شب جمعه که از راه می رسد دلمان هوای کسانی را می کند که تا چندی پیش با ما بودند و اکنون نیستند

هر کدام از ما دهها نفر را می توانیم شماره کنیم که بودنشان برایمان نعمتی بود ولی ما از سر بی مهری قدرشان ندانستیم

به یاد دارم عزیزان بسیاری را که قبر به قبر برای اموات فاتحه می خواندند  آن ها به خوبی می دانستند روزی فرا می رسد که رهگذران از کنار قبرشان عبور می کنند و به جبران فاتحه ی امروزشان برایشان فاتحه می خوانند.

 هیچکس نمی داند قرعه بعدی به نام چه کسی رقم خواهد خورد.  نداند به جر ذات پروردگار/ که فردا چه بازی کند روزگار.

آنچه اکنون می خوانید تنها بهانه است برای پیوند دل ها به خاک خفتگانی که چشم انتظار نگاه مهربابانه بازماندگانشان هستند.

بهانه ای برای صدقه و خیرات جهت شادی روح پدر و مادری که نتوانستند به کسی علم بیاموزند

و یا قادر به حفر قنات نبودند

و یا توفیق بنای مسجد نداشتند

و یا درختی نکاشته اند تا بعد از مرگشان مردم از میوه اش بهره ببرند

و یا علمی نداشته اند که به دیگری بیاموزند

ولی خداوند به او اولاد صالحی داده که می تواند برایش خیرات و مبرات کند و با خوشرفتاری و خوش اخلاقی و رعایت قوانین دینی و اجتماعی و خدمتگزاری به خلق خدا  یاد و نامشان را نکو و گرامی بدارد ولی اگر فرزند در این امر مهم کاهلی و تنبلی کند نباید انتظار نگاه مهربانانه ی والدینش در قیامت را داشته باشد

نباید انتظار داشتنه باشد که زندگی اش در دنیا بدور از رنج و ملال باشد

کسی منتظر شب جمعه و روز جمعه نیست تا به این بهانه  با مهمان کردن و هدیه دادن به والدینش قبرشان را منور و نورانی و باعث گشایش مشکل اخروی آن ها شود  نمی تواند توقع  زندگی بی آلام و درد و حزن و پاداش آخرت را داشته باشد و این آدم معلوم نیست فرزندانش با او چه رفتاری خواهند داشت.