشأ تکثیر نور است

علی نهر شراب سلسبیل است   
علی بر خلقت عالم دلیل است

علی استاد جبریل امین است   
که مولایم امیر المومنین است

علی مجموعه پیغمبران است   
علی عشق دل صاحب زمان است

بیا ای دل به عالم دلبری کن   
وجودت را سراسر حیدری کن

که ادیان جمله حیران ولی اند   
همه دنبال فرزند علی اند
در پایان حضرت را قسم داد تا به اعتبار و آبرویی که نزد پروردگار دارد از او بخواهد،به حرمت روز پدر، هیچ پدری را شرمنده اهل و عیالش نکند.
همه ی مرضا را شفا و دردها را دوا و حاجت ها را روا بگرداند.
آرامش را به مردم کشور ما و همه ی مردم جهان باز گردند.
ویروس کرونا را هرچه زودتر نیست و نابود کند.
دل های همسران و والدین و فرزندان و همه ی مردم را به هم نزدیکتر و مهربان تر فرماید.
در فراز و فرودهای زندگی ما را مورد آزمایش قرار ندهد و در عوض توفیق توبه و جبران گذشته عنایت فرماید.
پدران و مادران سفر کرده به دیار آخرت را مورد رحمت واسعه خودش قراردهد و پدران و مادرانی را که در قید حیات هستند عاقبت بخیری مرحمت فرماید.
روز پدر بر همه ی پدران خجسته باد.

روایت آیت‌الله بهجت از مزاری در افغانستان که به نام علی بن ابیطالب است

نقل می‌کنند که امیری در افغانستان به زخم غیرقابل علاج مبتلا شد و شبی در خواب حضرت علی علیه السلام را دید. حضرت به او فرمود: علاج این زخم روغن «لا و لا» است. او بیدار شد و به هر کسی که می‌گفت روغن «لا و لا» چیست، اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد. تا اینکه یکی از شیعیان آن سامان (که ظاهراً از علمای شیعه افغانستان بود) گفت: من می‌دانم. او را نزد امیر بردند و گفت: منظور حضرت، روغن زیتون است.

اشاره به اینکه این مطلب از آیه 35 سوره مبارکه نور اقتباس شده که می‌فرماید: «شَجَرَهٍ مُّبَارَکهٍ زَیتُونِةٍ لَّا شَرْقِیةٍ وَلَا غَرْبِیةٍ».

امیر زخم خود را با روغن زیتون مداوا کرد و خوب شد و آن شخص در اثر این خدمت از مقربان امیر شد. ولی دیگران، ازجمله برخی علمای اهل تسنن از او نزد امیر شکایت کردند که او روافض است و به صحابه ازجمله معاویه دشنام می‌دهد.

از این رو امیر مجلسی با حضور علما تشکیل داد و از آن آقا در محضر علما پرسید که آیا شما به معاویه دشنام می‌دهید؟ او گفت: بله. (دشمنان اهل‌بیت علیهم السلام را نیز سبّ کرد.)

به هر حال بعد از اعتراف او ارتدادش در نزد علما و قاضیان ثابت شد. ولی پیش از صدور حکم قتل او، امیر از آن‌ها خواست که بگذارید برای ادعای خود بینه و دلیل اقامه کند و اگر نتوانست جواب بدهد، آنگاه حکم قتل او را صادر کنید.

اطاعت کردند و به او گفتند: اقامه دلیل کن. به چه دلیل آن‌ها را سبّ می‌کنی؟ پاسخ داد: شما می‌دانید که حاتم طایی یک دختر داشت که بعد از فوت او خدمت پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله آمد و حضرت به احترام پدر کافر او که به جود و احسان معروف بود، یک گله گاو و یک گله گوسفند و شتر به او هدیه داد. ولی همین پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بعد از رحلت خود در میان امت یک دختر گرامی به نام فاطمه زهرا سلام‌الله علیها را به یادگار گذاشت. آیا جا داشت که حق دختر پیغمبر را غصب کنند و فدک را از دست او بگیرند؟!

اهل مجلس منقلب شدند و ازجمله امیر و علما به عزا و گریه پرداختند و تا مدتی که آن شیعی در میان آن‌ها بود، محترم بود و شاید نوشته باشند که آن‌ها مستبصر هم شدند.

سه سال بعد از این قضیه آن آقا وفات کرد و با تجلیل مفصل، او را تشییع جنازه کرده و با احترام دفن کردند و بر روی قبر او ضریح و گنبد و بارگاهی ساختند و هم‌اکنون هم قبرش مورد احترام و زیارتگاه است. ازقضا نام او «علی» و نام پدر او «ابوطالب» بود. لذا روی مرقد او نوشته شده: «هذا قَبر علیٌ بن أبی طالب» یعنی اینجا قبر و مزار علی بن ابیطالب است.

این مکان همان «مزار شریف» معروف است که الآن در افغانستان مورد علاقه و احترام شیعیان است و چه کرامت‌ها که از قبر او ظاهر شده است.

منبع تسنیم.

دعای هفتم صحیفه سجادیه

صحیفه سجادیه بعد از قرآن و نهج البلاغه مهم‌ترین کتاب شیعیان و به نام‌های خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است.

دعای هفتم صحیفه سجادیه به شرح زیر است:

۱. یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.

۲. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.

۳. فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.

۴. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ

۵. وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی‌مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.

۶. وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.

۷. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.

۸. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی‏ مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.

۹. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.

۱۰. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی‌یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی‌ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.

ترجمه دعای هفتم صحیفه سجادیه:

(۱)‌ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود و‌ای که تندی شدائد به عنایتت می‌شکند،‌ای که راه بیرون‌شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود،

(۲) دشواری‌ها به لطف تو آسان گردد و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید و قضا به قدرتت جریان گیرد و همه چیز به اراده تو روان شود،

(۳) تنها به خواست تو بی‌آنکه فرمان دهی، همه چیز فرمان برد، و هر چیز محض اراده‌ات بی‌آنکه نهی کنی از کار بایستد،

(۴) در تمام دشواری‌ها تو را می‌خوانند و در بلیات و گرفتاری‌ها به تو پناه جویند، غیر از بلایی که تو دفع کنی بلایی برطرف نگردد و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی،

(۵) الهی بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته و گرفتاری‌هایی بر من حمله‌ور شده که تحملش برای من دشوار است (۶) و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده‌ای و به اقتدار خود متوجه من نموده‌ای،

(۷) اله من، چیزی را که تو آورده‌ای کسی نبرد و آنچه تو فرستاده‌ای دیگری باز نگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نموده‌ای کسی آسان نکند و آن را که تو ذلیل کرده‌ای یاوری نباشد،

(۸) پس بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت ال‌ها - در آسایش را به رویم باز کن و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاری‌ها مقرر کن

(۹) و مرا به خاطر چیرگی غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار؛

(۱۰) چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی‌تاب و توان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم رخ نموده، لبریز از اندوه گشته و تو به رفع گرفتاری‌هایم و دفع آنچه در آن در افتاده‌ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر، گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم،‌ای صاحب عرش

مزاج شناسی در طب اسلامی ایرانی

مزاج شناسی
مزاج در لغت به معنی درهم آمیختن است و در طب اسلامی ایرانی کیفیت جدیدی است که از نتیجه ترکیب ارکان در یک جسم مرکب به وجود می آید.
هر جرم مرکب چهار رکن دارد اختلاف مقدار این ارکان باعث ایجاد تفاوت در آنها می شود به عبارت دیگر مقدار و نسبت موجود هر کدام از این ارکان تعیین کننده مزاج شناسی جسم مرکب می باشد.
از نظر طبیب های سنتی درباره مزاج شناسی، اگر بدن انسان از مقادیر آب، خاک ،آتش و هوا تشکیل شده باشد مزاج معتدل به وجود می آید و اگر یک یا دو عنصر بر دیگری برتری داشته باشد مزاج های غیر معتدل به وجود می آیند.

کیفیت های اولیه چهار رکن بدن انسان و جهان مادی :

خاک =سرد و خشک

آب= سرد و تر

هوا =گرم و ترآتش =گرم و خشک

با توجه به موارد فوق اگر بدن انسان از هر یک از عناصر بهره لازم را برده باشد معتدل است و در غیر این صورت غیر معتدل می باشد.
برای ساده سازی مطالب و شناخت مزاج شناسی به مزاج گرم و خشک مزاج صفراوی ،به مزاج گرم و تر مزاج دموی ، به مزاج سرد تر مزاج بلغمی و به مزاج سرد و خشک مزاج سوداوی گفته می شود.


مزاج شناسی در سنین مختلف

جنین انسان در حین انعقاد نطفه رطوبت و حرارت غریزی که مایه حیات است از پدر و مادر به دست می آورد
بر اساس این رطوبت و حرارت دوران حیات در زندگی بشری به چهار مرحله اصلی تقسیم می شود:


۱_ مرحله رشد
بدو تولد تا ۳۰ سالگی
در این دوران که اوج میزان رطوبت و حرارت می باشد نوزاد بیشترین این مقدار را دارد .
این دوران غلبه مزاج گرم و تراست


۲_ مرحله جوانی
این مرحله بین ۳۰ تا ۴۰ سالگی است و رطوبت و حرارت غریزی هر دو در حد تعادل است و مرحله جوانی معتدل ترین مزاج سنی است
این دوران غلبه مزاج صفراوی یا گرم خشک است


۳ مرحله میانسالی
این مرحله از ۴۰ تا ۶۰ سالگی است که قوای بدن به تدریج کاهش می‌یابد. انسان در این دوران مستعد بیماری های سوداوی مانند بواسیر، واریس و افسردگی می باشد. این دوران غلبه مزاج سوداوی یا سرد و خشک می باشد


4_مرحله پیری
از ۶۰ سالگی به بعد کاهش ضعف شدید در قوا و کاهش شدید رطوبت و حرارت غریزی همراه است.این مزاج سرد و تر است که تابع شرایط محیطی و رژیم غذایی است.
این دوران غلبه مزاج سرد و تر یا بلغمی است.


تقسیم فصل ها بر اساس مزاج:

بهار= فصل دم
تابستان = فصل صفرا
پاییز= فصل سودا
زمستان = فصل بلغم


صفرا
صفرا ماده تلخ و مایل به زردی است که در تمام بدن انسان وجود دارد. زیادی آن در کیسه صفرا می ریزد و از کیسه صفرا به روده ها سرازیر می شود و به هضم غذا کمک می کند و باز جذب بدن می‌شود .
اگر صفرا در بدن زیاد باشد باعث عصبانیت پرخاشگری و گرمی بدن می شود .

علائم غلبه صفرا :

زردی صورت

گر گرفتن: بدن سرد است ولی از داخل احساس گرما می کند

عرق زیاد و آبریزش دهان در خواب

تندی و عصبانیتعجله در کارها

درمان غلبه صفرا

مصرف سویق عدس ، داروی صفرابر،سرکه، آلوی سیاه، ماهی تازه ،نوشیدن آبسرد، خوردن غذاهای سرد

سودا

سودا تلخ و تیره رنگ است ماده ای که در بدن تولید می شود محل تمرکز اش در قسمت پایین شکم است و در کل بدن نیز جریان دارد.
آفات و فضولات سودا در طحال جمع می شود و بعد از آن به روده می‌رود و از آنجا دفع می شود. در اوایل فصل پاییز که اوج سلطه سودا است افسردگی ، وسواس و ترس به وجود می آورد.
بهتر است ازگوشت های معتدل مانند گوشت گوسفند استفاده کرد و از گوشت گاو پرهیز کنید همچنین از میوه های هندوانه و خربزه پرهیز شود

علائم غلبه سودا :
یبوست و خشکی مزاج ، خشکی بدن و پوست، تیرگی رنگ صورت و بدن و مدفوع، ترس شدید، وسواس شدید فکری و رفتاری
علائم اخلاقی کسی که در سن غلبه سودا قرار گرفته حکیم است معرفت دارد و منظم است عاقبت اندیش است و غیره
درمان غلبه سودا :
 

مصرف بادمجان

استفراغ عمدی

مداومت در نوره کشیدن

عسل

افتیمون

بلغم

بلغم سفت و خطرناک است و زیادی آن در بدن انسان سبب ضعف و سستی و پژمردگی می شود.
بلغم می‌تواند سبب سستی و پژمردگی در اعضای بدن شود همچنین سبب اختلالاتی در زندگی شخص مانند بی‌خوابی ابتلا به فراموشی از بین بردن طراوت و زیبایی ، کم شدن آب بدن و مقاومت در برابر بیماری ها و همچنین کاهش رشد ناخن ها و موهای بدن میشود.
بلغم سرد و جامد است و مراد از بلغم مواد زائد در خون و بدن انسان می باشد که سبب غلظت خون میشود مهمترین نشانه بلغم خلط گلو می باشد و همچنین سردی دست و پا.

درمان غلبه بلغم :
 

داروی بلغم زدا

سویق به صورت خشک

عسل

تلاوت قرآنجویدن کنددر

خرمای برنی

سیب درختی و پیاز

مسواک زدن

روغن زیتون

مویز و کشمش

شروع غذا با ترکیب زنیان آویشن و نمک
 
نکته:
عواملی که باعث ازدیاد بلغم می شود و باید پرهیز کرد: خوردن ماهی ،عدم مسواک زدن وغذاهای سرد و مرطوب
دم
دم یکی از طبایع چهارگانه و از مالکان بدن است که بر بدن استوار است. خون گرم و مرطوب است .غذایی که انسان میخورد به سمت معده می رود در آنجا آسیاب و نرم شده و صاف شده و از طریق رگ های باریک به سمت کبد می رود کبد غذا را می پزد و با یک کار ظریف و پیچیده تبدیل به خون می شود.
این خون از طریق مجرا های خونی به تمام بدن نفوذ می کند فضولات و زواید خون به سمت سریزه هایی که برای این کار آماده شده‌اند می رود. آنچه که از جنس صفرا است به کیسه صفرا،سودا به طحال و آنچه از جنس رطوبت و آب است به سمت مثانه می روند.


علائم غلبه دم

قرمزی صورت: بهترین محل تشخیص غلبه خون پشت چشم است اگر قرمز باشد پرخونی است و اگر سفید و صورتی باشد نشانه کم خونی است.

خارش بدن، جوش و دمل ،خواب آلودگی، احساس سنگینی و سرگیجه، احساس بی حسی در بدن

خواب رفتن دست و پا
فصل بهار چون گرم و مرطوب است فصل غلبه خون است.
درمان غلبه خون:

حجامت، خوردن کاهو ،جوشانده مرزه و عناب؛ خوردن برگ چغندر ،سویق عدس، آلوی خشک و خوردن انار
مزاج شناسی فصل ها:
فصل های مختلف روی بدن انسان تاثیرات مختلف داشته و تغییراتی را پدید می آورند.
۱: فصل بهار
این فصل گرم و تر است( دم). در این فصل افرادی که مزاج گرم و تر دارند خصوصاً کودکان و افرادی که در سن رشد هستند مشکلات زیادی خواهند داشت به دلیل حرارت و رطوبت بر مزاج آنها غلبه دارد.

۲: فصل تابستان
این فصل گرم و خشک است( صفرا).
بنابراین علایم گرمی و خشکی و عطش در افراد دارای مزاج گرم و خشک تشدید می شود .مخصوصاً در سنین جوانی این اتفاق بیشتر رخ می دهد.
برای جلوگیری از گرمازدگی در این فصل حداقل در روز یک عدد خیار مصرف شود و همچنین مصرف غذاهای سرد و تر مانند لبنیات و دوغ و غیره استفاده شود.

۳: فصل پاییز
این فصل سرد و خشک است (سودا).
در این فصل اوج بیماری های پوستی اگزما ترک دست و پا ها و لب ها و مشکلات روانی افسردگی رواج پیدا می کند .
بهتر است در این فصل مصرف غذاهای گرم و تر مانند آبگوشت بره نر ،شیره انگور، مویز،انجیر، کشمش، تخم مرغ عسلی، زردک و غیره استفاده شود.

۴: فصل زمستان
این فصل سرد و تر است( بلغم).
زمینه‌ساز تشدید یا بروز بیماری‌های سردتر و مفصلی می باشد و اغلب افراد سالخورده در این فصل مشکلات زیادی دارند .
این گونه افراد بیشتر دچار ورم و دردهای مفاصل می شوند. این افراد می‌توانند با مصرف غذاها و دارو های گرمی بخش مانند سیر، سیاه دانه و زنجبیل از کاهش تاثیرات این فصل بکاهند.

مزاج شناسی جنسیت
مزاج مردان نسبت به زنان گرم تر و خشک تر است در حالی که مزاج زنان بیشتر تمایل به سردی و تری دارند دلیل اینکه زنان بیشتر به بیماری های بلغمی و ورم و درد مفاصل دچار می شوند همین مورد است.
مزاج شناسی مکان ها
مناطق کوهستانی سرد و خشک است و مناسب کسانی است که دارای مزاج گرم و تر هستند.مزاج شناسی مناطق بیابانی گرم و خشک است
مناطق کنار دریا که کوه در جنوب آن ها می باشد مانند دریای خزر دارای مزاج سرد و تر است و مردم این نواحی به علت رطوبت بالا آرام و صبور می باشند از طرفی بیماری‌های مفصلی در میان آنها زیاد است.

 هادی  وکیلی مقدم

https://www.golesib.com

غذاهای سالم و طیب در طب اسلامی

اصول و قواعد غذا خوردن

غذا خوردن یک امر طبیعی و غریزی است .
زیرا هر جنبنده ای در این دنیای خاکی نیاز اصلی برای زنده ماندن به غذا دارد .
بدن انسان مرکب از عناصر چهارگانه است که دایم در حال تغییر و تبدیل و تحلیل است.
بنابراین جایگزین مداوم آنها ضروری است .
این جایگزینی با کمک غذای معتدل از لحاظ مزاج و کمیت و کیفیت انجام می پذیرد. پس غذاهای سالم و طیّب به اندازه لازم نیاز است.
لازم از این حیث که به اندازه نیاز بایستی مصرف کرد.
زیرا در روایات می فرمایند: که کسی که غذایش را کم کند بیماری هایش را کم کرده است.
برای اینکه با غذاهای سالم و طیّب بیشتر آشنا شوید با ما همراه باشید.

غذاهای سالم و طیّب توصیه شده
نان گندم سبوس‌دار، برنج ایرانی، گوشت گوسفند یک ساله ،گوشت کبک، جوجه مرغ و خروس محلی، ماهی تازه دریا ،انواع میوه ها که نزدیک به غذا هستند مانند انگور و انجیر به دلیل اینکه شیرینی مطبوع کبد است.
گوشت ها:
انواع غذاهای سالم و طیّب را در ادامه مرور می کنیم.
گوشت بیشترین میزان مصرف را در سبد غذایی انسان دارد اما جذب آن مشکل است .
مگر اینکه دستگاه هاضمه قوی داشته باشیم .
به همین منظور لازم است بیماران مخصوصا افراد گرم مزاج از مصرف گوشت زیاد پرهیز کنند .
گوشت برای افراد زورمند تندرستان ورزشکاران و کسانی که کارهای سنگین انجام میدهند غذای مناسبی است .
تمامی گوشت ها گرم و تر هستند اما بر حسب اختلاف انواع حیوانات و زمان و مکان و چاقی و لاغری و نر و ماده بودن .
زیادی و کمی حرکت پیری و جوانی و اختلاف رنگ ها و وحشی و اهلی دریایی و خشکی بودن حیوان طبیعتگوشت ها نسبت به هم اختلافاتی دارند.

رتبه بندی انواع گوشت در غذا خوردن

1- کبوتر

قاعده کلی برای اینکه تشخیص دهیم کدام گوشت بهتر است به غذای آن حیوان یا پرنده توجه کنیم.
کبوتر فقط گندم می خورد آن هم گندم سالم !
گوشت کبوتر سالم و برای کسانی که ضعف بدن دارند تقویت کننده است که حتی می‌توان گفت از گوشت گوسفند هم بهتر است.

2- مرغ

با توجه به مطالب قبل اگر نگاهی به غذای مرغ بیندازیم مرغ هر غذایی می خورد.
گیاه ،گوشت ،حشرات ،سوسک، آشغال و غیره حتی مدفوع خودش و حیوانات دیگر را. !

دلیل اینکه سفارش به مصرف گوشت مرغ نشده همین است.
اگر مرغ و خروس محلی که خود شخص مصرف کننده پرورش داده باشد خوب است . ولی متاسفانه دنیای امروزی خوراک این پرنده را هم دست کاری کرد است.

۳- باباقرقر

این نوع گوشت از امام جواد علیه السلام نقل شده :
این غذا مبارک است و پدرم این غذا را دوست داشت .
پدرم عرض می کرد که گوشت این پرنده را بریان کنند و به بیمارانی که یرقان دارند بدهند ، این گوشت برای درمان یرقان و هپاتیت مفید است و درمان بیماری کبد است.

۴- کبک

گوشتی قوی و خوب است و برای افرادی که تب دارد و پاهایش ضعیف است توصیه شده است.
به دلیل اینکه کبک پاهای قدرتمند دارد و خوردن گوشت آن نیز پاهای افراد را قوی و نیرومند می کند.

۵- بلدرچین

این گوشت به گفته پیامبر اکرم صلی الله:
اگر کسی میخواهد عصبانیت و ناراحتی اش را فروکش کند گوشت بلدرچین بخورند.

۶- مرغابی

در طب اسلامی از مرغابی که شامل غاز نیز می‌شود به گاو میش پرندگان یاد شده است .
بنابراین توصیه و توجه به مصرف غذای این پرنده خوردن این نوع گوشت توصیه نمی شود و بیماری زاست.

ب -چهارپایان

نگاه کلی تئوری اسلامی بر این است که گوشت پرندگان در مرتبه اول قرار دارد و از گوسفند و شتر و گاو بهتر است در میان چهارپایان گوشت گوسفند نر بهترین است.

گوشت گوسفند

بهترین و مناسب ترین گوشت از نظر شباهت به مزاج انسان گوشت گوسفند است . برتری گوشت گوسفند نسبت به سایر گوشت ها مانند برتری گندم نسبت به سایر حبوبات است.
مخصوصاً گوسفند نری که شش ماه سن داشته باشد.

لازم به ذکر است:

گوسفندی که به طور آزادانه در بیابان و مرتع چرا کرده باشد بهترین گوشت است نسبت به گوسفندی که در طویله و حبس تغذیه شود.

سمت راست و قسمت هایی که به سر و تنفس حیوان نزدیک تر است بهتر است.

گوشت گوسفند به لحاظ مزاج گرم و تر مناسب برای افراد سودا مزاج است.

گوشت گوسفند باعث افزایش منی میشود و قوای جنسی را افزایش میدهد.

گوشت بز

برای توضیح و درک بهتر این مطلب به مراحل ترتیب گوشت چهارپایان توجه کنید:

گوشت گوسفند نر بهتر از از گوشت بز نر است.

گوشت بز نر بهتر از گوشت گوسفند ماده است.

گوشت گوسفند ماده بهتر از گوشت بز ماده است.

گوشت بز ماده از گوشت شتر ،گوشت گاو و گاومیش بهتر است.
گوشت شتر
شتر حیوانی است که علاوه‌بر سواری دادن از گوشت و چربی آن نیز استفاده می شود .
گوشت شتر منبع بسیار خوبی از مواد مغذی است و در مقایسه با گوشت گاو و گوساله از مقدار چربی کمتری برخوردار است طبع آن گرم است و مناسب برای سرد مزاجان است.


گوشت گاو

گوشت گاو هرچند حلال و مباح است ولی بدترین گوشتی است که انسان ها استفاده می کنند .
حتی در روایات از آن به عنوان بیماری یاد می‌کند ولی بر خلاف گوشت گاو از شیر و روغن زرد و همچنین روغن شحم گاو به خوبی یاد می شود و توصیه بر مصرف آن دارند .
گوشت گاو به دلیل اینکه طبع سرد دارد خود بیماری است و بیماری زاست ! البته گوشت گاو برای بیماری های پیسی و بهک که با برگ چغندر طبخ شود مناسب است.
خوردن این گوش از لحاظ شرعی مشکلی ندارد و از خانواده گاو است . خوردن گوشت گاومیش و شیر و روغن آن نیز اشکالی ندارد.


خوک

خوک حیوانی بی غیرت است و هر کس گوشت خوک را بخورد بی‌غیرتی به او هم سرایت میکند .
همچنین ممکن است مصرف این نوع گوشت باعث انتقال کرم هایی به بدن انسان شود که ایجاد وجود کیست هایی در مغز انسان می شود
کرم حلقوی در این گوشت موجود است که اگر وارد بدن فرد شود باعث بروز مشکلات جبران ناپذیری می شود.

غذاهای سالم و طیّب گوشتی ایرانی
کله پاچه
چرا کله پاچه؟
در روایات از کله پاچه به رئوس تعبیر کردند و در روایات مدح شده است .
زیرا سر حیوان به گیاه و چراگاه نزدیک است و از ادرار و مدفوع دور است .
همچنین هنگام خرید گوشت بهتر است نواحی که به سر نزدیک است مورد استفاده قرار گیرد تا نواحی نزدیک به ادرار و مدفوع.
لازم به ذکر است که کله پاچه دارای مزاج معتدل و زود هضم می باشد و به خاطر حالت لزجی که دارد ملین نیز می باشد.

آبگوشت

به گوشتی که در آب پخته شود آبگوشت می گویند که بسیار مقوی است .غذای شیر گوشت نیز به همین منوال است ولی به جای آب از شیر استفاده میکنند در طبخ آن که بسیار نیرومند است برای افزایش نیرو در پاها و دستها.
حلیم
حلیم یک غذای مقوی و عمومی برای بدن است کمر را تقویت می کند کمر درد را بر طرف می کند عمل همبستر شدن را زیاد میکند و میل و رغبت به عبادت را زیاد می کند .غذایی است که از طرف جبرئیل به پیامبر صلی الله وحی شده است.


گوشت کباب
منظور از کباب این است که گوش را ریز ریز کرده و بدون روغن آن را روی آتش بریان کنند که مناسب برای درمان زردی صورت کم خونی و تب است.
گوشت با تخم مرغ
خوردن گوشت با تخم مرغ نسل را زیاد می کند نیروی جنسی را افزایش میدهد و در درمان نازایی موثر است . اگر شما گوشت را با پیاز رنده شده یا خلالی با روغن زیتون تفت دهید و به آن تخم مرغ محلی اضافه کنید و بخورید که این غذا به خاگینه امام صادق علیه السلام معروف است ،غذای مقوی برای تقویت نیروی جنسی است.
غذای شیر گوشت


این غذا دارو و درمان است و می‌تواند جایگزین داروهای شیمیایی باشد که به غذای حضرت نوح علیه السلام معروف است.
امام صادق علیه السلام می فرمایند کسی که مبتلا به ضعف قلب میشود گوشت گوسفند را با شیر بپزد و بخورد خوردن این غذا گوشت می رویاند و سبب محکم شدن استخوان ها میشود.

 https://www.golesib.com/غذاهای-سالم-و-طیّب/

پیام تسلیت ایت الله سیستانی به رهبر معظم انقلاب اسلامی

خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله سیستانی در پیامی به رهبر معظم انقلاب اسلامی شهادت سردار عالیقدر حاج قاسم سلیمانی را تسلیت گفت.
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
جناب مستطاب آیةالله آقای خامنه‌ای دامت برکاته
السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خبر شهادت سردار عالیقدر آقای حاج قاسم سلیمانی رحمةالله‌علیه موجب تأسف و تأثر فراوان شد. نقش کم نظیر آن مرحوم در طی سالیان پیکار با عناصر داعش در عراق، و زحمات فراوانی را که در این راستا متحمل شدند فراموش ناشدنی است.
اینجانب ضایعه فقدان آن شهید والامقام را به جنابعالی و به فرزندان مکرّم و دیگر بستگان محترمشان و به همه ملت شریف ایران به‌ویژه به مردم عزیز کرمان تسلیت عرض نموده، و از خداوند منّان برای آن فقید سعید علّو درجات و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسألت دارم.
ولاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
علی الحسینی سیستانی
۸ جمادی الاول ۱۴۴۱

در سوگ رحلت جانگداز حضرت  محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله؛(3)

فاطمه(س)می داند پس از عروج ابدی پدرش،کج فهمان و بد خواهان و حسودان در پی آزار و اذیتِ او و شویش خواهند بود.

و  علی(ع) نیز می داند بعد از رحلت پیامبر(ص) باید تاوان پس بدهد.

تاوان شمشیرهایی را  که در بدر و احد بر فرق مشرکین فرود آورده،

تاوان به خاک مذلت کشاندنِ عمرو بن عبدود قهرمانی از قبیله قریش که گفته می شد او ارزشی بیش از هزار سرباز را دارد.

تاوان بت هایی را که از خانه کعبه به دور افکنده،

تاوان خواستگاری کردن از فاطمه(س)

تاوان همراه  و یار و دوست و برادر بودن با پیامبر

تاوان  به ثمر رساندن درخت نو بنیان اسلام،

تاوان غدیر،غدیر، غدیر... و بالا رفتن دست مبارکی که به عنوان جانشین پیامبر(ص)به همه نشان داده شد.

تاوان فریاد عدالتخواهی

با رحلت پیامبر(ص) علی(ع) و فاطمه(س) درد فراق و تنهایی و یتیمی بر دلشان سایه افکند....از آن روزهای سیاه،چه گویم که ناگفتنش بهتر است...

فاطمه(س) بیتابی می کند درد فراق و دوری از پدر جانکاه است اماپیامبر آرام به دختر دُردانه اش چیزی می گوید که اشک ها و لبخندهای فاطمه یکی می شوند،حاضرین با بهت به چهره پدر و دختر نگاه می کنند ولی فاطمه(س) از بروز  فرمایش راز گونه ی پدر خود داری می کند رازی که بعد از 75 یا 90 روز سر وا کرد و فاطمه(س) به پدر گرامی اش پیوست تا مردم مدینه به شوهرش علی(ع) نگویند؛یا علی سلام مارا به فاطمه برسان و بگو  یا شب گریه کند روز آرام بگیرد یا روز گریه کند و شب ارام بگیرد...

سلام بر حضرت ختمی مرتبت پیامبر اعظم(ص) مظهر اخلاق حسنه.

سلام به علی(ع) مظهر عدالت و تقوا.

سلام به فاطمه(س)مظهر نجابت و پاکی و عفت.

رحلت جانسوز و جانگداز پیامبر اعظم اسوه «حسنه»بر شما و همه مسلمانان جهان تسلیت باد..

در سوگ رحلت جانگداز حضرت  محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله؛(2)

 

 

ملک الموت هم تاب دیدن اشک های فاطمه(س) را ندارد.

جبرئیل نیز چنین حالی دارد.

پیامبر(ص)از این که جبرئیل دیر آمده اظهار گله مندی می کند.

ولی جبرئیل مثل همیشه مژده دارد.

 آن مژده کدام است جبرئیل؟

جبرئیل عرض کرد: آتش جهنم به مناسبت ورودتان به بهشت خاموش و بهشت آراسته شده

و زنان سیاه چشم، صف در صف ایستاده‌اند

و فرشتگان، قدوم روح تو را ستایش می‌گویند.

حضرت با خوشحالی می پرسدآیا...

آری رسول خدا، پیش از ورود تو هیچ پیامبری نمی تواند وارد بهشت شود.

پیامبر(ص) بازهم خبر خوش طلب می کند.

عرض کرد: خداوند به تو آن داده که به هیچ پیامبری نداده است و آن حوض کوثر،مقام پسندیده و شفاعت امت است که تنها مخصوص تو است.

 از شنیدن این بشارت، دل حضرت  آرام شد با احساس رضایت، ملک الموت را نگاه می کند و می فرماید: ای ملک الموت! نزدیک بیا و قبض روحم کن.

هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود

پیامبر اسلام چه؟آیا مسمومیت خیبر و زن یهودی اکنون کارگر شده؟

پیامبر(ص) ملک الموت را برادر خطاب می کند و از او می خواهد کارش را شروع کند.

گویی غم عالَم در دل فاطمه(س)خیمه می زند

ملک الموت در می ماندچگونه و از کجا حضرت را قبض روح کند زیرا هر عضوی گره خورده به زلف یار است..

 دختر پیامبر می داند زمان بال گشودنِ جسم و جانِ حضرت نزدیک است و می داند پس از عروج ابدیِ پدر از ناحیه کج فهمان و بد خواهان چه روز و شب های سختی انتظارش را می کشند!

و علی(ع) نیز می داند بعد از رحلت پیامبر(ص) باید تاوان پس بدهد!...

ادامه دارد

در سوگ رحلت جانگداز حضرت  محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله؛(1)

این روزها از در و دیوار مدینه غم می بارد.

چه می گویم؟ آسمان را نیز غم فرا گرفته.

آسمانیان بی تابانه خود را برای استقبال از بهترین خلق خدا آماده می کنند.

جرئیل در کنار یار دیرین خویش گریان و غمگین سر به زیر افکنده.

 همه ی نگاه ها به لب های مبارک پیامبر دوخته شده.

خانه ی پیامبر(ص) پر شده از سکوت.

ناگهان با صدای دق الباب سکوت در هم می شکند.

آهنگ دق الباب نیز متفاوت است.

کیست آن سوی در؟

غریب هستم آمده ام به زیارت پیامبر(ص)

فاطمه در برویش نمی گشاید ...پیامبر می فرماید: فاطمه جان! آیا می‌دانی این شخص کیست؟ او کسی است که جمعیت‌ها را پراکنده و فرزندان را یتیم و زنان را بیوه می‌کند، 

اما چطور ممکن است؟مگر ملک الموت برای ورود و قبض روح  اذن می گیرد؟

آهان! او به میهمانی آمده است.

نه،نه، میهمانی در کار نیست !

پیامبر لبخند زنان می فرماید:در برویش بگشایند.

 ملک الموت چون نسیم ملایم وارد می شود: «السلام علی اهل بیت رسول الله»؛ سلام بر خاندان رسول خدا،

فاطمه علیها السلام  از آماده شدن پدر برای عروج به سفر ابدی سخت بی تابی می کند.

ملک الموت گویی شرم دارد از روی فاطمه که بگوید؛برای قبض روح پدرش آمده.

پیش از هر چیز سلام خداوند را به پیامبر می رساند،یا محمد(ص) به فرمان خداوند جز با اجازه خودت قبض روح نمی شوی این استثنا برای هیچکس اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد.

ملک الموت!سر به زیر می افکند و از معراج سخن می گوید نه از خاک.

ولی فاطمه(س) دختر رسول خداست او  سخن ملک الموت را خوب می فهمد.

او می داند آرام آرام به غروب خورشید رسالت نزدیک و نزدیک تر می شوند.

بغض گلوی مبارکش را می فشارد و باران اشک هایش سرازیر می شوند.

ملک الموت هم تاب دیدن گریه های فاطمه علیهاالسلام را ندارد .

ز هجر روی پدر اشک از بصر می ریخت

نه اشک از بصر او لخته جگر می ریخت ...

گهی به خانه گهی در بقیع وگه به احد / گلاب اشک ز داغ غم پدر می ریخت

گهی ز داغ پدر ناله و فغان می کرد / گهی ز دیده سرشک از غم پسر می ریخت

ادامه دارد

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا عليه السلام؛

هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید

اینجا بهشت شهر خدا شهر مشهد است

این روزها خراسان حال و هوای دیگری دارد یکی کنار پنجره ی فولاد دخیل می بندد دیگری داخل حرم  پنجه در ضریح دارد و آن یکی از راه دور به عنوان زائرِ امام مهربانی ها و به امید گشایش، سفره دل می گشاید و غم و غصه ها و دردها و مشکلاتش را  شماره و عرضه می کند.

گرچه سال هاست بوسه بر ضریح مبارکت نزده ام ولی کبوتر دلم به شوق زیارتت در راه مشهد است.

اقا جان! بر شاهبال کبوترم پیغامی پر رمز و راز بسته ام کبوتر دلم به هوای دانه ی مِهر تو در پرواز است تو پیش از گرفتن پیغام محتوایش را می دانی...

می خواهم زائرت شوم!

می خواهم نگاهم را پر کنم از کلام عطرآگین و گلدسته های گنبد طلایی ات.

  دلم هوای کبوتران حرمت را کرده،کبوترانی که بر روی سرِ زائران پر می زنند و قاصدک هایی می شوند برای آن همه زائر خوش خیال و امیدوار.

زائر، نفس در سینه اش می ماند وقتی وارد صحن می شود و در می ماند چه کند! خود بخود الف دام(قامت خم) می شود و با احساس تشنگی سقا خانه او را مهمان جرعه جرعه ی آب گوارا می کند زائر زیر لب می گوید: سلام برحسین(ع)  لعنت بر دریغ کنندگان آب و قاتلان حسین.

کمی آن طرف تر پنجره فولاد همچون آن ربا تو را می کشد بسوی خودش، نزدیکش که می شوی،می بینی سرتا پای پنجره  پر است  از گره های سبز رنگ و قفل هایی که منتظرند دستی بی کلید آن ها را بگشاید.

اینجا محل دخیل بستن است جایی که زائران،دامن دامن، آرزوها و مشکلات و دردهای گفته و ناگفته و دلتنگی هایشان  را به پای پنجره فولاد می ریزند.

اینجا کانون امیدواری است.

  با ضریح که رو در رو می شوی انگشتانت پنجه می شوند و پنجره ی  فولادین را قلاب می  کنند عجب آهن ربایی است که جدا شدن به سختی ممکن است.

آقا جان!تو شمس الشموس و خورشید خورشیدهایی و برتری داری بر همه ی خورشیدها پس بتاب بر دل تاریک و سردمان که سخت به روشنای نور و گرمای تو نیازمندیم.

ما بیزاری می جوییم از کسانی که در پیِ خاموش کردن نور ولایت و امامت تو بودند از غاصبانی که تاب تحملت را نداشتند و به حیله و خدعه و با به شهادت رساندن تو جهان اسلام را از برکت وجوت محروم ساختند ولی ما خوب می دانیم؛ آنچه که خواستند نه آن شد/ آنچه خدا خواست همان شد.

سالروز شهادت هشتمين اختر تابناک امامت و خورشيد پر نور  ولایت  امام رضا عليه  السلام بر همگان تسليت باد.

سلام به ربیع الاول بهارِ دل ها(2)

سلام بر آثار و تشعع نور و رحمت پروردگار

سلام به  هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)سرچشمه ی همه ی پاکی ها و فضیلت ها.

سلام به حضرت علی(ع) و خواب فداکارانه اش در بستر  پیامبر

سلام به همه ی خوبی ها و فضیلت ها این ماه که در شمار و اعداد نمی گنجند.

با این حال همچنان به تسبیح می کشم رویدادهای این ماه را

تهنیت باد میلاد امام صادق(ع) رویداد بزرگ ربیع را.

گرچه شهادت حضرت امام عسکری کاممان را تلخ می کند ولی آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه)تلخی را تبدیل به شیرینی می کند.

شیعه از به هلاکت رسیدن یزید در این ماه خرسند است وی پس از سه سال و نه ماه خلافت و جنایات بی شمار و مهمتر از همه به شهادت رساندن حضرت امام حسین(ع) و... در سن 37 سالگی به هلاکت می رسد.

ماه ربیع الاول مبارک ماه و شادی آفرین است.

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب المراقبات می‌نویسد:

«این ماه همان‌گونه که از اسم آن پیداست بهار ماه‌ها است، به‌جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه، ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این ماه است و می‌توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین، رحمتی مانند آن بر زمین فرود نیامده است زیرا برتری این رحمت بر سایر رحمت‌های الهی مانند برتری رسول خدا بر سایر مخلوقات است»...

ماه ربیع الاول اعمال خاصی دارد؛خوشا به حال روزه گیران در اول ماه و زیارت کنندگان قبور پیامبراکرم(ص) و علی(ع) و خشا به حال انانکه از ابتدا تا انتهای این ماه را گرامی می دارند.

 ربیع الاول ماه مبارک و پر میمنت ماه بر طرف شدن غم ها،رفع مشکلات ،استجابت دعاها،نزدیک شدن دل ها و جشن و سرور بر شما مبارکباد.

سلام به بهارِ دل ها(1)

سلام به بهار ماهها

سلام به رویدادهای ربیع الاول

پس از 2 ماه اشک و گریه و مصیبت و اندوه و ماتم و ان شاءالله بهره بودن از سفره ی پر فیضِ اهل بیت(ع) بهارِ ربیع چهره گشود.

به ربیع و هزار هزار گل های شکفته و ذیقیمتش خوش آمد می گوییم کاش می شد به پای قدمش گل می کاشتیم و درختی می فشاندیم ولی به پای این همه گل های رنگارنگ،تقدیم گل مرسوم نیست.

در سایه سار بهار ربیع می خواستم به تسبیح بکشم همه ی برکات و فضائل این ماه را، رویدادهایی که هرکدام پنجره ای است به سوی آسمان ها،جشن هایی که فرشتگان در شادی هایش دخیل اند.

 و چه رویدادی مهمتر و بهتر از میلاد با سعادتِ پیامبر اعظم(ص) داناترین ،محبوب ترین و کامل ترین انسان روی زمین که این ماه، اعتبار و اهمیت خود را از آن حضرت وام گرفته است؟

و همچنین ازدواج مبارک و پر میمنت رسول خدا(ص) و خدیجه کبری (س) که حلقه ی دیگری از شادی های این ماه است؟

بنا بفرموده،ما با شادی اهل بیبت شاد می شویم و در غم هایشان غمگین.

ربیع الاول را بهار ماه ها نامیده اند در این ماه با شکفته شدن گل های شادی غم و غصه ها پژمرده می شوند و رنگ می بازند.

 در ماه سرور اهل بیت(ع) دل های شیعیان به شادیِ بیشتری گره می خورد به ویژه که آغاز امامتِ امیر مؤمنان علی(ع) در این ماه شکل گرفته است.

 بهار ربیع، شادی دیگری را  نیز به شیعیان تقدیم می دارد و آن مرگ عمربن سعد قاتل امام حسین(ع) است کسی که داعیه و آرزوی حکومت بر ملک ری را داشت...

ادامه دارد

تفرقه از نوع انگلیسی

در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.

امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و به اهل سنت ناسزا میگفت...

و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند

روزی به او گفتم:

تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟

مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!

او در پاسخ گفت:

بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.

از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد...

فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است.

به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم

شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود.

پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.

باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.

برگرفته از کتاب : هزار و یک حکایت اخلاقی...

سلام بر شب جمعه سلام به اهل قبور(2)

شب جمعه یعنی سلام به همه ی رفتگان

یعنی حد اقل با یک فاتحه باعث شادیِ روح در گذشتگان

یعنی وزیدن نسیم رحمت بر صاحبان قبور

شب جمعه یعنی حرمت نهادن به زنده ها

بر قراری صله رحم و بوسه بر دستان پر مهر بزرگترها

شب جمعه یعنی خیرات و مبرات

یعنی رفتن به مزار عزیزان و خواندن فاتحه و قرآن

شب جمعه یعنی روز زنده شدنِ خاطرات با هم و در کنار هم بودن

و روز افسوس خوردن از رفتن مسافران بی بازگشت و ناگهان تنها شدن.

شب جمعه یعنی بدی ها را از یاد بردن و خوبی ها را مطرح کردن

شب جمعه تازه شدن دیدار

یعنی به تأسی از اهل بهشت با خوشرویی سلام کردن

یعنی از قافله خوبان عقب نماندن

شب جمعه یعنی بهانه ای برای تقرب جستن بسوی پروردگار و دوری از محرمات.

یعنی افزایش حسنات مؤمنان و محو و بخشیده شدن گناهان.

شب جمعه یعنی نمایش عطای گسترده پروردگار کریم.

  یعنی استجابت دعاهای تأخیر شده.

در آخرین شب جمعه ی ماه صفر، دل ها  را  پرواز می دهیم بسوی نورستان،همراه می شویم با اهل قبور و برای یکان یکان عزیزانی که دستشان از عمل کوتاه شده فاتحه می خوانیم و برایشان  طلب مغفرت می کنیم.

به آن ها بگوییم اگر با چشم دیده نمی شود در دل به یادتان هستیم

به آن ها بگوییم؛اگر رفته اید ما  شب های جمعه را بهانه قرار می دهیم برای زنده نگهداشتن نام و یاد و نگاه و صدا و محبت ها و نصایح و دلسوزی ها و فداکاری هایتان و از حضرت باریتعالی عاجزانه می خواهیم شما را مشمول رحمت بیکران خودش قرار دهد .

برای شادی روح همه ی  اموات فاتحه مع الصلوات

 

شبیه خوانی، تجسم ظلم یزید و مظلومت حسین(ع (6)

همانطور که اشاره شد تعزیه خوان ها،به خوبی می دانندتنها صدای خوب نیست که مجلس تعزیه را  گرم و جذاب می کند بلکه در کنار صدای دلنشین،اجرای نقش و رعایت آداب،نیز  تأثیر شگرفی در جذب و نگاه مخاطب و مستمعین دارد.

آداب گفتگو؛

یکی دیگر از ضعف های تعزیه،رعایت نکردنِ آداب گفتگوی ایفاگرانِ نقش ها  با امام است به عنوان مثال؛ ایفاگرِ نقش،در حالی که به امام گزارش می دهد  و یا می خواهد اذن بگیرد پس از سلام و در آغوش کشیدن امام،بطور غیر متعارف از ایشان فاصله می گیرد و دور میدان قدم می زند اینجاست که مشاهده کنندگان و مستمعین،  منظور و طرف صحبت او را گم می کنند.

ناسزاگویی؛

به کار بردن کلمات رکیک یکی از مصیبت های بزرگ تعزیه است  همه می دانیم نا سزاگویی با سیره و روش امامان و اهل بیت منافات دارد ولی این اتفاق به دلیل عادت و حذف نکردنِ اینگونه اشعار از نسخه های قدیمی، گاه و بیگاه تکرار می شود.

 به ابن سعد بگویید ای...

 مخاطب قرار دادن ابن سعد به از سگ کمتر درست نیست می شود به جای این که بگوییم؛  به این سعد بگویید ای زسگ کمتر

 بگوییم؛

به ابن سعد بگویید سرورِ لشکر /طلب نموده تو را...

و یا به ابن سعد بگویید میرِ این لشکر...

تهمت زدن؛

حتی در بحر طویلِ و اشعار نسخه ها تهمت... وجود دارد که چون  بیان و  ذکر آن نیز گناه است از گفتن و نوشتن تهمت مورد نظر پرهیز می کنیم ولو طرف تهمت مان شمر و یا هرکه باشد...

ادامه داردد

جمعه یعنی روز آهنگ خدا

جمعه یعنی روز آهنگ خدا

جمعه یعنی برترینِ روزها

جمعه یعنی فرود آمدن در فرودگاه پروردگار

جمعه یعنی روز  فوج فوج  رهایی از آتش جهنم

جمعه یعنی بغل بغل امیدواری به رحمت بی منتهای خدا

جمعه یعنی ثبت نام وارد شدگان به مسجد

جمعه یعنی برگزاری نماز جمعه

جمعه یعنی رفتن به حج(نماز جمعه حج مستمندان)

نماز جمعه یعنی دیدار و زینت و زیبایی،

یعنی پذیرفته شدن نماز،

یعنی برکت به کار و زندگی

یعنی  قبولی زکات،

یعنی پذیرفته شدنِ حج و تأیید اعمال نیک و توفیق توبه و...

جمعه یعنی یعقوب وار دعا کردن در سحرگاه

جمعه یعنی طَبَق طَبَق حاجات دنیایی و آخرتی را بردن به در خانه ی حضرتِ دوست.

جمعه یعنی دعا برای  توبه از گناهان،زیاد شدن روزی،شفای بیماران،رفع گرفتاریِ گرفتاران،بوسه بر دست پدران و مادران،صله ی رحم و حرمت بزرگترها.

جمعه یعنی کنار گذاشتن قهر و روی آوردن به آشتی و مهرورزی

جمعه یعنی روز عطای پروردگار

جمعه یعنی روز استغفار و  مغفرت

جمعه یعنی صدای فرشتگان را شنیدن

جمعه یعنی بهره بردن از وزش نسیم های رحمت الهی

جعه یعنی دعا در حق برادران دینی

جمعه یعنی  به یاد اموات بودن

جمعه یعنی تلاوت قرآن

جمعه یعنی روز عفو عظیم پروردگار و در گذشتن از گناهان گذشته گنه کاران.

جمعه یعنی روز پناه بردن به خدا و امان خواستن از او

جمعه یعنی تکرار ذکر با فضیلت صلوات بر محمّد(ص) و آل محمّد.

 

بریدن گلوی گوسفند بیچاره یا...؟(1)

 لبخند بر لب هایم نقش می بندد و شعف و شادی به عمق دلم راه می یابد و  غم و غصه های ریز و درشت هم وقتی در مقابل این همه شادی عرصه را بر خود تنگ می بینند از گوشه قلبم راه فرار در پیش می گیرند و من به میمنت و مبارکیِ روز خجسته ی عید قربان گوسفند را برای قربانی آماده می کنم با کمی شتاب ،آستین ها را بالازدم، کارد را تیز کردم  و نگاهم را به جانب قبله دوختم همه چیز برای بریدن گلوی گوسفند آماده شده بود که ناگهان، نگاه معنا دار گوسفند و سخن گفتنش با زبان بی زبانی، همه چیز را تغییر داد با او چهره به چهره  و چشم در چشم شدم نگاهش پیام خاص داشت پیامی که تا مغز استخوانم را سوزاند گوسفند گفت: فلانی می دانم که خودت نیز نمی دانی چرا برای کشتن من شتاب می کنی ولی کاش ابتدا از خویش می پرسیدی که چرا کشتن مرا شایسته تر از کشتنِ حُبِ نفس و بغض ها و نفرت های درونت می دانی؟

چرا پیش از کشتن من،اقدام به کشتنِ  بعض و کینه ها و کشتنِ مارِ درون و رذیلت هایی نمی کنی که آرامش دیگران و حتی آرامش خودت را سلب کرده اند!

 تو مرا به قربانگاه می بری؟

تو باید دلت را قربانی کنی که کانون بد خواهی دیگران شده،

به قربانگاه بردن زبانت که از بام تا شام به غیبت و تهمت این و آن مشغول است مهمتر بود یا کشتن من بیچاره؟

تو باید جهل و نادانی ات را سر می بریدی!

تو باید نفس خودت و تعلقاتت را

و  وابستگی های درونت را

و خواسته های نامعقولت را قربانی کنی!

 خودت خوب می دانی با کشتنِ من، هیچ چیز تغییر نمی کند...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و... (11)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و...

تا بعد از مرگم باور نداشتم به محض ورود میت به قبر،عالم برزخ او آغاز می‌شود حتی باور نداشتم  سخت‌ترین شب،برای میت شبِ اول قبر است شبی که هیچ گریزی از آن نیست.

آن شب،سختی فوق العاده و غیر قابل تصوری داشتم شاید دلیلش این بود که با وجود جای گرفتن در قبر، هنوز وابستگی و  علاقه به داشته ها و متعلقات دنیا که سال ها با آن ها مأنوس بودم قطع نشده بود.البته پیش از این که مرا در قبر بگذارند کانال و دروازه هایی برویم باز شد که خیلی از حوادث را می دیدم و فهمیدم وارد عالم برزخ شده ام و  پیش از این نیز برایم گفته بودند عالم برزخ از همان لحظه های آغازین مرگ آغاز می شود. و شنیده بودم برزخ دومین تولد انسان است که با دنیای مادی تفاوت دارد.

جهنمِ اعمال

من پیش از مرگم گمان می کردم جهنم جایی است مشتعل با سوخت ویژه و...ولی خیلی زود متوجه شدم جهنم  نتیجه ی اعمال خودمان است و هیچ سوخت مخصوصی ندارد، سوخت آنجا همان چیزهایی است که از قبل فرستاده ایم که از دو حال خارج نیست یا گل های رنگارنگ و درخت های میوه دار و سر سبزی و هوای پاک و ...است و یا هیزم هایی که موجب اشتعال و آتش افروزی می شوند هیزم آن دنیا حتی برخی انسان هایی هستند که در دنیا برای خدا شریک قرار می دهند(مشرکین) و یا  با تن دادن به شهادت بنا حق و غیبت و تهمت و خوردن مال یتیم و صغیر و ظلم و تعدی کردن به بندگان و مخلوقات خدا، حق و حقوق شان را نادیده گرفتند و تا توانستند زدند و بردند و تاختند!...

ادامه دارد

حکایت روزی که من مُردم (10)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و عالم برزخ...

همانگونه  که پیش از این گفته بودم جنازه ام  را بدون رعایت کردن آداب تشییع  با شتاب بسوی قبرستان حرکت دادند هر چه می گفتم دوستانم!جنازه به این صورت تشییع کردن، مکروه و ناپسند است ولی آن ها کار خودشان را می کردند حتی می دیدم برخی همراه با جنازه ام حرف های باطل می گفتند که بماند.

وقنی بی تفاوتیِ  مشایعت کنندگان را برای خواندنِ نماز میت مشاهده کردم به آن ها گفتم؛

چرا بر جنازه ام نماز نمی خوانید؟

مگر نمی دانید هر کس بر جنازه ی میت نماز بخواند هفتاد هزار ملک بر او نماز می خوانند

و گناهان گذشته اش آمرزیده می شود؟

و اگر همراهی کند تا او را دفن کنند به ازای هر قدمی که بر می دارد قیراطی از ثواب به او بدهند که قیراط همان کوه احد است و بهشت بر او واجب می شود؟(مگر آن که عاق پدر و مادر باشد)

ولی افسوس که هیچکس صدایم را نشنید و به این امر مهم توجه چندانی نکرد.!

هنوز کامم از سختی های جان دادن و غسل و تشییع و...تلخ بود که مرا در گودالی بنام قبر جا دادند پیش از دفن با یک تصور غلط تابوتم را چندین بار بالا و پایین انداختند عده ای با انگیزه خیر ولی بی اطلاع، این عمل بی حاصل را بارها تکرار کردند در صورتی که باید تابوتم را سه مرتبه (و نه یکباره) تا لب گور می آوردند که این نیز فلسفه و دلیل خاص خود را دارد. هرچه بود فراز و نشیب ها طی شد و من وارد عالم برزخ شدم...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و... (9)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و...

سرانجام  همان حاج آقایی که بر من نماز خوانداز حاضرین خواست به نیک و خوب بودن من شهادت دهند از روی میل یا رودربایستی ، حاضرین به خوب بودنم شهادت دادند.

پس از شهادت دادن حاضرین، نگاهم رفت به سوی خانه ی چند طبقه ای که با خون دل آن را ساخته و توسعه داده بودم  و پول هایی که در حساب بانکی ام داشتم و دلارها و سکه هایی که برای روز مبادا در جایی پنهان داشتم  و زر و طلاهایی که برای همسرم خریده بودم و وسایل مرفه و مخصوص فرزندانم و...همه  را یکی یکی می دیدم و ملتمسانه به آن ها می گفتم: (اي مال) ! به خدا سوگند من بر (جمع کردن) تو حريص و بر انفاق تو بخيل بودم شب و روز خود را براي تحصيل و به دست آوردن تو صرف نمودم و لحظه ای تو را از خود جدا نمي ‌كردم اکنون که در شرایط سخت هستم چه بهره ای می توانی به من برسانی؟مال و اموالم (در جواب) اشاره ای به چند گز پارچه ی سفید کردند يعني استفاده تو از من در اين حال، فقط كفنی بيش نيست و کار دیگری از من بر نمی آید.

وقتی از حساب بانکی و ویلا و آپارتمان و مال و حشم و آن همه زمین و گله و گوسفندانم نا امید شدم  به فرزندانم گفتم؛ من براي شما پدری مهربان و حامی و نگهدرانده شما بودم، پس (در اين حال) چه نفع و فايده ‌اي از شما براي من هست؟همه ی فرزندانم گفتند؛ ما تو را به قبر و گودالی كه آرامگاه تو است، مي ‌رسانيم و در آن پنهان مي ‌سازيم.

به عمل و کارهایی که در دنیا انجام داده بودم و یا انجام نداده بودم رو کردم گفتم؛ می دانم که انجام امور خیر بر من سخت بود ولی کارهای نیک هم داشته ام...عمل در جوابم گفت؛من مونس و همنشين تو هستم در قبر تا روز قیامت...

گفتم؛ ای مال و منال و ای فرزندان و خانواده ام من این همه برایتان زحمت کشیدم بی وفایی نکنید به دادم برسید که سخت گرفتارم...ولی افسوس که نه مال آمد به کار من نه فرزند و عیال من...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و... (قسمت8)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و...

«همراه با یک حکایتِ آموزنده»

دلم می خواست حاضرین و به خصوص خانواده ام  که دور تا دور جنازه ام حلقه زده بودند و با ترس قبرم را نظاره می کردند التماس های مرا برای حلالیت طلبیدن می شنیدند و دست از تعریف های بی حاصل بر می داشتند.

با این که صدایم را نمی شنیدندولی بارها به حاضرین گفتم؛ دوستان و خویشان و همسایگان!به یاد دارم در مراسم درگذشت پدران و خویشان شما بارها حکایت آموزنده حضرت داوود پیمبر(ع)  را به عرضتان رسانده ام تکرار این گونه حکایات به منظور اهمیت دادن به شهادت دادنِ چهل نفر از شما مؤمنین بود که امروز خود سخت به آن نیازمندم.

 حکایت را برای حاضرین که صدایم را نمی شنیدند اینگونه نقل کردم؛

«حکایت آموزنده»

 «در بني‌اسرائيل عابدي بود رياكار، و خداي متعال حضرت داوود را بر احوال او مطّلع گردانيد. پس از گذشت زماني فوت مي‌كند و حضرت داوود بر جنازه او حاضر نمي‌شود. چهل مرد از بني‌اسرائيل بر جنازه او شهادت مي‌دهند: خدايا ما غير از نيكي و خوبي از او سراغ نداريم و تو به احوال او از ما آگاهتري، خدايا او را بيامرز! و زمانيكه او را غسل دادند باز چهل نفر ديگر همين شهادت را نسبت به او تكرار كردند. و هنگاميكه او را در قبر نهادند چهل مرد ديگر اين شهادت را در حقّ او بر زبان آوردند.

در اين هنگام خداي متعال به داوود وحي فرستاد: چه چيز ترا مانع گشت تا بر جنازه او حاضر نگشتي؟

عرض كرد: پروردگارا بسبب همان چيزي كه تو مرا از آن مطّلع گردانيدي.

خداي متعال به او فرمود: بدرستيكه قومي از بني‌اسرائيل بر حسن كردار و رفتار او شهادت دادند و من به جهت احترام آنها از گناهانش درگذشتم و آنچه را ديگران از او نمي‌دانستند بيامرزيدم.»...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و... (قسمت7)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و...

کوچه پر شده بود از زنان و مردانی که برای عرض تسلیت و تعزیت و تشییع  آمده بودند.هرچه می گذشت پرده ها و حجاب ها بیشتر بر داشته می شد و اعمال گذشته ام نیز نمایان تر می شدندهیچ چیز از نگاهم دور نبود دیدنِ خانه و مال و اموالی را که سال ها برای جمع آوری آن ها از هیچ حق و حلال و حرامی دریغ نداشتم ملال آور بودند. به ویژه آنکه  در سرای آخرت ، هیچ راه و امکانِ جبرانِ حق و حقوق ضایع شده ی مردم وجود نداردچون روح  اُنس زیادی در دنیا به بدنم پیدا کرده بود همه جا جسدم را همراهی می کرد.از این رو  با آنکه  چشم هایم بسته بود همه اتفاق های حال و گذشته  را می دیدم حتی شیون خانواده ام و حرف هایشان را به خوبی می شنیدم. به همین دلیل دلم می خواست صدایم را می شنیدند وقتی فریاد می زدم شما را به خدا به جای تعریف های تاریخ گذشته و بی حاصل و به جای بر پا کردن مراسم هایی که بوی چشم و همچشمی و اصراف می دهد و به جای کارهایی که به خودتان اعتبار می بخشد از مردم حاضر و غایب برایم حلالیت طلب کنید مگر ملاها روی منبر برای شما فرمایش امام صادق را بارها نگفتند که فرمود:چون مؤمنی بمیرد و در جنازه ی او چهل نفر از مؤمنان حاضر شوند و بگویند:خداوندا ما از او(میت) به غیر از خوبی و نیکی چیزی نمی دانیم و تو داناتری به احوالِ او از ما،چون این را بگویند حق تعالی می فرماید که من شهادت شما را قبول کردم و آمرزیدم آن گناهانی را که می دانم و شما نمی دانید؟...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و... (قسمت6)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و...

 با همه ی درد و رنج های حالت احتضار و ترس و هول و هراسی که از مرگ و قبر داشتم سرانجام پس از چندین سال اقامت در دنیا و انس گرفتن با متعلقاتِ زندگی، پیمانه ی عمرم پر شد و برای همیشه از دنیا رفتم،مردنِ من باعث دردسرهای تازه برای خانواده ام شد که باید آبروداری می کردند شوربختانه بر خلاف آنچه فکر می کردم فرزندان من از ترس حرف دیگران می خواستند برایم سنگ تمام بگذارند.ملاحظات حرف و نگاه و قضاوت مردم بخشی از زندگی محسوب می شود وقتی در دنیا، زنده و تندرست بودم هر گاه می خواستیم از روی خیر و صلاح خانواده، تغییراتی در کار و زندگی بدهیم می گفتند؛ مردم ممکن است حرف در بیاورند ملاحظات بی حاصل و ترس از حرف مردم ما را از بسیاری امور باز می داشت ترس از حرف این و آن باعث ریاکاری می شد یعنی کارهایی را انجام می دادیم که قلبا" مایل به انجامش نبودیم، اینگونه ملاحظات و ترس از حرف مردم حتی در آن دنیا هم دست از سرمان بر نمی دارد و همچنان ادامه دارد.

همانگونه که اشاره شد  از زمان احتضار و لحظات آغازین مرگ، انسان نتیجه و پیامد اعمال خود را مشاهده می‌کند و از آن‌ها شادمان و یا در رنج و عذاب می شود در ساعات و روزهای اول مرگ، روح در عین این که در برزخ است، خود را در کنار بدن مادی و به نوعی متحد با آن می‌یابد و بر اساس انس زیادی که در دنیا به بدن داشته همراه  جسد حرکت می کند...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و....(5)

ماجرای احتضار و  مرگ و قبر و...

علایم پایانِ زندگی قابل احساس بود رفته رفته گویی برگ برگِ خاطراتِ زندگی و گذشته ام را ورق می زنم و می خوانم  همه ی اعمالم چون نوشته و عکس  در مقابل چشمانم نمایان و ظاهر می شدند دیدن آن همه رویدادهای زندگی ام در زمان اندک بر ترس و پشیمانی ام می افزود!لحظه های دردناک محتضر را جز شخص محتضر درک نمی کند  زیرا محتضر در اوج سختی ها، نه دستی دارد که بر سر زند/ و نه پای دارد که بر  در زند.

 حال بسیار بدی داشتم در آن شرایط سخت ،وقتی می دیدم همسر و فرزندانم به فکر فراهم کردن مقدماتِ دفن و کفن و خرج و هزینه های بعد از دفنِ من هستند نگرانی ام دو صد چندان می شد آن ها به تصور این که چون مشرف به مرگ هستم حس شنوایی ام را از دست داده ام  بی پرده، باهم سخن می گفتند .من گرچه همه ی صحبت های اطرافیانم را می شنیدم ولی توانِ عکس العمل  و تکلم نداشتم!قبل از این و در حالت تندرستی شنیده بودم انسان در آخرین لحظات زندگی، به سرعت از تمام خواسته هایش صرف نظر می کند  و حواس خود را از دست می دهد و حتی به اطرافیانش بد بین می شود من همین حس را داشتم  دلیلش این است که محتضر تصور می کند  اطرافیان فقط به فکر خودشان هستند و او را در تنهایی رها کرده اند! همه ی این ها بر می گردد به آداب بر خورد با محتضر که متأسفانه خانواده ام  آگاه  به این  آداب نبودند...

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و....(4)

ماجرای احتضار و مرگ و قبر و برزخ؛

هیچ کس از اطرافیان نمی توانستند حال ناگوار مرا در حالتِ سختِ احتضار درک کنند من در حالتی به سر می بردم که احساس گرسنگی و تشنگی نمی کردم.

توانایی تکلم نداشتم.

بینایی ام به شدت کاهش یافته بود.

ضعف شنوایی بر من غالب شده بود.

حس لامسه نداشتم و به عبارتی قادر به حرکت دادن دست و پاهایم نبودم.

سایر عوارض جانبی مثل ضعف تنفس،اضطراب،خستگیِ شدید و سر در گمی به من دست داده بود.

بیهوش شدن و به هوش آمدن های پیاپی این پیغام را می داد که  مغزم فعالیت کمتری از خود نشان می دهد.

هیچ چیز در نظرم جالب و باور کردنی و شیرین جلوه نمی کرد عسل اگر به کامم می ریختند زهر هلاهل بود، شاید به همین دلیل زود رنج و بد خلق و بهانه گیر شده بودم حتی گریه های گاه و بیگاهِ همسر و فرزندانم نیز در من بیزاری به وجود می آورد با این دید، باور نداشتم حتی یک نفر از اعضای خانواده ام حاضر باشد برایم کاری انجام دهد. احساس می کردم همه از بیماری طولانی مدت من خسته شده اند و آرزوی مرگ و رفتنم را دارند.

لحظه ها با دردهای تازه و گاه و بیگاه،به سختی می گذشت ترس و هراس و اضطرابِ مرگ و قبر مزید بر علت شده بود.هیچکس چنین لحظه های دردناکی را جز محتضر نمی فهمد....

ادامه دارد

حکایت مردن و انتقالِ من به داخل قبر و....(3)

ماجرای احتضار و مرگ و قبر و برزخ

می گویند:حیات و زندگیِ بشر با سه دوره،رقم می خورد تولد و مرگ و قیامت، که در هر دوره  انسان از عالمی به عالمی ديگر انتقال می ‌يابد و در هرکدام، تمام شرايط زندگي و قوانين حياتي ‌اش دگرگون مي ‌شود و البته هر انتقالی هم ترس خاص خود را دارد من دوره ی اول (تولد) را پشت سر گذاشته بودم و آماده می شدم برای تولد دوم(مرگ)، پس طبیعی بود که مثل به دنیا آمدنم ترس داشته باشم.

هرچه به تولد دوم(مرگ) نزدیک تر می شدم از هر گونه خوردن و آشامیدن و حتی از خودم بیزارتر و از اطرافیانم دورتر می شدم. شما یک کودک را در نظر بگیرید که وقتی مادر می خواهد بعد از 2 سال او را از شیر بگیرد نوک پستانش را سیاه می کند و یا چیزی بر آن می گذارد که کودکش مزه ی و طعمِ لذتبخش شیر مادر را درک نکند. بدیهی است کام کودک هر چه تلخ تر شود از پستان و شیر مادر دلزده تر و دورتر می شود،من نیز  احساس می کردم بعد از این همه سال و در آستانه ی مرگ و سفر به دنیای باقی، دنیا پستان خود را برای من سیاه و تلخ کرده تا هیچ لذتی را درک نکنم و حتی طعم ها در نظر و در کامم زهر مار شوند.با این رویکرد وقتی اطرافیان از روی دلسوزی اصرار می کردند شربتی از دست شان بنوشم با تنگ خُلقی و ناراحتی دست شان را پس می زدم. حتی گریه های گاه و بیگاهِ همسر و فرزندانم نیز  در من بیزاری به وجود می آورد.لحظه ی احتضار غم انگیز است و محتضر باور ندارد کسی دلش به حال او می سوزد و گمان می کند همه از دست او خسته شده اند و آرزوی رفتنش را دارند...

ادامه دارد

حکایت مردنِ من و انتقال به داخل قبر و...(2)

آنچه پیش از مرگ به من دست داد؛

هرچه به مرگ و حالت احتضار نزدیکتر می شدم  از مقاوت و تواناییِ اعضای بدنم کاسته می شد و احساس هول و هراسِ بیشتری به من دست می داد،سروصدا وگریه و شیون همسر و فرزندانم که بیشتر برای گرفتاری های خودشان بود آزارم می داد هیچ کس تصور نمی کرد من نیاز به یک سکوت و آرامش مطلق دارم دلم می خواست می توانستم به آن ها بگویم اگر مرا دوست دارید برای راه دراز و طولانی و سفر بی توشه من دعا کنید اگر بار گران بودم از میان شما می روم اما شما به جای این همه شیون که هیچ تأثیری به حال و روز من ندارد از من راضی باشید و از همسایه ها و اقوام و خویشان رضایتمندی بگیرید.

شاید گفتن و باورش سخت باشد ولی احوال پیش از مرگ ترس و هراس خود را دارد زیرا برخی از واقعیت ها در زمان حیات، بر انسان پوشيده است و در لحظه مرگ آرام آرام، بر محتضر آشکار می ‏شود؛ در آن زمان كه آدمي از مرز دنيا مي ‌گذرد، و در آستانه جهان غيب قرار مي ‌گيرد فرشته مرگ را مي ‌بيند. در چنين حالتی است كه رابطه او با اطرافيان و رابطه ی اطرافيانش با وی قطع مي ‌شود،نه محتضر مي ‌تواند مشاهدات خود را برای  آنان بگويد و آنچه بر وي مي ‌گذرد، توضيح دهد و نه اطرافيان قادرند به اطلاعات و مشاهدات محتضر پي ببرند و از چگونگي حالِ وی آگاه شوند.آنجاست که آدمی مثل این بنده ی ناچیز، تنهایی و بیکسی را به معنای واقعی درک می کند و در آن حالت سخت بود که فهمیدم مال و نام و اولاد و همسر و هیچکس به درد امروز من نمی خورند هرچه به مرگ نزدیک تر می شدم بیشتر افسوس می خوردم و از اعمالم اظهار پشیمانی می کردم ...

ادامه دارد

حکایت مردنِ من و انتقالم به داخل قبر و...(1)

تا قسمت 8 ماجرای جالبِ مردنِ قاسم ملا و مراسم تشییع و...را نوشتیم و اکنون ادامه ی ماجرا؛

...و چنین شد که من از دنیا رفتم و اعمالم  یکی یکی در معرض دید همگان قرار گرفت، گویی هنوز هم خود بزرگ بینی که در دنیا داشتم  در آن دنیا می خواست خودنمایی کند که با نمایش کارهایی که در دنیا انجام داده بودم به بیچارگی و بی نوایی خویش پی بردم.

گفتند:جهان آخرت همه ی اعمالی که در دنیا انجام داده ایم در معرض نمایش است؛

 نمایش اعمال، تنها به زشتی ها ختم نمی شد بلکه ریزترین عمل خوب و درستکاری هایم را نیز محاسبه کردند و نمایش دادند همانجا این سخنِ آشنا که در دنیا شنیده بودم نوازشگر گوش هایم شد؛ این روز مردم اعمال خویش را می ببینند پس هر کس به اندازه ذره ای نیکی و یا به مقدار ذره ای بدی کند آن را خواهد دید.

 دقت فراوان در نشان دادنِ اعمالم مرا به شگفتی واداشت ولی با این حال سعی در انکار آن ها داشتم  اما شاهدانی برای هر کدام از کارهای دنیایی ام  آوردند که انکار گناهانم ممکن نمی شد(به آن خواهم پرداخت)

 در این میان به نماز و روزه هایم امیدوار بودم ولی  این ها هیچ ارزش و اعتباری برایم کسب نکردند.

در دنیا که بودم  گناهانم را مخفی و به دور از دید و نگاه دیگران انجام می دادم تا از مجازات قانون و رسوایی و بی  آبرویی  در امان باشم ولی در آخرت  هیچ رازی در پرده نماند و همه ی پنهان کاری هایم حتی گناهانی را که از یاد برده بودم با ذکر شواهد به نمایش گذاشتند....

ادامه دارد

جمعه روز عید مسلمین

سلام بر جمعه و شرافت و قداستِ جمعه.

سلام بر جمعه و عبادت جمعه.

سلام بر ثواب و ارزش و اهمیت اذان در روز جمعه همان ندایی که جاهلان به سخره می گیرند و مؤمنان در هر کوی و برزن فریاد حی علی الصلاة سر می دهند!

سلام بر وقایع روز جمعه؛از جمله :

خلقت حضرت آدم و حوا علیهماالسلام ،

 هبوط حضرت آدم به زمین ،

 پذیرفته شدن توبه آدم و وفات او،

خاموش شدن آتش نمرود بر حضرت ابراهیم ،

 فرستاده شدن قربانی برای حضرت ابراهیم ،

برداشته شدن بلا از حضرت ایوب ،

ولادت پیامبر اکرم و برخی معصومان علیهم السلام (از جمله حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت مهدی علیهم السلام )،

 واقعه غدیر خم ،

ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)را،

 شهادت برخی بزرگان ،

ظهور امام زمان ،

نابودی لشکر سفیانی ،

 کشته شدن دجال  و برپا شدن قیامت ...

 جمعه روز عبادت است و عبادت همان جاده سازی و هموار کردن راه دل به سوی خداست.

جمعه روز زدودن یأس و نومیدی  و روز امیدِ دو چندان به رحمت و بخشش پروردگار است.

جمعه روز شادیِ دل ها و از بین بردنِ غم هاست.

جمعه روز سلام و احوالپرسی و تجدید دیدارهاست.

جمعه روز سپاسگزاری به داده ها و نداده ها و گرفته هاست و همچنین باور داشتن به این که هر چه از دوست رسد یا  نعمت است یا حکمت و یا امتحان.

جمعه همان اجتماع است نه توصیه به هر جمعی بلکه جمع مؤمنان و باز هم برای ذکر نام خدا و خواستن از اوست.

پس ای پروردگار دا!نا

ای بلند نظر!

ای بخشاینده!

ای رحیم!

ای قادر!

ای مهربان!

ای توانا! به حرمت امروز و همه ی روزها و ماه ها و سال ها فریادهای دردمندمان و دعاهایمان و عبادت نا چیزمان را بپذیر،

و زخم های گناهان مان را که همچون غده های سرطانی در وجودمان ریشه دوانیده و تمام انداممان را فرا گرفته التیام ده و ما را از امراض وسوسه شیطانِ درون مصون دار.

پروردگارا!

ما را نیرویی عطا کن تا بر زبانِ گزنده و نفس وسوسه کننده خویش فائق آییم.

پروردگارا! پناه می آورم به تو  از شر زبانم و از دل خالی از عشق و قلبِ  پر کینه ام و  پناه می برم  به تو از همه ی شرها و بدی هایی که مرا در دام خود گرفتار کرده اند...

جمعه روز با فضیلت و روز  اجابت دعا

و بازهم جمعه،سَروَر و آقای هفته و روز فرصت ها و  روز مبارک از راه رسید.

 نکو  فرصتی است امروز که می شود سفره ی دل را گشود و غم های خویش با حضرت دوست در میان گذاشت و صدای العفو العفو سر داد.

جمعه روز خواستن است و در چنین روز با فضیلتی؛

تو را می خوانم و تو را می خواهم که جز تو همه ناتوانند.

تو را صدا می زنم و نام تو را وِرد زبان می کنم که جز نام تو بر زبانم نرود.

تو را فریاد می کنم  چرا که جز تو فریادرسی نیست.

تو را پناه خویش می دانم که جز در سایه لطف تو پناه نگیرم.

تو را می جویم و آنکه تو را نجوید خود را نجوید و خود را یافت نکند.

تو را مخاطب قرار می دهم که گناهان را محو می کنی و عطای گسترده داری و سخنم را می شنوی.

چمعه یعنی روزی كه خدا در شب جمعه براى اضافه كردنِ كرامتِ اهل ايمان، فرشتگان را به آسمان اوّل مى‌فرستد تا بر حسنات ايشان بيفزايند، 

دل می سپارم به فرمایش امام باقر(ع) که فرمود: گاهى از اوقات شخص مؤمن براى حاجتى دعا مى‌كند و حق تعالى قضاى حاجتش را به تأخير مي‌اندازد تا در روز جمعه حاجت او را برآورده سازد و به خاطر فضيلت جمعه درخواستش دو چندان برآورده شود.

و فرمود: آنگاه كه برادران يوسف از حضرت يعقوب (عليه السّلام) درخواست كردند تا براى آمرزش گناهانشان از خدا طلب بخشش نمايد، گفت: «سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى» (يعنى: از پروردگارم براي شما طلب آمرزش خواهم كرد) و اين تأخير به آن سبب بود كه اين درخواست در سحر شب جمعه واقع گردد تا دعايش اجابت شود

پروردگارا!

به تو پناه می برم از پیریِ قبل از فرا رسیدنِ موعدِ پیری.

به تو پناه می برم از فرزندی که بر من وبال باشد.

و مالی که بر من عذاب باشد.

پروردگارا!

به تو پناه می برم از مرگ ناگهانی.

و آزمون های سخت و دشوار و...

ادامه دارد

جمعه روز مبارک و روزِ عید مسلمین است؛

در دنیاتعطیلیِ  یک روز در هفته  مرسوم و قانون است اما در اسلام از آنجا که  چنین روزی فضیلت فراوان دارد تعطیلی اش بهانه ای است برای آغاز و انجام برخی کارهای مهمتر،مثلِ زیارت پدر و مادر، صله رحم و دیدن یا احوالپرسیِ بزرگترها،عیادت از بیماران ،شرکت در اجتماع بزرگِ نماز جمعه،دعا و نیایش و..
 و چون روز جمعه سَروَر روزهاست، خداوند نیکی‌ها را در آن چند برابر می ‌کند و گناهان را از بین می برد و بر درجات می افزاید و دعاها به استجابت می رسند و با ذکر  و توبه و امید به بخشیده شدنِ گناهان، اندوه و غم ها بر طرف می شوند و...
جمعه روز عید است. امام محمد باقر علیه‌السلام نقل کرده‌اند که پيامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: به راستى جبرئيل آيينه‌اى برايم آورد که در وسط آن نقطه‌ سیاهی بود. پس گفتم: اى جبرئيل! اين چيست؟
گفت: اين جمعه است.
گفتم: جمعه چيست؟ گفت: براى شما در آن خير و برکت فراوان است.
گفتم: خير فراوان چيست؟ فرمود: روز جمعه عيد براى تو و امتت تا روز قيامت خواهد بود.
در این روز حتی بد اخلاق نیز به شرط توبه ی واقعی و به شرط آن که پس از توبه  در ورطه ی گناهی بزرگتر نیفتند می تواند امیدوار باشد!
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى ‏پذيرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟
فرمودند: چون هرگاه از گناهى توبه كند در ورطه گناهى بدتر از آن كه توبه كرده است مى ‏افتد(الله و اکبر)
دعا باید با حمد و ستایش و صلوات بر حضرت محمد و آل محمد(ص) آغاز شود و با صلوات پایان پذیرد.
پروردگارا!
دلم را چنان ایمان و یقینی عطا کن که بعد از آن هیچ شائبه ای از کفر نباشد و هیچ امری خلاف ایمان از من سر نزند.
و مرا با رحمت خود بنواز که به طفیل آن در دنیا و آخرت مقام عزت و شرف،مرا حاصل شود...
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌺
ادامه دارد