معنای پدر

یکی پرسید معنای پدر چیست
که گویند راز و رمز زندگانیست

به وی گفتم پدر یعنی شرافت
پدر یعنی درستکاری، صداقت

پدر یعنی ستونِ خیمه گاه است
پدر یعنی همه پشت و پناه است

پدر تاج سر است و قوّتِ جان
پدر یعنی غمش یک رازِ پنهان

پدر یعنی وجودش افتخارم
پدر یعنی به بودش پایدارم

پدر یعنی چراغ و شمع خانه
پدر یعنی امید جاودانه

پدر یعنی نباشی بی قرارم
پدر یعنی همه دار و ندارم

پدر یعنی برایم ماه تابان
پدر یعنی عزیز و بهتر از جان

پدر یعنی جوانمردی،سخاوت
پدر یعنی فتوت و شجاعت

پدر یعنی دروس بابا نان داد
پدر یعنی نه تنها نان که جان داد

پدر یعنی شب و روزش شده درد
پدر یعنی سر و دست و کمر درد

پدر یعنی قد سَروَش شده خم
پدر یعنی به کار خود مصمم

پدر یعنی غم امروز و فردا
پدر یعنی غمش پنهان و پیدا

پدر یعنی دو دستش پینه بسته
پدر یعنی دلش تُرد و شکسته

پدر یعنی چو کوه با صلابت
پدر یعنی وفا مهر و محبت

پدر یعنی همه دنیای فرزند
پدر یعنی یکی بی مثل و مانند

پدر یعنی عصا بکرفته در دست
پدر یعنی توانش رفته از دست

پدر یعنی رخش آیینه مؤمن
پدر یعنی کنارش باشی ایمن

پدر یعنی همه حرف الفبا
پدر یعنی خردمند و شکیبا

پدر یعنی ندارد هیچ معنا
پدر یعنی هزار و یک معما

پدر یعنی همه معنای عالَم
پدر یعنی مربی یعنی اعلم

پدر یعنی نه اینکه گفت قاسم
پدر یعنی شرافتمند و اسلم

می خواهم در وصف پدر بنویسم(2)

اما قلم ناتوان است
و دستانم نیز توان آن همه را ندارند
می خواهم بار دیگر بر گردم به دوران طلایی کودکی ام و به روزهایی که در کوچه باغ های دلم جز چهچه ی شادی نبود و شب هنگام که چشم به آسمان می دوختم و همراه با آواز خوش، ستاره ها را شماره می کردم و تو به روی لبخند می زدی در آن شب ها هر گز گمان نمی کردم درخت های سر سبز کوچه باغ ها نیز روزی خشک می شوند و خورشید غروب می کند و تاریکی سر می رسد و تو نیز...
آن روزها همه چیز را می دیدم جز تو را و چهره ی خسته و دستانِ پینه بسته و چشم های کم سو و چین و چروک های صورتت را
دلم می خواست بر گردم به روزهایی که تو همه ی چشمانت را پر از نگاه من می کردی و شوربختانه من...
به راستی اگر در دریای پر تلاطم کودکی و جوانی تو پارو نمی زدی و مرا به ساحل آرام زندگی نمی رساندی اکنون کجا بودم؟
دلم گهگاه هوای کودکی و نشستن روی زانوانت را می کند می گویند دل کویری ها با عشق و دوستی عجین شده است من نیز باور دارم زیرا هم اکنون قلم به عشق امروز یعنی روز پدر و برای تو به رقص آمده و همچنان می نویسد
هر گاه که بر بال خیال سوار می شوم به روزهایی فکر می کنم که با بوسه زدن بر چهره و دستانِ کودکانه ام همه ی عشق و علاقه ات را با همه ی وجودت ابراز می کردی ولی شوربختانه من همان محبت ناچیزم را پنهان می کردم! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
روز ولادتِ سرحلقه عارفان و عدالت و تقوا حضرت علی(ع) و روز پدر بر همه ی شیعیان و شما دوستان و بر همه ی پدرانِ سفر کرده ابدی و پدرانی که سایه شان بر سر خانواده است مبارک باد

روز پدر بر پدران مبارک

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

کشتی اسلام را لنگر علی است
امت آزاده را رهبر علی است

سیزده ماه رجب ماه خداست
روز میلاد امام الاولیاست

در میان کعبه یک زیبا پسر
شد به دنیا تا شود فخر بشر

در چنین روز، مظهر صدها گهر
پرتو حق گشت در او جلوه گر

آسمان شیرین شد از شهد و شکر
زانکه میلادش شده روز پدر

در شب تاریک مهِ تابان پدر
داروی هر درد را درمان پدر

ای پدر ای یار و همراهِ معین
بهر فرزندان بر انگشتر نگین

هست نام و یاد و راهت افتخار
رحمت حق بر تو بادا بی شمار

بودی و هستی انیس و مونسم
بی تو تنها و غریب و بی کسم

رنج هایت گر یکایک بشمرم
گویی انگشتم به دریا تر کنم

چون ببینم قامتت همچون کمان
وصف تو خارج شود از هر بیان

خواستم گویم برایم گوهری
دیدم از هر گوهری بالاتری

هستی ام از هستی ات دارد نمود
بی تو و نام تو بودن را چه سود؟

عمر خود در پای عمرم سوختی
تا به من راه و ادب آموختی

راه را بودی برایم روشنا
من مرید و تو امام و مقتدا

کاش بودی در کنارم ای پدر
ای شکوه و اقتدار و تاج سر

آنچه هستم از تو دارم یادگار
اعتبارت هست بهرم افتخار

بازهم در حق قاسم کن دعا
تا شوم از نفس شوم خود رها

گر ز من رنجیده خاطر گشته ای
بر زبان آور مرا بخشیده ای

روز میلاد علی آن تاج سر
بر شما بادا مبارک ای پدر

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

📣کانال بهمن آبادخبر تلگرام
🆔 @Bahmanabad_khabar

کانال بهمن آبادخبر در ایتا
https://eitaa.com/Bahmanabad_khabar

می خواهم در وصف پدر بنویسم(1)

اما قلم ناتوان و زبان قاصر است
دستانم نیز توان بر شمردن لحظه های دشوار آن روزها را ندارند روزهایی که در زیر بار مسؤلیت های زندگی قامتت خم شد ولی همچنان استوار بودی
می خواهم در وصف پدر بنویسم اما به دانش آموزی می مانم که نمی داند انشای خود را چگونه و از کجا آغاز کند راستی در باره کدام ویژگی ات بنویسم؟
در باره مقام و جایگاهت
در باره شکوه و اقتدارت
در باره دست های پینه بسته ات
در باره ی صفای سینه ات
در باره ی دل بی کینه ات
در باره ی صمیمیت و صداقتت
در باره خروار خروار دلسوزی ات
در باره ی نماد عشق حقیقی بودنت
در باره ی همه ی خوبی هایت، زحمت هایت و تکیه گاه بودن و تشویق هایت و...
اما دست هایم گویی بی رمق شدند و قلم از حرکت باز ماند
دلم می خواست با زبان کودکانه می نوشتم چه می گویم دلم می خواست دو باره کودک می شدم و کودکی می کردم
نمی دانم چرا وقتی روز پدر می رسد غم بر دلم خیمه می زند
هر سال که روز پدر از راه می رسد دلتنگ خاطرات و آرزوهای دورانِ کودکی ام می شوم
چه زود گذشت دوران طلایی کودکی!
پدر عزیزم!روزها با شتاب از پی هم آمدند و رفتند و من همچنان حسرت روزهای رفته را می خورم روزهایی که تو با من بودی ولی من با خودم بودم.
از رزوهایی می گویم که من قد می کشیدم و تو خمیده می شدی
روزهایی که من توانا می شدم و از توانایی تو کاسته می شد
روزهایی که آرزوهای کودکانه ام را برایت شماره می کردم و تو با اشتیاق بر آورده می ساختی تا حسرت به دل نمانم
ولی افسوس که در طول این همه سال حتی یک بار هم از آرزوهایت نگفتی و از من چیزی نخواستی
دلم هوای روزهایی را می کند که تو تکیه گاهم بودی و تمامِ بودنت را به پایم ریختی تا من،من شوم اما...
ادامه دارد

سلام بر دریای پر مهر مادر (3)

روز مادر است و دو باره دلم هوای کودکی را کرده!
دوست دارم به مناسبت امروز انشاء بنویسم
دوست دارم به مدرسه بروم و موضوع انشای امروزم در وصف مادر باشد
می خواهم به یاد«مادر»یعنی کتاب نا مکتوب مرارت ها و پروانه ی دشت ایثار،به یاد بهشت و یاد آنهمه محبت های بی منت بنویسم گرچه دوران کودکی ام سال هاست مرا رها کرده و رفته ولی من هنوز که هنوز است بر شاهبال خیال سوار می شوم می روم به دوران طلایی کودکی!
دلم هوای آن دوره را کرده ،دوست داشتم مادرم کنارم بود و من یک بار دیگر انشایی را که در وصف مقام مادر نوشته بودم برایش می خواندم و زیر چشمی لبخند رضایتمندانه اش را تماشا می کردم
دوست دارم؛بازهم ،انشای مرا مادرم دست به دست به چرخاند و به همه نشان دهد،
دوست دارم؛ نمره ی بارک الله را از پدرم و استادم داشته باشم
دوست دارم؛ بازهم اولین کسی در کلاس باشم که دستم به نشانه ی آمادگی خواندن انشاء بالا می رود
دوست دارم ؛ وقتی که انشاء می خوانم بازهم دوستانم با رفتارشان مرا بخندانند و همگی توبیخ شویم!
امروز نیز هرچه فکر کردم نتوانستم واژه ای در خور مقام مادر پیدا کنم چرا که مادر ورای صفا ،صمیمیت، صداقت و ایثار است،
مادر،اقیانوسی از محبت و هدیه آسمانی و بی بدیل است که در هیچ فصل، وضع و دوره ای تغییر نمی کند
می گویند:در عصر حاضر همه چیز تغییر کرده ولی مادر همان مادر است
می گویند: ارزش ها و ضد ارش ها عوض شده اند، اما مادر همان مادر است.
می گویند:حرمت ها، شکسته و یا نادیده گرفته می شود،اما،مادرهمان مادر است
می گویند: زندگی به گونه ای است که فرصت ها برای باهم بودن و دوست داشتن و خدمت به مادر از دست می روند اما مادر مادر است
می گویند: باگسترش تکنولوژی و زندگی ماشینی از دیدن و همنشینی مادر و شنیدن کلام او محروم شده ایم اما مادر مادر است
آری مادر مادر است و من و تو...؟
میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن بر همه مسلمانان به ویژه مادران فداکار و همسران وفادار و همراهان زندگی مبارک باد.

سلام بر دریای پر مهر مادر (2)

سلام بر مادر که دنیای بی مادر صغیر و بهشت بی حضورش کویر است
سلام بر مادر که همه ی خواسته ها و آرزوهایش را در قالب و جهت پیشرفت و سر افرازی فرزندش می ریزد و او نمی فهمد هر چه دارد از دعای مادر است
مادرم!چگونه می توانم تمنای بهشتِ بی تو را داشته باشم که تو خوشبوترین گل بهشت را در گلدان دلم گذاشتی و دانه ی مهر و محبت را در قلبم کاشتی و از چشمه ی زلال محبتت سیرابم کردی؟
سلام بر زن،همسر ی از جنس خودمان یعنی همراه و همراز و همدرد و همسفر زندگی و مایه آرامش و تسکین خاطرمان که زندگی بدون او معنا ندارد
سلام بر سرور زنان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سیدة نساء العالمین بهترین همسر و برترین مادر
مادرم! این روزها با نام مقدس تو عجین شده و روز مادر است
محبت ها و نگاه مهربانانه ات و کلام شیرین تر از عسل و ایثار و دلسوزی ها و خاطرات با تو بودن چنان در قلبم ریشه دوانیده که گویی برایم هر روز روز مادر است هرچه گشتم نتوانستم معنای واقعی واژه مادر را درک کنم این که تو را فرشته بنامم از مقامت کاسته ام و اگر موجود آسمانی بدانم بودنِ بی تو بر روی زمین برایم بی مقدار می شود ولی هرچه بگویند و بگویم تو مادر هستی مــــادر یعنی سرچشمه ی زلال محبت که عاشقانه می سوزد و در دل شب های تاریک،نور افشانی می کند اینک روز مادر است مادرم!گر چه گردِ پیری بر رخسارم جولان می دهند ولی دلم می خواهد بازهم در کنارت کودکی و بازیگوشی کنم!
مادرم! آخرین نگاه و واپسین وداعت را به یاد دارم وداعی که غم انگیزترین جدایی را برایم رقم زد ...
چون نمی خواهم در این روزهای مبارک که متعلق به روز مادر است با غمنامه سرایی خاطر مبارکت آزرده شود از خاطرات غمگینانه عبور می کنم
می خواهم حرفمان از جنس همان شادی هایی باشد که درکنار هم بودیم دلم می خواست نوشته ی امروزم بیشتر به دوره ای برمی گشت که گرمای محبتت را درک می کردم،اما ترس آن دارم که قلم از کف برود و شکیبایی ام را از دست بدهم...
ادامه دارد

سلام بر دریای پر مهر مادر(1)

سلام بر مادر و محبت و عشق و مهربانی مادر
خواستم بنویسم مادر یعنی صبوری و مقاوت و استقامت و سمبل بقای نسل و ادامه ی حیات
و یا فرشته ی روی زمین که عرشیان و فرشتگان و آسمانیان غبطه ی نام و جایگاهش را می خورند و یا بهشتِ بی مادر صفا ندارد و...
اما دیدم همه خوبند ولی واژه ی مادر دگر است!
تردید ندارم که نخستین بذر محبت با دستانمادر کاشته شده و با مراقبت های شبانه روزی او مهربانی و مهرورزی جان گرفته و گذشت و ایثار از نام مقدس مادر پدید آمده است
چه کسی می تواند جبران نگاه مهربان و لبخند و اشکِ غم و شادیِ مادر را بکند؟ نگاهی که خورشید را پس می زند و ماه را به محاق می بَرَد؟
سخن در باره روز مادر است هر کس دوست دارد در قدم های مادرش بهترین واژه ها را بریزد و بر میم مادر بوسه زند و به مناسبت روز مادر هدیه ای در خور تقدیم عزیزترین یعنی مادرش کند چه آن هایی که از نعمتِ حیات و حضور گرانبهای مادر بر خوردارند و یا آن هایی که مادرشان تن به سفر ابدی داده هر دو گروه برای هدیه ی ی درخور مادر درمانده اند
مادرعزیزم! من نیز دچار تردید شده ام ولی شنیده ام که برترین هدیه برای اموات، خیرات است امیدوارم بتوانم ذره ای از آن همه محبت و زحمت های شبانه روزیتان را جبران کرده باشم،چه می نویسم جبران زحمتِ مادر؟
در باره جبران محبت و زحمت هایی که برایم کشیده اید قلم از نوشتن بازمی ماند مادرعزیزم! چه می شد یک بار دیگر در دریای مهرت غوطه ور می شدم و بانگاه محبت آمیزت مسرور؟راستی در برابر آن همه عشقی که نثارم کردی باید چه می کردم که نفهمیدم؟
مادرم! این روزها دلم سخت هوای گفتگوی مادر و فرزندی را کرده،
در آستانه ی روز مادر!در بدر به دنبال واژه هایی می گشتم که ستایش تو را داشته باشند ولی همه را کنار زدم تا پیغام و دلتنگی های دلم را بنویسم آخر کدام واژه می تواند در خور تو باشد؟مگر آغوش گرم و ایثار مادر را می شود در قالب واژه های تکراری ریخت؟
با این حال گشتم و گشتم دریافتم مادر مادر است و دیگر هیچ...
ادامه دارد