«شبِ قدر شبِ اوج بندگی و دلدادگی است»(2)
در این شب های احتمالیِ شب قدر،هرکس به قدر همت خود خوشه می چیند و خرمن می کند
شب تقدیمِ بی بدیل ترین و عاشقانه ترین واژها به معشوق است
شب راز و نیاز و به تسبیح کشیدن عاشقانه هاست آنهم راز و نیازی که دستمایه اش عشق به معشوق واقعی است
بدیهی است هر عشقی غیر از عشقِ به خالق، قابلِ بیات شدن است و نمی تواند در معشوق شور و شوق ایجاد کند
عشق حقیقی است که سرشار از هیجان و سوز و گداز های خیره کننده و رویش و تازه شدن است و عشق مجازی سرابی بیش نیست
شاید هر کس معشوقی داشته باشد:مال،جمال،زینت های کم دوام،نام و نان،عنوان و استر و مرکب،عمارت و حتی داشتنِ یک حیوان و...که هر کدام مجازی و گذری و وام خواه و مطالبه گر و مزاحم و فانی هستند
اما معشوق واقعی جمالش فانی و زود گذر نیست
عهد شکن و بد قول و خودخواه نیست
معشوق واقعی سهم خواهی نمی کند
معشوقِ واقعی از هر گونه آفات طبیعی به دور است
معشوق واقعی تکراری و پیر و ضعف و بیماری و بی حالی و خواب و خستگی ندارد
معشوق واقعی به عاشقش خشم نمی گیرد مانند عشق مجازی که بعد از وصال تکراری و روزمره و دلزده و بهانه جو نمی شود
معشوق واقعی نقص کمال و کاستی و کهنگی ندارد
معشوق واقعی از هر عیب و نقصی بری است
معشوق واقعی در گذر زمان اخلاق و رفتارش تغییر نمی کند اهل پشت کردن و قهر و وام خواهیِ بیشتر نیست
معشوق واقعی عشقش زنده است.
و چنین است که در سحر گاه غم انگیز،عابدترین و مخلص ترین و زاهدترین و عاشق ترین روی زمین، سِر نهان و آشکار،معنی صوم و صلاة ،تطهیر و تکبیر و قیام حضرت علی علیه السلام را در حال دل سپردن به معشوقش با شمشیر کین می زنند و...
ادامه دارد