یلدای امسال گذشت تا یلدایی دیگر...(2)
شب یلدا و دعاهایی که به آسمان فرستاده شد
یلدا بهانه ای است برای وصل، نه فصل و جدایی
دیشب مردم آمده بودند تا ساعتی را کنار هم بدون هر گونه دغدغه ای شاد و مسرور باشند
در بین صحبت ها اشاره کردم برخی با خنداندن و خندیدن میانه ی خوبی ندارند بدیهی است خندیدن و خنداندن کار راحت و آسانی نیست بنده برای تشویق به خنده فی البداهه برای حاضرین اینگونه خواندم
برادر خواهران بهمن آباد
الهی قلب تان همواره باد شاد
به وقتِ چله و در شام یلدا
متاعِ خنده وامگزار به فردا
که خنده دردها درمان نموده
و خنداندن بوَد کاری ستوده
بیایید قدر امشب را بدانیم
که تا سال دگر شاید نمانیم
شب چله کنار هم نشینی
به یاد روزگارِ شب نشینی
کنار کرسیِ داغ پای گردسوز
به جز شادی ندیدم آه جانسوز
بزرگسالان می خوردند هندوانه
و زردک بود میوه کودکانه
بچه ها گر می خوردند هندوانه
شب ها سیل راه می افتاد توی خانه
یکی زردک به آتش پخته می خورد
یکی زردک به طور خام می خورد
یکی می گفت مثل من حکایت
یکی اشعار می خواند با خجالت
بخند امشب و بتوانی بخندان
مگریان و مگریان و مگریان
بعضی ها برای خندیدن و خنداندن باید بیش از این پای درس استاد و مفسر و معلم قرآن جناب حجت الاسلام قرائتی بنشینند
آغاز و پایان مراسم یلدا را به دعا وصل کردیم و از آنجایی که معتقدیم دعا پنجره امید و بهانه ای است برای آشتی با خود و خدای خود،بخش مهم برنامه دیشب را به نیایش گره زدیم
بهترین هدایای دیشب دعاهای از دل بر خاسته پدران و مادران و بزرگترها برای عزیزانشان بود.
همه ی انسان ها دعا می کنند دعا یعنی در اوج نا امیدی و گم شدن، امید داشتن به پیدا کردن راه
یعنی هدایت خواستن از حضرت دوست که همه ی راه های سعادت و کمال به سوی اوست
دعا یعنی گشتن برای پیدا کردن تابلوهای راه
مراقب باشیم تابلوهای زندگی مان کج نشوند
که اگر تابلوهای جاده زندگی مان کج شدند راهمان را گم می کنیم و به بیراهه می رویم
پروردگارا!
کمک مان کن وقتی در جاده ی زندگی به دو راهی و چند راهی می رسیم همه ی تابلو ها را نا دیده بگیرم و تنها تابلوی تو را ملاکِ انتخابِ راهم قرار دهیم و تو ای خدایی که از رازهای درون مان آگاهی ما را در راه خودت ثابت قدم بدار
یلدای امسال گذشت تا یلدایی دیگر...(1)
شب چله در میان دعا و خیر خواهی برای یکدیگر با زیبایی هر چه تمام تر گذشت
نمی دانم دیشب چند نفر قهرهای متکبرانه را کنار گذاشتند و دل به آشتی دادند
جدای از قهر و آشتی ها دیشب شب همدلی و شب نشینی و همنشینی و گفتگوی مسالمت آمیز هم بود
دیشب لب ها خندان بود امیدواریم که غبارهای غم از دل ها شسته شود به ویژه دل های شکسته ای که عزیزی را از دست داده اند و بجای دلبندشان یک قاب عکس گذاشته بودند
شبِ دعا هم بود که هر کس به قدر همت خود تمناهایش را به آسمان فرستاد
تمام مراسم جشن و سرور مردم ایران باستان که فرهنگ غنی و پر باری داشته اند مملو از دعا و نیایش است
دیشب نیز آغاز و پایان سخن خیلی ها با دعا کردن شکل گرفت
جای شما خالی در هیئت ابوالفضلی مراسم ویژه شب یلدا بر گزار شد با اینکه بنده جای دیگری قرار داشتم ولی تلفن های مکرر حاج محسن آقا حاج عباس و تبلیغ کربلایی حسین آقا هیئتی و پیام ها باعث به هم خوردن قرار قبلی شد
در مجموع شب خوبی بود گفتنی ها را گفتیم و ضمن توضیح و تشریح و منظور یلدا و آواز خوانی و شعر خوانی، لبخند را نیز بر لب های همولایتی هایمان شکوفا کردیم از تهیه کنندگان و برنامه ریزانِ بر گزاری مراسم شب یلدا تشکر می کنیم که امکان همنشینی و دور هم بودنِ همولایتی ها را فراهم کردند...
ادامه دارد
شب یلدا سنت ماندگار
بنازم رسم و آیین های اجداد
که با آیندگان بودند همزاد
بنازم این همه آداب و سنت
که پیوند خورده با دین و دیانت
خوشا ایران و رسمِ باستانی
خوشا جشن و سرور و شادمانی
نخواهی گر شوی هر گز پشیمان
شب چله بکن یاد از یتیمان
شب چله شب پر خیر و برکت
شب صله ی ارحام است و رحمت
شب چله به صد گویش بگوید
خوش آنکه حِقد و کین از دل بشوید
شب یلدا و جشنِ زایش نور
ز تاریکی و ظلمت کن دلت دور
شب چله شب جمع و سرور است
در این شب کینه ها از دل به دور است
شب چله به دور هم شویم جمع
بزرگتر پند گوید ما شویم سَمع
سرِ شب یک نفر حافظ بخواند
بزرگی شعر را معنی نماید
اگر خواهید که فال کس بگیرید
به خوش اقبالی اش معنا بگیرید
مبادا یک کسی سر خورده گردد
و یا افسرده حال و رانده گردد
چه خوش باشد که اهل خیر و احسان
کنند فکری به حال مستمندان
خدا گر سفره ات را کرده رنگین
مبین همسایه ات در فقر و غمگین
بگیر دست تا خدا دستت بگیرد
نگیری دست،خدا کارَت نگیرد
اگر کردی به خویش و دوست خدمت
مکن آلوده خدمت را به منت
خداوند هست بیزار از چنین کار
که بیند بنده اش در طعن و آزار
شب چله بخور گرمی و سردی
امیدوارم نگیری هیچ دردی
در این شب ها و روزهای گرانی
ز همچشمی حذر کن تا توانی
خرید چله در حد توان کن
بپرس از جیب و عقلت آن چنان کن
بکن دوری ز اصراف و ز تبذیر
بخوران و بخور با عقل و تدبیر
برای خویش بنما زندگانی
ز مردم دور شو تا می توانی
نیازمندان در این شب ها بکن یاد
خدا در لحظه ها آید به فریاد
چه خوش باشد که با هم یار باشیم
برای یکدگر غمخوار باشیم
خداوندا زروی فضل و رحمت
به قاسم کن عطا توفیق خدمت
حسرت گذر عمر
در یغا که عمر گرانمایه رفت
شباب و جوانی و سرمایه رفت
چه آسان ز دست رفت عهد شباب
به چشمم روان بود چون جوی آب
همان دم که دیدم موی سفید
تو گویی که گوشم صدایی شنید
که ای رفته در خواب بیدار شو
مکن ظلم بر خویش و هشیار شو
شنو این صداها و بانگ جرس
که گوید ز روز تغابن بترس
به غفلت هر آنکس که امروز خُفت
بداد عمر و سرمایه اش را به مفت
هدر دادی و رفت عمر گران
همه فکر آخور بودی چون خران
مرا یاد آمد از آن حرف پیر
که گفتا مپندار باشی چو شیر
که هر شیر روزی شود مثل موش
بیفتد به یک گوشه ای بی خروش
بگیرند اطراف او کرکسان
که میرد و شادی کنند روبهان
مشو در جوانی جسور و غرور
که پیری نماید تو را همچو مور
همان ها که بودند یل و پهلوان
شدند وقت پیری بسی ناتوان
اگر در جوانی کنی دستگیر
به پیری شوی سر فراز و امیر
بکن روز و شب خدمت والدین
مگو اف که باشند تو را نور عین
اگر زندگی خواهی بی رنج و آه
بگیر دست افتاده ای را ز چاه
اگر خواهی آرام باشی به قبر
برای خدا کن مدا را و صبر
مده پاسخ ابلهان مو به مو
که احمق تو را می بَرَد آبرو
اگر آبرویی بدادی به باد
به روز قیامت نیایی به یاد
در آن روز پر حسرت و واهمه
رود آبرویت به نزد همه
خداوند در آن روز قاضی بوَد
ببخشد اگر بنده راضی شود
تو چند روز مهمانی در این سرا
مسافر نماند به کاروانسرا
ببیندیش رفتند فرزانگان
برفتند خویشان و همسایگان
تو هم می روی فکر فردا بکن
خودت را برِ خلق رسوا مکن
قیامت شود مال و ثروت وبال
نه تنها حرام بلکه مال حلال
جوانی اگر رفت در عیش و نوش
بکن توبه بخشاید آن عیب پوش
شب و روز بودی غرق گناه
همه عمر و سرمایه ات شد تباه
خوشا بر جوانان اهل دعا
که گویند سحرگاه یا ربنا
خوشا آنکه شب توبه کرد و بخفت
به جز خالقش راز با کس نگفت
خوشا آنکه فعال و خلاق بود
کریم و سخی و خوش اخلاق بود
بدا آنکه رفت و نه داد و نه خورد
به جز یک کفن هیچ با خود نَبُرد
بدا آنکه چاهی فکند بهر خلق
خودش را گرفتار کرد تا به حلق
و بدتر که قاسم به گفتار شد
به چنگال شیطان گرفتار شد
خانه داری و خانواده داری(5)
«و جای خالی بزرگترها برای آشتی دادن»
خانواده داری یک فن و هنر است که خیلی ها از این هنر بی بهره هستند
خانواده دار کسی است که رفتارش نسبت به هر دو خانواده محبت آمیز باشد یعنی هم به خانواده خودش و هم به خانواده همسرش احترام بگذارد و دشمن تراشی نکند
خانواده داری یعنی قهر و کینه نداشتن یعنی پدر مادر همسر را پدر مادر خود دانستن
یعنی کنارشان نشستن و از تجربه بزرگترها استفاده کردن
قدیم یادش به خیر به محض بروز نشانه ی بگو مگو ملای محل یا ریش سفیدها و بزرگترهای دو طرف به حکم قرآن و به عنوان داور وارد عمل می شدند داوران با پند و نصیحت شان آتش کینه و اختلاف را خاموش و شکاف به وجود آمده را پر می کردند اما شوربختانه از وقتی دور از جون، خیلی ها مثلا" باسواد و روشنفکر و شهری مأب شدند سخن و موعظه بزرگترها رنگ باخت بزرگترها هم که دیدند کسی به حرف آنان توجه نمی کند زبان در کام کشیدند و سکوت کردند البته بزرگترهای قدیم هم بیش از برزگترهای این دوره احساس مسؤلیت می کردند
چه خوب است فرهنگ و سنت حسنه ی آشتی دادن بین مردم به ویژه بین زن و شوهر دو باره احیا و بر قرار شود
پند و نصیحت و پا در میانی کردن برای خشکاندن ریشه نزاع و اختلاف ها مداخله نیست بلکه یک حرکت انسان دوستانه است هر کس باید از آبرو و بیان و احترامی که در جامعه دارد برای نزدیک کردن دل ها مایه بگذارد زیرا انسان، مسؤل بر قراری صلح و آشتی و خاموش کردن آتش فتنه است نیازی بی شک این عمل خدا پسندانه نزد پروردگار ثواب مضاعف دارد و فرد یا افراد بی تفاوت نیز در آخرت دچار عذاب الهی می شوند.
خانه داری و خانواده داری(4)
و جای خالیِ کلام خدا و معصومین علیهم السلام
درست است که نمی توان همه ی گفته ها و نوشته های خانم ها و آقایان را بازگو و منتشر کرد ولی می شود با ایما و اشاره به آن پرداخت این نکته بین خودمان باشد اوضاع اصلا" خوب نیست به ویژه وقتی می شنویم زن و شوهری بعد از 26 سال مثلا" زندگی مشترک هنوز نتوانسته اند در هیچ بخش از زندگی به معنی واقعی مشترک باشند هر دو نفرشان می گویند بود و نبود آن یکی برایم اهمیت ندارد
ولی در این بین شوهری که مرزهای اخلاقی و مَحرم و نا محَرم را نا دیده می گیرد و همسرش هم از خیانت و عملِ زشتِ وی با خبر است نمی تواند و نباید انتظار محبت و همدلی و همراهی و همسویی از جانب همسر و فرزندانش را داشته باشد بر عکسش هم صادق است.
اقدام خدا پسندانه ریش سفیدان
بزخی هم مثل اینکه آلرژی طلاق و جدایی دارند این طیف به محض کمترین اختلاف (که طبیعی هم هست) بی درنگ حرف طلاق را پیش می کشند اینجاست که باید مؤمنین و بزرگترها و ریش سفیدانِ طرفین برای مصالحه و بر قراری آشتی اقدام عجل کنند
حق خودمان یا رضایت خدا؟
وقتی از خوشاخلاقی و محبت و مهربانی و احترام و شاد کردنِ همسر و خدمت کردن و نشنیدن و ندیدنِ بدیها و صبر بر بد اخلاقی و عفو و گذشت از خطا و ملایمت و مدارا با خانواده و آداب صحیح همسر داری و قال باقر و قال صادق بگویی چون حدود الهی و ثوابِ اخروی و ... در نظر گرفته نمی شود حدیث و آیه و حرف ها و نوشته ها بی اثر می مانند...
ادامه دارد
در وصف بهمن آباد
نویسم نامه بهر بهمن آباد
به مردان و زنان حر و آزاد
نویسم نامه ای از بهر اجداد
که میراث شماها رفت بر باد
نویسم ما، رها کردیم شما را
نکردیم درک پیغام صبا را
نویسم بعد از اینکه بار بستید
و از دنیا به خوشنامی برفتید
یکایک ما همه رفتیم از این شهر
نمودیم زندگانی را به خود زهر
نویسم خانه هاتان گشت ویران
خرابه نام بگرفت جای شیران
نمانده سقف روی خانه هاتان
زدیم بر هم تمام نقشه هاتان
نمی دانیم کجا بود اندرونی
پذیرایی کدام است و برونی
نویسم نامه ای بهر بزرگان
همان هایی که بودند بهتر از جان
نویسم نامه بهر نامه خوانان
به ویژه بهرِ پیران و جوانان
نویسم بهمن آباد شهر خوشنام
نباید باشدش اینگونه بی نام
نویسم بهمن آباد شهر بوده
درخت و شاخه اش پر برگ بوده
نویسم بهمن اینجا کرد آباد
بنام خود نهادش بهمن آباد
نویسم گر شما تاریخ بخوانید
هزاران نکته از روستا بدانید
نویسم شهر، گر بوده امانت
نباید کرد امانت را خیانت
نویسم بهمن آباد شهر سالم
در این شهر بوده دهها مردِ عالم
به یک تعبیر،مهدِ علم و عرفان
کند تاریخ بر این نکته اذعان
ملا هاشم و یا ملا محمد
ملا قربانعلی و ملا احمد
اگر بنویسم از حد گردد افزون
زمانِ نام بردن نیست اکنون
نویسم نامه بهر نسل امروز
که شاید او شناسد نسل دیروز
نباید گفت گذشته ها گذشته
که هر کس ریشه دارد در گذشته
درختی باردهی و میوه دارد
که در خاک ِ مناسب ریشه دارد
اگر علامه بهرت آشنا نیست
چنین ضعفی ببین از جانب کیست
اگر خواهید بدانید و بدانید
بخوانید و بخوانید و بخوانید
خوشا قاسم که در گفتار شد بیست
بدا بر او که در کردار شد نیست
خانه داری و خانواده داری(3)
و مسؤلیتی که نادیده گرفته می شود
به گله مندی های برخی از همولایتی ها در باره عدم پرداختن به مسائل خانواده اشاره کردیم
گرچه گله ها و حتی انتقادها را بجان می خریم ولی باید قبول کنیم به دلیل پیجیدگی و فنی بودن بحثِ خانواده و عدم دانش کافی در این باره، صلاح نمی دانیم بطور گسترده بحث خانه داری و خانواده داری را دنبال کنیم به ویژه که ارسال کنندگان پیام اصرار دارند اصل نوشته ی آن ها که برخی خارج از عرف هستند در کانالِ عمومی منتشر شود به عنوان مثال یکی از خانم ها از رفتارهای ناپسند شوهرش چنین نوشته:شوهر نگو بلا بگو این آدم قائل به رعایت حد و حدود اخلاق اسلامی و در نظر گرفتنِ مرزِ شرعی محرم و نا محرم نیست و ...
باره چنین آدمی که ادعای انسان بودن دارد و با کمترین اعتراض همسرش، فحش و نا سزا گویی و مشت و لگد را به خانمش هدیه می کند در یک کانال عمومی چه می توان نوشت؟ از فرمایشات پیامبر اسلام(ص) و قال باقر و قال صادق بنویسیم؟ در همین رابطه با یک مؤمنِ خدا جوی و سرد و گرم روزگار چشیده به مشورت نشستم که به آن خواهیم پرداخت ان شاءالله
نا گفته نماند آقایان نیز در باره همسرشان نوشته اند: از غر غرو بودن و بهانه گیری و نفرین و قهر کردن و کِش دادنِ اختلافِ کوچک و به قول امروزی ها گیر دادن های بیخود زنم خسته شده ام نوشته ایشان از رعایت و آبروداری من که نمی خواهم کسی صدایمان را بشنود سوء استفاده کرده و بلای جانم شده است...
ادامه دارد
مشق شب(14)
از بهمن آباد چه خبر؟
ناگهان شد هوای قلعه سرد
شده مأمور تا بَرد غم و درد
باد آید ز جانبِ گرگان
گاه برف بارد و گهی باران
گفته اند تا یکی دو روز دگر
باد و سرما رود به جای دگر
آسمان ابری و زمستانی
مثل روزهای سردِ بورانی
یاد آبیاری در هوای خزان
یاد شب های برفی و توفان
یاد سرما و برف باریدن
یاد زیر لحاف خوابیدن
یاد کرسی و لامپای روسی
یاد زردک خوری زیر کرسی
یادم آمد ز سال های قدیم
روز سرما و دیگ های حلیم
یاد نذرِ دلِ کشاورزان
تا ببارد برایشان یاران
یاد کرسی و آتش و منقل
یادِ خورد و خوراکی تنقل(تنقلات)
یاد قلعه و آن همه آدم
قلعه بود گویی مرکز عالم
همه بودیم کنار یکدیگر
در مَثَل چون نگین و انگشتر
قاسم از نسل قبل کردی یاد
با دعا روح رفتگان کن شاد
دِین دارند همه به گردن مان
تا به هنگام مرگ و رفتن مان
یاد کن از تمام سربازان
کن سلام و دعا به مرز داران
که در این حال و روز بیدارند
یارشان باد خدا که هوشیارند
ای خدا اجرشان بده بسیار
دلشان را بده صبر و قرار
مشق شب(13)
از بهمن آباد چه خبر؟
بهمن آباد هوایش عالیست
جای همشهری و دوستان خالیست
آسمان آبی و صاف و خوش رنگ
بی مثال است و ندارد همسنگ
اگر جویای احوالات هوای وطن هستید به حمد الله پاک و خوب و سلامت است همانگونه که اشاره شد آسمانِ آبی و خوش رنگ و با صفایش دل می برد و جان تازه می بخشد
به نظرم کویر بهترین مکان برای زندگی است آرامش و سکون و سکوتِ کویر در هیچ کجا یافت نمی شود
شب هنگام ستاره ها با جلوه گری در آسمان و عرضه زیبایی های خود انسان را به اوج لذت می رسانند ستاره ها نیز تولد دارند اولین ستاره که در آسمان خودنمایی می کند ثابت است و رفته رفته شاهد تولدهای پی در پی و رقص آن ها هستیم
امشب نیز شکر خدا نماز جماعت با تعداد قابل ملاحظه ی مانگزار اقامه شد کماکان از حضور کربلایی آقا علی محمد پیش نماز ثابت روستا محروم مانده ایم امیدوارم خداوند به ایشان شفای کامل و عاجل عنایت فرماید
امشب دو روحانی داشتیم جناب حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا که از قبل تشریف داشتند جناب حجت الاسلام حاج شیخ آقا رضا ذاکری هم تشریف فرما شدند و شد نور علی نور اما هر دو عزیز خواهش بنده را برای سخن گفتن با جمع حاضر قبول نکردند تا به بنده لطف کرده باشند...
ادامه دارد
مشق شب(12)
از بهمن آباد چه خبر؟
نماز گزاران مسجد
مسجد بهمن آباد نماز خوان های ثابت و متغیر دارد
نمازخوان های ثابت که در هر شرایطی خود را به مسجد می رسانند عبارتند از؛
جناب حاج عباس آقا حاج محمد علی
جناب کربلایی اصغر آقا حاج حسن محمد علی مراد
جناب حاج آقا رمضان حاج حسن
جناب کربلایی حسن آقا (حسن رضا)
جناب کربلایی علی آقا حسن جانعلی
جناب اقا رضا حسن ملا علی
جناب آقا رمضان اسد پور
جناب آقا رضا محمد کلی
و نماز گزاران متغیر
جناب حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا
جناب آقا مسلم علی
جناب آقای مهدی مداح اهل بیت
جناب حاج آقا مندلی خیاط
جناب حاج حبیب آقا اسماعیل
جناب اصغر اقا حاج حسین
جناب حسن اقا فراشیانی (که البته خدا حافظی کردند)
و به احتمال زیاد از قلم افتاده هم داریم که حافظه یاری نکرد
در ضمن طبق اطلاع 10 نفر خانمِ نمازگزار ثابت داریم که به جز چند نفر از بستگان نام بقیه را نمی دانم
خوشبختانه نماز مغرب و عشا به امامت جناب حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا اقامه شد در پایان و پس از تلاوت یک صفحه از قرآن کریم دقایقی را برای جمع حاضر سخن گفتم آقا مهدی مرثیه و روضه ی خوبی خواندند سلام دادیم و نخود نخود هر کسی رفت خانه خود...
ادامه دارد