تأکید عبیدالله به فرماندهان؛بر حسین سخت بگیرید
عبیدالله در نخستین نامه ای که به حر نوشت از حر خواست امام حسین(ع) را در بیابانی بی آب و علف و غیر آباد نگاه دارد و اجازه  جا بجا شدن به او ندهد همچنین حامل نامه را مسؤل کرده بود تا مراقب اجراى فرمان عبیدالله باشد.
حر ریاحی که چاره ای جز این نداشت بر امام(ع) سخت گرفت و به حضرت اجازه نزدیک شدن به فرات را نداد در همین جا بود که زهیر از امام خواست تا جمعیت دشمن اندک است، جنگ را آغاز کنند؛ اما امام فرمود: ما شروع کننده نخواهیم بود.
 عبیدالله به همه ی فرماندهان که به کربلا اعزام می شدند تأکید بر سختگیری داشت حتی  زمانى هم که عمر بن سعد را به کربلا فرستاد به او گفت: به گونه‌ای نیروهایت را مستقر کن که اجازه استفاده از آب فرات را به امام حسین(ع) ندهى.
لحظه به لحظه بر سپاه دشمن افزوده می شد اما ...
حضرت و خاندانش در صحرای خشک و سوزان کربلا در محاصره ی کامل  دشمن قرار داشتند گرچه راه ورود و پیوستن به امام حسین(ع) مسدود بود ولی راه خروج باز بود و اگر کسی می خواست از سپاه امام برود مانعی برایش نبود همانطور که برخی مانند فراس بن جُعده وقتی دید کار بر خلاف آنچه تصور می کرده دشوار به نظر می رسد از امام اجازه خواست امام(ع) هم اجازه فرمودند و او شبانه آنجا را ترک کرد
در تعداد سپاه دشمن  که برای کشتن حضرت به کربلا آمده بودند اختلاف نظر است اما بیشتر مورخین آورده اند که عمر سعد با چهار هزار سپاه وارد کربلا شد و  اتفاق نظر است که حضرت ناگزیر در کربلا خیمه زد زمانى هم که ابن زیاد خبر توقف امام حسین(ع) در کربلا را شنید، نامه‌ای به آن حضرت نوشت و در آن خطاب به امام گفت:‌ای حسین! امیرالمؤمنین به من دستور داده است خوب نخوابم و سیر نخورم تا آن که یا تو را بکشم یا تسلیم دستور یزید کنم. وقتى نامه به امام (ع) رسید، حضرت آن را  قابل جواب ندانست و دور انداختند...
ادامه دارد