آن یکی خر داشت پالانش نبود(2)

بی صبریِ بنده ی نا سپاس خدا
ناز پرورده ای که می خواهد همه چیز، آن طور که می خواهد پیش برود نمی تواند صبور باشد
نا شکیبا حتی کمترین درد و رنج و سختی را بر نمی تابد به عبارتی می خواهد دنیا تمام و کمال، به کامش باشد این خواسته ی بسیار خوبی است و در دعاها نیز خوبی های فراوان و کثیر را در خواست و التماس داریم ولی باید قبول کنیم که خالق، مخلوقش را در رنج و سختی آفریده است لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ براستى که ما انسان را در سختی و رنج و مشکل آفریدیم.
و این رنج و سختی برای پالایش و تصفیه و خالص و طاهر و مصفی شدن بنده اش می باشد
بر روی قاشق چایخوری نوشته بودند:
تیشه ها خوردم بسی فرهاد وار / تا رسیدم بر لب و دندان یار
میگه اگه می بینی اکنون نوازشگر لب و دندان یار شده ام بدان مثل فرهاد که برای رسیدن به شیرین آن همه تیشه زد من نیز تیشه ها خوردم کنایه از تحمل سختی هایی است که باید چون طلا و نقره برای تصفیه و مصفی و ارزشمند شدن، سختی های آتش گداخته شده را نحمل کرد
چرخ روزگار اینگونه می چرخدکه اگر امروز به نام و به کام و به مال و مقام است بی تردید فردا به دام خواهد بود و بر عکسش نیز صادق است آدمی هر کار کند و هر چه داشته باشد احساس کمبود می کند به قول حضرت مولوی:

آن یکی خر داشت پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می نامد بدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست ...
ادامه دارد

آن یکی خر داشت پالانش نبود(1)

بی صبریِ بنده ی نا سپاس خدا
بعضی ها مدام به دنبال فراهم کردن ابزار و آلات ناراحت شدن هستند یعنی برای ناراضی بودن و نق زدن شان از زندگی و کار و معاش، ابزارها و بهانه های مختلفی دارند
می گفت: از کاری که دارم راضی نیستم یعنی از اول هم دلم با این کار نبود شغلش را که تغییر داد احساس راحتی می کرد ولی چند ماه که گذشت از ساعت کاری و رفت و آمدش اظهار ناراحتی می کرد
خوشبختانه وقتی ساعت کاری کارکنان رو تغییر دادن خیلی خوشحال شد ولی طولی نکشید که از همکاران جدیدش گله مند بود و به قول خودش از دست شان خون دل می خورد
دو سال بعد طبقه بندی مشاغل باعث شد ارتقاء پیدا کنه و با اشخاص دیگه ای همکار بشه که به قول خودش عالی شد ولی هنوز جوهر حکم جدید خشک نشده بود که از دستورهای پی در پیِ مدیرکل اظهار ناراحتی می کرد
مدیر کل یک سال بعد رفت و مدیر تازه واردی جانشین او شد اینجا بود که خوشحالی این بنده خدا مضاعف شد ولی گله هایش در باره نا کافی بودنِ حقوق جایگزین بهانه های قبلی شد
خدارو شکر مدیر جدید با ارتقاء شغلیِ مجدد ایشان موافقت کرد و حقوقش زیاد شد ما هم گفتیم الحمد و لله که میرزایی هیچ بهانه ای برای ناراحت بودن نداره اما دیری نپایید که بدتر از همیشه درهم و برهم بود وقتی دلیلش رو پرسیدیم گفت پُست جدید گر چه حقوقش مکفی و بالاست ولی استرس خاص خودشو داره
گفتم دوست عزیز! جنابعالی همیشه ابزارهای ناسپاسی و نا شکری را همراه خودت داری من هر گز شما رو قاتع و شاکر و راضی ندیدم در صوراتی که به قول حضرت مولانا
آن یکی خر داشت پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود...
ادامه دارد

کدام بهتر است پیشرفت یا تغییر؟(6)

پیشرفت بدون تغییر پَسرفت است
آنکه به قول خودش همه چیز دارد ولی چون اخلاق ندارد دایم در حالِ عقبگرد و پسرفت است
آنکه مردم سخنش و نوشته اش و پند و موعظه اش و حضورش را بر نمی تابند هرچند به ظاهر نکو گوید نه تنها پیشرفت نکرده که پسرفت کرده است
آنکه مال دارد ولی حال ندارد پیشرفت نکرده است
آنکه چون ثروت دارد دیگران را پند و موعظه میکند ولی پند و موعظه ی مشفقانه نزدیکترینش را نمی پذیرد ثروتش عامل پسروی او شده است
آنکه نمی داند و گمان می کند از همه بهتر می داند دچار وهم و خیال و پسروی است
کسی که اخلاق و ادب و نزاکت را زیر پا می گذارد هر گز پیشرفت نمی کند
امام خمینی:«گاهی وقتها گوینده در عین حالی که خوب می‌گوید، در عین حالی که خوب می‌نویسد، کتاب توحید هم می‌نویسد، کتاب اخلاق هم می‌نویسد، لکن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است، خودش از آن بیخبر است. بسیار مسائل است که گویندگان هر جا باید باشند می‌گویند، مسائل را طرح می‌کنند و خیلی هم خوب طرح می‌کنند. و خیلی هم خوب عرضه می‌کنند و دعوت خوب می‌کنند و موعظه خوب می‌کنند. لکن از باب اینکه خودشان ساخته نشده‌اند، می‌گویند و خودشان بیخبرند. چه بسا اشخاصی که کتاب اخلاق می‌نویسند و بسیار هم خوب می‌نویسند، و خودشان متَّصف به اخلاق حسنه نیستند. و چه بسا اشخاصی که توحید را خوب تدریس می‌کنند و خوب القا می‌کنند و خودشان بیخبرند. گوینده اگر خودش بیخبر شد، تأثیر در کلامش هم کم خواهد شد. گاهی یک انسانی در گفتار بسیار خوب است و بسیار جمیل صحبت می‌کند. در نوشتن هم بسیار خوب چیز می‌نویسد و خوب القا می‌کند، لکن خودِ نویسنده و خودِ گوینده و خودِ موعظه کننده را وقتی انسان می‌بیند، می‌بیند عملش آن‌طور نیست«

کدام بهتر است پیشرفت یا تغییر؟(5)

آیا آدم بد تغییر پذیر است؟
پیشرفت در همه ی حوزه هایی که خدمت به خود و دیگران را رقم می زند نکوست ولی چه خوب است که پیش از هر نوع پیشرفتی به تغییر مثبت فکر کنیم که پیشرفتِ بدون تغییرِ مثبت و بدون اخلاق و ایمان و ادب بی پشتوانه است و شاید تیغ بران به دست زنگیِ مست باشد که بی شک برای خود و جامعه و کشور و همسایگان خطرساز و خطرناک است.
این حرف هم که می گویند روز بد خوب می شود ولی آدم بد خوب نمی شود حرف بی اساس و عوامانه است این نوع تفکر، رسالت پیامبران را که از جانب خداوند برای هدایت بشر آمده اند زیر سؤال می برد انسان همواره در امور دین و زندگی و خانواده و تربیت اولاد روابط زن و شوهر و کشور داری و تجارت و سیاست و اخلاق مداری نیازمند موعظه و راهنمایی است این وظیفه و امر مهم بر عهده ی پیامبران و امامان و علما و استادان و مربیان (والدین و معلمان) است که نوع بشر را ترغیب به خودشناسی و خداشناسی و نشان دادن راه راست و تغییر خوی حیوانی به انسانی می کنند نشانه های فراوانی داریم که انسان هایی با خلق و خوی بد با یک تلنگر چنان تغییر مثبتی در خود ایجاد کرده اند که بسیاری از اهل علم و معرفت و رهروان سیر و سلوک را پشت سر گذاشته اند هر کس باید برای تغییر خلق و خو و رفتار و کردارش از بدی به سوی خوبی،خودش گام اساسی بر دارد و تا نخواهد نمی شود انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‏دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند...
ادامه دارد

کدام بهتر است پیشرفت یا تغییر؟(4)

تغییر بهتر از پیشرفت
و خوبی بهتر از خوشی
و کمال بهتر از سعادت است
همه ی این واژه ها(پیشرفت و تغییر و خوبی و خوشی و سعادت و کمال ) خوب هستند ولی هر یک مراتبی دارند
در دعاها بیشتر به تغییر توجه داریم در دعای غریق که سفارش فراوان شده و بیشتر در قنوت می خوانیم: یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ ؛ از خداوند مهر گستر و تغییر دهنده قلب ها می خواهیم قلب مان را بر دین خودش ثابت و استوار گرداند
و در دعای اول سال نیز عرض می کنیم ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ ها ای مدبر شب و روز ای گرداننده سال و حالت ها بگردان حال ما را به نیکوترین حال
ملاحظه فرمودید که منظور از تغییر، قد و وزن و اندام انسان نیست که این ها به عنوان رشد ظاهری در گذر زمان اتفاق می افتند بلکه نگاه مان به تغییر درونی و تغییر اساسی اخلاق و رفتار خدا پسندانه است خیلی ها تغییر نمی کنند مثل کسی که سفرهای زیارتی فراوان دارد و از اخلاقیات می گوید و می نویسد ولی چون نتوانسته و یا نخواسته در کلام و نگاه و خدا باوری و مردم داری و رفتارش تغییر ایجاد کند خسر الدنیا والآخرة ذالک هوالخسران المبین است
یعنی در دنیا و آخرت زیانکار است و این زیان آشکار است.
آیا نگون بخت تز از چنین آدمی یافت می شود که نه دنیا را داشته باشد و نه آخرت را؟ ...
ادامه دارد

کدام بهتر است پیشرفت یا تغییر؟(3)

پیشرفت سعادت است و تغییر کمال
و اگر هر دو حاصل شود فوز عظیم است
به پیشرفت کشور خودمان و دیگر کشورها اشاره کردیم و در باره ی تفاوت زندگی مردم حال و گذشته نیز نوشتیم که این دو دوره قابل قیاس نیستند اما پرسشی مطرح شد که آیا مردم دنیا به میزان پیشرفتی که داشته اند تغییر مثبت و درونی هم داشته اند؟ فرق است بین پیشرفت و تغییر که اولی را به کمک این آن و یا رونق کسب و کار و یا هر چیز دیگر می توان کسب کرد و یا یک شبِ به آن(ثروت و قدرت) دست یافت ولی تغییر از آنجا که باید جوشش درون باشد چنین نیست پیشرفت در به دست آوردن است ولی تغییر شاید از دست دادن باشد
تزکیه نفس
می گویند از عارفی پرسیدند: از این همه دعا و مراقبه به درگاه خـداونـد، چه به دست آورده‌ای؟
عارف گفت: هیچ! اما بعضی چیز‌ها را از دست داده‌ام مانند خـشـم، نگرانی،اضطراب، افسردگی، ترس از مرگ و پیری، احساس عدم امنیت ، حرص و طمع، یأس و نومیدی، حب دنیا و دنیا پرستی،حس انتقامجویی ، سخن سازی و خبر سازی،غرور و تکبر و...
نباید دلخوش به دست آوردن ها باشیم که گاهی از دست دادن ها نیز می توانند دل انگیز و راهگشا باشند آنهم برای رسیدن به کمالات و فضیلت ها و شایستگی هایی که به عنوان انسان شایستگی اش را داریم
با همین نگاه است که اگر کاری وفق مرادمان نشد و یا بارمان به مقصد نرسید می گوییم: آنچه دلم خواست نه آن شد آنچه خدا خواست همان شد...
ادامه دارد

کدام بهتر است پیشرفت یا تغییر؟(2)

پیشرفت کشاورزان در کاشت و برداشت محصول
پیشرفت مردم در سهل شدن امور زندگی
پیشرفت در سفرها و ارتباط و ساخت نرم افزار و سخت افزار و جنگ افزار و...
هم اکنون که آماده نوشتن شدم از زندگی سختِ کشاورزانِ بهمن آباد در چند دهه پیش یادم آمد که در هوای داغ کویر و دهان و زبان روزه، 16 ساعت ساقه های گندم و جو را درو و خرمن می کردند و از اینکه لقمه حلال بر سفره می گذاشتند خشنود و شاکر بودند روحشان شاد
و امروز در دنیایی که همه چیزش صنعتی شده کشت و کار و برداشت محصول با ابزار و تراکتور انجام می شود حتی خرمن کوبی هم به تاریخ پیوسته است
از اوضاع کنونی کشور خودمان و دیگر کشورهای همسایه هم گفتیم که به قول مَثَلِ رایجِ ما دهاتی ها کسانی که نانِ شب شان را نداشتند اکنون به نوایی رسیده اند الهی شکر
تغییر مثبت در حوزه علم و عمل و...
بی شک زندگی مردم در این روزگار با زندگی پدران شان قابل قیاس نیست و به هر بخش از زندگی ها که نگاه کنیم نشانه ی پیشرفت بدیهی است ولی بحث اصلی ما در این نوشته تنها تعریف از داشته ها نیست بلکه نگاهمان به تغییر است یعنی دنیایی که کهکشان ها را در می نوَردَد و این همه ابزار ارتباط می سازد و مدام به پیشرفت خود می نازد آیا خودش هم تغییر کرده؟انسان یا بشر اگر پیشرفت کند ولی تغییر مثبت و درونی نکند سودی از پیشرفت و معنای زندگی اش نبرده و شاید به جای طلا بلا یافته باشد ولی نداند...
ادامه دارد

کدام بهتر است پیشرفت یا تغییر؟(1)

و یادی از مرحوم مغفور حاج عباس حسن
آیا انسان به میزان پیشرفتی که داشته تغییر هم کرده است؟
پیشرفت در لغت به معنی پیش رفتن ، جلو رفتن ، ترقی کردن و رشد تدریجی است
ذات انسان از پیشرفت استقبال می کند و از پسرفت و عقبگرد گریزان است به همین دلیل مدام تلاش می کند در امور مالی و آگاهی و علم و هنر و در جنبه ی تربیت و انسانیت پیشرفت داشته باشد و به عبارتی امروزش نسبت به دیروزش بهتر باشد
پیشرفت شعاری بیشتر مربوط به دولت هاست که هر کشوری پیشرفت های خودش را به رخ دیگر کشورهای همسایه و دور دست می کشد. این حرکت نیز حکایت از تمایل رو به جلو رفتن دنیاست
دنیا در حال پیشرفت است؛
اگر قطار پیشرفت کشور خودمان و حتی همسایه ها را در نظر بگیرید می بینید که چقدر نسبت به گذشته رشد قابل ملاحظه داشته اند حتی روستاها نیز پیشرفت کرده اند و همچنان رو به جلو هستند برای اثبات این موضوع تاختی به بهمن آباد می رویم و خیلی زود بر می گردیم؛
کشاورزان بهمن آباد در گذشته تنها محصول شان گندم و جو و زیره و پنبه بود تا این که مرحوم مغفور حاج عباس حسن بخشی از زمین هایش را یونجه و به قول مردم خراسان جنوبی سبست، کاشت یونجه محصولی بود که کشاورزان از چگونگی کاشت و برداشت آن بی خبر بودند و اکنون عمده در آمدشان از فلفل و خاکشیر و شِوید و ...است چیزهایی که حتی تصورش را هم نمی کردند...
ادامه دارد

بیا با هم بریم از شهر تهران

🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸🔹🔸🔸🔹🔸

دلم گوید برو از شهر تهران
بشو راحت ز دود و بوق تهران

برو روستا بخور آب و هوایی
وطن رو که عجب داره صفایی

برو یک سر کنار قوم و خویشان
که گل هایند از یک باغ و بستان

در آنجا هست انبوه ستاره
که گه چشمک زنند و گه اشاره

برو قلعه ببینی ماه تابان
ببینی صبح خورشیدِ درخشان

نونِ تهران که خوش طعمی نداره
دیگه مثل قدیم عطری نداره

برو صحرا که سر سبزی ببینی
آجار و سبزی از ماشتان بچینی

از این شهر یا کلان شهر ملالت
دلم گوید برو سوی ولایت

چه خوبه دور باشم از کلان شهر
به یک معنا کنم با پایتخت قهر

شده شهر بزرگ آلوده ی دود
زیان هست و نداره ذره ای سود

چرا اینجا کنم جونم فدایش
ببخشیدم عطایش به لقایش

می گفتن یک زمانی شهر تهران
همه اجناس و کالا هست ارزان

ولی در حال حاضر شهر و روستا
همه جا نرخ و قیمت هست بالا

سویز و بهمن آباد و مزینان
همه چیزها گرونه مثل تهران

به هر حال پایتخت شهر شلوغه
در اینجا نور خورشید بی فروغه

چه ثروتمند باشی یا بیچاره
پایتخت جز ضرر سودی نداره

یه وقتایی زن و مرد دهاتی
به ویژه نو جوانِ روستایی

اگر بود اهل ایلام و خراسان
می گفت هستم بچه ناف تهران

به جای بله می گفتند آره
سخن با لهجه بود و استعاره

ولی الآن شدن مردم فراری
دیگه تهران نداره افتخاری

ز بام تا شام دویدن و دویدن
شبانگه خسته و مانده رسیدن

آقا نه حوصله داره نه اعصاب
نگفته لام تا کام رفته در خواب

به تهران زندگی معنا نداره
غنی مثل فقیر دنیا نداره

یکی گفت عیب تهران را بگفتی
چرا یک حُسن از این شهر نگفتی؟

بگو تا خواهی اینجا هست امکان
کجا آبادتر دیدی ز تهران؟

اگر چه خانه در این شهر گران است
هوا و دود و بوقش رنج جان است

و گرچه زندگی با دود سخت است
ولی گویند فلانی پایخت است

چه دانند آنکه زندانِ بزرگ است
در آمد دارد و دردش سترگ است

مکن قاسم نکوهش شهر تهران
که هستند ساکن از هر جای ایران

دعا کن زندگی شان بر قرار باد
وطن هم بهر آنان افتخار باد

🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹

📣کانال بهمن آبادخبر تلگرام
🆔 @Bahmanabad_khabar

کانال بهمن آبادخبر در ایتا
https://eitaa.com/Bahmanabad_khabar

به مناسبت فرخنده عید مبعث حضرت محمدصلّ الله علیه وآله وسلّم

امروز عرشیان و فرشیان در حال جشن و سرورند
با مبعوث شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری فضای روحانی کوه حرا نیز نوای دیگری دارد
نوایی جانبخش و دلنشین که جان و جهان را تحت تأثیر قرار می دهد
محمد(ص) در کوه حرا شاهد لحظه شکوهمندی است که هیچکس تصورش را هم نمی کرد
امروز عرشیان نیز کنجکاوند و می خواهند نور نبوت را ببینند و از مسؤلیت بزرگ و بار رسالت حضرت محمد (ص) آگاه شوند
امروز فرش ثابت است و این عرش است که خودش را به فرش(زمین)می رساند
امروز محمد(ص) بار سنگین رسالت را بر دوش می کشد چه بار سنگینی و چه یار عزیزی (خدیجه)
اما حضرتش خوب می داند سنگ اندازها در این راه سنگ اندازی می کنند و مخالفین سر سختانه به مخالفت بر خواهد خاست ولی او با همه ی ناهمواری ها و دشواری ها ناگزیر است این راهِ خدا خواسته را تا پای جان و تا انتها برود و بار رسالت را به مقصد برساند و حتی جانشین خویش را انتخاب کند
امروز مهمان ویژه حرا جبرئیل امین است که برای نخستین بار به سیمای واقعی خود بر آن حضرت نازل شد در چگونگی ظاهر شدن و مکالمات حضرت با جبرئیل اگر هم اندکی اختلاف نظر باشد ولی مقصد یکی است جبرئیل خبر پیامبر شدن حضرت محمد صلّ الله علیه وآله وسلّم را به ایشان می دهد و جالب تر اینکه از حضرت می خواهد بخواند...
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه، مسأله آموز صد مدرّس شد!
عید سعید مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت بر همه ی مسلمانان به ویژه شما دوستان مبارک باد.

کارهای یادگار و نام های ماندگار( 10)

نام نیکو گر بماند زادمی
بِه کزو ماند سَرای زرنگار
در غفلتِ آدمی دورانِ کودکی و نوجوانی و جوانی و پیری با شتاب می گذرند و انسان این موجود ضعیفی که خود را قوی می پنداشت و گمان داشت گشاینده ی گره هاست اکنون در واپسین روزهای زندگی به ضعف خود پی برده و می فهمد نه تنهاگره گشا نبود بلکه نمی تواند راه نجاتی برای رهاییِ خود از چنگال مرگ پیدا کند لحظه به لحظه آثار مرگ خودنمایی می کند و او حسرت روزهایی را می خورَد که راه را بیراه رفته است به ویژه وقتی می بیند اندوخته ها و دستاوردهایش بی خریدار مانده و می رود بی آنکه نامش به نیکی برند
خواب غفلت سنگین ترین خواب است و تنها در سراشیبی مرگ است که می فهمد بارش کج بوده و به مقصد نرسیده و درک می کند نه مال آید به کار او نه فرزند و عیال او...
آری آدمی به دنبال نام نیک است ولی شوربختانه راه را به خطا می روند و دچار خسران می شوند(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ بدترین خسران از مایه ضرر کردن است به قول استاد وای بر تاجری که نه از سود که از مایه ضرر کند)
کسی از مایه ضرر می کندکه داشته هایش را خرج نام دنیا خواهی اش می کند
کسی دچار خسران می شود که داشته هایش را خرج کرد برای بدست آوردن عنوان هایی که حتی تا لب گور هم همراهی نمی کنند تازه متوجه می شود ارزش آن همه ارث و میراث و من من ها و اظهار قدرت و شوکتِ دنیایی اش کمتر است از یک خشت برج ها و خنه کِل (خانه های کوچک) صحرای بهمن آباد که به نیت خالصانه و خیر خواهی و برای در امان بودن مردم از شر دشمن و سرما و گرما ساخته اند .

کارهای یادگار و نام های ماندگار( 9)

فکر و نیت و عمل
باید از اضلاع مثلث فکر و نیت و عمل مراقبت کرد تا آفت نگیرند بدترین آفت ریا و ریب است بی شک مراقبت کننده ای که نتیجه عملش رضایت خدا باشد مخلص است امیرالمومنین علیه السلام می فرماید «خوشابه حال کسی که عمل و علمش، حب و بغضش، اخذ و ترکش، کلام و سکوتش، فعل و قولش فقط برای خدا باشد» و این معنای واقعی اخلاص است.
کار مخلصانه در دنیا و آخرت بی جواب نمی ماند
حکایت پند آموز؛
ملاهاشم قزوینی رحمت الله علیه نقل کرده که در زمان طلبگی در دوره ای خیلی به عسر و حرج افتادم و دو سه روز گرسنه ماندم، شنیدم یکی از تجار قرار است شتری را برای توزیع بین فقرا قربانی کند. من هم رفتم و پس از ساعت ها در صف ایستادن تکه ای گوشت گرفتم و به سمت مدرسه راهی شدم. در راه دیدم کنار کوچه خانمی با دو فرزندش از شدت گرسنگی افتاده اند، این صحنه را که دیدم یاد ضرب المثل «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» افتادم، به خودم نهیب زدم که این وسوسه شیطان است. به سرعت به مدرسه رفتم و غذایی درست کردم و برای این خانم و دو فرزندش آوردم. شب با گرسنگی خوابیدم و آن شب خیلی بر من سخت گذشت. هنگام صبح دیدم در مدرسه را می زنند. در را باز کردم دیدم پشت درب مدرسه چندین نان گرم گذاشته اند، ولی کسی آنجا نبود. بعد ندایی شنیدم که می گفت هاشم! ما از شما غافل نیستیم و تو را فراموش نکرده ایم...
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار( 8)

انسان در طلب و تمنای نیکنامی است
تاریخ از پادشاهان و گردن کشان به نکبت و از علما و شهدا و مظلومان و خدا جویان و خادمان و مصلحان، در حیات و ممات شان همواره به نیکی یاد می کند و چه زشت است که آیندگان زشتی هایمان و خلق و خوی بدمان و رفتار و کردار نا پسندمان را شماره کنند و بدتر اینکه خدای نکرده حضرت عزرائیل علیه السلام را در حال فکر و نیتِ بد ملاقات کنیم و از دنیا برویم
که فکر و نیت و عمل در سازندگی و خراب و مخروبه شدن انسان نقش اصلی را دارند
بدیهی است اکثرِ آدم ها می دانند نام نیکی گر بماند زادمی / به کزو ماند سرای زرنگار
با این نگاه،هرکس در خور ظرفیتی که دارد در پیِ نام نیک در دنیا و آخرت است این آرزو تنها مربوط به آدم های معمولی نیست که امامان و انبیای الهی نیز چنین آرزویی داشته اند (حضرت ابراهیم در یکی از دعاهایشان می فرماید «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین» خدایا یاد نیک مرا در ذهن آیندگان انداز)
و حضرت فردوسی نیز می فرماید:
جهان يادگــــار است و ما رفتني
به گيتي نمـــــاند به جز مردمي
به نام نكو گر به ميــــرم رواست
مرا نام بايد كه تن مرگ راست
چنين گفت كامروز مردن به نام
به از زنده دشمن بـــدو شادكام
به یاد دارم یکی از دعاهای مردم قدیم بهمن آباد بود که می گفتند: خدا یا ما را دشمن شاد نکنی یعنی ما را به بلایی گرفتار نکنی که دشمنان مان از مبتلا شدن و گرفتار شدن مان شاد شوند و جناب فردوسی نیز می فرمایند:
چنين گفت كامروز مردن به نام
به از زنده دشمن بـــدو شادكام
به زبان ساده یعنی اگر امروز به خوشنامی بمیرم بهتر است که با عمر دراز ولی با بدنامی و آلزایمر و پیر نوبتی و از پا افتادگی و خوار و ذلیل شدن بمیرم...
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار(7)

انسان همواره در پیِ نام نیک بوده و هست
عوامل مختلفی در ماندگاری نام انسان و شریف بودنش دخالت دارند
این همه تأکید بر وقف و صدقه ی جاریه و استقبال هایی که صورت می گیرد برای جاوانگی نام و یاد است صدقه جاریه به معنای صدقه پیوسته و مستمر می باشد مانند حساب بانکی که مدام به آن حساب،سود واریز می شود
پیامبر (ص) می‌فرمایند: «هنگامی که انسان مؤمن از این دنیا می‌رود، تمامی اعمال او قطع می‌شود؛ به جز سه عمل: صدقهٔ جاریه، علمی که از خود به یادگار گذاشته است(علم،حیات و صدقه جاریه است از این رو عالم هر گز نمی میرد ) و فرزند صالحی که برایش دعا می‌کند.»
همه ی این ها و آنچه در پی خواهد آمد برای این است که انسان می داند پس از مرگ پرونده اش باز است و باید در سرای ابدی پاسخگوی اعمالی باشد که در مدت کوتاه عمر خود انجام داده است
بارها خوانده اید و شنیده اید «شش خصلت است‌که پس از مرگ مؤمن به مؤمن نفع می‏‌رساند:
فرزند صالحی که برایش طلب آمرزش کند
و قرآنی که از روی آن خوانده می‏‌شود
و چاهی که حفر می‌‏کند
و درختی که غرس می‏‌کند
و صدقه‏‌ آبی که جاری و مستمر می‌‏سازد
و سنت خوبی که پس از وی از او پیروی شود» مانند وقف کردن زمین برای مدرسه و خوابگاه و مراکز بهاشتی و کتابخانه و....
هر کدام از اعمال و موقوفات یادگارهایی هستند که قرار است برای رضای خدا و ماندگاری نام و یاد انسان باشد به قول حضرت سعدی:
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
و به قول حضرت فردوسی؛
ز نامست تا جــــــــاودان زنده مَرد
كه مرده شود كالبــد زير گرد
همي نام جاويد بايد نه كـــام
بينداز كــام و بر افراز نام
کام ها و لذت ها همه آنی و فانی و زود گذرند از این رو انسانِ عاقل در پی جاودانگی نام است و از عنوان های عاریتی و اعتباری اجتناب می کند...
ادامه دارد

شوخی با موبایل و اینترنت

دلم کرد ناگهان یاد گذشته
به یادِ همسرانِ چون فرشته

به یاد آن همه با هم نشستن
به یاد روز عقد و عهد بستن

به یاد قوری و چای و سماور
به یاد لطفِ مرد و عشق همسر

به روزهایی که چایی نوش می شد
حکایت پای کرسی گوش می شد

نمی گفتند چه کس،دزدید و کی بُرد
حکایت بود و قصه ی حسین کُرد

نه اینترنت وجود داشت نه موبایلی
زن و شوهر نداشتن رمز و فایلی

همه سر گرم کار خویش بودن
خوش و مسرور و بی تشویش بودن

به ناگه گوشی و اینترنت آمد
غم و درد و بلا و محنت آمد

نمودند گوشی هایی داخل گوش
صدای یکدیگر کردند فراموش

موبایل یک حُسن دارد و ده آفات
اگر گویم شوم مردِ خرافات

پدر مادر که چون آیینه هستند
جدا از بچه ها تنها نشستند

برای بچه ها گوشی خریدند
حیا و پرده ها یکجا دریدند

چه عکس هایی که می بینند جوانان
چه ظلم هایی که شد بر نو جوانان

موبایل در زندگی یعنی غم و درد
موبایل کرد ارتباط مرد و زن سرد

موبایل بنشست جای زن و شوهر
برادر دور و دورتر شد ز خواهر

از آن روز که موبایل آمد به بازار
زن و شوهر شدن دلسرد و بیزار

نمی گویم که ماهواره چها کرد
ولی دانم همه از هم جدا کرد

به همچشمی هر آنکه مبتلا شد
به صدها محنت و غم مبتلا شد

زنِ خانه به جای خانه داری
شویش را داده از خانه فراری

ندارد وقت بگیرد بهر خود نون
تلفن کرده شام آرند ز بیرون

الهی که نبود همراه اول
که خورده زندگی را مثل انگل

زن و شوهر که بودند یار و همدل
به هم زد زندگی ها را ایرانسل

الهی سیم اینترنت بسوزه
که مرد و زن شدن هر دو رفوزه

یکی گفتا گر اینترنت بسوزد
بگو قاسم کجا مطلب نویسد

اگر در سر نباشد عقل و تدبیر
خطر دارند تیغ و کارد و شمشیر

اینترنت هم مثال تیغ و چاقو
به یک معناست ابزارِ دو پهلو

بگیر از دست نادان چاقوی تیز
که او را از جنایت نیست پرهیز

اگر خنجر بدبدی دست عاقل
برو آسوده باش او نیست غافل

کارهای یادگار و نام های ماندگار(6)

همراه با حضرت فردوسی
نام و ننگ
بقای انسان در نیک نامی و فنای او در ننگ نامی است
انسان دوست دارد در طول و عرض زندگی و پس از مرگش از او به نیکی یاد کنند اما گاه در انتخاب راه در می ماند از این رو به کارهای سطحی و ریب و ریا روی می آورد شاید نمی داندهزینه بیجا نتوانسته و نمی تواند در ماندگاری نام نقش داشته باشد مگر آنکه به نیت خالص و برای رضای حق به صدقات جاریه روی آورد(«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صدقات خود را با منّت و آزار باطل نسازيد...)
از نظر حضرت فردوسی نیز دست یافتن به نام نیک که از منزلت والایی بر خوردار است باید به دور از گناه باشد
فردوسی می گوید در اين جهان زود گذر زيست و زندگي ما زود سپري مي‌شود ما از از خاك بر آمده ایم و سرانجام به خاك فرو خواهيم شد اگر دژ آهنين هم باشيم باز چرخ روزگار ما را فرسوده و نابود مي كند .
سپهر بلند ار كشد زين تو
سر انجام خشت است بالين تو
اگر باره ی آهنينــــــی بپای
سپهرت بسايد نمــانی به جای
هر چه جلوتر می رویم می بینیم آنچه از ما به جای می ماند نام نیک و بد است و انسان، پیوسته کارهایی انجام می دهد که نام و یادش ماندگار شود ولی گاه غفلت می کند و نمی داند نام از راه کسب مال و ریخت و پاش های ظاهر سازی باقی نمی ماند بدتر اینکه نمی داند کسی که مال اندوزد و علم نیاموزد و یا خدمتِ صادقانه نکند خیلی زود نام و یادش فراموش می شود و آنکه علم می آموزد و می آموزاند و خدمات ماندگار و خدا پسندانه می کند همچون چشمه ای جوشان می جوشد و خیر می رساند
انسان به همان میزان که دوست دارد نامش به نیکی برند از ننگ نامی دوری می گزیند به قول حضرت فردوسی:
مرا سر نهان گر شود زير سنگ
از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر به ميــرم رواست
مرا نام بايد كه تن مرگ راست
همــان مرگ بهتر به نام بلند
از اين زيستن پر هراس و گزند
حضرت فردوسی بارها تأکید می کنند مرگِ با نیک نامی و سر بلندی و آبرومندی بهتر از زندگی ننگین است...
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار(5)

شهرت اعتباری و شهرت خدایی
و یک خاطره جالب در تحسین علم
در جامعه ای زندگی می کنیم که برخی برای به شهرت رسیدن دست به هر کاری می زنند در رأس آن ها لوطی ها و بند بازان قدیم و بازیگران امروز هستند عطش شهرت طلبی و مشهور شدن گاهی اوقات آن ها را به بی راهه می برد که بی شک آبرو ریزی آن ها را در خبرها شنیده اید و خوانده اید همه ی این شهرت های غیر واقعی زودگذرند و تاریخ انقضای آن ها تا وقتی است که به اصطلاح برِ رو (زیباییِ ظاهری)داشته باشند این برِ رو هرگز آبرو نمی آورد ولی آدم ها بزرگ و اثر گزار چنین نیستند
یک خاطره خواندنی؛
چند سال پیش تلویزیون برنامه ی همایش بزرگی را پخش کرد که صاحب نظران و عالمان و متخخصان و صاحب منصبان و سرمایه داران و مالکان شرکت های بزرگ حضور داشتند در حالی که یکی از صاحب نظران فلسفه در حال سخنرانی بود پیر مردی عصا زنان وارد سالن شد حاضرینِ در سالن که حضرت استاد را می شناختند به محض مشاهده ایشان همگی به احترامش بر خاستند و همراه با سخنران دقایقی طولانی برای راد مرد دست زدند و ایشان را تحسین ویژه کردند که گفته شدعمر خود را صرف خدمت صادقانه و به سامان رساندن چندین نسل جوان در دانشگاه کرده و یادگار و اثرهای ماندگار بر جا گذاشته است بنده هم که هیچ شناختی از حضرت شان نداشتم از آن همه شور و هیجان به وجد آمدم و اشک شوق ریختم و به احترام چنین اعجوبه ای بر خاستم به ویژه وقتی دیدم جنابِ سخنران که خود اهل علم و از نویسندگانِ بنام بود از پله کان پایین آمد و بر دست استاد بوسه زد
باور می کنید این عمل یعنی بوسه زدن بر دست استاد برای برخی چندان هم آسان نیست؟هیچ می دانید بعضی ها هر گز نمی توانند از اثر کسی تعریف و حتی تأییدش کنند ولی شوربختانه در تخریب پیشتازند؟به نظر من آن ها که به راحتی از علم و هنر و خوبی های دیگری تعریف می کنند و خود را پایین می آورند انسان های خیر خواه و غیر حسودند و دل های بزرگ و سالم دارند کاش چنین بودم...
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار(4)

تاریخ بخوانیم
نگاهی به شهرتِ خدایی حضرت علامه امینی
شهرت ها و عنوان های اعتباری و غیر واقعی را هر کدام از ما تجربه کرده ایم عنوان های خیالی و زود گذر تا وقتی با ما هستند که در مؤسسه ای شاغل هستیم وقتی اخراج یا بازنشسته می شویم بالا دستان و زیر دستانِ بله قربان گو ارزش چندانی برایمان قائل نمی شوند دلیلش همان اعتباری بودن عنوانی بود که با پایان مدیریت یا خدمت ، اعتبارش از بین رفت اما در این میان عالم و استاد و خدمتگزاران و اثر گزارانِ مثبت جایگاه خاص خود را دارند به ویژه عالمانِ عاملِ علم مفید که اثری از خود باقی گذاشته باشند هم اکنون و بدون برنامه قبلی یاد مناظره ها و اثر بی بدیلِ حضرت علامه عبدالحسین امینی افتادم که در اثباتِ ولایت بلافصل علی علیه السلام بعد از پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اثبات مذهب شیعه کتاب 20 جلدی الغدیر را نوشته است منظور ما کار یادگار علامه امینی رحمت الله علیه و ماندگاری نام و اثر ایشان تا ابد است حال این پرسش دگر بار مطرح می شود که چه کسی علامه را بزرگ کرد و نامش را به نکویی بر سرِ ربان ها انداخت؟دلار و ریال و سکه و طلا و ملک و کاخ و ..یا علم و دانش و ایمان و عبادت بسیار زیاد و تقوا و زهد و ساده زیستی ایشان که از ویژگی‌های علامه امینی بوده است؟ لازم به یاد آوری است حضرت علامه امینی تا آخر عمر خانه شخصی در نجف نداشت و در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کردند.
چون کتاب الغدیر به گفته بزرگان، بزرگ و با عظمت است به کار بزرگ دیگر ایشان که تأسیس کتابخانه عمومی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نجف اشرف است اشاره نکردیم ...
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار(3)

و یادی از حضرت آیت الله قاضی رحمت الله علیه
کار ماندگار است که نام را ماندگار می کند هر کار بزرگی موافقین و مخالفین بزرگ هم دارد کسی که می خواهد از گزند بد خواهان در امان باشد بهتر است کنج عزلت گزیند آسه برود و آسه بیاید تا گربه شاخش نزند
مگر می شود انسان کار و مسؤلیت بزرگی را شروع کند و انتقاد و آه آه نشنود؟ بزرگانی که بزرگ مانده اند سنگ های تهمت خورده اند و در برابر حرف و نیش بد خواهان صبر کرده اند شرح حال آیت الله سید علی قاضی طباطبایی تبریزی را همه ی ما به عنوان مجتهد، فقیه، حکیم و عارف شیعه می شناسیم نقل می کنند ایشان همسری داشت بسیار بد اخلاق که حتی در جمع به آیت الله یعنی شوهرش نا سزا می گفت و فحاشی می کرد ولی حضرت آیت الله می خندیدند روزی اطرافیان از حضرتش می پرسند آیا این فحش ها شما را ناراحت نمی کند؟ ایشان می فرمایند صبر بر شنیدن این فحش ها مرا به اینجا رسانده است همچنین فرمودند اگر مشکلی داشتید و به مشکل دیگری برخورد کردید خیلی خودتان را نبازید! چرا؟ به جهت این که ممکن است همان مشکل، مشکل گشایت باشد.
هم اکنون و در یک لحظه به اخلاق و فتار و بی صبری خودمان در برابر همسرمان و مخالفین مان فکر کنیم تا ببینیم تفاوت ره از کجا تا به کجاست.
این را نیز اضافه کنم که حضرت آیت الله قاضی در طول عمرشان مورد بی مهری عوام و خواص و حتی برخی از روحانیون قرار گرفتند بدتر اینکه در تشییع جنازه این مرد خدا رفتارهای نا بخردانه ای شده که از ذکر آن معذورم.
سرانجام خداوند مطابق ظرفیت وجودیِ بالا و صبر و تقوایی که داشتند مزدشان را دادند و شهره ی آفاق شدند
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار(2)

تاریخ بخوانیم
نقبی به خرابه های بهمن آباد
تاریخ جدای از عبرت آموز بودنش کلاس درس هم هست برای شرکت در چنین کلاسی لازم نیست وجهی بپردازیم کافی است تفکر کنیم و یا به بهمن آباد که می رویم حد اقل نیم ساعت در خلوت و تنهایی و یا با اهل دل در ویرانه های بر جا مانده ی معروف به خرابه ها قدم بزنیم البته با این باور که دیوارهای به ظاهر ساده ای که چون سرو ایستاده اند هزاران حرف های نگفته و رازهای نهفته دارند آیا این خانه های سقف فرو ریخته و به تاریخ پیوسته ی بی مالک و صاحب عبرت آموز نیستند؟ چه خوب است در حالی که نگاهت را پر می کنی از آن همه عبرت آموزی این پرسش را از خود داشته باشی که چه کسی خاک و گل این خانه ها و دیوارها را آماده کرد؟کارگران و بناها و معمارانِ زبر دست و بالا دست و فرودست کی بودند و کجا رفتند و کجا هستند؟بی شک در میان اینان سرمایه داران بزرگی بوده اند که هیچ نام و نشانی از آن ها نیست
نگوییم که این خرابه ها مربوط به سال های سال است چرا که خدمتگزارانِ به بشریت و هدایت گران و دلسوزان و صاحبان اثر و هنر و شهدا نام و یادشان ماندگار می ماند خیلی ها را می شناسیم که گرچه دست شان از مال دنیا کوتاه بوده و معاش و زندگی شان به سختی می گذشته ولی نام و عمل نیک شان ماندگار مانده است آیا مال و اموال حضرت فردوسی نام و یادش را ماندگار کرد یا علم و دانش و اثر او؟ (شاهنامه)...
ادامه دارد

کارهای یادگار و نام های ماندگار(1)

با یادی از علامه بهمن آبادی
انسان با مال و مقام عاریتی و بی معرفتی ماندگار نمی ماند
معروفیت اگر به معرفت گره بخورد ماندگار می شود تمام کسانی که در پی معروف شدن و به شهرت رسیدن بوده اند در گذر زمان فراموش شده اند
عالم اگر به واقع در پی علم باشد و علم خود را نشر دهد و در تربیت شاگردانش بکوشد اگر هم نخواهد خداوند او را به مردم نشان می دهد و مشهورش می کند
عالِم می تواند عالَمِ در خواب رفته را بیدار کند
عالم همان داناست که در مقابلش جاهل قرار دارد هر عالمی که در طول تاریخ حرف حق گفت بی تردید یک جاهل قَدَر و صاحب نفوذ او را به سُخره گرفت فرقی نمی کند این عالمان از تیره پیامبران باشند یا در رده های پایین تر همگی مورد تمسخر جاهلان قرار می گرفتند اکنون و در گذر زمان شاهدیم از ستمگران و جاهلان یا نام برده نمی شود و یا به نکبت و به عنوان قوم ستمگر یاد می شوند در همین بهمن آباد خودمان هزاران قبر بی هویت وجود دارد که خود و وارثانشان فراموش شده اند اما دو امام زاده همچون ستاره ای می درخشند و به این همه زائر نور و آرامش می دهند مثال نزدیک تر مان می تواند علامه ی بهمن آبادی باشد که پس از این همه سال بانیان خیر پیدا شدند سنگ مزار ایشان را با عزت و احترام تزئین و مرمت کردند کمتر کسی است که هر شب جمعه دستی بر سنگ مزارش نگذارد و برایش فاتحه ای نخواند آیا ایشان سرمایه دار بزرگ بهمن آباد بود؟...
ادامه دارد

سلام بر حضرت زینب سلام الله علیها

سفیر کربلا،
و زینتِ زهرای اطهر سلام الله علیها
امروز 15 رجب سال 63 هجری قمری است
در چنین روزی حضرت زینب سلام الله علیها که در تمام سال ها ی عمرش ، در کوچه پس کوچه های اندوه و مصیبت دویده بود و پس از واقعه ی عاشورا و از دست دادنِ برادرش امام حسین علیه السلام تاب تحمل دنیا را نداشت به اجداد طاهرینش پیوست
در هر کجای تاریخ که پرسه بزنیم، واقعه ی عاشورا را از زبان هر که بشنویم شاهد شیر زنی هستیم که در تمام لحظه ها ی حادثه ی کربلا حضور داشته است
عاشورا گر چه به نام حسین زنده است ولی به یاری و یاوری زینب ماندگار ماند
زینب، ستون خیمه عاشوراست ؛ خیمه ای که بر فراز شانه های حسین ایستاده است.
از زینب دختری که شجاعت را از پدرش علی علیه السلام و طهارت و نجابت را از مادرش فاطمه سلام الله علیها به ارث برده و در خانه وحی و امامت بزرگ شده همین انتظار می رود که سر افرازانه و شجاعانه چنان سخن بگوید که کلامش رسوا کننده و به لرزه در آورنده کاخ ستم باشد
زینب،فریاد افشاگرانه جاوید هستی است؛ شخصیتی است که درمحفل خاندان آل عبا، چشم به دنیا گشوده و بر زانوان پیغمبر، کودکی اش را سپری کرده؛ کسی که در سایه نفس های امیر مومنان و بانوی جهان نفس کشیده است
سلام بر زینب مظهر وفا به برادر و شکیبایی و آزادی و صبر و پایداری و بردباری در مصیبت
سلام برزینب، پیامبر بعد از واقعه عاشورا
سلام بر زینب نوازش کننده کودکان و سکینه خاتون (ع)
سلام بر زینب یار و مونس روزهای سخت برادر
سلام بر زینب و کلام ماندگار آن حضرت «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»؛
وفات عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها تسلیت باد

معنای پدر

یکی پرسید معنای پدر چیست
که گویند راز و رمز زندگانیست

به وی گفتم پدر یعنی شرافت
پدر یعنی درستکاری، صداقت

پدر یعنی ستونِ خیمه گاه است
پدر یعنی همه پشت و پناه است

پدر تاج سر است و قوّتِ جان
پدر یعنی غمش یک رازِ پنهان

پدر یعنی وجودش افتخارم
پدر یعنی به بودش پایدارم

پدر یعنی چراغ و شمع خانه
پدر یعنی امید جاودانه

پدر یعنی نباشی بی قرارم
پدر یعنی همه دار و ندارم

پدر یعنی برایم ماه تابان
پدر یعنی عزیز و بهتر از جان

پدر یعنی جوانمردی،سخاوت
پدر یعنی فتوت و شجاعت

پدر یعنی دروس بابا نان داد
پدر یعنی نه تنها نان که جان داد

پدر یعنی شب و روزش شده درد
پدر یعنی سر و دست و کمر درد

پدر یعنی قد سَروَش شده خم
پدر یعنی به کار خود مصمم

پدر یعنی غم امروز و فردا
پدر یعنی غمش پنهان و پیدا

پدر یعنی دو دستش پینه بسته
پدر یعنی دلش تُرد و شکسته

پدر یعنی چو کوه با صلابت
پدر یعنی وفا مهر و محبت

پدر یعنی همه دنیای فرزند
پدر یعنی یکی بی مثل و مانند

پدر یعنی عصا بکرفته در دست
پدر یعنی توانش رفته از دست

پدر یعنی رخش آیینه مؤمن
پدر یعنی کنارش باشی ایمن

پدر یعنی همه حرف الفبا
پدر یعنی خردمند و شکیبا

پدر یعنی ندارد هیچ معنا
پدر یعنی هزار و یک معما

پدر یعنی همه معنای عالَم
پدر یعنی مربی یعنی اعلم

پدر یعنی نه اینکه گفت قاسم
پدر یعنی شرافتمند و اسلم

می خواهم در وصف پدر بنویسم(2)

اما قلم ناتوان است
و دستانم نیز توان آن همه را ندارند
می خواهم بار دیگر بر گردم به دوران طلایی کودکی ام و به روزهایی که در کوچه باغ های دلم جز چهچه ی شادی نبود و شب هنگام که چشم به آسمان می دوختم و همراه با آواز خوش، ستاره ها را شماره می کردم و تو به روی لبخند می زدی در آن شب ها هر گز گمان نمی کردم درخت های سر سبز کوچه باغ ها نیز روزی خشک می شوند و خورشید غروب می کند و تاریکی سر می رسد و تو نیز...
آن روزها همه چیز را می دیدم جز تو را و چهره ی خسته و دستانِ پینه بسته و چشم های کم سو و چین و چروک های صورتت را
دلم می خواست بر گردم به روزهایی که تو همه ی چشمانت را پر از نگاه من می کردی و شوربختانه من...
به راستی اگر در دریای پر تلاطم کودکی و جوانی تو پارو نمی زدی و مرا به ساحل آرام زندگی نمی رساندی اکنون کجا بودم؟
دلم گهگاه هوای کودکی و نشستن روی زانوانت را می کند می گویند دل کویری ها با عشق و دوستی عجین شده است من نیز باور دارم زیرا هم اکنون قلم به عشق امروز یعنی روز پدر و برای تو به رقص آمده و همچنان می نویسد
هر گاه که بر بال خیال سوار می شوم به روزهایی فکر می کنم که با بوسه زدن بر چهره و دستانِ کودکانه ام همه ی عشق و علاقه ات را با همه ی وجودت ابراز می کردی ولی شوربختانه من همان محبت ناچیزم را پنهان می کردم! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
روز ولادتِ سرحلقه عارفان و عدالت و تقوا حضرت علی(ع) و روز پدر بر همه ی شیعیان و شما دوستان و بر همه ی پدرانِ سفر کرده ابدی و پدرانی که سایه شان بر سر خانواده است مبارک باد

روز پدر بر پدران مبارک

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

کشتی اسلام را لنگر علی است
امت آزاده را رهبر علی است

سیزده ماه رجب ماه خداست
روز میلاد امام الاولیاست

در میان کعبه یک زیبا پسر
شد به دنیا تا شود فخر بشر

در چنین روز، مظهر صدها گهر
پرتو حق گشت در او جلوه گر

آسمان شیرین شد از شهد و شکر
زانکه میلادش شده روز پدر

در شب تاریک مهِ تابان پدر
داروی هر درد را درمان پدر

ای پدر ای یار و همراهِ معین
بهر فرزندان بر انگشتر نگین

هست نام و یاد و راهت افتخار
رحمت حق بر تو بادا بی شمار

بودی و هستی انیس و مونسم
بی تو تنها و غریب و بی کسم

رنج هایت گر یکایک بشمرم
گویی انگشتم به دریا تر کنم

چون ببینم قامتت همچون کمان
وصف تو خارج شود از هر بیان

خواستم گویم برایم گوهری
دیدم از هر گوهری بالاتری

هستی ام از هستی ات دارد نمود
بی تو و نام تو بودن را چه سود؟

عمر خود در پای عمرم سوختی
تا به من راه و ادب آموختی

راه را بودی برایم روشنا
من مرید و تو امام و مقتدا

کاش بودی در کنارم ای پدر
ای شکوه و اقتدار و تاج سر

آنچه هستم از تو دارم یادگار
اعتبارت هست بهرم افتخار

بازهم در حق قاسم کن دعا
تا شوم از نفس شوم خود رها

گر ز من رنجیده خاطر گشته ای
بر زبان آور مرا بخشیده ای

روز میلاد علی آن تاج سر
بر شما بادا مبارک ای پدر

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

📣کانال بهمن آبادخبر تلگرام
🆔 @Bahmanabad_khabar

کانال بهمن آبادخبر در ایتا
https://eitaa.com/Bahmanabad_khabar

می خواهم در وصف پدر بنویسم(1)

اما قلم ناتوان و زبان قاصر است
دستانم نیز توان بر شمردن لحظه های دشوار آن روزها را ندارند روزهایی که در زیر بار مسؤلیت های زندگی قامتت خم شد ولی همچنان استوار بودی
می خواهم در وصف پدر بنویسم اما به دانش آموزی می مانم که نمی داند انشای خود را چگونه و از کجا آغاز کند راستی در باره کدام ویژگی ات بنویسم؟
در باره مقام و جایگاهت
در باره شکوه و اقتدارت
در باره دست های پینه بسته ات
در باره ی صفای سینه ات
در باره ی دل بی کینه ات
در باره ی صمیمیت و صداقتت
در باره خروار خروار دلسوزی ات
در باره ی نماد عشق حقیقی بودنت
در باره ی همه ی خوبی هایت، زحمت هایت و تکیه گاه بودن و تشویق هایت و...
اما دست هایم گویی بی رمق شدند و قلم از حرکت باز ماند
دلم می خواست با زبان کودکانه می نوشتم چه می گویم دلم می خواست دو باره کودک می شدم و کودکی می کردم
نمی دانم چرا وقتی روز پدر می رسد غم بر دلم خیمه می زند
هر سال که روز پدر از راه می رسد دلتنگ خاطرات و آرزوهای دورانِ کودکی ام می شوم
چه زود گذشت دوران طلایی کودکی!
پدر عزیزم!روزها با شتاب از پی هم آمدند و رفتند و من همچنان حسرت روزهای رفته را می خورم روزهایی که تو با من بودی ولی من با خودم بودم.
از رزوهایی می گویم که من قد می کشیدم و تو خمیده می شدی
روزهایی که من توانا می شدم و از توانایی تو کاسته می شد
روزهایی که آرزوهای کودکانه ام را برایت شماره می کردم و تو با اشتیاق بر آورده می ساختی تا حسرت به دل نمانم
ولی افسوس که در طول این همه سال حتی یک بار هم از آرزوهایت نگفتی و از من چیزی نخواستی
دلم هوای روزهایی را می کند که تو تکیه گاهم بودی و تمامِ بودنت را به پایم ریختی تا من،من شوم اما...
ادامه دارد

ما چطور آدمی هستیم؟9)

دیدار با حاج آقا زرگر مردی از تبار خوبان
در شماره ی قبل اشاره شد که حاج آقا زرگر عیارهای طلا را برایم توضیح دادند و گفتند عیار طلا با محک بدست می آید به عنوان مثال؛ گفتند به جز طلای 24 عیار، بقیه عیارهایی که می شناسیم ناخالصی دارند و طلای وجودی انسان نیز چنین است
ایشان در رابطه با این پرسش که ما چطور آدمی هستیم گفتند: انسان نیز تا محک نخورَد عیارش معلوم نمی شود
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد
حال باید ببینیم سنگ محک شناخت ایمان و عمل آدمی چیست .
منظور از اینکه می گوییم ما چهارده معصوم علیهم السلام داریم یعنی این شخصیت های والا مقام عیارشان عاری از نا خالصی است به همین دلیل گفته اند هر کس می تواند طلای وجودی خود را با عیارهای ناب چهارده معصوم علیهم السلام محک بزند و ببیند چقدر توانسته با آنان همراه شود
البته هر کسی از نیت ها و درونِ خویش و از کرده ها و نکرده هایش و از گذشته روشن و تاریکش کاملا" آگاه است و می داند عیار طلای وجودی اش بی ارزش یا ارزشمند است ولی با این حال چون از عیار پایینِ طلای وجودی خودش راضی نیست تلاش دارد برای کسب اعتبار اجتماعی خود را با عیار بالا یعنی مؤمن و متقی و درستگار و حلال خور معرفی کند ولی آب کجا و سراب کجا؟...
ادامه دارد

ما چطور آدمی هستیم؟(8)

دیدار با حاج آقا زرگر مردی از تبار خوبان
از گفتگو با افراد صالح و سالم و مؤمن نکته هایی آموخته ام که هر گز در کتاب ها ندیده ام و نخوانده ام گاه کسانی در سر راهم قرار می گیرند که گویی مأموریت دارند نکته ای را به بنده تفهمیم کنند مانند حاج آقای زرگر که در حوزه زر و طلا فعالیت دارند و به قول خودش جد اندر جدشان زرگر و طلا ساز بوده اند حاج آقا زرگر مرد با سواد و دنیا دیده ای است بنده هم گفتگو با ایشان را غنیمت شمردم گفتنی ها را گفتم حتی اشعار و نوشته هایم را تقدیم شان کردم و نظرشان را در باره ی همین موضوع (ما چطور آدمی هستیم) جویا شدم
حاج آقا بدون اینکه کلام مرا قطع کند به حرف هایم گوش داد من هم با همان زبان طنز همیشگی گفتم حاج آقا زرگر نوبتی هم گر که باشد نوبت حرف شماست
حاج آقای خوش مشرب و با سواد گفت: تخصص من در طلاشناسی معنی پیدا میکند طلا عیار های مختلفی دارد بالاترین عیار طلا 24 است به این معنا که 24 نخود آن طلاست و ناخالصی در آن وجود ندارد
وقتی می گوییم طلای 18 عیار یعنی فقط 18 نخود طلا دارد و 6 نخود مس و ناخالصی دارد اما من به عنوان طلاشناس بدون محک زدن نمی توانم عیار طلاها را مشخص کنم پس نا گزیرم با استفاده از سنگ محک، عیار طلا را به مشتری بگویم سنگ محک به ما می گوید این چیزی که دست شماست مس یا تقلبی و یا طلای ناب است.حال باید دید محک انسان چیست؟...
ادامه دارد

سلام به حاج رضا

سلام به حاج رضای نیکو مرام
به مرد خوش طینت و نیکو کلام

مرد شریف و مرد بی حاشیه
دوست عزیز و به نوعی همسایه

اهل نوشتار و قلم و تلاش
در همه ی زمینه ها پر تلاش

بحث حقوقی می نویسد به نام
مورد استفاده ی خاص و عام

نانِ حلال عمو کبله حسن
تربیت مادر به نحو احسن

همچون درختهایی میان بوستان
عطرِ خوشِ گل آرد از گلستان

بنده از این باغ برَم بهره ای
گرفتم از حاج رضا تحفه ای

با لطف خود و درایت و دقیق
بنده ی نا قابل را کرده تشویق

تشویقی که در خور آن نبودم
یا اگر بودم این همه نبودم

تشکر از آنکه دهد انتشار
مطالب و نوشته ها و اشعار

کربلایی حسین آقا هیئتی
دور ز هر ریا و هر منتی

خدمت کند این مدیر توانا
در کانال و تمامیِ عرصه ها

خوشا که کردی یادِ احمد آقا
از شاعر معاصر استاد ما

شعر سویزی هنری شاهکار
مرهم قلب ها و دل بی قرار

امیدوارم هر سه سلامت باشید
دور ز غم رنج و ملالت باشید

زندگیتان بر قرار و پایدار
خدای رحمان همه را نگهدار

سلام و صد سلام بر احمد آقا

سلام و صد سلام بر احمد آقا
که در شعرش نموده یاد از ما

جناب احمد آقای سویزی
همیشه نزد ما خوب و عزیزی

سرودی شعر بهر بهمن آباد
نمودی قلب و جانِ دوستان شاد

چه نیکو یاد کردی از مزارش
و از استاده سرو استوارش

مزار جای قرار دوستان است
به یک معنا به یک تیر دو نشان است

خوشا مهر و صفا و عشق و دوستی
که مملو گشته در قلب سویزی

خوشا احمد که گوید شعر شیرین
ز صحرا گوید و دوستان دیرین

دهد پیوند قلب دوستانش
بَرَد ما را به شعر و بوستانش

امیدوارم که دیدار تازه گردد
خوشی ها بی حد و اندازه گردد

که گویند دیدن و موسی شنیدن
شنیدن کی بوَد مانند دیدن

سلام ما به مردان سویزی
درود ما به زن های سویزی

به پیران و به سالمندان خوبان
جوانان غیور و نو جوانان

دعاگوست قاسم ملا به مشهد
که گویند هست مشهد شهر یَشْهَد

ما چطور آدمی هستیم؟(7)

هر کسی خودش را بهتر می شناسد
هر کسی خودش خوب می داند چطور آدمی بوده و هست
هر کس خوب می داند چه رذائل و چه فضائل اخلاقی در وجودش دارد
هر کسی از حال و گذشته ی خودش خبر دارد
هر کس می تواند برای خودش قاضی باشد و قضاوت کند حرف هایی را که نباید می گفت
سخنی که باید می گفت
و از سکوت بیجا و گفتن بیجا
همه ی این گفتن ها و رفتن ها و سکوت ها و فریادها و...اگر در مسیر عبد و برای خدا باشد دارای حسنات و برکات است ولی اگر برای رسیدن به عنوان های دنیایی و القاب های دهن پر کن و رسیدن به جایگاهِ ویژه باشد برای هر کدامش در موقف ها و روز زنگِ حساب در می مانیم
القاب هایی که ما در پیِ آن هستیم در یک لحظه از بین می روند و نام و عنوان مان از جناب و دکتر و مهندس و سر تیپ و وزیر و وکیل و ...به میت ارتقاء می یابد و تازه پس از این همه ادعای دانستن و فهمیدن، داخل قبر به ما تلقین می دهند اسْمَعْ افْهَمْ یا ...گوش کن بفهم ...
و جالب است که در پایان به میت می گویند: ‌ای فلانی آیا فهمیدی؟ میت می گوید آری فهمیدم...
می گویند در روستایی کسی مرده بود مردم از ده بالا ملایی نا شناس آوردند تا مرده را تلقین دهد ملا تا گفت اسمع افهم ...مردی از بین جمعیت بر خاست و خودش را به ملا رساند و گفت: آقای ملا خودت رو خسته نکن من و این خدا بیامرز شصت سال همسایه بودیم ایشان حرف یومیه و عادی رو نمی فهمید اسمع افهم می فهمد؟اجازه بده قبر رو پر کنیم برویم پیِ کار و زندگی مان!...
ادامه دارد

ما چطور آدمی هستیم؟(6)

ویژگی های انسان خوب
آنچه تا کنون به آن اشاره کرده ایم جدای از ویژگی هایی است که امامان معصوم علیه السلام برای آدم های خوب یا مؤمن بیان فرموده اند مانند این فرمایش امام صادق علیه السلام که فرموده اند: شش صفت در انسان مؤمن نیست اگر هست او مؤمن نیست
1- سخت گیری های نابجا در مؤمن نیست در همین زمینه مولای متقیان علی علیه السلام می فرماید زندگی را بر خود و خانواده و دیگران و زیر دستان آسان بگیرید(در باب عبادت و مسائل اقتصادی و...نیز توصیه به تفکر و تلاش و صبر و حرکت گام به گام شده است تفکر یک شبِ به همه چیز و همه جا رسیدن مذموم و نا پسند و مردود است)
2- نا سپاسی در مؤمن نیست زیرا مؤمن روحیه سپاسگزاری و تشکر دارد این تشکر تنها از خدا نیست که خداوند دوست دارد از مخلوقش هم تشکر شود
3- مؤمن اهل حسادت نیست چون او معقد است خدایی که به دیگری داده دارد که مرا نیز بهره مند کند
4- مؤمن دروغ نمی گوید کسی که راحت دروغ می گوید مؤمن نیست
5- مؤمن لجباز نیست که بگوید چون به خانه من نیامدی من هم نیامدم چون دیر احترام گذاشتی من هم اصلا" احترام به تو نگذاشتم و...
6- مؤمن زروگو نیست بدیهی است اگر زورگو و متجاوز به حقوق دیگران هستیم و حق الناس برایمان اهمیت ندارد مؤمن نیستیم
منظور از ذکر فرمایش معصومین علیه السلام نشان دادنِ شاغول است پیش از این اشاره کردیم ممکن است فردی یک سری ویژگی های خوب را برای خود ذکر کند و بگوید : نه کسی را کشته ام نه از دیوار کسی بالا رفته ام نه به ناموس مردم چشم طمع داشته ام و...ولی می دانیم مال مردم را خورده و لقمه حرام به خانه آورده با چنین رویکردی این آدم را نمی شود انسان خوب نامید چون همه ی چیزهایی را که از خودش گفت یا دروغ بود یا چون حق الناس به گردنش هست اعمال خوبش را نیز باطل کرد...
ادامه دارد