سفرنامه محرم 1403قسمت(12)

دو اتفاق مهم
روز یازدهم است و آمدگان از شهرهای مختلف یا رفته اند و یا به فکر رفتن به شهر و خانه و کاشانه خود هستند با رفتن میهمانان دو باره بهمن آباد و ساکنانش تنها می شوند
مراسم ویژه اسیران؛
عصرگاه امروز مراسم اسیران را تدارک دیده بودند که به زنجیر کشیدن کودکان را نمایش می داد سه نفر شتر هم به همین منظور آورده بودند یکی از شترها تن به سواری نداد و راکبانش را نقش زمین کرد
کاروان در سر راه به میدان عاشورا رفت در باره رفتن یا نرفتن به میدان عاشورا اختلاف نظر بود ولی کاروان راه خودش را رفت و خوب رفت
به نظرم اکنون که چنین کارِ بدیعی را شروع کرده اند می شود روی آن کار کرد و به بچه ها آموزش های لازم را داد تا شرکت کنندگان و همراهان، یک نمایش در خوری را ببینند گرجه تا همین جای کار باید به دست اندر کاران دست مریزاد گفت
در پایان مراسم نماز مغرب و عشا در محل امام زاده به امامت حجت الاسلام حاج شیخ آقا رضا ذاکری اقامه شد
یک خبر ناگوار؛
پیش از آغاز مراسم خبر ناگوار در گذشت مرحوم جنت مکان حاج موسی حاج محمد حسن کام همه را تلخ کرد برای بنده این خبر غیر منتظره بود و به گمانم برای دیگران نیز باورش سخت بود ولی خوش بختانه هر کس خبر را شنید از ایشان به نیکی یاد کرد بی تردید خداوند بزرگ نگاه خوب مردم در باره میت و در خواست مغفرت آن ها را مورد لطف و عنایتش قرار می دهد...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت یازدهم)

مسافر کویر
در باره آماده کردن میدان عاشورا می نویسم همان جایی که همه چشم ها و گوش ها آماده ی دیدن و شنیدن تعزیه خوان هایی است که گرمای روز عاشورا را به جان می خرند تا ما را به فیض برسانند جا دارد از این عزیزان صبور تشکر و قدر دانی کنیم به ویژه که برخی از نسخه های نقش اول از صبح تا شب با همان لباس ویژه ی تعزیه خوانی با عشق و با انرژی مردم را به فیض می رسانند.
دو باره بر می گردیم و نگاهی می اندازیم به میدان عاشورا که دگر بار از عزیزانی که به هر طریق وقت گذاشتند برای آماده کردن مجموعه تشکر می کنیم در شماره قبل که به طور جمعی تشکر به عمل آمد گویا به مذاق کربلایی حسین آقا هیئتی خوش نیامد چون ایشان به عنوان کارگردان معتقدند آماده کردن میدان عاشورا برای بر گزاری مراسم تعزیه خوانی یک کار جمعی است که خیلی از عزیزان همولایتی مان همکاری کرده اند با این نگاه خوش بینانه از تک تک آقایان تشکر می کنیم از جمله؛
آقایان؛
محمد صفر
علی محمد صفر
حاج رضا فرح الله
محمد فرج اله
ابوطالب صفر
مهدی موسی
صادق داماد کربلایی حسن
رحمت الله سویزی
حسین نوروزی
عبدالله حسین
رضا کربلایی اصغر
ابوالفضل کربلایی اصغر
قاسم کربلایی اصغر
حسن علی حسن
بهمن عباس
اصغر حسین علی
حمزه محترم
جواد سویزی
محمد حسین هادی علی محمد
امیر عباس عبدالله حاج عباس
ابوالفضل موری
که امیدواریم مورد قبول خداوند و صاحب مجلس آقایمان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام قرار گیرد
همچنین تشکر می کنیم از خیرین و نذر کنندگانی که با اهدای قند و شکر و دیگر لوازم و مایحتاج به دیگران نوشاندند و خودشان را به اجر و ثواب رساندند...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت دهم)

مسافر کویر
پس از بدرقه ی هیئت ها میهمان رهسپار میدان عاشورا شدیم
چون هوا رو به گرما می رفت عزاداران با شتاب خودشان را به میدان عاشورا رساندند و در جایگاه مستقر شدند برنامه ی تعزیه خوانی بی درنگ و بدون خیر مقدم به عزاداران و بدون خدا قوت به کسانی که برای آماده سازی و آماده کردن میدان عاشورا زحمت کشیده بودند آغاز شد که جا دارد حد اقل از طریق این رسانه تشکر و سپاس خود را از عزیزان دست اندر کار به ویژه کربلایی حسین آقا هیئتی و دیگر زحمت کشان و خادمانِ بی منت اعلام کنیم که انصافا" شب روز برای آماده کردن میدانِ عاشورا وقت گذاشتند تا مراسم در کمال آسایش و آرامش و آبرومندانه بر گزار شود
به محض ورود به میدان عاشورا قطره شکن ها با پاشیدن آب بر سر و رویمان به خوبی از ما استقبال کردند آب پاشی های پی در پی هم احساس خوبی به عزاداران می داد سایبان درست کردن برای تعزیه خوان ها هم کار نو و جدیدی بود که امیدواریم مابقی میدان با کمک های مردمی پوشش داده شود.
گرچه چند سالی است ناهار دادن در ظهر عاشورا از سوی عمو زادگان مرسوم شده ولی هنوز هم فتیر خوردن مرسوم است که جا دارد به نیکی یاد کنیم از مادرانی که در گذشته برایمان نان و فتیر پخت می کردند ...
ادامه دارد

شباهت رفتاریِ عبیدالله بن زیاد و نتانیاهو(4)

نه ظلم ماندنی است نه ظالم
هیچ ظالمی در جهان نامش به نیکی ماندگار نمی شود تاریخ در باره ظالم می گوید تا دنیا بر پاست نام و یاد ظالم نفرت آور است
ظلم به خودیِ خود لکه ی ننگ است با این نگاه،توجیه کردن و سکوت در برابر ظلم و ظالم نیز به معنای شریک بودن و همراهی در جنایت جنایتکار و مایه ننگ است
حتی حمایت لفظی و توجیه نیز ستم به ستم دیده است به قول حضرت مولوی؛
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
آن ها که چشمان خود را می بندند و زبان خود را رها می کنند شاید نمی دانند که دل های زیادی را می سوزانند و نمی دانند سخن شان ویران کننده است بگونه ای که دشمنان و روبهان را با حمایت و سکوت شان شیر می کنند حکایت عرب های ساکت و همراه با نتانیاهو حکایت عبیدالله بن زیاد است که وقتی وارد کوفه شد از ترس مردم،چهره ی خود را پوشاند ولی همین شخص وقتی همراهی و سکوت مردم کوفه را دید به خودش اجازه داد حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یارانش را شهید و اهلبیت حضرت را اسیر کند آیا عبیدالله به عاقبت شومی که انتظارش را می کشید فکر کرده بود؟نتانیاهو چه؟
آه دل مظلوم به سوهان مانَد
گر خود نبرد برنده را تیز کند

سفرنامه محرم 1403 (قسمت نهم)

مسافر کویر

شب عاشورا
امشب برنامه های عزاداریِ داخل هیئت ها خلاصه تر بر گزار شد تا از قافله ی به مزار رفتگان عقب نمانیم عمده عزاداریِ داخلِ هیأت ابوالفضلی، سخنرانی حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا بود که مطالب خوبی را مطرح و بیان کردند
روز عاشورا و یک تشکر ویژه از کربلایی حسین آقا هیئتی
روز عاشوراست و مکانی که باید در آنجا مستقر شویم از روزهای قبل با کار شبانه روزیِ خادمین و نوکران حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) به ویژه کربلایی حسین آقا هیئتی آماده و پذیرای عزاداران بود
شکر خدا همه چیز طبق برنامه بود که به آن خواهیم پرداخت ان شاءالله
دیشب اعلام شد دسته جات عزاداری صبح عاشورا زودتر از سال قبل، به طرف امام زادگان حرکت می کنند خوش بختانه مردم همراهی کردند صبحگاه ،مراسمِ سنتیِ سینه زنی دور علم همراه با چاوشی های جانسوز انجام شد و با آمدن هیئت حسینی به سوی مقصد اصلی یعنی مزار یا امام زادگان حرکت کردیم به امام زاده که رسیدیم چشم ها مثل همیشه منتظر آمدن هیئت برادران مزینانی بود که بر خلاف انتظارمان هیأت برادران سویزی از راه رسیدند با شتاب از عزیزان سویزی استقبال به عمل آمد ولی اندکی بعد هیأت برادران مزینانی از راه رسیدند ادب حکم می کرد که به عزیزان مزینانی نیز خوش آمد بگوییم همین کار را کردیم یعنی به فاصله اندک مراسم استقبال و بدرقه از هیأت های سویز و مزینان صورت گرفت که امیدواریم سال آینده تشریف فرمایی میهمانان و مراسم استقبال و بدرقه با برنامه ریزیِ بهتری انجام شود...
ادامه دارد

شباهت رفتاریِ نتانیاهو و عبیدالله بن زیاد(3)

عبیدالله و نتانیاهو هر دو مغرور و منفور
عبیدالله با اختیار تام و با درهم و دینارهای بی حساب و سکه های سرخ وارد کوفه شد با کمک همین سکه ها جاسوسان فراوانی را در کوچه ها و خانه ها به کار گرفت تا از مسلم(ع) و طرفدارانش ردی پیدا کند او همان روش و راه معاویه را پی گرفته بود معاویه ی زمان یعنی نتانیاهو نیز گویی از همان سیاست پیروی می کند یعنی دلارهای اهدایی امریکا را در مسیر استخدام جاسوسان به کار می گیرد جاسوس ها هم در برابر دریافت حق الجاسوسی به نوای دنیایی خود می رسند و عروسک آمریکا و غرب نیز آن می کند که دنیا شاهد و بی تفاوت است
پرسش این است که آیا نام کاری که عبیدالله و یزید کردند و کارهایی را که نتانیاهو می کند را می شود پیروزی قلمداد کرد؟
تاریخ به ما می گوید طناب ظلم پوسیده است وقتی پای درس تاریخ می نشینیم می بینیم خیلی ها آمدند زدند کشتند به آتش کشیدند و غارت کردند ولی از آنجا که ظلم و ظالم ماندنی نیستند ننگ تاریخ را به جان خریدند جدای از عذاب دنیوی به قول معروف گذر پوست به دباغخانه(قیامت ) می افتد که خداوند می فرماید:�ما براى ستمگران آتشی آماده كرده ايم كه آنها را از هر سو احاطه كرده و اگر تشنه شوند و تقاضاى آب كنند آبى برايشان مى آورند همچون فلز گداخته كه صورت ها را بريان مى كند! چه نوشيدنى بدى! و چه بد محل اجتماعى؟...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت هشتم)

مسافر کویر
روز تا سوعا و مراسم علم گردانی
دیشب که از هیئت حسینی بر گشتیم جهت ادای احترام به صاحبان مصیبت نخست به درب خانه حسین آقا سویزی رفتیم که فرزند جوانش مرحوم آقا محمد رضا را از دست داده است چون بنا نداشتم ذکر مصیبت گفته شود دقایقی صحبت کردم و از خداوند خواستم به پدر و مادر مرحوم صبر عطا فرماید و گرد و غبار غم از دل شان پاک کند تا به آرامش برسند یاد آوری مصیبت را مناسب حال عزاداران نمی دانم به ویژه کسی که جوان از دست داده است
مکان بعدی منزل مرحوم دایی رضا قلی بود که مرحوم اکبر علی دایی به رحمت خدا رفته اند آنجا نیز چند کلامی سخن گفتم و ذکر مصیبت نشد پس از عرض ارادت همگی به هیئت بر گشتیم دگر بار اعلام کردیم به دلیل گرمای هوا فردا علم گردانی از ساعت 7 بامداد آغاز خواهد شد
بزرگداشت تاسوعا در بهمن آباد مانند دیگر نقاط ایران به معنای ابراز ارادت و احترام به شخصیت والای حضرت اباالفضل العباس (ع) برادر با وفا،سقای حرم،مرد شجاع و بی بدیل، عبد صالح خدا،پشت و پناه برادر،شیر میدان،حامی و ناصر و پاسدار حرم اهل بیت (ع) به عنوان دومین شخصیت حماسة عاشورا است. گرچه حضرت نیز همراه با برادرانش در روز عاشورا به شهادت رسید. ولی امروز نهم محرم متعلق به ایشان است
یکی از رسوم ماندگارِ گذشتگان مان مراسم علم گردانی است که بخشی از مردم به انجام این رسم اصرار دارند.
مراسم علمگردانی با وجود هوای گرم طولانی شد دلیل اصلی به درازا کشیدنِ مراسمِ علمگردانی روضه هایی است که در خانه ها خوانده می شود تا چند سال پیش روضه خوانی فقط در خانه ی کسی خوانده می شد که در طول سال عزیزی از آن خانه فوت شده بود ولی حالا به هر دلیل که ان شاءالله خیر است کسانی هم که فوت و در گذشته ای در طول یک سال و چند سال نداشته اند دوست دارند در خانه شان روضه خوانده شود،ان شاءالله قبول باشد!
پس از مراسم،نماز به جماعت اقامه و ناهار نوش جان شد...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت هفتم)

سفرنامه محرم 1403 (قسمت هفتم)
مسافر کویر
امشب نیز در هیئت نوحه خوانی نکردیم و اگر هم نوحه خوانده شد چندان کم بود که به چشم نیامد البته چون باید به هیئت حسینی می رفتیم زمان چندانی برای نوحه خوانی نبود به همین دلیل پس از سخنرانی حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا و نوش جان کردن شام، آماده حرکت شدیم طبق معمول دم نوحه را گفتم و به محض حرکت کردن و نظم گرفتن هیئت، آقا حمزه مثل همیشه میدان دار شد و با نوحه خوانی خوبش دسته سینه زنی و زنجیر زنی را هدایت کرد اخلاق خوبی که ایشان دارند صفای قلب و بی ریا بودن شان است چنین آدم هایی مکان و زمان و تعداد آدم هایی که نگاهشان می کنند چندان تفاوتی به حالشان ندارد
مانند سنوات قبل هیئت ها وقتی به هم رسیدند برای یکدیگر ادای احترام کردند و میزبان خوش آمد گفت طبق معمول پس از به اصطلاح شور و حسین حسین گفتن، نوحه خوانی را شروع کردم نا گه متوجه شدم عینک، همراهم نیست هر طور بود البته با کمک چراغ قوه امیر آقا دقایقی نوحه خواندم و بقیه دوستان به فیض رساندند طبق رسم و رسوم، چون میهمان بودیم باید فقط ما نوحه می خواندیم و میزبان نظاره گر می بود ولی میهمان طاقت نیاورد و با بدست گرفتن میکروفن به اندازه ای نوحه خوانی را طولانی کردند که بسیاری از سینه زنانِ هر دو طرف ترجیح دادند بنشینند و به پشتی ها تکیه دهند
شوربختانه آنچه شاهدش هستیم مردم به ویژه جوانان حال و حوصله عزاداری ندارند گاهی به یاد عزاداری دوران گذشته می افتم که وقتی دور علم سینه می زدند و حسن حسین می گفتند اشک از چشمان زن و مردهایی که آن ها را تماشا می کردند سرازیر می شد...
ادامه دارد

شباهت رفتاریِ نتانیاهو و عبیدالله بن زیاد(2)

عبیدالله و نتانیاهو هر دو مغرور و منفور
بیشتر رفتارهای نتانیاهو طی این چند روز در عبیدالله هم وجود داشت
عبیدالله بن زیاد که مست پیروزیِ ظاهری بود هر گز به عواقب کار و فروکش کردنِ بد مستی هایش پس از واقعه عاشورا فکر نمی کرد اشاره کردیم که عبیدالله پسر کنیزی بود بنام مرجانه که به بد نامی و... شهره بود به همین دلیل هیچ وقت راضی نبود وی را به این نام ننگ خطاب کنند خطبه ای که حضرت زینب (س) در کوفه ایراد فرمودند او را ابن مرجانه خطاب کردند
عبیدالله ،مغرور و منفور و دارای قساوت قلب بود پدرش زیاد بن ابیه، هم که از سرداران اموی بود چون در سرکوبی مردم معترض به حکومت به قساوت قلب و بی رحمی و جنایت شهرت داشت منفور بود و منفور مرد.
دو بار از عبیدالله در زیارت عاشورا نام برده شده یک بار به نام مادرش و یک بار به نام پدرش که هر دو نزد شیعیان منفورند
خشونت،بی رحمی و قساوت پدر و پسر خصلت هایی بود که باعث پیروزی زود گذر آن ها در برخی از جنگ ها بود
در حادثه عاشورا قساوت عبیدالله به اوج رسید و الا اسب تاختن بر بدن های بی جان چه معنا دارد؟ او هر گز گمان نمی کرد در زمان خودش اسب چموش غرور او را به زمین بزند و برای همیشه از یادها رفته و راهی جهنم شود نتانیاهو نیز چنین است
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت ششم)

مسافر کویر

امروز در فرصت پیش آمده به مزینان و داورزن رفتم مزینان را خلوت دیدم دوستان گفتند شاید گرمای کم سابقه باعث شود خیلی ها تن به سفر ندهند در مقابل برخی هم معتقد بودند بسیاری از مردم سفرشان را موکول به دو روز مانده به عاشورا کرده اند همین نظر را بهمن آبادی ها هم دارند
عصرگاه سری به زنده های واقعی یعنی اموات زدم خدا رو شکر حالشان خوب و از ما به اصطلاح زنده ها بهتر بودند تنها بودن و تنها رفتن به نورستان را بیشتر می پسندم در خلوت فرصتی پیش می آید تا گفتنی ها را با رفتگانت بگویی،در خلوت احساس می کنم مرحوم شدگان به ویژه والدینم زنده و رو در رویم قرار دارند و به حرف هایم گوش می کنند ولی در شلوغی چنین نیست.
در پایانِ گفتگو و زیارت عزیزان سفر کرده ام به قبرهای قدیمی و بی نام و نشان و بیکس سر زدم قبوری که مردگانش روزگاری با احترام بر روی شانه های دهها تن از اقوام ونزدیکانشان تشییع شده اند و بی شک برایشان مراسم با شکوه گرفته اند ولی اکنون بیکس و غریب و بدون حتی یک آشنا و زائر در جای جای گورستان به حال خود و در غربت رها شده اند
امشب بنا یک سنتِ نا نوشته هیأت ابوالفضلی میزبان هیأت حسینی بود با تعداد اندک مراسم استقبال انجام شد نوحه خوانان هیئت حسینی به حرمت مهمان بودن نوحه خوانی کردند نوحه خوانی کمی طولانی شد در چنین حالتی سینه زنان به عنوان اعتراض به نوحه خوانان در گوشه ای می نشینند و نشستند ولی آقایان نوحه خوان همچنان ادامه دادند!
امشب نیز هیئت کم فروغ بود...
ادامه دارد

شباهت رفتاریِ نتانیاهو و عبیدالله بن زیاد(1)

اگر به تاریخ مراجعه کنیم حال و هوای امروز نتانیاهو مشابه همان حال و هوایی است که عبیدالله بن زیاد پس از واقعه عاشورا داشت او که گمان می کرد پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) آتشِ شعله ور شده ی دل های مردم را برای همیشه خاموش کرده و یکی از مزاحمین اصلی دستگاه یزید را از میان بر داشته و از این پس راحت سر بر بالین می گذارند چنان مست غرور و قدرت و پیروزی شده بود که انتظار داشت همه ی اکابر و مردم عادی به او تبریک و تهنیت بگویند او حتی پیک های تیزپای به نقاط دور و نزدیک فرستاد تا مردم از خبر پیروزی اش آگاه شوند همچنین دستور داد بزم شادی بر پا کنند و هلهله سر دهند
عبیدالله کیست؟
عبیدالله فرزند زیاد است همان کسی که او را به طعنه فرزند کنیزی به نام مرجانه می نامند برای وی پدرهای مختلفی را ذکر کرده اند حتی برخی از مورخین در مورد ناپاکی مادرش چیزهایی نوشته اند که قلم از نوشتنش شرم دارد نسب پدرش نیز مجهول و نا معلوم است از این رو وی را زیاد بن ابیه یعنی پسر پدرش خوانده اند اینکه پدرش کیست الله و اعلم اما یک نگاه و خصوصیاتِ واحد این پدر پسر دارند که گویی از سرکوب کردن و خون ریختن مخالفین اشباع و سیراب نمی شوند دلیل انتصاب عبیدالله و پیش از آن زیاد بن ابیه(پدر عبیدالله) در زمان معاویه و یزید همین قساوت قلب و بی رحمی بوده که در این دو وجود داشته است...
ادامه دارد

در سوگ شهید سید حسن نصرالله

شد هم آغوش با رسول الله
رهبر بی بدیلِ حزب الله

عالمِ عامل و شهید بزرگ
کارهایش نمونه بود و سترگ

نام او ماندگار خواهد شد
دشمنش خوار و زار خواهد شد

هرکه کرد همرهیِ نصرالله
داده پاسخ منادی الله

شهدا شمع محفل بشرند
در حیات و ممات پر ثمرند

قاتلان در سیاهی و ظلمت
دور باشند ز رأفت و رحمت

آنکه یاری نموده اسرائیل
جان او سخت گیرد عزرائیل

وعده ی حق همیشه پیروزی است
رفتن عاشقانه بهروزی است

حیف باشد مجاهدِ الله
مثل سید حسن نصرالله

مرگ او غیر از این رقم می خورد
یا که در رختخواب او می مُرد

مرگ این شیر فی سبیل الله
رهبر با خلوص حزب الله

چون رهش راه انبیا باشد
جز شهادت بر او جفا باشد

رفت از نزد ما و کرد عروج
ننگ و نفرین به دشمنان لجوج

اذا جاء نصراللهِ والفتح
وعده اش هست گشایش و اَفتَح

بی گمان ضایحه گلستان شد
پرورشگاه شیر مردان شد

دشمنان گر خیال خام کنند
خواب بر چشمشان حرام کنند

گر به حکم جهاد به پا خیزند
ریشه صهیونیست بر اندازند

خون سید حسن نصرالله
در خروش است به یاری الله

قاسم از صهیونیت بیزار است
کو چو ارباب خویش مکار است

⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️

📣کانال بهمن آبادخبر در ایتا
🆔 https://eitaa.com/Bahmanabad_khabar

سفرنامه محرم 1403 (قسمت پنجم)

مسافر کویر
امروز 23 تیرماه و هفتم محرم نخستین روز حضورمان در بهمن آباد بود شب مانند سنوات گذشته به هیئت رفتیم محرم امسال نه تنها با گذشته که حتی با سال قبل هم متفاوت است از شور و هیجان و نوحه و مرثیه خوانی خبری نیست شاید دلیلش این باشد که هنوز تهرانی ها و مشهدی ها نیامده اند ولی در مجموع رغبت عزاداری بسیار کم است که البته برای این بی رغبتی می توان دلایل مختلفی را ذکر کرد در این بین،امیدوارم گوشی ها و تبلیغاتِ منفی نقشی نداشته باشند ولی اگر بخواهیم پند حضرتِ حافظ را بکار ببریم که فرمود:عیبِ می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو ...و یا اگر بخواهیم به انصاف بنویسیم باید اذعان کنیم نه تنها همه چیز سیاه نیست بلکه شاهد رفتارهای سفید و تحسین بر انگیز در رده ی جوانان و نو جوانان هستیم به ویژه آن هایی که اهل مطالعه اند و یا زمینه مذهبی را از خانواده ی مذهبی خود به ارث برده اند و گر غیر از این بود این همه نذر و خرج کردن و پول دادن و صرف وقت و...معنی نداشت نگرانی از بابتِ نسل نو پا و افراد تازه به دوران رسیده و زود باوری است که احتمال دارد تحت تأثیر تبلیغاتِ مسموم قرار گیرند و اصل را زیر سؤال ببرند
برنامه های هیئت با تعداد اندک حاضرین و بدون نوحه خوانی و سینه زنی با سخنرانی حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا و سپس نوش جان کردن شام آغاز و پایان یافت افراد کم حوصله مانند بنده در پایان مراسم و در بیرون هیئت بیش از نیم ساعت با هم گفتگو داشتند.
در اولین روز سری از زندگان واقعی یا همان گورستان زدم اینکه چه گفتم و چه دیدم بماند برای فردا ان شاءالله
ادامه دارد

سفرنامه محرم1403 (قسمت چهارم)

مسافر کویر
گرچه بسیاری از بهمن آبادی ها هر کجا باشند برای عزاداری ماه محرم خودشان را به زادگاه اجدادی شان می رسانند ولی کوچه پس کوچه های روستا با رحلت بزرگان بوی غربت می دهد کم کم مثل تهرانی ها و شهر نشینان می شویم که کسی کسی را نمی شناسد و خانه ها با وجود پر بودن شان خالی هستند و رفته رفته ساکنانِ بی همسایه خواهیم شد البته همه چیز تغییر کرده،بارها نوشته ام دلتنگ بوی نان تنوری هستم که مادرمان برایمان می پخت حالا باید بگوییم افزون بر دلتنگی برای بوی نان مادرمان دلتنگ بوی کاهگلِ باران خورده هم هستیم با ایزوگام کردنِ بام های خانه و رها کردن سبک سنتی در بناهای ساختمان و بر افتادنِ خانه ها کاهگلی و گنبدی که نماد مقاومت و تفکر نخبگان و استادکارانِ بی بدیلِ زمان بود از بوی خوشِ کاهگل که با نم نم باران مشاممان را نوازش می داد باید خدا حافظی کنیم.
شب را مثل خیلی از همولایتی ها مهمان هیئت بودیم تهرانی ها هنوز نیامده بودند تعداد اندکی هم که حضور داشتند نه برای عزاداری که انگار به شب نشینی آمده بودند همه منتظر پهن کردن سفره بودیم به هیچ وجه نمی توان عزادرای و عزاداران فعلی را با گذشته قیاس کرد باور می کنید هیچ چیز جای خودش نیست؟ سنت های حسنه ای را که اجدادمان سال ها در نگهداری اش کوشیدند با ورود مهمان نا خوانده تجدد و نو آوری و عصر اطلاعات از بین رفته اند و یا فراموش شده اند شوربختانه مرزِ رعایت حرمت ها بر داشته شده (پسر بالای مجلس می نشیند / پدر پایینِ مجلس می نشیند)و چه خوب است که یک بار دیگر تاریخ گذشتگان را مرور کنیم تا ان شاءالله از خلوص و صفای قلب و وفای به عهد و رعایت مرز حرمت ها و همه ی خوبی هایی که داشتند و اکنون دارند درس بگیریم مخلص کلام اینکه هیئت امشب هیچ شباهتی به ماه محرم نداشت...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت سوم)

مسافر کویر
اینجا کویر است شب ها به ویژه سحرگاهان نگاه کردن به آسمانِ پر ستاره و ماه تابان دل انگیز و روحنواز است نمی دانم چقدر حوصله کرده اید حد اقل 10 دقیقه بدون توجه به اطرافتان ستاره ها را تماشا کنید و از آن همه زیبایی لذت ببرید هر ستاره ای بی شک مأموریت جدا گانه ای دارد برخی طوری با شتاب خود را از نگاهمان دور می کنندکه گویی می خواهند به قرارشان برسند ستاره هایی هم چشمک می زنند و بیشتر نور می افشانند و شاید هم چیزی می گویند که ما نمی فهمیم! ولی بسیاری از ستاره ها به نظرما ثابت اند و پاسخ نگاهمان را می دهند هیچ شب کویر تکراری نیست هر شب لذت و تازگیِ خاصِ خود را دارد در یکی از شب ها حدود ساعت 22 بود که رصد کنان و قدم زنان به صحرا رفتیم آبِ جوی را تعقیب کردیم تا رسیدیم به آبران یعنی کسی که آب می دواند نیم ساعتی با هم گپ زدیم عجب شبِ خوشایندی بود.
ورود به خانه پدری؛
عصرگاه امروز(جمعه 22 تیر) به سوی بهمن آباد حرکت کردیم عقربه های ساعت بر بلندای 20 دست می افشاندند که وارد خانه اجدادی شدیم هنوز بوی خوش زندگی آن روز مشامم را نوازش می دهند به یاد آن همه داشته ها افتادم این خانه با آن خانه ای که در گذشته مملو از عشق و صفا و محبت بود زمین تا آسمان متفاوت است اکنون در این خانه ها نگاه محبت آمیز مادر و تکیه گاهی بنام پدر یافت نمی شود مثل همیشه به تک تک خانه سرک کشیدم طوری که انگار دنبال گمشده ای می گردم ولی افسوس که از آن همه خوبی خبری نیست /از آن همه دلدادگی و عشق و محبت اثری نیست.
خانه ای که در آن،چشم های پاک و دل های نازنین و با صفای پدر و مادر به انتظار ورودمان لحظه ها را شماره می کردند اکنون خالی از صدا و نگاه و عشق است ...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت  دوم)

مسافر کویر
پیش از این در باره سفر و مسافر نوشته بودم که سفر اعلام یک نوع توانایی است توانایی برای حرکت کردن و از جایی بجایی رفتن.
سفر برای دیدن و تغییر و تماشا کردن و بهره بردن است.
سفر نشستن نیست بلکه بر خاستن است.
سفر، تنها برای رسیدن به مقصد نیست بلکه رفتن از جایی برای کار و و یک هدف است
سفر یعنی درک فرهنگ ها دیدن دیدنی ها حضور در میان مردمانی که به مناسبتی گریه سر می دهند و بی مناسبت و بی بهانه از تَه دل می خندند!
سفر یعنی تجربه کردن و فراتر از آن، آموختن است.
سفر یعنی ورق زدنِ کتاب قطورجهان!یعنی خواندن و گوش کردن به سخن مرد و زن روستایی که سواد دارد ولی مدرک ندارد
...و من امروز مسافری هستم که وارد زادگاهم شده ام
چقدر متفاوت است این کویر ساکت و صبور و آرام و بی دغدغه و هوای پاکش با تهران شهر بوق و دود و هوای غیر قابل تنفس و شلوغ ، شهرِ هزار فرهنگ با مردمانی نا آشنا و عصبی و عجول که با شتاب از خانه می روند و خسته و مانده و ملول به خانه بر می گردند شهری که نفس کشیدن را مشکل می کند و ریه ها را ناتوان می سازد شهر بی همسایه که همه به هم نا آشنا و غریبه اند بر عکس روستا که غریبه اش هم غریب نیست و با تو احساس خویشاوندی می کند آری اینجا کویر است و من مسافر کویرم...
ادامه دارد

سفرنامه محرم 1403 (قسمت اول)

امروز مسافرم مسافر کویر،جایی که در آن به دنیا آمده ام و زیسته ام و به خاک و آب و هوا و مردمش دلبستگی دارم
مسافرم مسافری که می رود تا کوله بارش را پر کند از خاطراتِ خوبِ گذشته و مردان و زنانی که اکنون از نعمت بودن شان بر خورداریم
مسافر کیست؟ مسافر کسی را گویند که از جایی به جایی رود حال، نامش را کوچ کننده و مهاجر و یا جابجا شونده و یا هر واژه دیگری که بر آن بگذاریم برای او که سِیر می کند و می خواهد ببیند و بشنود و بهره ببرد تفاوتی ندارد او مسافر است و عزم رفتن کرده و در بین راه و در مقصد، سِیر و سیاحت و زیارت می کند مانند بنده که امروزجمعه 22 تیرماه 1403 مصادف با ششم محرم بار بر بستیم و راهی ولایت مان بهمن آباد شدم
پیش از این نیز اشاره کرده بودم که با همه کند و کاو و کوششی که داشتم پاسخِ درخوری برای پرسشِ سفرچیست و مسافر کیست نیافتم آنچه می دانم سفر یک حرکت است و مسافر کسی است که از جایی به جایی رود تا دیدنی ها را از نزدیک ببیند دیدنی ها لذت خاص خود را دارند به ویژه که تداعی کننده ی دوران کودکی هم باشد.
سفر با انسان چه می کند و مسافر را به کجاها که نمی برَد؟گاهی به درون خود می برَد و او را وادار به اندیشه و حسرت می کند و گاهی هم مسافر را به کلاس درس تاریخ می بَرد تا از پیشینیان عبرت بگیرد و یا به برون می برَد تا با دیدن،کشف کند و بیاموزد.
هرکس می تواند در باره ی آن چه می بیند و بر او می گذرد تفکر کند و بیندیشد، سفر یک رفتن و حرکت از جایی به جای دیگر و بسوی مقصدی معلوم و هدفی از قبل تعیین شده است.
باید رفت و دید و پای درس آموزگار بزرگ گذشته و تاریخ نشست و از این پیرِ زمان و پیران دوران،درس ها آموخت...
ادامه دارد

خوابِ خاله جان

دوش مرحومه خاله را در خواب
دیدمش شاد و دلخوش و شاداب

گفتمش خاله جان کجا بودی
چند سالی ز ما جدا بودی؟

گفت من مُردم و شدم آزاد
رفتم از این سرای بی بنیاد

از همان دَم که رفتم از دنیا
کور دل بودم و شدم بینا

بعدِ مرگ، کرده های خود دیدم
از کسی جز خودم نترسیدم

خاله از قبر گفت و آن گودال
از حساب و کتاب و از مثقال

گفتمش روزگار بر وفق است؟
همه چیز بر مدار و بر رفق است؟

زندگانی به کامتان خوش هست؟
بگو آنجا دوا و دکتر هست؟

شب نشینی و رفت آمد چه
بین هم آشتی و دعوا چه

مثل دنیا بساط غیبت هست؟
سخن این و آن و تهمت هست؟

مردگان بین شان رفاقت هست
حِس بد بینی و حسادت هست

کسی بر مال و حال فخر کند
با کس و کار خویش قهر کند؟

راستی آنجا کرایه ها بالاست؟
بین مالک و مستأجر دعواست؟

بگو از گوشت میش و گوساله
کیلویی چند می خرید خاله؟

خاله قاه قاه به حرف من خندید
دستی بر صورتم ز مهر کشید

گفت اینجا گران فروشی نیست
احتکار و سلف فروشی نیست

قهر و کینه و بخل در دنیاست
همه ی خوبی و خوشی اینجاست

ما همه گرد یکدگر هستیم
دلخوشیم و کنار هم هستیم

هر که دنیا نموده ظلم و ستم
هست اینجا مدام به رنج و مَحَن

هر که از پیش تحفه کرد ارسال
حال او هست بهترین احوال

هر که بنموده صله ی ارحام
یا حمایت نموده از ایتام

یا خوش اخلاق بوده در دنیا
شاد و مسرور هست در عقبا

خاله جان حرف دیگری هم داشت
رفت و من را به حال خود بگذاشت

سخنش با کنایه بود و رمز
گاه با بغض گفت و گه با طنز

قاسم از خوابِ خاله شد بیتاب
یا رب او را به فضلِ خود دریاب