«شب جمعه و یادی از مسافران بی بازگشت.»
شب جمعه آمد تا دو باره خاطراتِ روزهای با هم بودن و بی هم بودن را مرور کنیم
و دو روزهایی را به یاد آوریم که از کوچه ها صدای پا و از خانه ها صدا آدم ها و از کوچه باغ ها صدای ترانه خوانی مردانِ توانمند کشاورز به گوش می رسید
شب جمعه آمد تا بازهم در کوچه پس کوچه های خیال پرسه زنیم و سراغ غایب شدگان را بگیریم
این روزها دل ها پَر می کشد به سوی گورستان،همان جایی که خیل عظیمی از عزیزان مان بی صدا خفته اند
چه سخت می نماید وقتی از کوچه پس کوچه های روستا عبور می کنیم و خانه ها یی را می بینیم که صاحبخانه اش سال هاست تن به سفر ابدی داده و از او خبری نیست رهگذری که صاحبخانه را می شناسد با سکوت، به دربِ خانه خیره می شود و به یاد روزهایی می افتد که همه در کنار هم بودند و دیگر نیستند.
او در آن لحظه به هیچ چیز نمی اندیشد جز یک درب قفل زده و یک دنیا سکوت مرگباری که قلبش را می فشارد و چشمانش را به گریه وا میدارد.
هر کس در روستا خانه هایی را می شناسد که در بودن صاحبخانه همیشه آب و جاروب زده و تمیز و مرتب بود و اکنون جلوی خانه پر شده از خار و خاشاکِ باد آورده ای که به تو می گوید خانه بی مالک است .
کافی است چرخی در روستا بزنی تا به یاد خانه هایی بیفتی که سال ها محل عبور و مرور آدم ها بود و مالکش با هنرش و نفوذ کلامش گره گشایی می کرده ولی مالک خانه از آنجا که مالک جان خود هم نبودبرای همیشه به خواب ابدی رفت و خانه اش به وراث رسید .
وراث هم خانه های بزرگ را که تنها یک مالک داشت بین خود تقسیم کردند تا به طور فصلی و برای هوا خوری قفل های در بگشایند و لذتتش را ببرند و شاید شب جمعه ای مانند امشب و فردا یاد در گذشته،پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ و... را گرامی بدارند.
جهت شادی روح همه ی عزیزان در گذشته،پدران،مادران،پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها، برادران و خواهران، پدر خانم و مادر خانم پدر شوهر و مادر شوهر ،عموها و عمه ها و خاله ها و دایی ها و فامیل ها و همسایگانِ چهار طرف و منتظر خیرات رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺