قافله‌ای از غدیر راهرو کربلاست

قافله ای که سَروَر و آقایش می فرماید:مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمی‌دانم.

ناگفته نماند در برخی منازل و بین راه افرادی به کاروان امام حسین(ع) ملحق شدند ولی وقتی به قول امروزی ها دو دو تا چهارتا کردند و دیدند این سفر با خواسته های نفسانی و دنیاییِ آن ها در تعارض است از نیمه ی راه بر گشتند امام حسین علیه السلام از آنجا که انگیزه الهی داشتند در خطبه ها هدف خود را صریح و شفاف با مردم در میان می گذاشتند در منزل زُباله امام فرمودند: شیعیانِ کوفه ما را بی یار و یاور گذاشته اند. اکنون هر کدام از شما می‌خواهد در راه ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد و هر کس هم از شما بخواهد، می‌تواند بازگردد و از سوی ما حقی بر گردنش نیست  پس از  خبر شهادت «مسلم بن عقیل» و هانی بن عروه نیز امام حسین علیه السلام با یارانش اتمام حجت کرد.در همین وادی گروهی که به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، از حضرت جدا شدند.

پیوستن یا جدا شدن مردم در روحیه ی حضرت بی تأثیر بود از این رو  امام(ع)به حركتِ الهی و اعتراضي خويش به سوي عراق ادامه داد. ولي از توقفگاه شراف که گذشتند با سپاه يك هزار نفري عبيدالله بن زياد به فرماندهي حر بن یزید ریاحی روبرو گرديدند.

حر بن يزيد که خود مردی دلیر و شجاع بود از سوي حصين بن نمير مأموريت داشت كه در راه بینِ مكه و كوفه به گشت زني پرداخته و در صورت برخورد با قافله امام حسين علیه‌السلام، آن را رديابي كرده و مانع ورودش به كوفه گردد. امام حسين علیه‌السلام به محض رويارويي با سپاه خسته و تشنه حر بن يزيد با آنان مهرباني كرد و همه را سيراب و از الطاف خويش برخوردار گردانيد...

ادامه دارد