ماه رمضان و سنت های فراموش شده(1)

دو روز مانده به پایان ماه مبارک رمضان جا دارد نگاهی بیندازیم به سنت های حسنه ی ماه مبارک در بهمن آباد و مرور کنیم خاطرات شب و روزهایی که صدای مؤذنان و دعا خوانان و الغوث الغوث گویان در هیئت ها طنین انداز می شد
یادش به خیر روزگاری که شوخوانی و چِلِک زدن و بیدار کردنِ روزه داران در سحرگاه های رمضان به عنوان یک سنت پسندیده جایگاهِ خاصی داشت آن روزها مردم با صدای دل انگیز شوخوانیِ از زمانِ افطار و سحری آگاه می شدند در این بین برخی هم برای جا نماندن از قافله ی ثواب بر بلندای بام خانه ی خود می رفتند و شروع به چلک زدن می کردند نمی دانم چه موسیقی و جذابیتِ گوشنوازی در صدای چلک،نهفته بود که بیشترِ مردم روستا منتظر شنیدنش بودند تا جایی که این رسم و آیین حسنه حتی موجب تشویق نو جوانان هم به روزه گرفتن شده بود.
این رسوم و دهها رسم خوب و پسندیده ی دیگر مربوط به دوره هایی است که هنوز مهمانِ نا خوانده ی تکنولوژی تشریف فرما نشده بودند! و از آنجا که نسل حاضر با تکنولوژی رابطه ی تنگاتنگ بر قرار کرده و گذشته اش را نادیده گرفته از آیین شوخوانی و سنت های ماندگار اجدادش بی خبر است و نمی داند شو خوانی جزو قدیمی‌ ترین آیین‌های سحرهای ماه رمضان است که بنا به گفته مطلعین محلی بیش از چهار قرن قدمت دارد
شوخوانی به معنی بیدار باش بود با شنیدن صدای شوخوان چراغ خانه ها یکی پس از دیگری روشن می شد در آن زمان همدلی بین همسایه ها طوری به هم گره خورده بود که اگر چراغ خانه ای روشن نمی شد همسایه اش وظیفه خود می دانست او را بیدار کند و یا اگر مشکلی داشت در جهت رفع مشکل به او کمک می کرد ولی رفته رفته همسایه ها بی سایه شدند!...
ادامه دارد

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(5)

وقتی 80 سال عبادت را با هیچ و پوچ بر باد می دهیم!
خداوند شب قدر را بهتر از هزار ماه معرفی فرموده است خوشا به حال کسی که توفیق طی کردنِ راه بیش از 80 سال عمرش را در یک شب بدست می آورد و خوشتر آنکه این شخص بتواند گنج بدست آورده را در گنجینه ی دلش محکم جای دهد و از دسترسی شیطان دور نگهدارد چنین شخصی چون قلبش را منزلگاه ورود شیطان قرار نداده می تواند عیدی خود را در روز عید فطر از پروردگار دریافت کند
شیطان، دزد راهزن و گمراه کننده است او حتی در لحظه ی آخرِ عمر و لحظه ی جان دادن هم دست بر دار نیست
مرحوم پدرم و استادم فرمودند: یکی از بزرگان در حال احتضار بود اطرافیان و دوستانی که بر گردش حلقه زده بودند شهادتین را به او تلقین و یاد آور می شدند ولی هر بار که به ایشان می گفتند بگو محمد رسول خداست چهره در هم می کشید اصرار حاضرین اثر نداشت و محتضر شهادتین را بر زبان جاری نکرد تا اینکه برای چند دقیقه حالش بهتر شد وقتی از او پرسیدند:چرا محمد رسول الله را بر زبان جاری نمی کردی گفت:شما یک بار می گفتید ولی کسی دیگر اینجا بود که بیش از 10 بار می گفت:بگو عیسی پسر خداست من هم با او همین را می گفتم (عیسی پسر خداست) به همین دلیل است که مدام از خدا می خواهیم ما را به خودمان وا نگذارد و عاقبت مان را ختم به خیر فرماید
در باب دستاوردهای ماه رمضان و شب قدر هم ممکن است خدای نکرده تمام اندوخته ها و گنج ها را به پشیزی تحویل شیطان دهیم به قول آن شعر معروف: بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره؛ هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره!

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(4)

لزوم نگهداشتن دستاوردهای فرصت ها
کسی که معرفت ندارد نمی تواند مراقبت داشته باشد و آنکه مراقبت نداشته باشد در حفظ دست آوردها ناتوان است
صیانت و نگهداریِ دست آوردهایی که انسان از فرصت های عبادت بدست می آورد چندان هم آسان نیست بدیهی است فضیلت های طاعات و عبادات و مراقبه و مناجات های عاشقانه در این ماه موجب نزدیک تر شدن عاشق و معشوق می شود دل های سخت در این ماه نرم و کارهای خیر مانند بخشیدن و طعام دادن و دستگیری و مهربانی به اوج می رسد
قلم ناتوان است از بر شمردن ثواب و اهمیت ماه رمضان به ویژه که تنها ماهی است که نام آن و احکام روزه و کفاره روزه در قرآن کریم ذکر شده است
اما بحث ما بر شمردن فضائل این ماه نیست بلکه نگاهمان به مراقبت نکردن از گنج بزرگِ ثواب و هدر دادن دستاوردهاست یعنی آنچه را در طول یک ماه جمع می کنیم به وسیله زبان و قلم و ارسال خبر واهی از بین می بریم غیبت کردن که حرف روز است اما در رأس گناهان، تهمت و ترویج آن است این تهمت ممکن است به همسایه و هم محلی و همکار مربوط شود یا به یک کسی که مسؤلیتی را در جایی از کشور به عهده دارد عادت کرده ایم اینگونه گناهان را سبک بشمریم گاه چیزی را بیان می کنیم و اشاعه می دهیم که همه ی ثواب های روزه و نماز و دستاوردهایمان را به آتش می کشد و روز قیامت راه نجات را بر ما سد می کند خوشا به کسی که از گنج های خود(ثواب ها) مراقبت کرده و با هدر دادن و نا بود کردن گنج ها به خود ستم نمی کند...
ادامه دارد

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(3)

دعا نسخه داروهای درمان کننده ی دردها
همه ساعات این ماه پر است از فرصت ولی من ثانیه شماری می کنم برای خوردن و نه افطار!
عاجزم از درک واژه های افطار به معنای شکستن روزه
و فطر(شکستن ماه روزه)
و فطرت شکافنده ی آدمی برای خودِ گمشده ای که در هیاهوی روزگار گم شده و یا در سر گردانی به سر می بَرَد
افطار لحظه مهم و اتصال و عبادت است که انسان می تواند به اوج بندگی برسد (اگر خدا بخواهد در باره «فطر» خواهیم نوشت)
آرام آرام خوان پر برکت رمضان در حال جمع شدن و وداع سخت در پیش است چه کسی می تواند مانند امام سجاد (ع) آمد و رفت رمضان را درک کند؟
ماه رمضان برایم تنها با گرسنه و تشنه بودن معنی می دهد شوربختانه هر گز نتوانستم درک کنم رمضان ماه تمرین برای اجتناب از غیبت،سخن چینی و تهمت و رذیلت و ماه سفر به شهر دل و ورود به شهرالله است
هر گز نفهمیدم رمضان ماه طنینِ نیایش و دعا در آسمان و زمین و ماه زندگی در پرتو عنایت و بندگی و ماه سوختن گناهان است بی آنکه اثری از جای سوختگی بجا بگذارد
و ندانستم رمضان رمضان است و در این ماه با اوج دعا و بندگی فاصله عاشق و معشوق اندک می شود و ندانستم میان عاشق و معشوق رمزی است
چه داند آنکه اشتر می چراند؟...
ادامه دارد

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(2)

این شب و روزهای ذیقیمت آماده ی وداع می شوند اطمینان دارم با بسته شدنِ درهای دارالشفای شبانه روزی دو باره حسرت آن همه ذبح اوقاتِ شریف و سرگرم شدن به خواب و خور و غفلت بر دل ها می ماند
وقتی درهای دارالشفای شبانه روزی به رویمان بسته شود
وقتی سفره با کرامت جمع شود
وقتی فرشتگان هم بر احوال مان افسوس خورند که قدر میزبان و سفره را ندانستیم
وقتی دریابیم که در نیافتیم و از دریای معرفت قطره ای ننوشیدیم و یا حد اقل سرانگشتی تر نکردیم حسرت ها جانسوزتر می شوند
چه خوب فرموده اند؛
گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند
آنکه او را غم جان است به دریا نرود
گوهر قیمتی را در کنار دریا نمی گذارند تا هر نا اهلی بی زحمت و راحت به آن دست یابد گوهرِ قیمتی در عمق دریاست طالبِ گوهر گران بها باید شناگرِ قهار باشد ماه رمضان و شبِ قدر برای کسی قدر است که قدرِ عمر خویش و قدر سلامِ فرشتگان را بداند همه ی دریاها گوهر ندارند و همه ی شب ها شب قدر نیستند که اگر همه ی شب ها شبِ قدر بودی شبِ قدر بی قدر بودی!
حال گیرم که شب قدر را قدر دانستیم و آنچه خواستیم به دست آوردیم آیا قدرت و توانایی حفظ آن را تا رمضان بعد داریم؟
استاد فرمود:بدست آوردن راحت تر از حفظ آن است عادت کرده ایم دست رنج خود را به وسیله ی زبان بر باد فنا دهیم زیرا قرآن را بر سر گذاشتیم اما بر دل ننهادیم...
ادامه دارد

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(1)

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(1)
نیامده می روی و حسرت رفتنت را بر دل ها می گذاری
به شوق آمدنت روزها و شب های سال را شماره می کردم
با آمدنت سفره ی میزبانی و با برکت به پهنای زمین و آسمان گسترده شد ولی افسوس که در یک چشم بر هم زدن سفره در حال جمع شدن است
وداع با تو تلخ است ای ماه مبارک
آنکه شب های قدرت را قدر ندانست از کاهلی بود پس گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟
امیدهای فراوانی را با آمدنت به تسبیح کشیده بودم زدودن زنگار های دل و آرزوی بخشیدنِ دیگران و تغییر در احوالات و نگاه خوش بینانه به اطرافیان و ...
شب قدر هم بی آنکه قدرش را بدانم از دست رفت و فرصت های ناب چون کبوتر جلد از آشیانه پر زد و از چشمانم دور شد حال من مانده ام و یک دنیا حسرت و دست های خالی
با آنکه شنیده بودم شب قدر، عمر 80 ساله ی شب زنده دار واقعی را برابری می کند و رهرُوش را پاکیزه به مقصد و به اوج کمال می رساندولی بازهم خواب غفلت چشم هایم در ربود من نفهمیدم که قدر،قدرش چه بود
اینک مسافر در راه مانده در زیر بار سنگین گناه با قامتی خمیده نفس نفس می زند تا بلکه با غنیمت شمردنِ این چند شب باقی مانده سبکبال، خودش را به مقصد برساند
چه موقعیت و فرصتی بهتر از ماه مبارک رمضان که سکوت و خوابِ این ماه و عمل خیر و دعا و ذکر و صدقه اش قیمت مضاعف و منزلت ویژه دارد
خوشا به آنکه در این ماه،زنگارهایی را که مانع رهایی و ورود نور می شوند از دل وو جانش زدود و رها کرد خویش را از تمایلات نفسانی و خویِ حیوانی که این ماه،ماهِ شستشوی افکار و پاکیزگی دل است.
ظریفی محض دلداری گفت: هنوز هم فرصت هست نکند نومید باشی که از درگاهش رانده می شوی قصه ی شیطان قصه نیست واقعیت و غصه است پس امیدوار باش و ...
ادامه دارد

فرصت هایی که از دست رفت(4)

فرصت سوزی یا فرصت سازی؟
گاهی فرصت ها مادی هستند مانند معامله ملک و خانه و خودرو و...
گاهی هم به انتخاب مان بر می گردد مانند انتخاب رشته تحصیلی و ازدواج و انتخاب دوست و ...که همه ی این ها دنیایی و قابل جبران هستند ولی فرصت هایی هم هستند که چون قابل جبران نیستند برای از دست رفتن شان در دنیا و آخرت حسرت می خوریم (حسرت مؤمنین با حسرت بازندگان متفاوت است) اصلی ترین و مهم ترین حسرت ها فرصت سوزی ها در ایام جوانی است دوره ای که با شتابِ حیرت انگیزی می گذرد و به قولی ستاره ای است که تنها یک بار در آسمان عمر طلوع می کند و با رفتنش آه و حسرت بر جا می گذارد
جوانی همان بهار عمر است که خواه نا خواه خزان دامنگیرش می شود و چون زمستانِ عمر فرار رسد همه ی برگ و بارش می ریزند و توان و قدرتِ جسم رو به کاهش می روند وای بر کسی که درخت جوانی اش را تقویت نکرده باشد و وای بر کسی که برای تقویت شاخ و برگ ها و به بار نشستن ثمره ی درختانش باغبان خوب و دلسوزی نباشد این شخص با رسیدن زمستانِ عمر، مدام باید حسرت بخورد که کاش چنین کرده بودم و کاش چنان نکرده بودم ولی فرد زمان شناس و آنکه فرصت ها را غنیمت شمرده و با برنامه ریزی کارهای دنیوی و اخروی اش را سامان بخشیده و از نسیم روحبخش سحر و خلوت کردن با خدای خویش بهره برده و در مرز خودش حرکت کرده شادمان است که نه تنها فرصت سوزی نکرده که فرصت سازی هم کرده است...
ادامه دارد

فرصت هایی که از دست رفت(3)

هر کس سحر ندارد از خود خبر ندارد
سخن بر سر سود بردن از لحظه هاست و نگاهمان در این نوشتار می تواند بهره های مادی هم باشد ولی از آنجا که مسائل مادی با اتمام عمر انسان پایان می یابد بیشتر به لحظه های معنوی توجه داریم
انسان از یک دوره ای زنگ حسرت هایش به صدا در می آیدچراهای زندگی اش نمایان می شود و ای کاش ها ورد زبانش می شود. می نویسند:معاویه وقتی آثار مرگ را در چهره خود دید گفت:کاش چوپان ساده ای بودم صبح گوسفندانم را به چرا می بردم و شب به خانه بر می گشتم...
سخن بر سر فرصت های سوخته و از دست رفته و استفاده نکردن از نسیم ها رحمت پروردگار است همان نفحات و نسیم هایی که حضرت پیامبر اعظم (ص) در باره اش می فرماید:همانا در طول زندگی شما نسیم‌هایی از سوی پروردگارتان می‌وزدهان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود که برای همیشه شقاوت و بدبختی از شما دور ماند.
نسیم رحمت الهی بیشتر در صبحگاه و سحر خودنمایی می کند به طور کل در طول عمر کوتاه انسان ها خداوند به لطف خویش نسیم رحمتش را در لابلای لحظات زندگانی ما به وزیدن در می آورد و تا مصادیقی همچون دفع بلا، و امداد غیبی و راهنمایی و ارشاد و نشان دادن علامت های راه و . . . را شامل حال ما بیچارگان کند به همین دلیل بزرگان دین بارها فرموده اند هر کس سحر ندارد از خود خبر ندارد.
هنگام سپيده دم خروس سحري
داني که چرا همي کند نوحه گري

يعني که نمودند در آيينه صبح
کزعمر شبي گذشت وتو بيخبري

نسیم رحمت ویژه پروردگار است برای هر کس که توفیق زندگی و زنده بودن به او داده شده است اگر در فرمایش حضرت محمد(ص) دقت کنیم می بینیم حضرت هشدار می دهند؛آگاه باشید، به هوش باشید و خودتان را در معرض وزش این نسیم‌هایی که می‌وزد قرار بدهید، شاید یکی از این نفحه‌ها نصیب شما شودکه اگر یک نسیم به شما اصابت بکند، شقاوت و سوء عاقبت از شما دور می شود آیا توفیقی از این بالاتر سراغ داریم؟...
ادامه دارد

فرصت هایی که از دست رفت(2)

فرصت ها بر گشت ناپذیرند
زمان بر گشت ناپذیر است کسی نزد پیامبر رحمت (ص) آمد عرض کرد نماز صبح امروزم قضا شد می خواهم با مال و اموالِ فراوانی که دارم جبران کنم حضرت فرمود:اگر همه ی اموالت را هم بدهی ارزش نماز صبحِ از دست رفته ات را ندارد سحر گاه فرصتی بود که از دست رفت.
آنکه به ارزش و گذر رمان توجه دارد هر گز وقت گران بهایش را ذبح و قربانی نمی کند
گوهر وقت ‏بدین تیرگی از دست مده
آخر این در گرانمایه بهایی دارد
روزی از قاب تلویزیون شاهد مصاحبه یکی از بزرگان اهل علم و اندیشه بودم وقتی از او پرسیدند اگر به کودکی بر گردید چه راهی را انتخاب می کنید ایشان فرمودند: بنده حتی یک دقیقه از عمرم را بیهوده تلف نکرده ام و اگر دو باره متولد شوم دقیقا" همین راهی را که طی کرده ام خواهم رفت پر واضح بود که جناب ایشان وقت را غیمت شمرده اند چنین انسان های با خردی هرگز حسرت راه های رفته یا نرفته را نمی خورند
سعديا دي رفت و فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
فرصت ها با شتاب می آیند و می روند زمان نه تنها بر گشت نا پذیر است که ایستایی و توقف هم ندارد خوشا به حال کسی که نه تنها حسرت ضایع کردنِ عمرش را نمی خورد بلکه خوشحال است که برای رسیدن به قله ی کمال و تقویت روح و اندیشه ی خود فرصت ها را عنیمت شمرده است...
ادامه دارد

فرصت هایی که از دست رفت(1)

این عمر به ابر نوبهاران ماند
وین دیده به سیل کوهساران ماند.
همه ی ما می دانیم گناه به سبب انحراف از جاده فطرت نزد خدا و خلق ناپسند است و عقوبت دارد
ما معمولا" نگران گناهانی هستیم که انجام داده ایم ولی بر انجام اعمالی که انجام نداده ایم توجه نداریم
یکی از گناهانی که کمتر مورد توجه مان است از دست دادن فرصت هاست ما کمتر حسرت فرصت های از دست رفته را می خوریم و شاید هر گز به خاطر کارهای نکرده غصه نخوریم
در صورتی که فرصت سوزی چنان حسرتی بر دل می گذارد که در دنیا و آخرت ما را رها نمی کند
فرصت ها همان لحظه های غیر قابل تکراری هستند که به تعبیری در یک چشم بر هم زدن می آیند و می روند و آه بر دل می نشانند
وقتی از بهار می گوییم باید از فرصت های بهار هم بگوییم و کلام مولای متقیان حضرت علی(ع) را مد نظر قرار دهیم که فرمودند: «فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید»
هرکس می تواند فرصت های از دست رفته و موقعیت های سوخته ای را که خود باعث و بانی اش بوده شماره کند و ببیند حد اقل در سالی که گذشت چه کارهای باید می کرد و نکرد
چه راه ها باید می رفت و نرفت
چه حرف ها باید می گفت و نگفت
چه تصمیم ها باید می گرفت و نگرفت
چه علمی باید می آموخت و نیاموخت
و همینطور چه کارها انجام داد
و چه حرف های بیجایی زد
و چه تصمیم های نابخردانه ای گرفت
و چه راه هایی رفت که نا ثواب و نا صواب بود و....چه فرصت هایی را سوزاند بی آنکه احساس سوختگی کند...
ادامه دارد

عید و گرانیِ اجناس و...

فصل گل و سبزه و بهار است
صحرا همه جا لاله زار است

عید آمده با نشاط و مسرور
تا بلکه کند غم از دلت دور

افسوس که جنس ها گران است
بهر فقرا بلای جان است

از قیمت گوشت گاو و گوسفند
بگذر که صعود کرد ز اسفند

میوه و تنقلات و آجیل
کردند گران بدون تفصیل

اجناس به ناگهان گران شد
این نیز به کام تاجران شد

عید بهر نیازمند عزا شد
شادی که نشد خود بلا شد

آنکس که فقیر و دست تنگ است
در خانه ی او هزار جنگ است

آن روز برای مرد عید است
کو نزد عیال رو سفید است

دیدی چو فقیر و مرد تنگدست
از صبر مگوی مردِ سر مست

تو کز دل او خبر نداری
اصرار مکن به شادمانی

دانی که چه چیز سد شادیست
فقر و غم و درد و جیب خالیست

گویند بهار روز عید است؟
از عید غم و بلا بعید است

قاسم بگو از نوای بلبل
از دشت بگو و باغ پر گل

با این قلم هر چه می توانی
بنویس ولی نه از گرانی

از محتکران بی مروت
بنویس چه شد حیا و خجلت

گو ترس گر از خدا ندارید
از خلق خدا حیا ندارید؟

گر با همه کس کرده اید قهر
هر لقمه به کامتان شود زهر

«به بهانه ی نخستین شب جمعه سال نو»

امروز در نخستین 5 شنبه سال 1402 می خواهم برای شما نامه بنویسم بله شما که هنگام تحویل سال نو در کنارمان نبودید و ما ناگزیر دل مان را در کنار سفره هفت سین خوش کردیم به عکس های یادگاری سال های با هم بودن و مرور خاطراتِ آن روزها
بهار سبز و عطر انگیز آمد و هر چه سر چرخاندیم تو را ندیدیم.
البته عطر دل انگیز بهار برای کسی که عزیزی را از دست داده باشد هیچ بوی خوشی ندارد
سال گذشته را با همه ی بود و نبودها و فراز و نشیب ها..به تاریخ سپردیم اما آرزوی بودن در کنارتان و گرفتن عکس یادگاری و شکفتنِ گلِ لبخندتان همچنان بر دل مان ماند
بهار آمد و جای پدر و مادرمان و برادران و خواهران و در همه ی گذشتگان مان خالی بود
در نامه ام از تو یاد می کنم که در سال گذشته در گذشتی و به تو که سال هاست از میان مان رفته ای و ما همچنان زخم و درد فراق و نبودنت را احساس می کنیم
نمی دانم چه سری است که هنگام تحویل سال نو و آمدن بهار دلتنگی مان برای عزیزان در گذشته به اوج می رسد و زخم دل مان و درد فراق و نبودشان تازه تر می گردد
اکنون که در فراق عزیزان در خاک نوشتیم و بی تردید برایشان عیدی و هدایایی در قالب خیرات تقدیم شان خواهیم کرد جا دارد قدر عزیزان زنده ای را که در کنارمان داریم بدانیم و مقام و جایگاه و حرمت شان را ارج نهیم تا پس از رفتن شان حسرتِ کم توجهی و ندانم کاری نداشته باشیم
امروز مصادف است با نخستین شب جمعه سال نو و اول ماه مبارک رمضان، این تقارن می تواند اهمیت هدایای بازماندگان برای در گذشتگان را مضاعف کند
دوستان! هر کس عزیز در گذشته ای دارد که می داند او به انتظارِ خیرات و مبرات بازماندگانش لحظه ها را شماره می کند همینطور عزیزان زنده ای که در کنارمان داریم نیز انتظار حرمت و توجه دارند پس بیایید قدر یکدیگر بدانیم...
از خداوند برای زنده ها آرزوی زندگی با عزت و برای عزیزان در خاک طلب مغفرت می کنیم.
شادی روح مسافران ابدی رَحِم الله مَن یَقراءُ الفاتحۀَ مَعَ الصَّلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

سلام سلام مردم بهمن آباد

مردمِ خوش طینتِ بهمن آباد
سلام ما به تک تک شما باد

مبارک امسال و همه سال ها
دور باشید از همه ی بلاها

سال نو آمد تن تان سلامت
سفره هاتون پر نون و با برکت

آنچه که شاهد بودم از دیرباز
با سخاوت بودید و مهمان نواز

روستایی یعنی شرف و صداقت
که حق به او کرده نگاه رحمت

یک خداقوت به شما عزیزان
بهاری باشید و نبینید خزان

محصولتان دور شود ز آفات
هر گز بلا نبیند آب قنات

میراث اجداد ما یعنی کاریز
هست برای همه ی ما عزیز

روستا که چشمه و قناب نداره
چه فرقی با زمین بایر داره؟

زندگی وقتی می شود با ثبات
که همچنان بجوشد آب قنات

جا داره یادی کنیم از بزرگان
از همه ی زنده ها و مردگان

بودنِ بسیاری به دنیا عالیست
اما جای خیلی ها امسال خالیست

روح تمام رفتگان شاد باد
چه تهران و مشهد و بهمن آباد


کسانی که با ما بودن همکلام
پیک اجل آمد و گفتا تمام

درود به مرد و زن بهمن آباد
عید مبارک دلتان شادِ شاد

به کِشته هاتون خدا برکت بده
نعمت و یک عمرِ با عزت بده

خدا رو شکر فرزند صالح دارید
همسر شایسته و لایق دارید

زندگی تان همواره خوش عاقبت
شاد باشید و سالم و سلامت

قاسم به زادگاه خودش با وفاست
این همه ازلطف و عطای خداست

منتظران بهار! بوی شکفتن رسید

هیچکس با این صدا بیگانه نیست کوچک و بزرگ این صدا را خوب شناسند و از آن استقبال می کنند صدای پای بهار را می گویم که برای آمدنش اب می زنند راه را و خانه تکانی می کنندتا نگار برسد و بوی گل و سبزه با خود آورد و غم های نو و کهنه از دل بزداید و طراوت و شادابی را جایگزین کند
با شندین صدای پای بهار، کوچک و بزرگ برای آمدنش لحظه ها را شماره می کنند
خورشید هم سخاوتمندانه و بی منت بر زمین می تابد
و زمین نیز هر بامداد با تقدیم گل های ارغوانی و رنگارنگ،او را سپاس می گوید
از بهار می گویم که با آمدنش نوید عید یعنی بازگشت به فطرتمان را می دهد.
ندای فطرتِ انسان، دعوت به خوبی و پاکی و دوری از بدی و پلشتی است.
بهار با رویش جوانه ها و شکوفه ها و گل های رنگارنگ خبر از زندگیِ دوباره می دهد
بهار بر تن عریان درختان لباس سبز و شادابی می پوشد تا رستاخیز و دو باره جان گرفتن را معنا کند.
خدایا، رویش کوچکترین دانه، تمام عظمت تو را فریاد می زند بارالها دل های خزانیِ ما را بهاری فرما تا چون بهار،قهر و کین و نفرت و حسد و عبوس بودن را زشت بدانیم و مثل بهار که خزان را با همه ی سختی ها و سردی هایش بخشید ما نیز ببخشیم و ببخشیم و ببخشیم
نوروز یک روز نو و تازه است روزی که در آن گناه نباشد و انسان به فطرتش بر گردد
فطرت انسان همه ی خوبی ها را فریاد می کند که خوب باشم تا شاد باشیم و ببخشیم تا بخشیده شویم

برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان

برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افروز
بهار زندگیتان بی خزان و عیدتان مبارک باد