فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(2)

این شب و روزهای ذیقیمت آماده ی وداع می شوند اطمینان دارم با بسته شدنِ درهای دارالشفای شبانه روزی دو باره حسرت آن همه ذبح اوقاتِ شریف و سرگرم شدن به خواب و خور و غفلت بر دل ها می ماند
وقتی درهای دارالشفای شبانه روزی به رویمان بسته شود
وقتی سفره با کرامت جمع شود
وقتی فرشتگان هم بر احوال مان افسوس خورند که قدر میزبان و سفره را ندانستیم
وقتی دریابیم که در نیافتیم و از دریای معرفت قطره ای ننوشیدیم و یا حد اقل سرانگشتی تر نکردیم حسرت ها جانسوزتر می شوند
چه خوب فرموده اند؛
گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند
آنکه او را غم جان است به دریا نرود
گوهر قیمتی را در کنار دریا نمی گذارند تا هر نا اهلی بی زحمت و راحت به آن دست یابد گوهرِ قیمتی در عمق دریاست طالبِ گوهر گران بها باید شناگرِ قهار باشد ماه رمضان و شبِ قدر برای کسی قدر است که قدرِ عمر خویش و قدر سلامِ فرشتگان را بداند همه ی دریاها گوهر ندارند و همه ی شب ها شب قدر نیستند که اگر همه ی شب ها شبِ قدر بودی شبِ قدر بی قدر بودی!
حال گیرم که شب قدر را قدر دانستیم و آنچه خواستیم به دست آوردیم آیا قدرت و توانایی حفظ آن را تا رمضان بعد داریم؟
استاد فرمود:بدست آوردن راحت تر از حفظ آن است عادت کرده ایم دست رنج خود را به وسیله ی زبان بر باد فنا دهیم زیرا قرآن را بر سر گذاشتیم اما بر دل ننهادیم...
ادامه دارد

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(1)

فرصت استفاده از دارالشفای رمضان(1)
نیامده می روی و حسرت رفتنت را بر دل ها می گذاری
به شوق آمدنت روزها و شب های سال را شماره می کردم
با آمدنت سفره ی میزبانی و با برکت به پهنای زمین و آسمان گسترده شد ولی افسوس که در یک چشم بر هم زدن سفره در حال جمع شدن است
وداع با تو تلخ است ای ماه مبارک
آنکه شب های قدرت را قدر ندانست از کاهلی بود پس گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟
امیدهای فراوانی را با آمدنت به تسبیح کشیده بودم زدودن زنگار های دل و آرزوی بخشیدنِ دیگران و تغییر در احوالات و نگاه خوش بینانه به اطرافیان و ...
شب قدر هم بی آنکه قدرش را بدانم از دست رفت و فرصت های ناب چون کبوتر جلد از آشیانه پر زد و از چشمانم دور شد حال من مانده ام و یک دنیا حسرت و دست های خالی
با آنکه شنیده بودم شب قدر، عمر 80 ساله ی شب زنده دار واقعی را برابری می کند و رهرُوش را پاکیزه به مقصد و به اوج کمال می رساندولی بازهم خواب غفلت چشم هایم در ربود من نفهمیدم که قدر،قدرش چه بود
اینک مسافر در راه مانده در زیر بار سنگین گناه با قامتی خمیده نفس نفس می زند تا بلکه با غنیمت شمردنِ این چند شب باقی مانده سبکبال، خودش را به مقصد برساند
چه موقعیت و فرصتی بهتر از ماه مبارک رمضان که سکوت و خوابِ این ماه و عمل خیر و دعا و ذکر و صدقه اش قیمت مضاعف و منزلت ویژه دارد
خوشا به آنکه در این ماه،زنگارهایی را که مانع رهایی و ورود نور می شوند از دل وو جانش زدود و رها کرد خویش را از تمایلات نفسانی و خویِ حیوانی که این ماه،ماهِ شستشوی افکار و پاکیزگی دل است.
ظریفی محض دلداری گفت: هنوز هم فرصت هست نکند نومید باشی که از درگاهش رانده می شوی قصه ی شیطان قصه نیست واقعیت و غصه است پس امیدوار باش و ...
ادامه دارد

«به بهانه ی نخستین شب جمعه سال نو»

امروز در نخستین 5 شنبه سال 1402 می خواهم برای شما نامه بنویسم بله شما که هنگام تحویل سال نو در کنارمان نبودید و ما ناگزیر دل مان را در کنار سفره هفت سین خوش کردیم به عکس های یادگاری سال های با هم بودن و مرور خاطراتِ آن روزها
بهار سبز و عطر انگیز آمد و هر چه سر چرخاندیم تو را ندیدیم.
البته عطر دل انگیز بهار برای کسی که عزیزی را از دست داده باشد هیچ بوی خوشی ندارد
سال گذشته را با همه ی بود و نبودها و فراز و نشیب ها..به تاریخ سپردیم اما آرزوی بودن در کنارتان و گرفتن عکس یادگاری و شکفتنِ گلِ لبخندتان همچنان بر دل مان ماند
بهار آمد و جای پدر و مادرمان و برادران و خواهران و در همه ی گذشتگان مان خالی بود
در نامه ام از تو یاد می کنم که در سال گذشته در گذشتی و به تو که سال هاست از میان مان رفته ای و ما همچنان زخم و درد فراق و نبودنت را احساس می کنیم
نمی دانم چه سری است که هنگام تحویل سال نو و آمدن بهار دلتنگی مان برای عزیزان در گذشته به اوج می رسد و زخم دل مان و درد فراق و نبودشان تازه تر می گردد
اکنون که در فراق عزیزان در خاک نوشتیم و بی تردید برایشان عیدی و هدایایی در قالب خیرات تقدیم شان خواهیم کرد جا دارد قدر عزیزان زنده ای را که در کنارمان داریم بدانیم و مقام و جایگاه و حرمت شان را ارج نهیم تا پس از رفتن شان حسرتِ کم توجهی و ندانم کاری نداشته باشیم
امروز مصادف است با نخستین شب جمعه سال نو و اول ماه مبارک رمضان، این تقارن می تواند اهمیت هدایای بازماندگان برای در گذشتگان را مضاعف کند
دوستان! هر کس عزیز در گذشته ای دارد که می داند او به انتظارِ خیرات و مبرات بازماندگانش لحظه ها را شماره می کند همینطور عزیزان زنده ای که در کنارمان داریم نیز انتظار حرمت و توجه دارند پس بیایید قدر یکدیگر بدانیم...
از خداوند برای زنده ها آرزوی زندگی با عزت و برای عزیزان در خاک طلب مغفرت می کنیم.
شادی روح مسافران ابدی رَحِم الله مَن یَقراءُ الفاتحۀَ مَعَ الصَّلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«سلام بر ماه تابان مولود نیمه شعبان...»

سلام بر مطلوب و محبوبِ جان ها و نور امیدِ دل ها
سلام بر امید منتظران حضرت صاحب الزمان(عج)
آقا جان!
امروز در نیمه شعبان دل های عاشقانت به شوق تولدت مالامال از عشق است
پیروانت میلادت را درود می گویند و عاشقانه انتظار آمدنت را می کشند تا در سرتاسر گیتی عدالت بگسترانی و دودمان ستم بر باد دهی
آن ها در خاتمه ی هر نماز سلام می دهند بر خورشید ولایت که از آفتاب کعبه سر خواهد زد
سلام به صاحب الزمان(عج) می دهند که با تولدش و ظهورش و درخشش و نورایتش ابرهای جهالت و ظلمت کنار خواهند رفت
خوشا به شیعیانش که پروانه وار بر گرد وجودش می چرخند و بدا به دشمنانش که تیر جهالت به سویش می افکنند
آقا جان!دوستدارانت معتقدند زمستان سرد و سخت پایان می یابد و بهار چهره می گشاید و گل های امید شکوفه خواهند زد و عطش تشنگی با نوشیدن آبِ گوارای ظهورِ مولایمان بر طرف می شود
خوشا به شیعیان و پیروانی که با فراغ بال، تو را به ظهور می خوانند و دعوت به خانه ی دل شان می کنند
آقا جان! ببخش مرا که همیشه از چنین دعوتی پر هیز می کنم و ببخش که نمی توانم چون عاشقانت برای آمدنت نام تو را فریاد کنم
مگر نه اینکه پیش از دعوتِ مهمان باید خانه را آب و جاروب و تزئین کرد؟
آقا جان! شرمنده ام که هرچه کردم نتوانستم خانه ی دلم را مهیای مهمان شایسته و عزیزی کنم که ستاره فروزان و ماه تابان و فرزند خورشید و اختر آسمان و منجیِ جهان و نور امید و پاکی و عدالتخواه است آقایی که آئینه تمام نمای پیامبر و شجرۀ طیبۀ دودمان با جلالت علی(ع) و زهرا (س)است
یا صاحب الزمان(ع) ای امید و منجی و همه ی خوبی ها کمک کن تا من نیز چون شیعیان و عاشقانت خانه ی دلم را برای ظهور سبزت آماده کنم و نه برای نگاه دیگران و نه در شعارِ...
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، برپاکننده قسط و عدل و عدالت حضرت ولیعصر، امام زمان، مهدی موعود(عج) بر همه ی شعیان و شما خوبان مبارکباد

عید سعید مبعث پیامبر اعظم(ص) مبارکباد (2)

امروز غار حرا آغوش کشید و پیامبر اعظم را در بر گرفت
فروغ ستاره ای به درخشید و آتشکده خاموش شد و کنگره ای را که نشان از بی عدالتی داشت فرو ریخت و محمد(ص) بار سنگین مسؤلیت را به دوش کشید
اینجا جبل النور است مدت هاست مردی در سکوت و تنهایی و در حالی که نگاهی به آسمان دارد با معبودش نجوا می کند و عظمتش را می ستاید
ناگاه صدایی از آنسو، فضای سکوت غار را می شکند فرشته وحی نزد محمد(ص) می آید با صدایی ملایم و دلنشین می گوید؛ اقراء باسم ربك الذي خلق ..." بخوان، به نام پروردگارت، پروردگاري كه تو و همه انسان‌ها را خلق كرد، بخوان و او را به بزرگي ياد كن، كسي كه به تو خواندن را آموخت.
- بخوانم؟ چگونه بخوانم در حالي كه خواندن نمي‌دانم!...
محمد(ص) با حال مضطرب به خانه بر می گردد؛
و آنچه را در غار حرا و در مسیر آمدنِ به خانه برایش روی داده بود برای خدیجه بیان کرد؛
خدیجه! من در حالی به خانه بر گشتم که می دیدم درختان و گیاهان مرا تعظیم می کردند.
خدیجه عرض می کند: اطمینان دارم تو پیامبر و فرستاده خدا و برترین بنده ی خداوند هستی.
بعدها پیامبر(ص) فرمودند: من آن سنگی را می شناسم که قبل از نبوت و بعد از آن به من سلام می کرد،
در زیر درختی نشسته بودم تمام شاخه های آن در خت به سوی من خم شدند...
نخستین کسانی که همه ی گفته های محمد(ص) را بدون کمترین تردید تأیید کردندخدیجه(س) و حضرت علی(ع) بودند.
در عصر جمود فکر و اندیشه و تعصبات جاهلییت، وقتی پیامبر به امر خدا می خواهد رسالتش را علنی کند باز این خدیجه و علی(ع) هستندکه با وفاداری رسول خدا (ص) را یاری می کنند
و در چنین عصری تنها سلاح و صلاح حضرت(ص) اخلاقِ خوش و رفتار و کردار و امانت داری اوست که دوست و دشمن اذعان دارند محمد(ص) سرمشق همه ی خوبی ها و اسوه اخلاق حسنه است.
عید سعید مبعث،طلوع خورشید تابناک هدایت، روز نجات از نومیدی و سرگردانی و حیرت،آغاز راه رستگارى و مهر و عدالت بر مسلمین جهان به ویژه مردم ایران و شما دوستان مبارک باد

عید سعید مبعث پیامبر اعظم(ص) مبارکباد (1)

سلام بر بعثت، روز بر انگیخته شدنِ حضرت محمد(ص) سفیر نور و رحمت
سلام بر محمد(ص) که از تلألوی نورش و برق نگاهش و آیات کتابش زمین و آسمان نور باران شد
پیامبری که با میلادش،فروغ ستاره ای درخشیدن گرفت آتشکده خاموش شد، کنگره ای را که نشان از بی عدالتی داشت فرو ریخت
چه صدای دلنشینی از دل این کوه بر می خیزد اقرأ...اما گوشم تاب تحمل چنین صدایی را ندارد نه، نه هیچکس جز فرستاده ی خدا تاب تحمل این بار سنگین و قدم گذاشتن در این راه سخت و دشوار را ندارد ولی صدا صدای عجیبی است
می خواهم همه ی دست هایم را آغوش کنم برای در بر کشیدن کوه حرا
اما می دانم کسی می تواند چنین کند که کوه در مقابلش خاضع و خاشع است او کیست؟
او محمد(ص) است کسی که سنگ ها و صخره ها و خارها و درختان با وی در ذکر و قیام و قعودند
امشب غار حرا آغوش می گشاید تا پیامبر اعظم (ص) را در بر گیرد
امشب بزرگ مردی به رسالت می رسد که با آمدنش گل های ایمان در گلستان اخلاق شکوفا می شوند
امشب محمد(ص) که قلبش مملو از معارف است عظمت فرشیان را به رخ عرشیان می کشد
او معجزه ای دارد بزرگ تر از تورات
و کتابش گویاتر و فصیح تر از انجیل و دلنشین تر زبور،
کتابی که آیاتش نشانه های راهند و بوی محبت و برابری و برادری می دهند و آغاز و پایانش نام و رحمت خداست نام او محمد مصطفی صلی الله علیه و آله.است...
ادامه دارد

سلام بر لیلة الرغائب شب...

لیلة الرغائب یعنی شب میل و رغبت به ستایش و نیایش و بندگی
شبی که فرشتگان به زمین می آیند تا دعاهای روح های لطیف را به آسمان ببرند
امشب قرار است اتفاق های خوبی بیفتد کافی است دل مان را از کینه ها و حسد بشوییم که فرشتگان با دل آلوده بیگانه اند.
امشب می خواهم سبد سبد گل به قبور در گذشتگان تقدیم دارم و بر هر برگِ گلِ دعا نام تو را بنویسم تویی که چون از روی خاک به زیر خاک رفتی و توان اعمال چنین شب هایی را نداری با حسرت، تمنای دعای زندگان را می کنی.
لیلة الرغائب یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می ‏آید و رغبت و شوق بسیار را در دل ها بر می انگیزد تا بهانه ای باشد برای ذکر و سجده های بسیار
امشب شبِ خواستن بهترین ها برای خود و دیگران است
لیلة الرغایب بر خلاف آنچه برخی می گویند شب آرزوها نیست که شب رغبت و میل و شوق و مجذوب شدن است
در این شبِ گرامی می خواهم سلام کنم به ساکنین قبور بهمن آباد تا دورترین نقطه به در خاک خفتگانی که آرزوی بودن در چنین روز و شبی را داشتند
امشب بهانه ای است برای رفتن به در خانه ی حضرت دوست و گدایی کردنِ مضاعف اما باید در لیلة الرغائب هم مراقب بود که راهزنان، با وسوسه ها سالک را از میل به رفتن باز ندارند
گرکه خواهی روز آقایی کنی
شب گدایی از خدا باید کنی
برای رفتن باید بندهای اسارتی که خود خواسته بر دست و پایمان زنجیر کرده ایم بگشاییم هر کس به نوعی گرفتار زنجیر تعلقات است شما چطور؟
بیاییم در شبِ عطاء و بخشش، همسرمان، فرزندمان،همسایه و اقوام و دوست مان را ببخشیم و با دلی صاف و بی غش برای هم دعا کنیم و از رفتگان غفلت نکنیم
برای شادی روح درگذشتگان و منتظران رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«به بهانه سالروز شهادت امام هادی علیه السلام»

چه خوب یادمان می ماند نام و گفته های بازیگرانی که همه ی اعتبارشان به طوطی وار گفتن در چشم دوربین است و پس از فراغت از تقلید مزدشان را می گیرند و دیگر هیچ... تأسف آور است که گاه می شنویم بخشی از افراد جامعه ی امروز (البته در حد خوردن و پوشیدن و بزک کردن) از این سنخ آدم ها تقلید می کنند و آن ها را الگوی خود می دانند.
در روز حشر آنکه شفیعش عمر بود
کوری نگر عصاکش کور دگر شود
بحث ما بر سر ظرفیت و اعتبار این آدم ها نیست بلکه ابراز تأسف از خودمان است که چرا به عنوان مسلمان و شیعه ی دوازده امامی شناخت ناچیزی از امامان خود داریم آن هم بزرگانی که سیره و شیوه ی زندگی شان پشتوانه ی الهی دارد و کلامشان چشمه ی جوشان و خروشان است که دل های تفتیده و خشکیده ی را سیراب می کند
سخن بر سر شناخت امام است نه آشنایی که یاد گرفته ایم تنها 12 نام امامان را در حافظه نگهداریم که وقتی در قبرمان می گذارند مجال به نکیر و منکر ندهیم و همه را برایشان بگوییم و آفرین بگیریم وقتی از شناخت می گوییم یعنی هدف امام و عمل به فرمایشات امام و تغییر در اخلاق و سبک زندگی است حفظ کردن برای داخل قبر نه دردی از دردهایمان درمان می کند و نه گرهی از گره های زندگی مان را می گشاید
اینکه بدانیم امام هادی یا امام علی النقی علیه السلام دهمین امام است و مدت 34 سال امامت امت را به عهده داشته اند خوب است ولی وقتی از علومی که حضرت امام هادی علیه السلام به آن ها آگاهی داشته اند هیچ ندانیم و از زیارت «جامعه کبیره» که زیارت اکمل و احسن و خلاصه اعتقادات ولایی شیعیان و ناب ترین معرفت شناسی برای عوام و عالم است بی معرفت باشیم حفظ کردن سلسله نام ها حتی در گودال قبر هم سودی نمی بخشند.
به خاطر دارم هر وقت بزرگان بهمن آباد مردم را دعوت به ذکر صلوات می کردند می گفتند: قبر امام هشتم را با »معرفت» زیارت کنی صلوات بفرست.
از فرمایشات امام علی‌النقی علیه السلام است: بهتر از نیکی، نیکوکار است
و زیباتر از زیبایی، گوینده آن
و برتر از علم، حامل آن
و بدتر از بدی، عامل آن
و وحشتناک‌تر از وحشت، آورنده آن است.
به امید شناخت و آگاهی بیشتر و عمل و تغییر کردن و الگو قرار دادن شیوه و سیره و اخلاق حضرت امام هادی علیه السلام
مردان روزگار به اخلاق زنده اند
قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است
شهادت مظلومانه دهمین پیشوای هدایت، اختر آسمان امامت و ولایت، مشعل فروزان هدایت، حضرت امام علی نقی (ع) بر شیعیان تسلیت باد.

سلام بر ماه مبارک رجب، ماهِ نزول رحمت

ماه خدا و ماه پر فضیلت
ماه مولود کعبه
سلام بر رجب نهری در بهشت که از عسل شیرین‌تر و از شیر سفیدتر است
سلام بر ماه رجب ماه عبادت و استغفار
ماه رجب یعنی توفیق طی کردن راه هزارساله در یک شب
در این ماه کافی است عزم رفتن و بازگشت به ندای فطرت کنی استغفرالله
رفتن این راه بستگی به اراده ی تو دارد هر کس به اندازه وسع خویش می تواند راه را طی کند و به اندازه همتش توشه بر گیرد
روزها و ماههایی با نام های زیبا از راه می رسند و برایمان دست افشانی می کنند تا بلکه به خود آییم و به خودباوری برسیم
زیبایی راه و نام ها را دریاب؛ماه رجب ماه خدا و شعبان ماه پیامبر خدا و رمضان ماه بندگان خداست
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:
ماه رجب، ماه خداست و ماه شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امتم می باشند
ماه رجب هفتمین ماه از ماه‌های قمری و یكی از ماههای حرام، فرصتی است مغتنم و گران بها برای زدودن غبار گناه از دل و تزکیه و خودسازی که خود یک آغازی برای رفتن در راهی است که شاید چنین توفیقی پیش نیاید و تا کنون میسر نشده و اکنون زمان آن فرا رسیده است
هر توفیقی بی علت بدست نمی آید همانگونه که هر سلب توفیقی بی دلیل نیست
عبادت را سهل کرده اند تا بتوانیم گامی در جهت خودسازی برداریم
این ماه ها و شب ها و مکان های مقدس و اوقاتِ شریف می توانند بهانه ای باشند برای گام های بازگشت مان(توبه)
هر کس در این ماه به قدر توان و تلاش و تحرک و تفکر و توکل می تواند توشه بر می گیرد
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
هرکس سی روز از رجب را روزه بدارد منادی از آسمان ندا خواهد داد ای بنده ی خدا! گناهان گذشته ی تو بخشیده شد پس عمل را در مابقی عمر در سر بگیر(از این پس گناه مکن)
و آنکه سه روز روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد
و کسی که در این ماه،توانایی روزه نداشته باشد کافی است هر روز گرده نانی صدقه دهد و اگر صدقه هم نتوانست ذکر پروردگار گوید.
ماه مبارک رجب، ماهِ نزول رحمت الهى و ماهِ مولودِ کعبه بر مسلمین جهان و مردم ایران به ویژه شما خوبان مبارکباد.

در زمان امام حسین(ع) ارزشهای جهان اسلام عوض شده بود

دکتر محمدحسین رجبی دوانی در مصاحبه‌ای با خبرگزاری مهر گفت: پیامبر(ص) معیار خواص را از جاهلی به اسلامی تغییر داد. هر جامعه‌ای خواصی دارد که روی افکار عمومی مؤثر هستند و افکار مردم از اینها خط می‌گیرند. متأسفانه بعد از پیامبر(ص) معیار خواص دوباره به حالت جاهلی برگشت.

به گزارش خبرنگار مهر، حادثه عظیم عاشورا از حوادث مهم تاریخ اسلام است که عوامل زیادی باعث بروز آن شده و اثرات زیادی هم گذاشته است. در بررسی عوامل زمینه ساز قیام عاشورا به گفتگو با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، استاد تاریخ اسلام نشستیم که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم؛

*در مورد واقعه عاشورا بحثهای کلیشه‌ای زیادی انجام و نگاه های محدودی شکل گرفته، به نظر می‌رسد که نمای کلی از عاشورا وجود ندارد، وسعت دید کمتر است و انگار ما اصطلاحا «زوم» کرده‌ایم روی خود وقایع کربلا و نمی‌توانیم فراختر نگاه کنیم، مثلا اینکه جهان اسلام در زمان امام حسین(ع) چه شرایطی داشته و وقتی امام حسین(ع) قیام کرد مثلا در ایران و شام و مصر چه وضعی بوده است؟ انگار ما واقعه کربلا را به داستان شهادت امام حسین(ع) و یارانش و صرف تقابل با حکومت اموی تقلیل می‌دهیم، اما بهتر است درباره شرایط آن روز جهان اسلام و شرایط سایر نقاط در جهان اسلام بیشتر بدانیم.

بله! باید افراد و قشر مؤثر در تحولات سیاسی ـ اجتماعی و نگاه آ‌نها به مسائل را بررسی کنیم و در مرحله بعد عموم جامعه و دارالاسلام را. تصمیم گیرندگان در آن دوره عرب را بر عجم برتری می‌دادند. عرب حرف اول را در دوره اموی در عالم اسلام می‌زد، آن هم با قید برتری قریش بر کل عرب‌ها. اصلا این دیدگاه عجیب است. قریش را کاملا بر‌تر تلقی می‌کردند. تا قبل از روی کار آمدن معاویه به خلیفه می‌گفتند خلیفه رسول الله، به ابوبکر و عثمان و امیرالمؤمنین(ع) و حتی در دوره کوتاه امام حسن (ع) مردم وقتی آ‌نها را خطاب می‌کردند آنها را «خلیفه پیامبر» می‌خواندند، اما معاویه وقتی بر عالم اسلام مستولی شد با به کار بردن چند مولفه که یکی خرج کردن پولهای کلان و رشوه‌ها برای به دست آوردن دلها بود، و دوم خریدن گروهی از فقها و مفسرین و محدثین برای جعل حدیث و توجیه و مشروعیت بخشیدن به خلافت خود، به این وسیله فضایی را فراهم کرد که در بیست سالی که از صلح امام حسن (ع) تا مرگ معاویه طول کشید چنان توانست اوضاع را تحت کنترل و در جهت هواهای نفسانی خودش پیش ببرد که دیگر قائل به «خلیفه رسول الله» نبود و به او می‌گفتند «خلیفة الله»، یعنی جانشین خدا روی زمین، لذا وقتی او به هلاکت رسید و یزید روی کار آمد و مردم در مسجد بلند شدند که با او بیعت کنند، گفتند ما تو را خلیفه خدا روی زمین می‌دانیم! اصلا اینطور جا افتاده بود و طبیعی است که اطاعت از خلیفه خدا هم کاملا لازم بود.

تصمیم گیرندگان در آن دوره عرب را بر عجم برتری می‌دادند. عرب حرف اول را در دوره اموی در عالم اسلام می‌زد، آن هم با قید برتری قریش بر کل عرب‌ها

معاویه حدود ۱۵ سال در زمان خلیفه دوم و سوم در شام حکومت داشت، اما وقتی امیرالمومنین(ع) سر کار می‌آید فورا فرمان عزلش را صادر ‌کرد. البته معاویه قانع بود که حضرت‌‌ او را نگه دارد و فقط شام را داشته باشد ولی حضرت فرمود یک روز هم نمی‌خواهم و نمی‌گذارم که او آنجا باشد. وقتی که امیرالمومنین(ع) به شهادت رسید و امام مجتبی(ع) با خیانت مردم مواجه شد معاویه ادعای کل عالم اسلام را کرد و حاکم شد. خیلی بدبختی و شقاوت است که فرزند احزاب و کسی که مهدورالدم بود به جای رسول خدا(ص)، رهبر کل عالم اسلام می‌شود.

معاویه از نظر تبلیغاتی توانست کارش را پیش ببرد که در مورد آن توضیح دادم؛ به وسیله خرج کردن پولهای فراوان و به کار گرفتن علما و محدثین خائن، حتی توانست روی خوارج هم اثر بگذارد. آ‌نها در آغاز معاویه را همانند امیرالمومنین (ع) ـ نعوذ بالله و بلاتشبیه ـ کافر می‌دانستند و می‌گفتند او هم باید از بین برود. اما معاویه چنان رفتار کرد که خوارج هم به نوعی مدافعان او شدند! شمر اصلا از خوارج بود اما مدافع سرسخت حاکمیت اموی ‌شد. در روز عاشورا هم ما نقل‌هایی داریم که تعدادی از خوارج آمده‌اند در راه یزید و تثبیت خلافت او با امام حسین(ع) ‌جنگیدند. وقتی معاویه توانست حتی خوارج را با خود همراه کند بقیه عالم اسلام معلوم است که وضعشان چگونه است.

معاویه فرقه‌ای را هم به وجود آورد بنام «مرجئه» که توجیه گر وضع موجود بودند و می‌گفتند ما چه کار داریم که چه کسی مؤمن و چه کسی کافر است. خداوند روز قیامت می‌داند که با اینها چه کار کند. خواست خدا بوده که این شرایط پیش بیاید و ما فقط وظیفه داریم که وضع موجود را تحمل کنیم.

تا قبل از روی کار آمدن معاویه به خلیفه می‌گفتند خلیفه رسول الله به ابوبکر و عثمان و امیرالمؤمنین(ع) و حتی در دوره کوتاه امام حسن (ع) مردم وقتی آ‌نها را خطاب می‌کردند آنها را «خلیفه پیامبر» می‌خواندند اما معاویه دیگر قائل به «خلیفه رسول الله» نبود و به او می‌گفتند «خلیفة الله»، یعنی جانشین خدا روی زمین پس عربها به خودشان این را قبولانده بودند که معاویه و بعد یزید خلیفه خدا روی زمین هستند و باید آنها را قبول کرد. اما غیرعرب‌ها در مناطق مختلف مثل ایران که مثال زدید، در اکثر نقاط هنوز زرتشتی بودند و جاهایی هم اگر مسلمان شده‌اند تابع مذهب حاکم‌اند. اول بار شیعه در سال ۸۰ هجری یعنی حدود ۲۰ سال بعد از واقعه کربلا در ایران شکل گرفت. البته اگر از حق نگذریم، گزارشی هم داریم که هر چند محدود است و جزئیاتش ذکر نشده، اما حاکی است که مردم سیستان به محض رسیدن خبر فاجعه کربلا به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کردند که این خبر بسیار ارزشمند است، چون با فاصله کوتاهی که شاید یکی ـ دو ماه از واقعه کربلا بوده این اتفاق ‌افتاد. حال آنکه توابین در سال ۶۵ و ۶۶ قیام می‌کنند اما سیستانی ها در همان سال ۶۱ قیام ‌کردند و عباد بن زیاد که برادر عبیدالله بن زیاد و حاکم سیستان بود را بیرون ‌کردند.

همان طور که عرض شد در بقیه مناطق، ایرانی‌ها اکثرا هنوز زرتشتی بودند، حتی آنهایی که مسلمان ‌شده بودند ‌آمدند در مناطقی که عرب‌ها نشستند ساکن می‌شدند، مثل کوفه و بصره. منتها با اینها معامله شهروند درجه دوم شده بود و برایشان جا انداخته بودند که در مسائل سیاسی ـ اجتماعی حق دخالت ندارید و اینها اصلا به شما نیامده است. ایرانی‌ها هم این را پذیرفته بودند. موقع قیام امام حسین(ع) تعداد زیادی ایرانی در کوفه بودند اما چون فضای حاکم این بود که مسائل سیاسی فقط حق عرب است آنها هم وارد موضوع نمی‌شدند.

وقتی که امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ جمل کوفه را مرکز خلافت قرار داد گزارش‌هایی داریم از استقبال گسترده ایرانی‌های مسلمان کوفه از امیرالمؤمنین(ع). امیرالمؤمنین(ع) تبعیض‌هایی را که خلفای پیشین درباره ایرانی‌ها اعمال کرده بودند را برداشتند و آنها را با عرب‌ها برابر کردند. یکی از دلایل مهم دشمنی عرب‌ها با امیرالمؤمنین(ع) همین بود که می‌گفتند تو ایرانی‌ها را بال و پر دادی و حق ما را گرفتی و به آن‌ها می‌دهی، حتی بعضی معتقدند حضرت، ایرانی‌ها را بر عرب‌ها ترجیح می‌داد. حضرت که تبعیض قائل نمی‌شد، اما چون ایرانی‌ها بهتر عمل می‌کردند به آنها توجه بیشتری نشان می‌داد.

*با علم به اینکه ایرانی‌ها خلافت امیرالمؤمنین(ع) را در کوفه تجربه کردند و تبعیض‌ها را حضرت از آنها برداشته بود و امام حسین(ع) را هم کنار پدر بزرگوارش دیده بودند، وقتی آن موج دعوت از امام حسین(ع) شکل می‌گیرد چرا وارد عمل نمی‌شوند؟!

اول بار شیعه در سال ۸۰ هجری یعنی حدود ۲۰ سال بعد از واقعه کربلا در ایران شکل گرفت البته گزارشی هم داریم که مردم سیستان به محض رسیدن خبر فاجعه کربلا به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کردندتوجیهی که بنده در مورد این مسأله دارم این است که بعد از صلح امام حسن(ع)، معاویه به شدت ایرانی‌های عراق و به خصوص کوفه را سرکوب کرد و اصلا قصد قتل عام آنها را داشت. احنف بن قیس که یکی از اشراف بصره بود مانع شد و گفت که اینها را تبعید کن. بسیاری از ایرانی‌ها را به مرز شام تبعید کردند که اگر رومی‌ها غافلگیرانه به مرزهای اسلام حمله کردند اول تلفات همین ایرانی‌ها باشند. این طوری با این‌ها رفتار شد ولی با این حال حضور داشتند، شما می‌بینید غلام عمر بن سعد، ایرانی است، غلام عبیدالله که اسمش مهران بود ایرانی است، غلام شمر که اسمش رستم بود ایرانی است و غلام هم البته وظیفه‌اش تبعیت از مولا و حسابش جداست، اما اینکه بقیه ایرانی‌های مقیم کوفه چرا وارد عمل نشدند این جای سؤال برای بنده هم هست و تصورم این است که معاویه چنان این‌ها را قلع و قمع کرد و از اعتبار انداخت که نمی‌توانند در این قضایا سر بلند کنند و وارد عمل شوند.

یک نکته‌ای را هم از مرحوم علامه شمس الدین که معاون امام موسی صدر در مجلس اعلای شیعیان لبنان بود بگویم. بُعد سیاسی ‌ایشان جلوه کرده اما حداقل من دو کتاب از ایشان دیده‌ام که بسیار عالمانه و عجیب است. یک کتابی بنام «انصارالحسین(ع)» که در آن نقلی آمده که حتی در منابع قدیم ندیده‌ام و هنوز هم پیدا نکرده‌ام که سندش چیست. اما ایشان محقق بزرگی است و همین طور بدون سند و مدرک صحبت نمی‌کند. می‌گوید گروهی از موالی یعنی ایرانی‌های مسلمان قصد داشتند از فرات بگذرند و به یاری امام حسین(ع) بیایند که عمر سعد چهارصد نفر ـ اگر اشتباه نکنم ـ نیرویی را که فرستاده بود جلوی پیوستن قبیله بنی اسد به امام حسین(ع) را بگیرند به مقابله آنها فرستاد. حبیب بن مظاهر رفته بود که از بنی اسد که در غاضریه بودند دعوت کند تا به یاری امام بیایند، اما یک نفر این خبر را لو داد و عمر سعد هم چهارصد نفر را به جنگ آنها فرستاد و زد و خورد کردند و بنی اسد هم عقب نشستند. همین چهارصد نفر را فرستاد تا جلوی عبور ایرانی‌ها از فرات را بگیرند. این نقل جالبی است که باید بررسی کنیم که چرا در منابع ـ آن مقداری که من دیده‌ام ـ نیامده است و اینها غیر از ۵۰۰ نفری بودند که به فرمان عمرو بن حجاج شریعه فرات را بر روی امام حسین(ع) بسته بودند.

*شرایط سایر نقاط عالم اسلام چگونه بود؟

مصر در زمان حاکمیت معاویه، دربست در کنترل عثمانیهای آنجا بود. در زمان امیرالمؤمنین(ع) وقتی که حضرت، محمد بن ابی بکر را فرمانروای مصر کردند جریان عثمانی ساکن در مصر به مخالفت برخاستند و فتنه کردند، اینها با شام در ارتباط بودند. معاویه وقتی عمروعاص را بعد از جنگ صفین با لشکری به مصر فرستاد همین عثمانی‌ها ستون پنجمی شدند که از پشت سر جبهه‌ای علیه محمد بن ابی بکر باز کردند و باعث شکست و شهادت او شدند و مصر تجزیه شد، لذا مصر در اختیار عثمانی‌ها بود و در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم آنجا نفوذ داشتند تا چه رسد به زمانی که معاویه بر کل عالم اسلام حاکم شد، بنابراین دیگر انتظاری از مصر و شمال آفریقا نیست.

تنها یمن باقی می ماند که از مناطق مهم است. تصور من این است که با جنایتی که معاویه در اواخر خلافت امیرالمؤمنین(ع) در یمن پدید آورد چنان ضربه‌ای به پیروان امیرالمؤمنین (ع) وارد کرد که دیگر انتظاری از یمن هم نیست. بُسر بن ابی ارطاة، فرمانده جنایتکاری را فرستاد که به یمن حمله کرد، در حالی که امیرالمؤمنین(ع) در قید حیات بود، با همکاری و راهنمایی عثمانی پلیدی با عنوان وائل بن حجر حضرمی، که از اشراف یمن اما ساکن کوفه بود. (حالا نمی‌دانیم زد و بندی کرده بودند با معاویه یا اتفاقی بوده.) وائل بن حجر از امیرالمؤمنین(ع) اجازه گرفت و گفت من مدتهاست به وطنم سر نزده‌ام بگذارید بروم و حضرت هم اجازه داد. حضور او مصادف است با هجوم بُسر بن ابی ارطاة. با راهنمایی وائل، بُسر شیعه‌ها و هواداران حضرت را در یمن شناسایی کرد و بالغ بر سی هزار را کشت و زنان و دختران آن‌ها را به اسارت گرفت و در شام سر‌ و پاهای آ‌نها را برهنه کرد و در معرض فروش گذاشت. چنان امیرالمؤمنین(ع) با شنیدن این فاجعه تکان خورد که تا موقع شهادتش، که زمان زیادی نبود، در قنوت نمازش مرتب بُسر و معاویه و عمروعاص را لعنت می‌کرد.

به هر صورت یمن چنین ضربه‌ای خورده بود و انتظاری هم از یمن هم نیست که اقدامی در یاری امام حسین (ع) انجام دهد، به خصوص اینکه یمن نزدیک به مکه بود و امام حسین(ع) هم چهار ماه و چند روز در مکه حضور داشت، هر روز مردم را آگاهی می‌داد، هشدار می‌داد، راجع به این وضعیت که با حاکمیت یزید، اسلام و دین آنها و دنیا و آخرتشان تهدید می‌شود. قطعا بسیاری از یمنی‌ها برای زیارت به آنجا آمده اند و امام را دیده‌اند و اگر می‌خواستند اقدام یا حرکتی کنند می‌کردند، اما آن طرز تفکری که حاکم شده بود نمی‌گذارد. امام حرکتش را از مدینه آغاز ‌کرد ‌و گفت: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» و یک نفر هم ایشان را همراهی نکرد! چهار ماه و چند روز در مکه هستند و اهل مکه و زائرین را هشدار می‌دهند، زائران و حجاج پیش امام حسین(ع) می آمدند، حتی حدیث پیامبر از او می‌خواهند به عنوان نوه پیامبر، حضرت هم ضمن بیان حدیث هشدار‌ها را می‌داد اما حاضر به همراهی ایشان نشدند، البته باید دقت کرد، خلفای جائر چنان ضد اهل بیت(ع) جوسازی کرده بودند و عملیات روانی سنگین داشتند، اینها که هیچ، حتی خویشان امام حسین(ع) هم ایشان را درست یاری نکردند. شما ببینید، بنی هاشم خویشان امام هستند. این‌ها همه شان، چه روی تعصب قومی چه روی اعتقاد، امیرالمومنین (ع) را امام بر حق می‌دانستند و بعد فرزندان او را، ولی امام حسین (ع) وقتی می‌خواهد حرکت کند فقط ۱۷ نفر از بنی هاشم با اوست. آن ۱۷ تا هم همه از نسل ابوطالب هستند و از دیگر عموهای پیامبر هیچ کس نیست.

در زیارت عاشورای غیرمعروفه که زیارت بسیار بافضیلتی است و متأسفانه ما سراغش نمی‌رویم، شاید هم به خاطر آن عبارت‌های تند و کوبنده‌اش هست که غیرمعروفه خوانده شده، البته توصیه شده کسانی که شغل مهمی دارند این زیارت را بخوانند، در سلام به شهدای کربلا می‌گوید «السلام علی الشهداء من وُلد امیرالمؤمنین(ع)»، «السلام علی الشهداء من وُلد جعفر و عقیل» یعنی آن شهدای خویشاوند امام حسین(ع) یا از نسل امیرالمؤمنین(ع) هستند یا از نسل جعفر و عقیل، آن هم نه همه‌شان، بعضیشان. همه‌شان نیامدند. عبدالله بن جعفر نمی‌آید، محمد حنفیه نمی‌آید، زید بن حسن، پسر بزرگ امام حسن (ع) هم نمی‌آید. خیلی‌ها نیامدند.

*این بیشتر به خاطر ترس بوده یا بی‌تفاوتی؟

امام حسین (ع) وقتی می‌خواست از مدینه بیرون بیاید نامه‌ای نوشت به کل بنی هاشم و فرمود: هر کس از شما در این سفر با من همراه و ملحق شود به شهادت می‌رسد و هر کس بماند روی فتح و پیروزی و رستگاری را نخواهد دید این خیلی حرف بزرگی است یعنی بنی هاشم در یاری امام حسین (ع) کوتاهی کردندعملیات روانی و جنگی که علیه حقیقت اهل بیت(علیهم السلام) صورت گرفته بود به گونه‌ای شد که حتی خود امیرالمؤمنین(ع) چندان به غدیر استناد نمی‌کند، یعنی ولایت حضرت دیگر موضوعیت ندارد و ولایت اهل بیت(ع) مطرح نیست، لذا عبدالله بن جعفر به عنوان پسرعمو دلسوز امام حسین(ع) هست اما آن قدر ایمان و باور به درایت حضرت ندارد که نباید امام زمان را تنها گذاشت و خیلی‌ها نمی‌آیند. نمی‌آیند که هیچ، به قول مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) تردیدافکنی‌هایی هم می‌کنند و می گویند: آقا نرو به طرف کوفه، خطرناک است، مگر ندیدی با پدر و برادرت چه کردند؟ اینها که در اراده امام حسین(ع) تأثیر نمی‌گذاشت، اما شاید چند نفر دیگر که می‌خواستند همراه شوند وقتی می‌بینند پسرعمو و برادرش مانع می‌شوند و می‌گویند خطرناک و بی‌فایده است و می‌گویند نرو، آنها را هم از همراهی با امام حسین(ع) باز می‌دارد. چه بسا همین کارهایی که عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه و عبدالله بن عباس کردند باعث شد که بنی هاشم احساس کردند که بیهوده است که با امام حسین(ع) بروند.

امام حسین (ع) وقتی می‌خواست از مدینه بیرون بیاید نامه‌ای نوشت، به کل بنی هاشم، و فرمود: هر کس از شما در این سفر با من همراه و ملحق شود به شهادت می‌رسد و هر کس بماند روی فتح و پیروزی و رستگاری را نخواهد دید. این خیلی حرف بزرگی است، یعنی بنی هاشم در یاری امام حسین (ع) کوتاهی کردند. اگر بخواهیم ببینیم بنی هاشم چه موقعیتی داشتند می‌توانیم به آغاز بعثت پیامبر(ص) نگاه کنیم. وقتی حضرت بنی هاشم را جمع کردند و دعوت خود را با «و انذر عشیرتک الاقربین» شروع کرد ۴۰ نفر از عمو‌ها و عموزاده‌های خود را دعوت کردند. این ۴۰ نفر در هفتاد و چند سال بعد که امام حسین(ع) می‌خواهد قیام کند باید طایفه بزرگی باشند، اما فقط ۱۷ نفر از آنها حاضر می‌شوند! فضا این قدر ملتهب و ضد اهل بیت(ع) است. وقتی خویشاوندان نزدیک امام نمی‌آیند انتظاری از دیگران نمی‌توان داشت.

جالب اینجاست که وقتی پیامبر(ص) در شعب ابیطالب تحریم شدند، می‌دانید که تحریم بنی هاشم بود نه مسلمانان، تا بنی هاشم پیامبر(ص) را از پشتوانه خویشاوندی محروم کنند، مسلمانان بنی هاشم که هیچ، مشرکان بنی هاشم، غیر از ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، همه پشت سر پیامبر(ص) موضع گرفتند و مشرکانشان هم در آن تحریم پا به پای پیامبر تحریم شدند. به خاطر عرق خویشاوندی آمدند ولی در زمان امام حسین(ع) این عرق را هم نمی توان مشاهده کرد. آنجا مشرک بودند و عرق خویشاوندیشان باعث شد که بیایند، اما اینجا همه مسلمان هستند و نمی‌آیند. واقعا شگفت است. وقتی خود بنی هاشم این طور کوتاهی کردند از دیگران چه توقعی می‌توان داشت؟!

*این عملیات روانی چه سازوکاری داشته و فحوایش چه بوده که این قدر در بین خویشان امام حسین(ع) هم مؤثر بوده است؟ مثلا بحث سیاست گریزی بوده یا توهین‌هایی که به امیرالمؤمنین(ع) می‌شد که آن هم طبیعتا نباید در خویشاوندانشان تأثیری می‌گذاشت؟

نه! بحث توهین‌ها نبوده، اما مسئله این است که بحث تعیین خدا و معرفی توسط پیامبر(ص) اصلا مطرح نیست. وقتی امیرالمؤمنین(ع) به خلافت ‌رسیدند جز یکی ـ دو بار که یاد حدیث غدیر کردند، آن هم به این صورت که چه کسی در غدیر حاضر بود و این سخن پیامبر(ص) را شنید که فرمودند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هر کس بوده بلند شود و شهادت دهد، عده‌ای با اینکه بودند اما بلند نشدند و شهادت ندادند، حضرت غیر از این مورد، اصلا به غدیر اشاره نمی‌کند چون دیگر موضوعیت ندارد و اصلا مطرح نیست. اگر غدیر را قبول داشتند که آن خلفا را نمی‌پذیرفتند و آن اتفاقات نمی افتاد.

خلفا برای مردم مقدس شده بودند که امیرالمؤمنین(ع) هم که خلیفه شده بود باید‌‌ همان جایگاه را داشته باشد اما برای ایشان این جایگاه را قائل نبودند. امیرالمؤمنین(ع) را اطاعت نمی‌کردند در حالی که بدعت‌های خلفای پیشین را قبول می‌کردند. حضرت حتی نتوانست بدعت‌های آنها را از بین ببرد. دست به سینه گرفتن در نماز و حذف کردن «حی علی خیرالعمل» از اذان را هم نتوانست برگرداند. در روایات آمده که حضرت داد می‌زد که پیامبر از سوی خدا «حی علی خیرالعمل» را در اذان آورده و خلیفه دوم حق نداشت آن‌را بردارد، اما مردم گوش نمی‌دادند و حضرت وقتی دید نمی‌پذیرند‌‌ دیگر رها کرد. این تازه در زمانی است که حضرت خلیفه است و قدرت را در اختیار دارد، اما قادر نبودند با بدعت‌های آنها مقابله کنند تا چه رسد به وقتی که امام حسین(ع) می‌خواست قیام کند؛ جو بسیار خراب شده بود.

نکته جالبی است که امیرالمؤمنین(ع) خلیفه بعد از خود را به جامعه معرفی نکردند، اما امام سوم و چهارم را برای شیعیان معرفی کردند، اما اکثریت مردم اصلا شیعه نبودند که بپذیرند. حضرت مثل ابوبکر نیامد بگوید که عمر جانشین من است، یا مثل عمر شورایی تشکیل دهد، یا مثل عثمان که بنا بود شوهر خواهرش، عبدالرحمن بن عوف را جانشین خود کند و نامه‌ای هم در این باره نوشت اما قضیه لو رفت. امیرالمؤمنین(ع) هیچ کدام از این کار‌ها را انجام نداد، اصلا هیچ اقدامی راجع به خلافت بعد از خود انجام ندادند، چون وقتی غدیر را قبول ندارند و آن جایگاه را برای اهل بیت(ع) قبول نداشتند حضرت احساس کردند لزومی ندارد که بخواهند امام مجتبی(ع) را تعیین کنند. خود مردم بودند که بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) امام حسن(ع) را آوردند و با ایشان بیعت کردند.

پیامبر(ص) معیار خواص را از جاهلی به اسلامی تغییر داد هر جامعه‌ای خواصی دارد که روی افکار عمومی مؤثر هستند و افکار مردم از اینها خط می‌گیرند، این گریزناپذیر است و همه جوامع این را دارند اما بسته به فرهنگ جوامع معیار‌ها و مولفه‌های خواص فرق می‌کند. در عرب رؤسای قبیله، شیوخ قبایل افراد بخشنده و افراد شجاع افراد سخنور و خطیب و شاعران مورد توجه بودند اسلام آمد که معیار‌ها را عوض کند و ببرد روی صداقت، تقوا، اخلاص و ایمان، لذا روی معیارهای پیامبر(ص)، سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و حذیفه و... خواص می‌شوندوقتی معاویه برای جنگ با عراق حرکت کرد، امام حسن(ع) در مقام دفاع بود. در جنگ صفین امیرالمومنین(ع) بود که رفت تا حاکم یاغی و سرکش را سرکوب کند، ولی امام حسن مجتبی(ع) در ابتدا با معاویه کاری نداشت و این معاویه است که دید اگر امام مجتبی (ع) فرصت پیدا کند هرچه او رشته است را پنبه خواهد کرد. به همین خاطر بود که خود او لشکر کشید. وقتی خبر رسید که وارد عراق شده است، از فرات گذشته و از پل منوج در شهر مَسکِن فرود آمده، امام حسن(ع) دستور داد که برای جنگ آماده شوید. مردم هم فکر کردند که دوباره مثل زمان امیرالمومنین(ع) جنگ داخلی خواهد شد و بر فرض که پیروز هم شوند غنیمتی هم درکار نخواهد بود، پس برای چه بروند؟ بنابراین مردم با این استدلال آن قدر امام حسن(ع) را بی‌پاسخ گذاشتند که عدی بن حاتم طایی بلند شد و به شدت آنها را سرزنش کرد که شما در موقع شعار دادن زبان درازی دارید ولی الان مثل موش‌ در سوراخ قایم شده‌اید. این پسر پیغمبرتان است، خلیفه‌ای است که خودتان انتخاب کرده‌اید، و از او حقوق می‌گیرید که به دستور او به جنگ بروید، اما جواب نمی‌دهید؟! یک فضایی فراهم کرد که عده‌ای آمدند، اما بی‌انگیزه.

وقتی هم امام حسن(ع) آمد تا تصفیه‌ای در سپاهش انجام دهد و آنهایی که بی‌انگیزه هستند یا انگیزه‌های بی‌خودی دارند را بیرون کند نگذاشتند حرف امام تمام شود و ریختند لشکر امام را به هم زدند و امام هم مجروح شد. معاویه وقتی از طریق جاسوسانش متوجه ماجرا شد نامه‌ای فرستاد که این فرماندهان تو هستند که به من نامه نوشته‌اند، حتی نامه‌های آن‌ها را هم ضمیمه کرد، که حسن[ع] را زنده یا مرده به تو تحویل بدهیم. آن وقت امام با آن‌ها اتمام حجت کرد که اگر مرگ با عزت و رضای خدا را می‌خواهید پیشنهاد صلح او را نادیده می‌گیرم و به مقابله برویم، اما اگر دنیا و باقی ماندن در دنیا را ترجیح می‌دهید پیشنهاد صلح او را بپذیرم که همه فریاد زدند؛ دنیا، دنیا، باقی ماندن در دنیا! این طور جو فاسد شده بود. لذا امام حسن (ع) صلح را پذیرفت. حاکمیت معاویه برایشان نعمت بود. معاویه فتوحات را از سر گرفت و اینها دوباره ‌توانستند غنیمت بگیرند، زن و بچه‌ها را اسیر کنند.

حالا که امام حسین (ع) قیام می‌کند حتی اگر پیروز هم شوند باز هم چیزی در میان نیست، ظاهر را این طور می‌دیدند. یزید به عبیدالله سپرده بود که پول کلانی بین رؤسا و اشراف قبایل پخش کن، اگر درست خاطرم باشد چهار هزار دینار طلا و دویست هزار دینار نقره بود. عبیدالله تنها همراه با ۵۰ نفر بود، اما مسلم بن عقیل حداقل با ۴ هزار نفر قیام کرد، اما عبیدالله توانست با همین پو‌لها و رشوه‌ها از پس مسلم بربیاید. نه تنها راحت بیعتشان را شکستند، بلکه به جنگ مسلم رفتند، مسلم را کشتند و بعد همان ‌ها آمدند در کربلا و آن فاجعه را پدید آوردند.

*همان طور که گفتید خصلت جهاد مسلمانان صدر و اعراب، رسیدن به غنایم و امتیاز بود انگار همین هم روح اسلام را کنار زد و مسلمان‌ها دغدغه‌هایشان مادی شد. فتوحات هم ظاهرش اسلامی بود اما انگار محتوایش کسب غنایم بود. حضرت علی(ع) هم علی الظاهر سکوت کرده‌اند و دارند نظاره می‌کنند که در همین زمان هم معاویه تثبیت می‌شود و احتمالا بی‌خبر هم نبودند از شروع تبلیغات روانی تا زمان حکومت خودشان به شدت درگیر فتنه‌ها می‌شوند، سؤال این است که امیرالمؤمنین(ع) چه تمهیدی برای ممانعت از رسیدن مسلمان‌ها به این نقطه داشته‌اند؟

امیرالمؤمنین(ع) تا آنجایی که توانست راه درست را نشان داد. ایشان با عملکردی که نسبت به بیت المال داشت سعی در اصلاح امور داشت. باید اشاره کنم اگرچه امیرالمؤمنین(ع) فتوحات را متوقف کرد اما تصورمان نباید این باشد که چون حضرت به بیت المال حساس بوده پس ـ نعوذبالله ـ خیلی دستِ تنگی داشته و بذل و بخششی نداشته‌اند. نه، به جایش حضرت حسابی بذل و بخشش داشت. حضرت روش فتوحات را قبول نداشت نه اینکه مردم نباید به رفاه برسند. پیش از جنگ جمل است که حضرت چون می‌دانستند که این جنگ‌ها داخلی است و مردم نمی‌توانند از مسلمان غنیمت بگیرند و زن و بچه‌شان را اسیر بگیرند، با وجود اینکه حقوق نظامی‌ها هم خوب بود اما آن را دوبرابر کرد. چند ده هزار نفر نیروی نظامی را حقوقشان را پیشاپیش دوبرابر کرد، که اگر آن فتوحات نیست از قبل جبران شده باشد. حضرت رانت‌ها را هم از بیت المال حذف کرد، چیزی را هم که در جیب خودش نگذاشت، و به بچه‌هایش نداد، همه را به توده‌های مردم داد.

وقتی مردم ارزش‌هایشان عوض شد، نگا‌هشان به اشراف و خواص قبیله‌ها بود، اینها از سیاستهای حضرت متضرر شده بودند و با حضرت مشکل داشتند، توده‌های قبایل از سیاستهای حضرت بهره‌مند شدند اما به جای اینکه بیایند به طرف حضرت باز به سمت اشراف و بزرگان رفتند. اینکه مقام معظم رهبری روی نقش خواص و بصیرت تأکید دارند به خاطر همین است.

پیامبر(ص) معیار خواص را از جاهلی به اسلامی تغییر داد. هر جامعه‌ای خواصی دارد که روی افکار عمومی مؤثر هستند و افکار مردم از اینها خط می‌گیرند، این گریزناپذیر است و همه جوامع این را دارند اما بسته به فرهنگ جوامع، معیار‌ها و مولفه‌های خواص فرق می‌کند. در عرب رؤسای قبیله، شیوخ قبایل، افراد بخشنده و افراد شجاع، افراد سخنور و خطیب و شاعران مورد توجه بودند. اسلام آمد که معیار‌ها را عوض کند و ببرد روی صداقت، تقوا، اخلاص و ایمان. لذا روی معیارهای پیامبر(ص)، سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و حذیفه و... خواص می‌شوند، اما با معیارهای جاهلی ابوسفیان‌ها و عبدالرحمن بن عوف‌ها و سعد ابن ابی وقاص‌ها و اینها که از روسای قبایل بودند خواص می‌شوند. متأسفانه بعد از پیامبر(ص) معیار خواص دوباره به حالت جاهلی برگشت. سقیفه را چه کسانی تشکیل می‌دهند؟ رؤسای قبایل هستند. در سقیفه هیچ کس با معیارهای اسلامی حضور ندارد. اصلا نمی‌خواهند، چون اگر بودند که نمی‌گذاشتند سقیفه شکل بگیرد.

در زمان امیرالمومنین (ع)، حضرت دیدند که اینها را نمی توان عوض کرد و آمد بعضی رؤوس را عوض کند. من این نقد بزرگ را به شخص بزرگی مثل حُجر بن عدی دارم. در زمانی که امیرالمؤمنین(ع) خلیفه است، بخش اعظم مردم کوفه را یمنی‌ها تشکیل می‌دهند. رئیس یمنی‌ها اشعث بن قیس کندی است. یکی از معصومین(علیهم السلام) می‌فرماید مَثَل اشعث در عهد امیرالمؤمنین(ع) همچون عبدالله بن ابی در عصر پیامبر(ص) بلکه بد‌تر است، اما خود یمنی‌ها او را قبول دارند و امیرالمؤمنین(ع) که می‌خواهد او را تغییر دهد نمی‌تواند بگوید او را که از اشراف شماست‌‌ رها کنید و مثلا فردی مثل اویس قرنی که او هم یمنی است، اما آدم متدین و متشرعی است، رئیس شما باشد. باید کسی هم وزن اشعث را می‌گذاشت در رأس یمنی‌ها، که آدم درستی باشد. حضرت خواست حُجر را قرار دهد که متأسفانه حجر ‌نپذیرفت. ظاهرش هم این است که روی اعتقاد به امیرالمؤمنین(ع) ‌نپذیرفت و اینکه می‌دانست اشعث چه کینه‌ای نسبت به ایشان دارد، گفت: تا وقتی که اشعث به عنوان یک کندی زنده است من حاضر نیستم ریاست یمنی‌ها و قبیله کنده را قبول کنم. اما او باید دستور امیرالمؤمنین(ع) را اجرا می‌کرد که اگر پذیرفته بود یمنی‌ها هم نمی‌توانستند اشکال کنند که اشعث را برداشتی و حجر را جایش گذاشتی، حُجر چه بسا بالا‌تر هم هست و هر دو هم از کنده هستند و کندی‌اند. به هر حال حضرت این تصمیم را داشت ولی حجر همراهی نکرد و کار امیرالمؤمنین(ع) نگرفت.

*تحلیل شخصی شما چیست که حجر این پیشنهاد را قبول نکرد؛ سستی کرده یا مثلا ترسی داشته یا فکر می‌کرد اصلا فایده‌ای ندارد؟

حُجر بن عدی می‌دانست که اشعث کینه دارد، اما برداشت سطحی کرد و گفت تا اشعث زنده است من حاضر نیستم قبول کنم. این بخش از قضیه را نمی‌دید که حضرت اصلا برای اینکه موقعیت ضربه زدن را از اشعث بگیرد این دستور را داده است، حتی شب ضربه خوردن حضرت، ابن ملجم داشت در مسجد با اشعث نجوا می‌کرد و حجر چون می‌دانست که اشعث دشمن حضرت است گوش داد تا ببیند اینها چه می‌گویند؟ دید که اشعث به ابن ملجم می‌گوید زود در کار خودت شتاب کن پیش از اینکه صبح تو را رسوا کند. ‌‌همانجا برداشت کرد که این‌ها قصد سوء به امیرالمؤمنین(ع) دارند. برگشت گفت‌: ای اعول، چون اشعث یک چشمی بود، می‌خواهی علی(ع) را صدمه بزنید؟ من نمی‌گذارم!‌‌ همان جا بلند شد رفت خانه حضرت، منتها ایشان رفته بود به خانه دخترش‌ ام کلثوم و حجر موقعی به مسجد رسید که حضرت ضربه خورده بود. حُجر آدم معتقدی است منتها تحلیل به جایی ندارد. همین حُجر است که بعد از صلح امام حسن(ع) به ایشان توهین می‌کند و می‌گوید: ‌ای کاش پیش از این هم تو مرده بودی و هم ما که تو با پذیرش صلح ما را از عدل به ظلم انداختی! در عین اینکه یک شیعه خالص است تحلیل درست و به جایی ندارد. جانش را هم آخر سر به خاطر حضرت داد و امیرالمومنین(ع) پیش از این فرموده بود که «لا حرمک الله الشهادة یا حجر» یعنی خدا شهادت را بر تو حرام نکند. ‌ای حجر که من گواهی می‌دهم که تو اهل شهادتی.

حجر موقعی به مسجد رسید که حضرت ضربه خورده بود حُجر آدم معتقدی است منتها تحلیل به جایی ندارد همین حُجر است که بعد از صلح امام حسن(ع) به ایشان توهین می‌کند و می‌گوید: ‌ای کاش پیش از این هم تو مرده بودی و هم ما که تو با پذیرش صلح ما را از عدل به ظلم انداختی! در عین اینکه یک شیعه خالص است تحلیل درست و به جایی ندارد جانش را هم آخر سر به خاطر حضرت دادتحلیل او ضعیف بوده است، اگر حجر ریاست یمنی‌ها را پذیرفته بود اشعث دیگر نمی‌توانست در صفین، وقتی قرآن‌ها به نیزه رفت، و بعدش فتنه خوارج درست شد، کاری کند و جلوی خیلی چیز‌ها گرفته می‌شد. حالا جزئیات ذکر نشده و چه بسا این خواست امیرالمؤمنین(ع) در ملأ عام بوده و جا نداشته که حضرت تبیین کنند که من کجای کار را دیده‌ام. وقتی او نپذیرفت دیگر حضرت هم نمی‌توانست این را به نوع دیگری اصلاح کند و مقصود اینکه وضعیت این طور بود.

*در مورد سایر یمنی‌ها و قبیله مالک اشتر چطور؟

نخعی‌ها هم از یمنی‌ها بودند. منتها معیار‌ها عوض شده بود، و اشعث برندگی‌اش بیش از مالک است. موقعی که قرآن‌ها به نیزه زده شد اشعث این فتنه را به پا کرد که باید جنگ متوقف شود، مالک این را نمی‌خواست ولی کاربرد او را ندارد. مردم اشعث را بیشتر اطاعت می‌کنند و قبول دارند تا مالک. مالک حتی سخنانش هم ذکر شده که چگونه آنها را مورد خطاب قرار می‌دهد و سرزنش می‌کند اما در جواب می‌گویند تو فقط به جنگ و خونریزی فکر می‌کنی و اشعث درست می‌گوید، حتی وقتی امیرالمؤمنین(ع) می‌خواست مالک را به عنوان حَکم بفرستد، گفتند از خودتان است! معاویه جلوتر عمروعاص را انتخاب کرده بود تا تمام حیله‌هایش را به نفع معاویه به کار گیرد اما حضرت که اول از همه ابن عباس را انتخاب می‌کند یاران خودش گفتند ابن عباس پسرعموی توست و طرف تو را می‌گیرد! ما کسی را می‌خواهیم که دیدگاهش نسبت به تو و معاویه یکسان باشد! ببینید چقدر حضرت، زجر می‌کشید! بعد حضرت گفت مالک اشتر که از خود شماست و یمنی هم هست حَکَم باشد. گفتند او را هم نمی‌خواهیم چون مالک فقط به خون و خونریزی فکر می‌کند. در عوض گفتند ابوموسی اشعری حَکَم باشد که از قبل به ما گفته بود که در این فتنه‌ها وارد نشوید و ما به او گوش ندادیم. حالا ابوموسی هم آنجا نیست. حضرت فرمود: ابوموسی دشمن من است، شما می‌خواهید او را به عنوان نماینده من بفرستید؟‌‌ همانجا حضرت اعلام برائت کرد که خداوندا من از اینها و اعمالشان بیزاری می‌جویم و آن جمله معروف «لا رأی لمن لایطاع» را اینجا فرمودند. کسی که اطاعت نشود هیچ رأیی ندارد و هیچ کاری هم نمی‌تواند بکند، آ‌نها خودشان بریدند و دوختند و آن قضایا پیش آمد.

*در بعضی نقل‌های تاریخی هم گویا ذکر شده که بعد از اینکه امام حسین(ع) از کوفه ناامید شدند و مطمئن شدند که در کوفه پشتیبانی ندارند حتی این پیشنهاد را مطرح کردند که بروند به سرحدات، اما حتی این هم پذیرفته نشد و کار را به جنگ و کشتار کشیده شد؟ به نظر شما این قولها درست است؟

نه! این دروغ است. عمر سعد از خودش چنین چیزی را اضافه کرد. عمر سعد به عبیدالله نامه نوشت، چون می‌خواست تا آنجایی که می‌تواند از جنگ با امام بگریزد، اما در گرو حکومت ری بود، عبیدالله هم نوشت که اگر تو حاضر نیستی شمر فرمانده است و به شمر هم گفت: برو و اگر دیدی کوتاهی می‌کند گردنش را بزن و خودت فرمانده لشکر شو. بعد از مذاکره‌ای که عمر سعد با امام حسین(ع) دارد در نامه‌ای به عبیدالله می‌نویسد که حسین[ع] می‌گوید مردم کوفه او را دعوت کرده بودند و برای همین آمده است و حالا که کوفیان نمی‌خواهند حاضر است برگردد به مدینه یا برود به سرحدات، یا برود به شام و دست در دست یزید بگذارد. از خودش اینها را اضافه کرد که عقبة بن سمعان، غلام رباب که از واقعه کربلا زنده مانده است می‌گوید من آنجا بودم و امام حسین(ع) هرگز این را نگفت که به سوی سرحدات شام برود و دست در دست یزید بگذارد.

عمرسعد برای اینکه بتواند قضیه را جمع کند از خودش این را جعل کرد و حتی توانست روی عبدالله تأثیر بگذارد. عبیدالله وقتی این نامه را خواند کمی تأمل کرد و تحت تأثیر قرار گرفت. منتها شمر لعین آنجا کنار عبیدالله بود و گفت: این اگر درست هم باشد، حسین(ع) حالا که در چنگ تو فرو رفته ناچارا این حرف را می‌زند، همین جا تا در چنگ توست یا بیعت بگیر و اگر بیعت نکرد او را بکش، که اگر تو ر‌هایش کنی دیگر بر او دست پیدا نخواهی کرد و حریفش نیستی. درست هم گفته بود، و عبیدالله هم در جواب گفت: حرف درست همین است که تو گفتی و لذا به عمر سعد نامه نوشت که ما تو را نفرستادیم که برای ما راهکار پیدا کنی، دستور را باید اجرا کنی و اگر نمی‌پذیری کنار برو و شمر فرماندهی را قبول می‌کند. اصلا در تاریخ ذکر شده که عمر سعد آن پیشنهاد را از خودش وارد کرد که جلوی جنگ را بگیرد و خودش را معاف کند از جنگیدن با امام و آلوده شدن دستش به خون امام حسین(ع).

*دشمنان امام حسین(ع) با اینکه می‌دانستند امام حسین(ع) فرزند پیامبر(ص) است اما چرا در شهادت ایشان اینقدر خشونت به خرج دادند؟ حتی بدرفتاری با زنان و بچه‌ها را شاید در عصر جاهلی هم رعایت می‌کردند، یا مثلا سر بر نیزه کردن که در تاریخ اسلام وجود نداشته اما در کربلا اتفاق می‌افتد، حتی می‌ توان نسبت به خشونتی که بعد از کربلا در حمله اموی‌ها به مدینه اتفاق می‌افتد سؤال پرسید، که این خشونت از کجا می‌آید؟

این خشونت را یک مقدار باید رویش فکر بکنم و تا به حال به این صورت من فکر نکرده‌ام. حتی در جنگ‌هایی که در زمان خلیفه دوم داریم، حتی در زمان معاویه، حتی بعد از واقعه کربلا، چون فتوحات همینطور ادامه داشت، با کفار و مشرکین هیچ‌گاه اینطور عمل نکردند که با اهل بیت پیامبر کردند. این خیلی عجیب است. این سختگیری و خشونت که رخ داد را حتی با مشرکان و کافران نکردند.

قبل از کربلا ما فقط قضیه عمرو بن حمق خزاعی(رضوان الله علیه) را داریم که از شیعیان پاک امیرالمؤمنین(ع) بود و همراه با حُجر قیام کرده بود. حُجر خودش را معرفی کرده بود که جلوی کشتار بیگناهان گرفته شود اما عمرو فرار کرد. خدمتی به پیامبر(ص) انجام داده بود و پیامبر به خدا عرضه داشت که خدایا! جوانی را از او مگیر. هشتاد سال سن داشت اما یک موی سپید در سر و صورت او نبود. او با رفاعة بن شداد فرار کرد و در اطراف موصل در غاری پناه گرفت. همسرش را گرفتند تا او خودش را تسلیم کند تا آن موقع سابقه نداشت که زنی را به گناه همسرش بگیرند و به زندان بیافکنند. ماری، عمرو بن حمق را در آن غاری که بود گزید، رو به مرگ بود و جایشان هم شناسایی شد، به رفاعة گفت که من عمرم رو به پایان است و از پیغمبرهم شنیده بودم که مرگ من چگونه فرا می‌رسد، به او گفت که تو برو. به او که رسیدند نیمه جان بود، سرش را بریدند و به نیزه زدند. اول سری که در اسلام به نیزه رفت سر این مرد بزرگوار بود، آوردند در شام جلوی معاویه در دامن همسرش انداختند که او هم معاویه را نفرین کرد. منتها به غیر از این سابقه‌ای نداشت، حتی مشرکان و کفار را هم که در جنگ شکست می‌دادند سر‌ها را نمی‌بریدند که به نیزه بزنند.

می‌دانید که عصر تاسوعا دشمنان شروع به حمله کردند و امام حسین(ع) فرمود فرصت دهید. عمر سعد تا آنجایی که می‌خواست جلوی جنگ را بگیرد تلاش می‌کرد خودش را از این قضیه باز بدارد، اما به قول ما وقتی دید آب از سر گذشته است حتی وقتی امام حسین(ع) از طریق حضرت عباس(ع) درخواست مهلت تا فردای آن روز کرد، حاضر نبود فرصت دهد! عمرو بن حجاج یا غیث بن اشعث گفتند سبحان الله! اگر دشمنِ مقابل ما کفار ترک و دیلم بودند و از ما چنین درخواستی می‌کردند ما می‌پذیرفتیم، در حالیکه اینها فرزندان رسول خدا(ص) هستند، چطور چنین چیزی ممکن است؟! یعنی با کفار این طور عمل نمی‌کردند که با اهل بیت پیامبر(ص) عمل کردند که در نهایت عمر سعد شرمنده شد و گفت باشد، امشب را به آنها مهلت می‌دهیم.

در بحثهایی که قبلا کردم این طور نتیجه گرفته بودم که وقتی این زاویه از زمان پیامبر(ص) گسترش پیدا کرد و ولایت کنار زده شد اینها به قهقرایی رفتند که از زمان جاهلیت هم بد‌تر شد. منتها به این نکته توجه نداشتم که اینها با اهل بیت پیامبر(ص) این کار را کردند که حتی با کفار و مشرکین این کار را نمی‌کردند. فکر می‌کنم این سیاست شبیه سیاست امروز اسرائیل است که می‌خواهد با یک قلع و قمع و کشتار وسیع، رعب و وحشتی ایجاد شود که نفس‌ها در سینه‌ها حبس شود و کسی جرأت کاری نکند. و الا مدینه حرم بود که در آن، چنان قتل عامی راه انداختند، البته بنده جنایت حره را مکافات عمل خود مردم مدینه می‌دانم که در یاری امام حسین(ع) کوتاهی کردند و لذا بنده اصلا اصطلاح «شهدای حره» را به کار نمی‌برم و موافق نیستم که زائرین را می‌برند در بقیع و می‌گویند اینجا قبر «شهدای حره» است، مگر هر کس را که یزید کشت، شهید است؟! این سزای عملشان بود که در نتیجه عدم یاری امام حسین(ع) سرشان آمد.

به هر حال، بحث خشونت است و تصور من این است که اینها برای ایجاد رعب و وحشت این کار را می‌کردند، یعنی اینها از قیام داخلی می‌ترسیدند نه از تهاجم خارجی. با تهاجم خارجی این طور سخت برخورد نمی‌کردند ولی داخل را می‌خواستند سبعیت نشان دهند.

بنده جنایت حره را مکافات عمل خود مردم مدینه می‌دانم که در یاری امام حسین(ع) کوتاهی کردند و لذا بنده اصلا اصطلاح «شهدای حره» را به کار نمی‌برم و موافق نیستم که زائرین را می‌برند در بقیع و می‌گویند اینجا قبر «شهدای حره» است، مگر هر کس را که یزید کشت، شهید است؟! این سزای عملشان بود که در نتیجه عدم یاری امام حسین(ع) سرشان آمدمی‌دانید در شام اسرا را که آوردند گفته می‌شد اینها خارجی هستند، مردم شاید تصور می‌کنند منظور این است که این‌ها از کشور دیگری آمده‌اند و غریبه و خارجی هستند، اما خارجی به معنای خوارج و خروج کننده بر ضد حکومت است، یعنی چون خلیفه را «خلیفة الله» می‌دانند و کسی هم که در برابر جانشین خدا در روی زمین بایستد یعنی خروج کرده و باید سرکوب شود و او را کشت و زن و بچه اش را به اسارت برد و این مجوز را برای ‌‌نهایت سختگیری داریم و اینطور جا انداخته بودند.

*آنها نسبت به حضرت علی(ع) کینه داشتند. در نقل‌ها آمده که برای بار آخر که یاران امام حسین(ع) حمله کردند و به آب رسیدند به آن‌ها گفتند می‌توانید همین جا آب بخورید، اما برای حسین(ع) نمی‌توانید ببرید!

بله! عمرو بن حجاج بوده که باید بر روی این کارها تحقیق شود. عمرو بن حجاج آخرین نامه به امام حسین(ع) را نوشته بود و پدرزن «هانی» هم هست. نه تنها به امام حسین(ع) و مسلم خیانت کرد، حتی به هانی هم خیانت کرد. او قبیله مراد را برد و دارالعماره را محاصره کردند و گفتند شنیده‌ایم که هانی اینجا کشته شده، که شریح قاضی آمد و شهادت داد که چنین اتفاقی نیفتاده است تا آنها بروند. عمرو بن حجاج تا اینجا برای مقابله با عبیدالله آمده اما بعد همه چیز را زیرپا می‌گذارد و می‌آید در کربلا، شریعه را هم او فرماندهی می‌کند و این کلامی هم که می‌گوئید حرف اوست، که خطاب به نافع بن هلال گفت: تو اگر آب می‌خواهی گوارای وجودت، آب را بخورید، ولی نمی‌گذاریم برای حسین[ع] ببرید، که همین باعث درگیری شد.

*اوج این رنگ عوض کردن و بوقلمون صفتی را در «شبث» می‌بینیم که این هم جای ریشه یابی دارد که علت این همه تغییر موضع‌های ناگهانی در فاصله اندک چیست؟

عامل اساسی این بدبختی ها، همان نکته‌ای است که امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمودند. وقتی حضرت می خواهند سخن بگونید اینها هو و جنجال می‌کنند و نمی‌گذارند حرف امام به گوش‌ها برسد، حضرت می‌فرمایند: وای بر شما! حداقل گوش دهید، عجله نکنید در کشتن من، اگر حرف من را نپسندیدید آن موقع به قتل من اقدام کنید. اما باز هم سر و صدا می‌کنند، و بعد حضرت می‌فرماید علت اینکه نمی‌خواهید سخن حق را بشنوید اثرات آن لقمه‌های حرام و «عطایا» است، عطایا‌‌ همان برداشت‌های از بیت المال بود که انجام می‌دادند، یعنی پول‌های نامشروعی که از بیت المال به شما داده می‌شود و لقمه‌های حرامی که در شکم‌هایتان انباشته شده باعث شده این طوری شوید. خیلی‌ها نمی‌دانند که «عطایا» چیست، حالا یا مطالعه نکردند یا متوجه نیستند که منظور از عطایا چیست، عطایا‌‌ همان حقوقی بود که از بیت المال به افراد داده می‌شد، منتها از زمان عمر در آن تبعیض روا داشته شد و امیرالمؤمنین(ع) این تبعیض‌ها را برداشته بودند و بعد از صلح امام حسن(ع) این تبعیض‌ها به اوج رسید.

شب جمعه و عزیزان چشم به راه خیرات

امروز 5 شنبه هر کجا باشی دلت می رود به نورستان جایی که هیچکس غریبه نیست حتی آن هایی که چندین سال پیش به رحمت خدا رفته اند با تو احساس خویشاوندی می کنند
در گورستان شاهد قبرهای بی وارث و بد وارث و فراموش شده ای هستیم که اسیر و محتاج دعای خیر بازماندگان و رهگذرانند
برخی از رفتگان، دست شان از صدقات جاری خالیست زیرا نه عالم بوده اند که به کسی تعلیم داده باشند و مردم از آن ها نفعی برده باشند
نه اولاد صالح و نیکو کاری داشته اند
نه توان ساخت راه و مسجد و امور خیر داشته اند.
نه در حال صحت و سلامت دستی گرفته اند و نه صدقه ی با دوام داده اند
نه چاه و نهر آبی از خود باقی گذاشته اند
نه درختی کاشته اند تا خلق الله از سایه و میوه اش بهره مند شوند
این ها نه تنها میراث ماندگار ندارند بلکه با کوهی از ندانم کاری به عالم برزخ رفته اند و اکنون درمانده و مستأصل چشم به دستان با سخاوت و زبان گویای زنده ها دارند تا با خیرات و فاتحه روحشان شاد شود
گرچه به یاد خدا بودن و ذکر صلوات و دعا در همه ی لحظه ها دارای اجر و ثواب است و به اذکار سفارش شده ولی شب و روز جمعه ویژگی خاصی دارند
دعا کنیم تا برایمان دعا کنند.
اکنون شب جمعه است و اموات برای دریافت هدیه از جانب من و شما لحظه شماری می کنند بیاییم با ذکر فاتحه و صلوات و خیرات در شادی روح عزیزانمان سهیم باشیم. به ویژه که امروز چهلمین روز در گذشت مرحومه کربلایی صغرا همسر مرحوم حاج علی اکبر دایی هم هست که امیدوارم خداوند این دو عزیز را مورد رحمت واسعه اش قرار دهد
و مناسبت دیگر در گذشت مرحوم مغفور حسین حاج ملا علی مرد بی آزار و آرام و متدین است که چند روز پیش به رحمت خدا رفتند ضمن عرض تسلیت، برای مرحوم غفران الهی و علو درجات، برای همسر و آقا محمد رضا و اقا عبدالله و سایر فرزندان و بازماندگان صبر و اجر جزیل مسئلت داریم
جهت شادی روح همه ی در گذشتگان و اسیران خاک رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«در باره شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها»

فاطمه جان!قلم توان نوشتن و زبان قدرت بیانِ غربتِ غمبار تو را ندارد

بارها از خود پرسیده ایم اگر در مسجد مدینه شاهد خطبه ی فدکیه دختر پیامبر (ص) و سکوت انصار بودیم به راستی ما در کدام سو می ایستادیم؟

و یا وقتی امام حسین علیه السلام روز عاشورا خطبه خواندند و لشکر پسر سعد هلهله سر دادند تا صدای حضرت شنیده نشود اگر در کربلا بودیم کجا بودیم و چه می کردیم؟

فاطمه جان! قلم در می ماند غم جانکاه تو در سوگ پدر و مصیبت های بعد از آن را به تصویر کشد.

خدايا درود فرست بر فاطمه (س) آن بانوى با فضیلت و پاكيزه و محبوب و بر گزیده

سلام بر فاطمه و رنج های فاطمه سلام الله علیها

سلام بر فاطمه (س)بنت الهدا،دخت نبی مکرم اسلام حضرت محمد صل الله عليه وسلم

سلام بر فاطمه همسر امیر مؤمنان علی علیه السلام

سلام بر فاطمه مادر حسنین علیهما السلام و زینب کبری(س)

سلام بر فاطمه که با خطبه و حضور و قیامش قامتِ امامت استوار کرد

سلام بر فاطمه مظهرِ همه ی خوبی ها

سلام بر فاطمه و فاطمه و فاطمه

فاطمه یعنی جدا شده از هرگونه جهل و پلیدی و نا پاکی

فاطمه یعنی دور از هرگونه شر و بدی

فاطمه یعنی چراغ راه و باز گرفتن شیعیان و پیروانش از آتش دوزخ

فاطمه یعنی رو کردن و شفاعت شیعیانی که با نشان پیرو او در حشر حضور می یابند و رو بر گرداندن از غاصبین و ظالمین

فاطمه جان! از بین در و دیوار کنار برو که یک نابکار با نقش و نقاب عوام پسندانه مشت بر در می کوید و قصد روشن کردنِ آتش فتنه را دارد

او می خواهد با لگد این در باز کند تا درهای ظلم و جور و غصب برای همیشه باز باشند

دختر پیامبر!از بین در و دیوار دور شو که آمده اند تو را برای همیشه از علی(ع) بگیرند و فرزندانت را بی مادر کنند و شوهرت را به تسلیم وادارند

فاطمه جان!علی را ببین که برای ایجاد وحدت،چگونه در خلوت و تنهایی و سکوت، آرام و بی صدا اشک می ریزد.

از پشت در و دیوار دور شو که علی سخت به بودنِ تو نیازمند است اگر تو بروی علی بدون غیرت فاطمی یکه و تنها می ماند

با رفتن تو غبارِ غم بر سیمای علی می نشیند و زخم های قدیمِ بدر و احد و... دوباره سر وا می کنند

علی جز تو چه کسی را دارد تا غبار از چهره اش بشوید و زخم هایش را مرهم نهد؟

فاطمه جان!تو می روی و غم و غصه هایت نیز می روند و از نامردمی های کج اندیشانی که حرمتت را پاس نداشتند رها و راحت می شوی اما با غم فراق و تنهایی علی چه می کنی که با رفتن تو ستون استحکام فرو می ریزد

فاطمه جان! به ما بگو علی با روزهای بی تو چه کند؟

دختر رسول خدا!تو می روی و دگر بار در آغوش گرم پیامبر خدا آرام می گیری اما فرزندانت تاب رفتنت را ندارند

فاطمه جان!بگو ما چه کنیم؟

ما که مدام نام تو بر دل و زبان داریم و عشق فرزندانت را با جسم و جان و خون مان عجین کرده ایم شفیع مان باش در روزی که نه مال اید به کارِ ما نه فرزند و عیال ما به جز نامه ی اعمال و محبت شما خاندان رسالت.

سلام بر شما اى خاندان نبوت و جايگاه رسالت و معدن رحمت بی بی فاطمه سلام‌الله‌علیها.

شهادت غریبانه و مظلومانه حضرت فاطمه سلام الله علیها بر همه شیعیان و دوستداران اهلبت تسلیت باد

دل نوشته ای برای امروز نه فردا!

پاییز سال جاری را به تاریخ سپردیم و تولدمان را که هر روز در بی خبری مان شکل می گیرد به خودمان تبریک می گوییم و یاد زنده ها و عزیزان سفر کرده را گرامی می داریم
جمعه روز دلگیر و دلگیری نیست
جمعه روز دل دادن و دل سپردن است
و اگر احساس دلتنگی داشته باشیم بی شک، دل مان در گرو چیزی است که باید برای بدست آوردنش تلاش و دعا کنیم.
روز جمعه باید غم را به باد سپرد و غصه ها را نا چیز شمرد
روز جمعه روز رهایی است باید از خود رها شد و برای در بند های برزخی دعا کرد
رها می شویم از تفکر و تعلقاتی که جز در بند شدن و اسیر کردن مان سودی ندارند
جمعه روز گشودن پنجره دل به سوی بی کران و بی کرانه هاست روز تقدیم لبخند و گرفتن هدیه ی تبسمِ رضایتمندی از خود و دیگران است
امروز روز نشاندنِ گل لبخند بر لب های یک بیمار دردمند و روز رضایت دادن و بخشیدن و بخشیده شدن است کسی که در این سرا نبخشد نمی تواند انتظار بخشیده شدن در آن سرا را داشته باشد
مرور خاطرارت گذشته مرا می برَد به سال های با هم بودن روزهایی که دیدارها طعم خاصی داشت مانند زیارت بزرگترها،دیدار با بیماران و زیارت اهل قبور که هر بخش از دیدار ها تأثیر ی شگرف در شادابی و زندگی روز مرمان داشت
روستا نشینان زیارت اهل قبور را در صدر برنامه های خود داشتند و هنوز هم مانند خیلی از نقاط کشورمان در شب و روز جمعه گورستان را با حضورشان و با تقدیم هدایای معنوی به اموات شان تبدیل به نورستان می کنند
همه ی مردم هدیه دادن و هدیه گرفتن را دوست دارند ولی گاه پیچ و خم های جاده ی زندگی چنان ما را به غفلت وا میدارد که هدیه دادن به رفتگان مان را از یاد می بریم و در واقع خود را از رضایتمندی و دعای خیرشان محروم می کنیم.
نخستین جمعه زمستانی تان به خیر و نیکی باد
جهت شادی روح همه ی مسافران ابدی رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

شب جمعه است می خواهم برایتان نامه بنویسم

و با خیرات و ذکر صلوات به نگاهِ منتظرتان پاسخ دهم!
می خواعم سرتاسر نامه ام مملو از ذکر و واژه های دلنشین و شاد کننده باشد
شوربختانه امروز نیز توفیق حضور در نورستان حاصل نشد اما دل به بی قرار، تاب نیاورد و به سوی خانه های ابدی رفت تا سلام گوید و تحفه ی شب و روز جمعه را تحویل یاران دیروز و جانانِ همیشگی دهد.
مسافرانِ ابدی هم اکنون منتظر پیک خوش خبر هستند تا بلکه در این روز مبارک تحفه ای دریافت کنند تحفه از هر جنس که باشد به دیده ی منت می گذارند بستگی به سخاوت بازمانده دارد حتی یک ذکر...
ذکر همان یاد آوری و تکرار و بیان کردن و...است و چه ذکری برتر از صلوات بر محمد و آل محمد(ص) به ویژه در شب و روز جمعه که رهگشای زنده ها به سوی سعادت و موجب شادی روح در گذشتگان می شود
نکند به تکرار فکر کنیم که تکرار صلوات برای کسانی که دست شان از هرگونه عمل خیر کوتاه شده نشاط آور و برای زنده ها مایه ی خیر و برکت است
زنده ها بی شک حال روز کسی را که در آنسوی خاک و در قعر زمین و در گودالی به نام قبر آرمیده نمی توانند درک کنند و شاید باورش کمی مشکل باشد که آن ها فریاد و التماس بازگشت به دنیا را دارند تا جبران مافات کنند اما افسوس که رفتگان را امید بازگشت نیست و ماندگان را امید ماندن.
گرچه به یاد خدا بودن و ذکر صلوات و دعا در همه ی لحظه ها دارای اجر و ثواب فراوان است ولی شب جمعه ویژگی خاصی دارد که از دعاکننده خواسته شده در حق مؤمنین و مؤمنات بسیار دعا کنند،
روایت شده هر کس براى ده نفر که از دنیا رفته اند طلب آمرزش کند بهشت بر او واجب می ‏شود.
شادی روح همه ی در گذشتگان و اسیران خاک (اموات خودت و دیگران را در نظر داشته باش) رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

سلام بر حضرت زینب سلام الله علیها

عقیله ی کریمه ی مخدره بنی هاشم.
پیش از فتح کلام میلاد حضرتِ زینب کبری سلام الله علیها الگوی حیا و عفت و فداکاری را به سفیران سلامت،فرشتگان مهربانی، دادرس دردها و رنج ها و پریشانی ها پرستاران فداکار کشورمان تبریک و تهنیت می گوییم و می بالیم که نام پرستار عجین شده با لبخندِ مهربانی و عاطفه و صداقت و خدمتِ بی منت و شور و عشق و انسانیت و مجاهدت و شب زنده داری که آنچه خوبان همه دارند پرستارانِ کشورمان، یکجا و تنها دارند و همچنین برای زنان و دختران سر زمین مان ایران چه نام و الگویی بهتر و با شکوهتر از نام و راه دخترِ گرامیِ حضرت زهرا(س) آنهم در عصری که بیش از پیش نیازمند صبر وصلابت و مقاومت زینب گونه اند؟
سلام بر حضرت زینب سلام الله علیها که شین شجاعت را از پدر و میم متانت را از مادر آموخت
سلام بر زینب و معنای صبر زینب(س)
سلام بر دردانه زهرای اطهر(س)
سلام بر زیتب دختر علی(ع) که زیبایی صحنه ی کربلا را با نگاه زیبای خویش به تصویر کشیدد
سلام بر بانویی که در اوج اسارت به همه ی انسان ها درس آزادگی و مردانگی و فتوت و عزت آموخت
سلام بر شیر زنی که کوه باید از او صلابت را
و شجاعان، شجاعت را و دریا باید عمق و شکوه را و نسیم، لطافت را
و آب، زلال بودن و زنانِ هر عصر، عفت و متانت را
و مردان، شجاعت و فتوت و مصلحت اندیشان و ملاحظه کاران، صراحت
و جوانان، ایثار و خادمان، خدمتِ بی منت را از او بیاموزند
سلام بر تو باد ای دختر علی مرتضی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بی بی با کرامت و مخدره و ارجمند از آمدنت خانه ی وحی و دل ما شد منور...
عشق از روز ازل آینه دار زینب است
صبر ما از صبر و عزم استوار زینب است
در جهان آفرینش بین زن ها روزگار
تشنۀ شهد ولایت از وقار زینب است

شب جمعه و آلبوم عکس و  خاطراتِ غیر قابل تکرار

شب جمعه و آلبوم عکس و خاطراتِ غیر قابل تکرار
شب جمعه که از راه می رسد عکس های آلبوم مان را در قاب نگاه مان می گذاریم و با حسرت به تماشای عکس های پدر و مادر و برادر و خواهر و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و خیلی از فامیل و خویشان و همسایه ها و همبازی های دوران کودکی می نشینیم و یا عکس های دست جمعی از عروسی های محلی را که در کوچه پس کوچه های روستا دست می زنند و شادی می کنند و ترانه می خوانند همه ی این ها دل مان را به درد می آورد وقتی عکس ها هستند ولی صاحبان عکس ها نیستند
شب جمعه و یادی از رفتگان؛
نمی دانم چگونه است که گورستان یا خانه های ابدیِ رفتگان همچون آهن ربا آدمی را به سوی خود می کشند
می گویند خواسته ی صاحبخانه است که مهمان را به سوی خود دعوت می کند تا دستی بر خاکش نهد و هدیه ای به عنوان فاتحه تقدیمش کند
می گویند وقتی وارد نورستان مردگان می شوی اختیار از دستت می رود و بی آنکه بخواهی مهمان یکی از خانه های ابدی شده اید
برای کسی که به هر دلیل توفیق نیافته به زیارت عزیزِ در گذشته اش برود کافی است حمد و قل هوالله بخواند یا دستِ ناتوانی را بگیرد و به طور کل خیراتش را نثار روح در گذشته کند مطمئن باشد زودتر از برق بدستش می رسد
یاد زنان و مردان روستا به خیر و نیکی و روحشان شاد باد که وقتی پس از یک روز کار و تلاش در صحرا سر کوچه و میدان ها و خیابان ها گرد هم جمع می شدند و با گفتگو و درد و دل های دوستانه و شوخی های نشاط آور خستگی را از جسم و جان به در می کردند افسوس که با رفتن شان خانه ها و کوچه های روستا خلوت و سوت و کور شدند
انسان ها در طول زندگی با غم و غصه های فراوانی مواجه می شوند اما در این میان رنج و غم از دست دادن جوان تلخ و ناگوار است ضمن ابراز همدردی با بازماندگان جوان از دست داده برای تک تک شان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می نماییم
شادی روح پدران و مادران و همه ی آن هایی که به گردن مان حق دارند به ویژه جوانان عزیز در خاک خفته و همه ی تازه در گذشتگان رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

به بهانه وفات حضرت معصومه(س)

سرچشمه خوبی ها و کمالات
سلام خواهر قرآن، سلام دختر دین
سلام مادر عصمت، سلاله یاسین

تو وارث شرف و احتـرام فـاطمه‌ای
تو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمه‌ای

هر کجا هستم و باشم می خواهم گنبد طلایی ات را در قاب چشمان خسته ام قرار دهم و سلام کنم به تو بانوی مهربانی که در کوچه مدینه طلوع کردی و در غربت و تنهایی و دور از وطن، غریب نواز و حاجت روای غریبان شدید
سلام به بانوی با کرامت محدثه و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه(س) که مرکز اتصال دل ها از قم به مشهدالرضاست
سلام به قم کوفۀ کوچک که فرموده اند:سه در از درهای بهشت به سوی قم است.
سلام به حضرت معصومه(س) سرچشمه خوبی ها و کمالات
سلام به دختر، فرشته ی روی زمین
سلام به فاطمه معصومه (س) ، دختر موسی بن جعفر(ع) مفسر قرآن،شخصیت علمی، فقهی، فکری و حجّت و امین پدر.
سلام به میهمان دل های شیعیانِ ایران،
سلام به بانوی با کرامت محدثه و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه(س) که مرکز اتصال دل ها از قم به مشهدالرضاست
سلام به قم کوفۀ کوچک که فرموده اند:سه در از درهای بهشت به سوی قم است.
سلام به حضرت معصومه(س)
در چنین روزی رحلت غریبانه ات را به سوگ می نشینیم و با همه ی غربتی که دارید ملتمسیم جواب سلاممان را بدهید و ما را به اقیانوس بیکران امامت و ولایت متصل فرمایید
ای غبــــار آستــــانت، آبـــروی اهــــل قــم
داده زینت خــاک زوارت بــه روی اهــل قــم
وصف تو محفل به محفل، گفتگـوی اهل قم
روز و شب چشم عنایاتت به سوی اهل قم
حضرت معصومه(س) بانویی ساده زیست، مطیع امر امام ولایتمدار پاکدامن و در نقل حدیث و زندگی عالمانه الگو بودند امید آنکه زندگی شرافتمندانه و مؤمنانه و کریمانه حضرت را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهیم.
وفات شهادت گونه حضرت معصومه (س)بر همه ی شیعیان به ویژه ایرانیان ولایتمدار تسلیت باد

حدیث گهر بار

پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

هر کس تنگی و غمی از تنگی ها و غم های دنیا را از مؤمنی بر طرف کند خداوند تنگی و غمی از تنگی ها و غم های قیامت را از او بر طرف می کند

و هرکس با بدهکار تنگدستی آسان گیرد خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان گیری می کند

و کسی که عیب مسلمانی را بپوشاند خداوند در دنیا و آخرت عیوب و گناهان او را می پوشاند خداوند یار بنده است تا وقتی که بنده، یار برادر خود باشد

و هرکس راهی را برای جستجوی علم در پیش بگیرد خداوند با آن،راهی به سوی بهشت برای او هموار می نماید

و هر گاه عده ای در یکی از خانه های خدا(مساجد)جمع شدند که کتاب خدا را تلاوت کنند و به همدیگر آن را تعلیم دهند آرامش بر آن ها وارد می شود و رحمت خدا آن ها را فرا می گیرد و ملائکه آن ها را فرو می پوشانند و خداوند در زمره ی کسانی که همواره در حضور او هستند از آنان یاد می کند

و کسی که عمل خیرش نتواند به او کمک کند نسب او هیچ فایده ای برای او ندارد و به دادش نمی رسند.

«فرصت زرّین شب و روز جمعه را از دست ندهیم»

اهمیت شب و روز جمعه بر کسی پوشیده نیست
شب جمعه که می شود واژه های ری قبرستو،مزار و فاتحه خواندن برای اهل قبور در خاطره ها زنده می شوند خاطراتی که از دروران کودکی همچنان ما را همراهی می کنند
شب جمعه برای ما معنی سلام می دهد سلام به همه ی رفتگان و ماندگان
شب جمعه را می شود شب جبران کوتاهی ها نامید تا حد اقل با خواندنِ یک فاتحه باعث شادیِ روح در گذشته ای باشیم که بر گردن مان حق دارد
یاد کردن از عزیز سفر کرده یعنی وزیدنِ نسیم رحمت بر کسی که هیچ کار خیری نمی تواند برای نجات خود بکند
شب جمعه فضیلت های بسیار دارد که تنها برای مردگان نیست که زنده ها را نیز در بر می گیرد مانند بر قراری صله رحم و بوسه بر دستان پر مهر بزرگترها و ملاقات بیماران و احوالپرسی فامیل و خویشان
شب جمعه یعنی اوج خیرات و مبرات و نده شدنِ خاطراتِ روزهای با هم بودن و بی هم شدن و روز افسوس خوردن یاران رفته.
شب جمعه یعنی بدی ها را از یاد بردن و خوبی ها را مطرح کردن
شب جمعه تازه شدن دیدارها و شتیدن صدای سلام و احوالپرسی از طریق رسانه های امروزی
شب جمعه یعنی به تأسی از اهل بهشت با خوشرویی سلام کردن
یعنی از قافله خوبان عقب نماندن
شب جمعه یعنی بهانه ای برای تقرب جستن بسوی پروردگار و دوری از محرمات.
یعنی افزایش حسنات مؤمنان و محو و بخشیده شدن گناهان.
شب جمعه یعنی نمایش عطای گسترده پروردگار کریم.
یعنی استجابت دعاهای تأخیر شده.
اکنون در این شب و روز جمعه بیاییم دل ها را پرواز دهیم بسوی نورستان و همراه شویم با اهل قبور و برای یکان یکان عزیزانی که دستشان از عمل کوتاه شده فاتحه بخوانیم و برایشان طلب مغفرت کنیم کافی است تنها چند دقیقه وقت مان را به رفتگان هدیه کنیم تا به آن ها گفته باشیم اگر با چشم سر دیده نمی شوند در دل به یادتاشان هستیم
به آن ها بگوییم؛اگر رفته اید ما شب های جمعه را بهانه قرار می دهیم برای زنده نگهداشتن نام و یاد و نگاه و صدا و محبت ها و نصایح و دلسوزی ها و فداکاری هایتان و از حضرت باریتعالی عاجزانه می خواهیم شما را مشمول رحمت بیکران خودش قرار دهد .
برای شادی روح همه ی اموات چه آن ها که سال هاست در زیر خاک آرمیده اند و چه تازه گذشته های امیدوار رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

حدیث گهر بار

مفلس کیست؟

حضرت ختمی مرتبت پیامبر اعظم (ص) از اصحاب پرسیدند:آیا می دانید مفلس کیست؟

اصحاب عرض کردند:یا رسول الله ما به کسی مفلس می گوییم که دارایی و درهم و دینار نقد ندارد پیامبر خدا فرمودند:در امت من مفلس کسی است که در روز قیامت نماز و روزه و زکات با خود می آورد ولی در کارنامه اش دشنام و بد دهنی به دیگران،تهمت زدن،مال مردم را بناحق خوردن،خون ریزی، ضرب و جرح دیگری،هتک حرمت و اعمال ناشایست هم در کارنامه اش دارد آنگاه حسنات او به جای بدی هایی که در حق دیگران کرده به طلبکاران داده می شود و اگر حسناتش اندک بود و کفاف بدهی اش را نکرد آنگاه خطاها و گناهانِ طلبکاران و مظلومان به گناهان او اضافه می گردد و سپس در آتش افکنده می شود

سفرنامه اربعین 1401قسمت چهارم)

امروز 5 شنبه 24 شهریور است دیشب باد شدیدِ کولرهای قوی فضای شبستان حضرت زهرا(س) را چنان سرد کرده بود که تا صبح خواب راحت نداشتیم سر شب هر چه گشتیم رو انداز یا پتو پیدا نکردیم صبح که بر خاستیم بچه ها از سرما و خواب بی کیفیت گفتند!
دیشب پیش از هم آغوش شدن با خواب، همگی قرار گذاشتیم رأس ساعت 5 بامداد آماده حرکت به سوی کربلا ی معلی باشیم همین اتفاق افتاد با عبور از مقابل حرم مطهر مولای متقیان علی علیه السلام عرض ادب و خدا حافظی کردیم وخودمان را به جاده اصلیِ پیاده روندگان کوی یار رساندیم
ما هستیم و یک جاده ی ناهموار و مملو از عاشقانی که می خواهند هر چه زودتر خودشان را به کربلا برسانند در بین را با پیاده رَوَندگان و زائران خسته از راه سر گرم صحبت می شوم و پرسش هایی را مطرح می کنم که جواب های هر کدام برایم درس آموز است
به بچه ها مدام توصیه می کنم از خوردنی نوش جان کنند تا انرژی و توان راه رفتن داشته باشند در موکبی بار بگشودیم و بیش از 2 ساعت استراحت کردیم کمی آن طرف تر زن و شوهر جوان افغانی نشسته بودند که با فرزند خردسال شان زائر و از پیاده روندگاه اربعین بودند مرد جوان با سواد بود و اطلاعات خوبی از ایران و افغانستان داشت گفتگوی طولانی ما بچه ها را شگفت زده کرده بود
در موکب دیگری با صاحبان و بانیان موکب وارد گفتگو شدم یکی از آن ها به خوبی ایرانی حرف می زد از نام و مکان زندگی ام پرسید من نیز پرسیدم گفتگوی ما به طول انجامید از ایشان در باره عراق می پرسم. او می گوید طائفه ای بودن و دسته بندی ها مانع پیشرفت عراق شده است اینجا از اتحاد خبری نیست به عنوان مثال، نجف و بسیاری دیگر از شهرها و روستاهای عراق در قالب تبعيت از مرجعيت شيعه و حول و حوش آيت الله سيستاني تعريف مي شود ولی كوفه از نظر سياسي تحت نفوذ خاندان صدر و جريان صدريون قرار دارد و نماز جمعه ي مسجد كوفه نيز از اين خاندان تبعيت مي كند این روش مربوط به اکنون و این چند سال نیست بلکه سال هاست صدریون در این اماکن و شهرها نفوذ سیاسی مذهبی دارند...
ادامه دارد

سفرنامه اربعین (1401قسمت سوم)

4 شنبه 23شهریور
خدا را شکر به سلامت وارد نجف اشرف شدیم ولی تا رسیدن به حرم مطهر مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام راه درازی مانده که باید پیاده طی کنیم 20 دقیقه ای که کذشت گلبانگ اذان مغرب و عشاء گوشنواز شد در یکی از موکب ها که امکانات محدودی داشت نماز را اقامه کردیم پس از نماز میل به غذا خوردن داشتیم ولی چون بچه ها به ظرف و ظروف ها نگاه بهداشتی داشتند از خوردن صرف نظر کردیم در مسیر به بچه ها توصیه کردم این چند روز همه ی چشم شان را برای دیدنِ همه ی چیزهای پیرامون شان باز نکنند که به بهانه ی عدم رعایت بهداشت از خوردن باز می مانند
در حال پیاده روی به سوی حرم مطهر در یک نگاهِ مقایسه ای بین دو کشور همسایه، ایران و عراق، برتریِ کشورمان در همه ی موارد به ویژه نظافت عمومي،بهداشت فردی، وجود زيرساخت ها،جمع آوري زباله ها،مقررات رانندگی و فرهنگ عبور عابران از عرض خیابان كاملاً مشهود بود.
رفتیم و رفتیم تا چشمان مان بر بارگاه و مرقد شریف مولایمان روشن شد پس از مقدمات وارد حرم شدیم اینجا جایی است که باید سفره دل را گشود و گفتنی ها را گفت پس از سلام و زیارت و عرض ادب، از حرم بیرون رفتم تا جایی برای اقامه نماز پیدا کنم یاد خیلی ازعزیزانِ در حیات و ممات که دوست داشتند اینجا باشند ولی به هر دلیل نبودند چون فیلم از جلوی چشمانم عبور می کنند برای رفتگان طلب مغفرت و برای ماندگان آرزوی خوشوقتی و کامیابی کردم
در سرگرمی های گفتنی ها با مولایمان بچه ها را گم کردم شاید هم بچه ها مرا گم کرده بودند کوله ها را یک نفر داوطلبانه برایمان نگهداشته که اطمینان دارم اجر او بیش از ما بود از حرم که برگشتم هنوز هادی و حامد نیامده بودند دوباره به صحن مطهر بر گشتم قبور علما و مراجع تقلید را زیارت کردم و برایشان فاتحه و صلوات هدیه فرستادم و دوباره که از حرم بیرون آمدم بچه ها آمده بودند با هم به دنبال جای خواب گشتیم توافق شد در شبستان حضرت زهرا(س) سر بر کوله (به جای بالش) بگذاریم ...
ادامه دارد

أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی

سلام بر شمس الضحا،زاده بدرالدجا،سلطان طوس، انیس النفوس،شمس الشموس، قائم ال محمد (ص) آقا علی بن موسی الرضاغلیه السلام
آقا جان!چشم ها به امید کرم تو اشک می ریزند و پلک می زنند و قلب ها به امید جواب سلام تو می تپند
آقا جان!خوشحالیم که پس از بر چیدن شدن یا به حد اقل رسیدن خطر کرونا می توانیم سر پنجه هایمان را بر ضریح مقدست قلاب کنیم و سفره ی دل بگشاییم و گفتنی هایمان را به پایت بریزیم
زائری که برای رسیدن به کوی یار رنج سفر را بر خود هموار کرده وقتی نگاهش به بارگاه طلایی ات گره می خورد دلش بی تاب و اشک چشمانش سرازیر می شود
تو خوب می دانی که دل ها بی تاب و غصه ها گلو گیر شده و هرکس می خواهد بگونه ای آهوی راهت شود تا تو ضامنِ آزادی اش شوی.
دست خودمان نیست کبوتر دلمان به شوق حرمت پر می کشد و به طرفِ دانه هایی می رود که برایش می پاشی
وارد صحن سرایت که می شویم دست ادب به سینه می گیریم و ادن دخول می طلبیم و به نیت خود و هرکس دلی در گرو زیارت مولایش دارد با اشک شوق می گوییم: السلام علیک یا غریب الغربا و یا معین الضعفاء والفقرا
السلام علیک یا شمس الشموس و انیس النفوس
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا و سلام بر کتاب گشوده و قرآن مبین خدا و صمیمیتِ سیال
آقا جان!بیا و یک بار دیگر برایمان نماز باران بخوان تا دل هایمان از آلودگی ها پاگ شود
آقا جان!تو شمس الشموس و خورشید خورشیدهایی و بر همه ی خورشیدها برتری داری پس بتاب بر دل تاریک و سردمان که سخت به روشنای نور و گرمای تو نیازمندیم.
اکنون روز 30 صفر سال 203 هجری قمری است و شیعیانت به خوبی می دانند در سحر گاه امروز با حیله و تزویر مأمون به شهادت رسیدید و مسلمانان و حتی مخالفان تان از وجود مبارک و نعمت علم و حکمت و اقیانوش دانش تان محروم شدند
دست نوازش خدا، یا رضا یارضا
حریم تو بهشت ما، یا رضا یارضا
سالروز شهادت امام رئوف، سلطان طوس ،امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را تسلیت بر مسلمانان به ویژه شیعیان و پیروان حضرت تسلیت باد.

28 صفر و رحلت جانگداز حضرت  محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله

امروز آخرین روز حیات مبارک حضرت محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله است حضرت در سال یازده هجرت و در سن63 سالگی ندای حق را لبیک گفتند و چشم از جهان فانی فرو بستند.
امروز از در و دیوار مدینه غم می بارد.
چه می گویم؟عالَم را غم گرفته است
آسمانیان بی تابانه خود را برای استقبال از بهترین خلق خدا آماده می کنند.
جرئیل در کنار یار دیرین خویش گریان و غمگین سر به زیر افکنده.
همه ی نگاه ها به لب های مبارک پیامبر دوخته شده.
خانه ی پیامبر(ص) پر شده از سکوت.
ناگهان با صدای دق الباب سکوت در هم می شکند.
آهنگِ دق الباب نیز متفاوت است.
کیست آن سوی در؟
غریب هستم آمده ام به زیارت پیامبر(ص)
فاطمه در برویش نمی گشاید ...پیامبر می فرماید: فاطمه جان! آیا می‌دانی این شخص کیست؟ او کسی است که جمعیت‌ها را پراکنده و فرزندان را یتیم و زنان را بیوه می‌کند،
اما چطور ممکن است؟مگر ملک الموت برای ورود و قبض روح اذن می گیرد؟
آهان! او به میهمانی آمده است.
نه،نه، میهمانی در کار نیست !
پیامبر لبخند زنان می فرماید:در برویش بگشایند.
ملک الموت چون نسیم ملایم وارد می شود: «السلام علی اهل بیت رسول الله»؛ سلام بر خاندان رسول خدا،
فاطمه علیها السلام از آماده شدن پدر برای عروج به سفر ابدی سخت بی تابی می کند.
ملک الموت گویی شرم دارد از روی فاطمه که بگوید؛برای قبض روح پدرش آمده.
پیش از هر چیز سلام خداوند را به پیامبر می رساند،یا محمد(ص) به فرمان خداوند جز با اجازه خودت قبض روح نمی شوی این استثنا برای هیچکس اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد.
ملک الموت!سر به زیر می افکند و از معراج سخن می گوید نه از خاک.
ولی فاطمه(س) دختر رسول خداست او سخن ملک الموت را خوب می فهمد.
او می داند آرام آرام به غروب خورشید رسالت نزدیک و نزدیک تر می شوند.
بغض گلوی مبارکش را می فشارد و باران اشک هایش سرازیر می شوند.
ملک الموت هم تاب دیدن گریه های فاطمه علیهاالسلام را ندارد .
ز هجر روی پدر اشک از بصر می ریخت
نه اشک از بصر او لخته جگر می ریخت ...
رحلت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله و شهادت سلاله پاکش امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد

چهل نکته کلیدی در باب انسان شدن از نصایح آیة الله امجد

1- هر وقت گرفتاری داشتید به سجده بیافتید و ذکر یونسیه را بگویید. «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

2- غیر از چهارده معصوم نمی‌شود از کسی دفاع مطلق کرد، حتی عرفا .

3- نگران کردن پدر و مادر - ولو یک دقیقه - گناه است. اگر می‌خواهی به منزل دیر بروی، زنگ بزن، اطلاع بده تا نگران نشوند.

4- ارزش‌ها باید ملاک باشد نه حزب و گروه. و الا بی دین می‌شویم.

5- همه چیز را ببازید تا برنده شوید .

6- اینقدر قرآن باید بخوانی تا بفهمی، وقتی فهمیدی، دیگر قرآن رهایت نمی‌کند.

7- نه مرید؛ نه مقام، نه کتابخانه؛ انسان موقع مرگ، اینها را با خود نمی‌برد!

8- متاسّفانه امروز در جامعه‌ی ما تعقّل خیلی کم شده آقا تعقّل؛ همین منشاء بسیاری از مشکلات هست.

9- این یک کلمه زندگی را شیرین می‌کند: «من مقصّرم»

10- در قیامت با این که خود جهنّم از بوی بد آکنده است، باز اهل جهنّم از بوی بد عالم بی عمل در اذیّتی مضاعف‌اند.

11- ترک و فعل خیلی مهم نیست، نیّت خیلی مهم است.

12- عمیق‌ترین حرف بنده این است: خدا هست.

13- بی خود این طرف و آن طرف نرویم هیچ کس غیر خدا کاره‌ای نیست.

14- خداوند گدای سمج را دوست دارد ولی در خانه خودش نه دیگران.

15- باید فقط برای خدا کار کرد ولو کم.

16- شما عزیزان با خصوصیّات نفس، آشنا نیستید! هیچ کس از عهده‌اش بر نمی‌آید، الّا خدا. بزرگان و نوابغ، زمین خورده‌اند.

مومن باید ترمز داشته باشد تقوا یعنی ترمز، آدم نمی‌تواند گاز بده بره، توی دره می‌ره، داغون می‌گردد.

17- زندگی مشترک بر اساس تعاون و همکاری و صفا و صمیمیّت است نه قانونمندی(به معنی خاص مضر).

18- وقار با تکبّر نباید اشتباه شود.

19- آن چیزی که نفس را آرام می‌کند، عشق است.

20- اگر کسی علم داشته باشد ولی حلم نداشته باشد، مضرّ است.

21- علامت علم این است که خودمان کنار گذاشته شویم.

22- هوای نفس هم مثل هوا، متغیّر است.

23- اگر انسان بازیگری را کنار بگذارد از اولیاء خدا می‌شود.

24- برای کسب اخلاص ، التماس از خدا لازم است.

25- آدم عاقل به غیر خدا اعتماد نمی‌کند.

26- با مردم با محبّت رفتار کنیم که محبّت بیشترین اثر را دارد.

27- انسان به اندازه هر نفس زدنش، می‏تواند به سمت‏ خدا راه داشته باشد. هر انسان، بی‏نهایت راه به سوی خدا دارد. یکی مریضخانه می‏سازد، یکی مسجد می‏سازد، یکی به فقرا کمک می‏کند، یکی می‏تواند نماز بخواند و ... همه اینها راههایی است که می‏تواند انسان را به خدا برساند. همه اینها راه خداست؛ ولی گرایشها فرق می‏کند . یکی از راه مهندسی، یکی از راه پزشکی، یکی از راه روحانیت و ... هر کسی از یک راهی باید برود. خود انسان راههای فراوان دارد. بهترین راه را باید انتخاب کرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی که در هر کسی هست.»

28- به جوان می‌گیم ای جوان! من نمی‌خوام تو رو به سمت خودم جذب کنم. من فقط به تو یه حرف می‌زنم. تو اگه بمب بارون بشه چی کار می‌کنی؟ نمی‌ری پناهگاه؟ خوب این دنیا همونه. همه‌اش ظواهره. گول این ظواهر رو نخور. برو تو پناهگاه خدا. اونجا باش بمب بارون که تموم شد بیا بیرون زندگی کن. اینا زندگی نیست که اینا ظاهرش قشنگه، توش هیچی نیست.

قرآن نامه‌ی خداست، صحیفه سجادیه جواب این نامه است و نهج البلاغه شرح این نامه است.

29- اصلا در وادى خواب نباشید چون خواب خیلى پیچیده است. خیلى مشکل است. فقط اگر خوابتان خوب بود به فال نیک بگیرید. و اگر خواب بد دیدید، بگویید ان شاءالله چیزى نیست، ولى یک صدقه هم بدهید.

30- اعتماد به نفس یک حرف غلطى است، مال ما نیست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در کارمان نیست. نفس چیست که بدان اعتماد کنیم؟ نفسى که هر لحظه در یک حالت متغیر است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!

31- نماز را اول وقت‏ بخوانید. اگر بی حال هستید بگویید مى‏خواهم حتى با بی حالى نماز را در اول وقت‏ بخوانم. البته اگر دلایلى مثل برخورد با کلاس و ... هست مشکلى نیست ولى مثلا ما دور هم نشسته‏ایم و حرف مى‏زنیم؛ چون وقت نماز شد، بلند شویم، نمازمان را بخوانیم. به دوستانمان هم بگوییم معذرت مى‏خواهم من فعلا نماز دارم. در جایى نوشته بود آقاى مطهرى در وسط یک جلسه‏اى بلند شد و گفت وقت‏ خواب من شده! همه مسخره کردند، گفتند از خوابش نمى‏گذرد. نمى‏دانستند که او مى‏خواهد برود بخوابد که در دل شب با حال خوش بلند شود.

32- تمام فیوضات به دست امام حسین (علیه‌السلام) می‌باشد و پیشکارش حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) می‌باشد.

33- قرآن نامه‌ی خداست، صحیفه سجادیه جواب این نامه است و نهج البلاغه شرح این نامه است.

34- حزب الهی بی ترمز یعنی چه؟ بسیجی نور چشم همه می‌باشد باید ترمز داشته باشد. آخوند نور چشم همه می‌باشد باید ترمز داشته باشد. مومن باید ترمز داشته باشد تقوا یعنی ترمز ، آدم نمی‌تواند گاز بده بره، توی دره می‌ره، داغون می‌گردد.

اعتماد به نفس یک حرف غلطى است، مال ما نیست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در کارمان نیست. نفس چیست که بدان اعتماد کنیم؟ نفسى که هر لحظه در یک حالت متغیر است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!

35- درباره آیت الله العظمی بهجت: ایشان فرشته روى زمین هستند(بودند). ایشان در طفولیت هم معنوّیت را احساس می‌کرده است، و از جوانى اهل سیر و سلوک بوده‌اند. یکى از دوستان ایشان که با هم درس آقاى قاضى می‌رفتند، می‌گفت: «یک روز آقاى قاضى به موقع سر درس حاضر نمی‌شود، آقاى بهجت می‌گوید: ایشان حالشان خوب نیست، و یکایک حالات او را از خانه تا به درس بیان می‌کند. وقتى آقاى قاضى وارد محل درس می‌شوند، طرف آقاى بهجت می‌روند و می‌فرمایند: «امروز شیرین کارى کردى!»

36- پیامبر نیامده است ما دولا راست شویم، آمده است ما را ببرد آنجایی که خودش می‌باشد آنجایی که جبرئیل پر می‌اندازد جبرئیل رئیس ملائک آنجا نمی‌تواند برود.

37- هر چی می‌خوای از خدا فقط بگو: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!!

38- خدا می‌گوید چیزی در نزد من محبوبتر و عزیزتر از واجبات نیست کجا می‌روید سیر و سلوک؟ سیر و سلوک، واجبات و محرماته، مرد، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند به همه جا می‌رسد .

39- اگر قدرت داشتم خیلی از مجالس مذهبی را در این شهر تعطیل می‌کردم.

40- انسان به تفریح هم نیاز دارد انسان که یک بُعدی نیست چند بُعدی می‌باشد همه‌اش عبادت کنید خشک می‌شوید، همه‌اش مطالعه کنید چیزی نمی‌فهمید، علم همه جا محترم است منتهی علم انسان‌ساز علم توحید می‌باشد از اول تا آخر قرآن یک کلمه بیشتر نیست: نفی غیر ... .

سلام بر محرم ماه تفسیر شرافت و آزادگی و عزت(6)

تحریف،افراط و تفریط  مثلث شوم واقعه ی عاشورا
گر چه اتفاق های بزگ همواره در معرض سه آفت افراط و تفریط و تحریف های عامدانه یا جاهلانه  قرار می گیرند ولی واقعه ی غدیر و عاشورا از آنجا که با منافع عده ای از نامداران در تضاد بود بیش از وقایع دیگر مورد تحریف قرار گرفت واقعه ی غدیر را با وجود آن همه شاهد و ناظر توانستند تحریفش کنند و پوستین وارونه ی خود خواسته  بر قامتش بدوزند و حادثه ی کربلا را...
منابعِ تاریخیِ واقعه ی عاشورا  را که می خوانیم با تحریف و افراط و تفریط هایی مواجه می شویم که به نظر می رسدیا با هدف فضیلت تراشی صورت گرفته و یا از سر دلسوری که می خواسته اند از مستمع اشک بگیرند و یا قصد گوینده و نویسنده از  بیان مطالبِ فاقد پشتوانه،تخریب قیام امام(ع) بوده است
 االبته منع چندین ساله مورخان شیعی از بیان و نوشتنِ واقعیت های محرم و عاشورا سبب  شد تاریخ نویسان نتوانند تاریخ کربلا را از گزند مخالفان قیام رهایی بخشند.
تحریف سینه به سینه ی حادثه ی کربلا بدیهی است به ویژه که زور مداران و مخالفان اهل بیت علیه السلام تا 200 سال پس از  عاشورای سال 61 هجری اجازه بیان و ثبت حادثه عاشورا را به شیعیان نمی دادند
اما مهمتر از دلایلی که به آن اشاره شد جای خالیِ تحلیل بی طرفانه و محققانه و غیر متعصبانه ی شیعه کاملا" مشهود است.
گر چه پرداختن به خرافات و تحریف سختی های خودش را دارد ولی امیدواریم هر کس(گویندگان و نویسندگان و حتی مداحان) به قدر همت خود از خرافات گویی و افراط و تفریط، اجتناب کنند تا آسیب ها کمتر شود.
آیت الله خامنه ای:
«عزیزان من؛ مؤمنین به حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام! امروز حسین‌بن‌علی می‌تواند دنیا را نجات دهد؛ به شرط آن‌که با تحریف، چهره‌ی او را مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم و کارهای تحریف‌آمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهره‌ی ی‌ مبارک و منوّر سیّد الشهدا علیه‌الصّلاةوالسّلام، منحرف کند. با تحریف مقابله کنید»...
ادامه دارد

سلام بر محرم ماه تفسیر شرافت و آزادگی و عزت(5)

عبیدالله فرمان سخت گیری می دهد!
اکنون عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوس ها در معابر و مساجدِ کوفه ترس و وحشت وستم بر شیعیان را مضاعف کرده است برای  او که به طور موروثی بغض و کینه ی خاندان اهل بیت علیه السلام را  در دل داشته فرصتی است تا بر حسین علیه السلام و یارانش بیش از پیش سخت بگیرد با همین نگاه خباثت آمیز در نخستین نامه ای که به حر نوشت از حر خواست امام حسین(علیه السلام) را در بیابانی بی آب و علف و غیر آباد نگاه دارد و اجازه  جا بجا شدن به او ندهد همچنین حامل نامه را مسؤل کرده بود تا مراقب اجراى فرمان عبیدالله باشد.
حر ریاحی که چاره ای جز این نداشت بر امام(علیه السلام) سخت گرفت و به حضرت اجازه نزدیک شدن به فرات را نداد در همین جا بود که زهیر از امام خواست اکنون که جمعیت دشمن اندک است، جنگ را آغاز کنند؛ اما امام فرمود: ما شروع کننده نخواهیم بود.
 عبیدالله به همه ی فرماندهان که به کربلا اعزام می شدند تأکید بر سختگیری داشت حتی  زمانى هم که عمر بن سعد را به کربلا فرستاد به او گفت: به گونه‌ای نیروهایت را مستقر کن که حسین امکانِ دسترسی به آب فرات را نداشته باشد
حضرت و خاندانش در صحرای خشک و سوزان کربلا در محاصره ی کامل دشمن قرار داشتند گرچه یزیدیان راه ورود و پیوستن به امام حسین(ع) را مسدود کرده بودند ولی  راه خروج باز بود تا اگر کسی خواست از سپاه امام برود مانعی برایش نباشد همانطور که برخی مانند فراس بن جُعده وقتی دید کار بر خلاف آنچه تصور کرده بود دشوار به نظر می رسد از امام اجازه ی رفتن خواست امام(ع) هم اجازه فرمودند و او شبانه آنجا را ترک کرد
در تعداد سپاه دشمن  که برای کشتن حضرت به کربلا آمده بودند اختلاف نظر است و برخی اغراق گویی هم  کرده اند اما بیشتر مورخین آورده اند که عمر سعد با چهار هزار سپاه وارد کربلا شد
بدیهی است امام(ع) ناگزیر شدند در کربلا خیمه بزنند زمانى هم  که ابن زیاد خبر توقف امام حسین(ع) در کربلا را شنید در نامه‌ای به آن حضرت نوشت:‌ای حسین! امیرالمؤمنین به من دستور داده است خوب نخوابم و سیر نخورم تا آن که یا تو را بکشم یا تسلیم دستور یزید کنم. وقتى نامه به امام (ع) رسید، حضرت آن را  قابل جواب ندانست و دور انداختند...
ادامه دارد

سلام بر محرم ماه تفسیر شرافت و آزادگی و عزت(4)

حُر،سر داری که سرِ دار رفت و سردار ماند!
در نوشته ی پیشین قلم چرخی زد به رفتار و گفتار و رعایت ادبِ جناب حر بن یزید ریاحی به ویژه هنگام مواجه شدنش با امام حسین علیه السلام ما نیز می خواهیم از باب ادب حضرتش را سلام گوییم  و دامنش را پر کنیم از گلواژه ها؛
سلام بر حر بن یزید ریاحی،نام آور و دلیر مرد عرب،
سلام بر حر، آزاد مردی که تن به مرگ داد و تن به رذل نداد،
سلام بر حر، که در شب عاشورا منفور بود و در روز عاشورا و در بین زمین و آسمان ،عزیز و گرامی شد،
سلام بر حر، شجاع ترین مرد عرب (به قول مهاجر بن اوس)
سلام بر حر و انتخاب بزرگ او، انتخاب بین دنیا و آخرت،بینِ پلشتی وپاکی،بودن یا نبودن،باغ دنیا یا باغ بهشت،سرداری یا سر افرازی، حسینی بودن یا یزیدی بودن.پدر و مادر، همسر و فرزندان، کسب و کار، موقعیت اجتماعی، موقعیت علمی و موقعیت سیاسی و یا همه را فدا کردن و یا تن دادن به انتخاب سوم یعنی سکوت و بی تفاوتی و نظاره گر بودن و...؟
سلام بر حر و ادب و نزاکتِ او نزد مولایش ،
سلام بر حر که تیغ و قرآن را میانجی قرار داد و...
سلام بر حر و آشفتگی اش در روز عاشورا و گریزان شدنش از دیوِ درون، از پندارهای پوچ و غلط و فرار از خویشتن،
سلام بر حر و پشیمانی اش و توبه و تسلیم بی قید و شرطش،
سلام بر حر و به خاک افتادنش در مقابل مولایش و سلام بر التماس های مکرر و در خواست بخشش،
سلام بر حر و چشم انتظاری برای یک انفاق از جانب مولا و سلام بر نگاه چونان آفتاب حسین(ع) که بر نگاه حر تابید،
سلام بر حر و حیای حر
و شکوفا شدنِ لبخند رضایتِ حر بعد از باریدنِ مهر و عطوفت و بخشیده شدن از جانبِ مولایش،
و آرامش یافتن بعد از آن همه بی قراری
و بدست آوردنِ آبرو بعد از آن همه شرمساری
و سرداری و سرافرازی بعد از آن همه سر افکندگی .
سلام بر شمشیر برهنه ی صیقل خورده و آماده ی حر، که غیرت او را در میدانِ نبرد  نزد یزیدیان به تصویر کشید،
سلام بر فرات و تشنگی و شهادتِ حر
و سلام به آرزوی زیبای حر که آرزوی همه ی آزاد مردان و هنرمندان جهان است یعنی شهادت در دامان و آغوش گرمِ سرور آزادگان سیدالشهداعلیه السلام  
و سلام بر دستی که غبار میدان جنگ را از چهره ی حر  پاک کرد و فرمود:
ای حر! براستی،همچنان که مادرت تو را «حر» نامیده تو آزاد مردی،آزاد مرد در دنیا و آزاد مرد در آخرت.
ادامه دارد

سلام بر محرم ماه تفسیر شرافت و آزادگی و عزت(3)

مقصد امام حسین علیه السلام کوفه بود یا کربلا؟
بی تردید امام حسین(ع) حتی پس از شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(س) نیز مقصدشان کوفه بود اما عبیدالله که به می بیند و می داند کوفه آبستن حادثه ی بزرگ است و با ورود امام(ع) تاج و تخت یزید نابود می شود به حر مأموریت می دهد هر طور شده مانع ورود حسین به کوفه شوند
به حسب ظاهر همه چیز در کوفه برای یک قیام عمومی و بیرون راندن غاصبین و قطع کردن دست های متجاوزین به بیت المال و بر قراری عدالت فراهم بود ولی چنین چیزی از مردمان سست عنصر کوفه بر نمی آمد که  لایه های مختلفی داشتند و در پیمان شکنی و بی وفایی شهره بودند  اما همانگونه که اشاره شد امام حسین علیه السلام با همه ی نا مردمی های کوفیان تردیدی در اراده ی رفتن به کوفه ندارند تا اینکه حر با هزار سپاه از جانب عبیدالله راه را بر حضرت سد می کند و مانع رسیدن ایشان به کوفه می شود.
حر کیست؟
«حرّ ‌بن یزید ریاحی» از نژاد قبیله تمیم است.
به واسطه ی شهره ای که وی در شجاعت و جنگجویی دارد عبیدالله به او مأمویت می دهد سر راه بر حسین(ع) بگیرد و منتظر دستور بماند
خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند.
کوفیان، حر را به عنوان یکی از بزرگان و جنگ‎آوران می شناسند
حر در بر خورد با امام گرچه سختگیری کرد ولی کوچکترین جسارتی به حضرت نکرد
حر بدون آنکه بروز دهد شیفته خلق و خوی امام شد
حر خود و سپاهش پشت سر امام نماز خواندند معنای این حرکت کاملا" مشهود است
حر به امام عرض کرد من نه برای جنگ که برای بردن(انتقال) شما به کوفه مأموریت دارم با این حال حر بن يزيد پس از دریافت نامه از جانب عبیدالله  بر امام حسين علیه‌السلام سخت گرفت وایشان را به سرزميني غيرآباد وارد و مجبور به توقف نمود. امام حسين علیه‌السلام ناچار شد در آن جا توقف كند و آن را خيمه‌گاه خويش قرار دهد...
ادامه دارد

خاطرات کودکی ام در محرم نو شود(2)

خرج دادن؛
حال که سخن به این جا رسید می خواهم از فلسفه ی خرج دادن در هیئت ها بنویسم. خرج دادن و نذر کردن یكی از زیباترین سنت های حسنه ی مردم مسلمان ایران است كه هر کس در حد توان سفره ای به وسعت  دل با صداقتش می گستراند و مردم را به نوش جان کردن می خواند و البته این دعوتِ همگانی در ماه مبارک رمضان به ویژه  محرم و صفر به اوج می رسد.بهمن آبادی ها با خرج دادن و سفره گستردن در ماه محرم، انس ویژه ای دارند تا جایی که برخی  اصرار دارند خرجِ شب های خاص مانند شب نهم و دهم محرم رابه نام  خود ثبت کند در صورتی چنین نیست و همه چیز به درون و نیت انسان بر می گردد ممکن است کسی در مسجد الحرام نماز بخواند بی حاصل باشد و نماز دیگری در روی بُرده عشقو مقبول خداوند قرار گیرد امیدواریم هزینه و زحمت های خود را به نگاه این و آن و آفرین دیگران آلوده نکنیم چرا که عزاداری و مداحی و خرج دادن و حضور در دستگاه امام حسین(ع) آدابی دارد
سنت حسنه ی وقف؛
در گذشته های دور، مردم بهمن آباد همچون مردمانِ دیگر نقاط کشورمان با سنت حسنه ی وقف آشنایی و الفت خاصی داشتند  آن ها با وقفِ بخشی از اموالشان چراغ عزاخانه ی امام حسین را روشن نگه می داشتند تا روشنی بخش گورشان باشد. واقفین قدیمی ،سال هاست از دنیا رفته اند و شاید نسل جدید، نامشان راهم نشنیده باشد ولی مردم هربار بعد از صرف طعام ،با خواندن دعای سفره و ذکر صلوات و فاتحه،روح واقفِ مرحوم یا مرحومه را شاد می کنند، ناگفته نماند در حال حاضر نیز خیرین فراوانی داریم که در هیئت های تهران و بهمن آباد و دیگر اماکن مذهبی بی منت و بی ریا مشغول خدمت رسانی هستند برای واقفان و بانیان و نذر کنندگان و خدمتگزارانی که هم اکنون مشغول خدمت رسانی هستند آرزوی بهروزی و توفیقات بیشتر داریم و برای شادی روح  آن ها که به دیار باقی رفته اند صلوات می فرستیم.

خاطرات کودکی ام در محرم نو شود(1)

با آمدن ماه محرم صدای طبل و سنج و نوای نوحه خوانان گوشنواز می شود عاشقان امام حسین علیه السلام با سوگواری و مرثیه سرایی و سخنرانی مظلومیت و مصائب خاندان اهل بیت علیهم السلام  و جنایت های یزیدیان را بازگو کرده و زنده نگه می دارند.
بهمن آبادی ها نیز با رویکردِ بر افراشتن پرچم عزا و مصیبت و زنده نگهداشتن سنت دیرینه ی عزاداری از نقاط دور و نزدیک خود را به زادگاه اجدادی شان می رسانند تا افزون بر  ثوابِ صله ی ارحام و یاد کردن از در گذشتگانشان میراث گرانبهای عاشورا را به نسل های بعد از خودشان بسپارند مانند بنده و جنابعالی که بی تردید مدیون و میراث دار  آغوش گرم و اشک های خالص و نیتِ خیر و عشقِ ناب و صفای دلِ و چراغ راهِ والدین عزیز مان هستیم که با گفتار و کردارشان ما را با الفبای نام و راه امام حسین(ع)آشنا کردند درود و رحمت بی پایان خداوند تقدیم شان باد.
ماه محرم و خاطرات کودکی؛
سفر به دروران کودکی و مرور خاطرات آن دوره لذت خاص خود را دارد به خصوص وقتی ما بچه ها هیئتی به سرپرستی مرحوم علی آقا (فرزند مرحوم ملا رمضان) تشکیل داده بودیم. آن شب ها حال و هوای خاصی داشت که با وجود گذشت این همه سال هنوز خاطراتش برایم تازگی دارد. به یاد دارم مبلغ اندکی  به عنوان حق عضویت پرداخت کرده بودیم و هر شب خود را مهمان خوان گسترده ی امام حسین (ع) می دانستیم. البته کم و بیش از نذرهای همولایتی ها که بیشتر، ماست و شیره انگور بود نیز بهره مند می شدیم. نوحه خوانی و سینه زنی و رفتن به هیئت بزرگ ترها و استقبال گرمی که از ما می شد ما را در مسیری که انتخاب کرده بودیم مصمم تر می کرد مرحوم ملا رمضان بیش از دیگر بزرگتر ها برایمان ارزش قائل می شدند. ولی آن زمان از درک چنین حرکتی غافل بودیم..

سلام بر ماه محرم ماه اوج منزلت و عزت
ماه بندگی و آزادگیِ حسین(علیه السلام)  و حضیض و پستی و درماندگیِ  یزید و  یزیدیان
سلام بر ماه اشک و خون،
ماه غم عمیق و حسِ دردناک و دردی جانکاه و دلی سوزناک ،
ماه اوج ایثار،
ماه تفسیرِ شرافت و عزت
ماه تجسم غیرت
ماه تشنگی و سیراب شدن بشریت
ماه فریاد «هَیهات منّ الذّله»
ماه وفاداری و اثبات برادری و نوکریِ حضرت عباس(س)
ماه نمایشِ تسلیم محض پروردگار  و عدم تسلیم شدن به دشمن بی مقدار،
ماه خون و قیام
ماه عشق و دلدادگی
ماه وفای به عهد
ماه قربانی دادن و قربانی شدن
ماه سوگواری و عزادری
ماه ماتم و عزا
ماه معنا دادن به آزادی و آزادگی و مردی و مردانگی
سلام بر حسین،سر قافله ی کاروان و قافله سالار کربلا و سلام بر کتاب 72 صفحه ای عاشقان نینوا
و سلام بر کاروانی که به سوی وعده گاه عاشقان همچنان در حال حرکت است و شهادت مسلم بن عقیل نماینده ی تام الاختیار حضرت هم نتوانست در اراده ی آهنین شان خللی ایجاد کند
سلام بر قافله ای که شادابی و زیبایی و شوق و عشق و ایثارشان زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را حيرت زده کرده اسـت

آشنایی با مجموعه حرم مطهر امام رضا(ع)(5)

گلدسته و گنبد و نخستین مؤذن حرم رضوی

مشهور است بنای بقعه مطهر از همان ابتدا دارای گنبد بود اما بعدها بارها این گنبد مرمت و بازسازی شد تا به شکلی در آمد که امروز شاهدش هستیم

قصه ی گلدسته ی کنار گنبد طلا  که قدیمی ترین گلدسته حرم رضوی است قدمتی کمتر از گنبد دارد

طبق برخی روایت ها این گلدسته اولین بار توسط سوری بن معتز،حاکم وقت خراسان در حدود سال 400 ساخته شد یعنی چیزی حدود هزار سال پیش، البته معلوم است طی این قرن ها گلدسته را بارها و بارها مرمت و تجدید بنا کرده اند و آخرین بار کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مرمت شده است

برای زائری که می خواهد خودش را به حرم برساند شاید فرق می کند از کدام طرف مشرف شود اگر  از پایین پا(پایین خیابان) و نواب صفوی برود حرم در این صورت یک گنبد و دو تا گلدسته طلایی می بند و  اگر از شیخ طوسی و خیابان شیرازی وارد شود هم گنبد طلا و گلدسته های طلایی را می بیند و هم گنبد فیروزه ای گوهر شاد با آن گلدسته های سنگین و رنگینش را.

بست شیخ طبرسی و خیابان امام رضا(ع)  هم هر کدام یک جور نما از حرم به ما می دهند ولی وقتی یاد حرم می کنی  بر ذهنت تصویر یک گنبد نقش می بندد و یک گلدسته ی طلاییِ عظیم کنارش،گلدسته ای که همیشه توی چشممان است و یک جور دلخواهی حس و حال بالا رفتن را به سر آدم می زند این گنبد طلایی برای خودش هزاران  قصه و روایت گفته و نا گفته دارد

پیش از آنکه گلدسته ساخته شود کنار همین گنبد اذان می گفتند اولین مؤذن حرم ابو نصر نیشابوری بود که 1100 سال پیش شفای بیماری لاعلاجش را از امام رضا(ع) گرفته و بعد از آن اتفاق، از نیشابور به مشهد آمده و مجاور حرم رضوی شده است تا با صدای او صف های جماعت شکل بگیرد و نماز آغاز شود.

اکنون نیز چشمانت را که ببندی می شود طنین صدای هزاران ابونصر نیشابوری را شنید که در این قرن ها عاشقانه در کنار مرقد مولایشان اذان گفتند.

نکته؛ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی حاکم طوس،دست به ساخت و سازگسترده ای در اطراف حرم مطهر زد او حاکم سامانیان در این منطقه بود اقدامات او مقدمه ای برای فعالیت در دوره های تاریخی بعدی شد

ابونصر در پی دیدنِ معجزه ای در حرم مطهر رضوی به جایگاه و مقام ثامن الحجج(ع) پی برد و به عمران و آبادی این منطقه همت گماشت...

ادامه دارد

آشنا شدن با مجموعه حرم مطهر امام رضا(ع)(4)

اطلاعات جامع در باره رواق ها
به فضاهای سقف دار رواق گفته می شود
رواق ها یا همان فضاهای سقف دار حرم به این منظور ساخته شدند تا مردمی که به زیارت امامشام می آیند در فضای سقف دار آرام و قرار بگیرند شاید هم به همین خاطر است که تعداد رواق ها و وسعشان در این 40 سال اخیر بیشتر شده انگار قرار است عاشقان امام رضا(ع) و زائرانش صبح را در کنار امامشام به شب برسانند و زندگی کنند در نزدیک و اطراف امام رئوف، 10 رواق است که بقعه مطهر امام رضا(ع) را در بر گرفته اند و هر کدام شان جسم عالِم و انسان بزرگی را در خودش گرفته است بعضی از این رواق ها مهم اند به خاطر بانی و سازنده شان و البته کسانی که در آنجا مدفون هستند مانند دار السیاده در دوره ی ایلخانی ساخته شده رواق دارالخلاص هم کوچکترین رواق حرم است که ساختش به دوره ی ناصرا الدین شاه می رسد و فقط 44 متر مربع است
دار الشکر هم رواق کوچکی است با 60 سال سن
دارالشرف رواقی است که زیر گنبد امیر علیشیر نوایی بوده
رواق توحیدخانه را ملاحسن فیض کاشانی بنا کرده و مزار آیت الله واعظ طبسی(تولیت فقید آستان قدس) هم در این رواق است
دارالسلام هم به دستور گوهرشاد خاتون ساخته شده و شهید هاشمی نژاد در این رواق دفن شده است
رواق حاتم خانی یادگار نواده خواجه نصیر طوسی است و محل دفن خود حاتم بیک
رواق گنبد الله وردی خان هم که موزه ای از زیباترین کاشی کاری های جهان اسلام است به دستور الله وردی خان سپهسالار ایران در زمان شاه عباس صفوی ساخته شده و قبر الله وردی خان هم در همان رواق است
این رواق ها که نام بردیم و البته رواق های دیگر حرم مطهر مدفن بزرگانی است که شاید نام آن ها را شنیده اید مثل آیت الله سید یونس اردبیلی و شیخ مرتضی آشتیانی که در رواق دار السعاده مدفون هستند
آیت الله غلامحسین تبریزی(عبد خدایی) در رواق دارالسلام
علامه جعفری و آیت الله ابوالحسن شیرازی در رواق دارالزهد
آیت الله سید جواد خامنه ای(پدر بزرگوار رهبر انقلاب) در رواق توحید خانه
آیت الله سید علی سیستانی(پدر بزرگ آیت الله العظمی سیستانی)در رواق دارالحفاظ
آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی در رواق پشت سر مبارک
آیت الله میرزا علی فلسفی در رواق دارالسرور
و آیت الله حاج هاشم قزوینی در رواق دارالضیافه دفن شده اند
 در دیگر نقاط حرم یعنی صحن ها هم می توان محل دفن بزرگانی را سراغ گرفت؛مانند آیت الله محمد تقی آملی در باغ رضوان
آیت الله محمد تقی ادیب نیشابوری در زاویه غربی صحن عتیق
ملا عباس تربتی در صحن نو
آیت الله محمد تقی سقفی(پدر همسر امام خمینی)آیت الله شیخ مجتبی قزوینی و علامه محمد حسین طهرانی در صحن عتیق مدفون هستند
و استاد محمدتقی شریعتی معروف به «سقراط خراسان»در صحن آزادي حرم مطهر رضوي دفن شده است...
ادامه دارد

آشنایی با مجموعه حرم مطهر امام رضا(ع)(3)

حرم جایی برای یافتن آرامشِ جان
حرم امام هشتم(ع) به عنوان جایی برای یافتن قرار و آرامش در همیشه ی تاریخ پر از نمادهای خوبی و زیبایی و شکوه بوده است تذهیب ها(طلاکاری ها) و اسلیمی ها(نقش و نگارها) و مقرنس ها(سقف های آراسته) بر جان زائران و مجاوران می نشیند آیینه کاری دل ها را روشن می کنند و گل ها که آرامش بخش و روح افزایند در روزگار حاضر آستان قدس رضوی به گل آرایی اهتمام ویژه ای دارد.
سالانه هزاران شاخه از سوی مؤسسه باغات آستان قدس رضوی و یا توسطِ نذر کنندگان و واقفان گل از تهران،کرج،رامسر و محلات به بارگاه مطهر رضوی تقدیم می شود گل های روی ضریح مطهر امام رضا(ع) هر روز قبل از ساعت 8 صبح با آیین ویژه ای که همراه است با عطر سلام و صلوات خدام و مشتاقان حضرت با گل های تازه تعویض می شوند
گلایل ها،مریم ها،میخک ها،رُزها،مارگریت ها و زنبق هایی که یک شبانه روز روی ضریح مطهر طراوت گرفته اند می روند تا جای دیگری آرامش بخش باشند
خدام واحد"شمیم رضوان" این گل ها را خشک کرده و غبار روبی می کنند و بعد از این که پرچم شان( دانه های وسط گل ها) را جدا کردند همراه با تلاوت زیات نامه حضرت، بسته بندی کرده و هر روز حول و حوش ساعت 6 صبح در صحنِ غدیر بین زائران و مجاوران توزیع می کنند
علاوه بر گل آراییِ روزانه ی مضجع(آرامگاه) مطهر رضوی در روزها و ایام خاص،گل آرایی ها به شکل ویژه تری در حرم مطهر انجام می شود
مثلا" در ایام نوروز سال گذشته حرم رضوی با 200 هزار بوته و شاخه گل زیباتر شد
 و در ایام دهه کرامت این زیبا سازی با 350 هزار شاخه گل انجام شد
فضا آرایی صحن ها و رواق ها با 600 هزار شاخه گل
 و فضا آرایی صحن ها و رواق ها با 814 هزار بوته گل با مشارکت نذر کنندگان گل در حرم مطهر انجام می شود...
ادامه دارد

آشنایی با مجموعه حرم مطهر امام رضا(ع)(2)

گنبد طلا؛
گنبد طلای حرم مطهر رضوی فرزند ارادت انسان های باورمند بزرگی است که رفته رفته و در گذر زمان درست در وسط شهر قرار گرفته و تبدیل شده به نماد و نشانه مهربان ترین بنای بشریت،جایی که دل های عاشق برای دیدنش هر روز و هر لحظه می تپد.
تاریخچه اش را هم اگر بخواهید بدانید باید عرض کنیم که نخستین بار گنبد حرم مبارکِ حضرت در دوره ی غزنوی یعنی حدود هزار سال قبل ساخته شده است به این نوع از گنبد"عرق چین" می گفته اند و زمانی ساخته شده که حرم هنوز صحن و سرا نداشته است این گنبد تا سال 797 شمسی یعنی 400 سال پس از ساخت اولیه و در زمان افتتاح مسجد گوهرشاد به همان شکل قدیمی و به صورت آجری باقی مانده(هرچند که چند باری آن را مرمت و حتی تجدید بنا کرده بودند)ولی  در این سال،بعد از آنکه بنای مسجد گوهر شاد به پایان رسید با دستور گوهر شاد خاتون و مهندسی قوام الدین شیرازی،گنبد دوم را بر روی گنبد اول با قاعده بلندتر ساختند در همین سال بود که روی گنبد را با کاشی سبز متمایل به فیروزه ای پوشاندند و از این زمان به بعد دورنمای گنبد از مسیرهای منتهی به مشهد دیدنی شد این نمای فیروزه ای در زمان شاه طهماسبِ یکم صفوی به شکرانه ی پیروزی شاه بر ازبکان،طلا کاری شد و می دانید سازنده ها و وقایع بهانه اند بهانه برای اینکه گنبدی که در میانه ی شهر قرار گرفته از هر جا که زائرِ بی قرار سر بچرخاند برقش توی چشم هایش بنشیند و دل نا آرام او آرام شود حالا این گنبد نورانی به همت خادمان حضرت هر سه سال مرمت  و براق و پرداخت کاری می شود و سال به سال، خادمان حضرت دل شان را  با شستشوی پوشش طلایی اش صفا می بخشند و ارادت روی ارادت و اشک روی اشک ریخته می شود تا غبار سال ها و قرن ها روی نورانی ترین معماری ایران اسلامی ننشیند
 تا این گنبد بماند برای آیندگانی که می آیند و رو برویش می ایستند و دست روی سینه می گذارند و عرض اادت می کنند
تا ببارد همان باران مهربانی که بر سر ما و فرزندان مان بارید.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی...

آشنایی با مجموعه حرم مطهر امام رضا(ع)(1)

تقریبا" همه ی ایرانی ها از راه دور و نزدیک به حرم  مطهر امام رضا(ع) مشرف شده اند و قبر مطهر حضرت را زیارت کرده اند
شاید تصویر حرم امام رضا(ع) در ذهن بیشتر ما گنبد باشد و ضریح و یک دنیا مهربانی،پس وقتی کیلومترها راه را آمده باشیم تا برسیم به حرم، به محض اینکه چشممان به گنبد می افتد دست روی سینه می گذاریم و سلام می دهیم بعد نا خودآگاه خودمان را می رسانیم زیر قبه ی مبارک،جایی که اسمش روضه ی منوره است جایی که خلوتگه عاشقان و عارفان است.جلوی رویمان ضریح ایستاده،نقشی از ارادتِ هزاران هنرمند عاشق و واله.
آنجادیگر سکوت است وسلام است و صلوات
السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا...
تاریخچه ساخت ضریح؛
از سال 203(197شمسی) مرقد حضرت رضا(ع) تا 470 سال پیش ضریحی نداشت
پیش از آنکه ضریحی نصب شود صندوق چوبی  و بسیار زیبا  با روکش نقره ای وجود داشت.
نخستن بار در سال 930 شمسی و در زمان تهماسب یکم صفوی،ضریحی در روضه ی منوه نصب شد ضریحی که پیکره اش از چوب بود اما شبکه های آهنی داشت و البته روی بخشی از آن را با ورقه های نقره ای پوشانده بودند بعدها و در زمان شاه عباس یکم روی این ضریح با ضریحی از جنس فولاد جوهردار پوشاندند
حدود سال 980 شمسی این ترکیب تا سال 1129 شمسی به همین  شکل ماند تا این که در این سال ضریح مرصع نادری با دستور سلیمان دوم یکی از اعقاب دودمان صفویه که بر مشهد حکومت می کرد داخل این دو ضریح و روی مرقد مطهر نصب شد
ضریح مصرع نادری را عادلشاه از اعقاب نادر شاه افشاریه حرم تقدیم کرد اما فرصتی برای نصب آن پیش نیامد این ترکیب تا سال 1311 شمسی بر قرار بود اما در این سال ضریح شاه تهماسب و صندوق قدیمی داخل آن را بر داشتند و فقط ضریح مرصع نادری درون ضریح شاه عباسی را که دیگر کهه شده بود جمع کردند و به موزه بردند و به جایش ضریح شیر و شکر0 به همت مرحوم ابوالحسن حافظیان و هنرمندی استاد ذوفن اصفهانی) نصب شد.
شرح ضریح فعلی؛
ضریح «سیمین و زرین»در سال 1379 نصب شد طرحش را استاد فرشچیان داد و مراحل ساخت آن هفت سال طول کشید همان ضریحی که با دیدن تصویرش دلت پر می کشد به سوی مشهدا لرضا...
و چون پا می گذاری به این مکان مقدس و خود را نزدیک ضریح می بینی گویی ماجرای وصل تو آغاز می شود با آقایی که یقین داری رئوف و واسطه ی فیض است و  هرچه به ضریح نزدیک تر می شوی حرف هایت بیشتر گل می کند و می خواهی در یک زمان کوتاه طبَق طبَق خواسته هایت را به پای امام مهربانی ها بریزی و دست پر به وطن باز گردی!...
ادامه دارد

حال و هوای این روزهای مشهد الرضا علیه السلام

این روزها مشهد مملو از زائرانی است که با وسایل گوناگون خود را به حرم امام رضا(ع) رسانده اند
جای جای فضای رواق ها پر است از صدای ذکر و صلوات
اینجا محل التیام زخم ها و ترمیم دل های شکسته است دل هایی که صدای شکسته شدنش را تنها خدا می شنود
اینجا حرم و محرم و مخزن اسرار است هرکس به طریقی در این مکان شریف سفره ی دل می گشاید و از دردهایش می گوید
عجب عظمتی دارد این بارگاه ملکوتی! وقتی چشمانت به گنبد طلایی آقا امام رضا(ع) گره می خورد یا لحظه ای که روبروی ایوان طلا  می ایستی اشک چشمانت پیش از زبانت سخن آغاز کنند
اینجا حرم است زائر شکسته دل و افسرده خیال و گرفتار، بی امان و گریه کنان و اشک ریزان می خواهد هر طور شده ضریح مقدس را در آغوش بکشد دست هایش را چون دو بال کبوتر می گشاید پنجه هایش گره بخورد به حلقه های ضریح مقدس،
 اینجاست که آشکارا و بدون پنهان کاری سیلاب اشکش روان می شود و سفره ی دلش را برای حضرت می گشاید او زائری است که از راه دور آمده و می خواهد تنها با امامش درد دل کند...آقا جان از راه دور آمده ام غم و غصه ها و گرفتاری هایم یکی و دو تا نیستند آقا جان! نمی خواهم دست خالی بر گردم
حال و هوای حرم امام رضا آرامش بخش جان های خسته است بی شک خیلی ها دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستند ولی به هر دلیل اینجا نیستند در چنین شرایطی تنها می توانیم با بیان جملات دلتنگی برای مشهد دل هایمان را سبک تر کنیم.
زائر این بارگاه مقدس نه با پای تن که با پای دل می آید
اینجا هم مرهم است و هم محرم
اینجا نه میهمان بلکه صاحبخانه بی قرار آمدنِ میهمان است
اینجا مشهدا الرضا قلب تپنده ی ایران است
هرکجا هستی می توانی زائر باشی و سلام خود را به این قطعه ای از بهشت برسانی
السلام عليک يا غريب الغربا ،
يا معين الضعفا
يا ابا الحسن ، يا علي ابن موسي ، ايها الرضا (ع... زیارتت قبول باد

غدیر خم،،سقیفه و عاشورا...(3)

در غدیر بیعت
 در سقیفه گسست
در کربلا انتقام و خصومت
در غدیر اتفاقی که خدا و رسولش می خواستندبه وقوع پیوست اما...
اینجا غدیر است و حدود یکصد هزار نفر از مردم  یعنی حاجیان بر گشته از حج، با چشمان خود می بینند که پیامبر صلى الله علیه  و آله بر روی منبری از جهاز شتران قرار  گرفته و برایشان سخن می گوید پیامبر پس از حمد خداوند و شهادت گرفتن از مردم در باره خود فرمود: آی مردم!من دوچیز گرانبها در میان شما می گذارم
اوّل  کتاب خداست و دومین  اهل بیت و خاندان من هستند از این دو پیشى نگیرید و عقب نیفتید که هلاک مى‌‏شوید.
 پیامبر (ص)طبق فرمان خداوند باید در آخرین سال حیات شان جانشین پس از خود را نصب کنند و پرچم را به دست شخصیت لایقی بدهند که فضیلتش بر سایرین آشکار است با این نگاه ضمن مقدمه ای طولانی دست علی(ع) را بالا بردند و فرمودند: من کنت ...هر کس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است
 این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کردند و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشتند و عرض کردند:
خداوندا! دوستان او (علی)را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کسى که او را محبوب دارد، و  دشمن بدار آن کس که او را  دشمن دارد...
در ادامه فرمودند:حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند
 مردم هنوز متفرق نشده بودند که امین وحى خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر صلى الله علیه و آله خواند الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُم نِعْمَتى ...امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم
حاجیان این بار خوشحال تر از قبل و با دستانی پرتر به سوی خانه های خود در حرکت بودند ولی در بین راه همان هایی که پیش از دیگران به علی(ع) تبریک گفته بودند در معنی واژه ی مولا تشکیک کردند ولی تا روز رحلت پیامبر(ص) هیچ اظهار نظری نکردند
از غدیر تا سقیفه؛
اینجا غدیر نیست که سقیفه است پیامبر(ص)  هم رحلت فرموده اند  تشکیک کنندگان واژه ی مولا پیش از آنکه جسم نازنین پیامبرشان را غسل و کفن کنند مردم را در سقیفه گرد هم آورده اند تا جانشین حضرت را انتخاب کنند یکی فریاد زد وای بر شما مگر پیامبر در غدیر جانشین بعد از خود را انتخاب نکرد؟
دیگری گفت:خموش باش مرد!پیامبر،مولا و دوست خود را معرفی فرمودند ما نیز ایشان را دوست داریم مگر غیر از این است؟...
ادامه دارد

غدیر خم،،سقیفه و عاشورا...(2)

سال دهم هجرت است،پپیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از سوی خداوند مأموریت یافته در مناسک حج امسال شرکت کند این حرکت، اعلان عمومی شد و  حدود یکصد هزار نفر که مشتاق بودند با پیامبر در این سفر همراه شوند به سوی مکه حرکت کردند کسی نمی دانست چه اتفاقی در شرف وقوع است ولی برخی شنیده بودند که این حج ممکن است آخرین حج یا حجة الوداع پیامبر باشد با این رویکرد خود را به مکه رساندند و مراسم با شکوه حج شان را با پیامبرشان به اتمام رساندند 
اکنون حج پایان یافته و حاجیان خوشحال از پر بودنِ سوغاتِ معنویِ کوله بارشان  با شوق و شور و  شعف و شعور  راهی خانه های خود شده اند  آفتاب داغ، کاروانیانِ در راه را خسته و تشنه کرده بود و خورشید همچنان بر طبل سوزش و گرمای طاقت فرسای خود می کوبید اما  حجاج، گرمای سوزنده را در مقابل دستاورد سفر ناچیز می دانستند و با شتاب به راه خود ادامه می دادند....
درست است که حج پایان یافته و حاجی شدن در کنار پیامبر یک موهبت و افتخار غیر قابل تکرار است اما هنوز کار پایان نیافته و این مردم را مشعلی ماندگار و  فروزان باید تا پس از رسول خدا(ص) راه را گم نکنند و گمراه نشوند
 مشعل کدام است؟ امامت، مردم می خواهند از نزدیک شاهد باشند که پیامبر(ص) این مشعل را به دست چه کسی می دهد بدیهی است کسی باید مشعلدار این راه باشد که رسالت در جلوه ی او( امامت) تداوم یابد و مورد تأیید خدا و رسولش باشد
  واقعه غدیر و نصب جانشین پیامبر(ص) به قدری دارای اهمیت است که باید علنی و آشکار باشد و به اطلاع همگان برسد و چه جایی بهتر از غدیر؟ از این رو  حضرت به امر خدا فرمان توقف می دهند، بگوییدهمه توقف کنند و مهلت دهید عقب ماندگان قافله هم برسند و نیز به آن هایی که جلوتر رفته اند بگویید بر گردند!
همه به هم نگاه می کنند و از هم می پرسند مگر چه اتفاقی افتاده و چه خبر است که باید در سر زمین داغ و بی سبزه ای که به جر چند تک درخت سایبانی وجود ندارد توقف کنیم؟هیچکس چیزی نمی داند پیامبر از آن هایی که از وسایل همراه برای خود سایبان ساخته اند می خواهد جلوتر بیایند و به ایشان نزدیک شوند آن ها که دروتر از پیامبر هستند و نمی توانند چهره منور حضرت را ببینند پیشنهاد آماده کردن منبر می دهندتا همه ی مشتاقان، سیمای مبارکِ پیامبرشان را ببیند و سخنان گهر بارشان را بشنود...
ادامه دارد

غدیر خم،،سقیفه و عاشورا...(1)

سلام بر غدیر که به فرموده ی امام صادق(ع) روزعید غدیر خم در میان سه عید فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگى ماه در میان ‏ستارگان است
سلام بر عید غدیر، عید الله اكبر و عید آل محمد و ارزشمندترین و والاترین عید اسلامی ‏
سلام بر غدیر آبراه معروف و متداوم جاودانه ای که والاترین رخداد تاریخ و تجلی اراده ی خداوند را در دل خود دارد
سلام بر غدیر زنجیره ی ایمان،شکوه تاریخ و محل فرود موکب مقدس رسول خدا (ص
سلام بر غدیر که گرچه مخالفین جزئیات واقعه ی مهم و سرنوشت ساز امروز را کتمان کردند ولی نتوانستند در اصل واقعه ی غدیر و فرمایش رسول خدا(ص) به مولا علی (ع) «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه» خدشه وارد کنند
و سلام بر وارث و نگهدارنده ی نام و یاد و راه غدیر
اتفاق مهم غدیر چه بود؟
غدیر خم در ۳ يا ۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه (يكی از ميقات‌های 5 گانه) نيز در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به علت وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود. اين سرزمين گرمایی طاقت فرسا و شدید دارد.
جبرئيل در اين محل بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و عرض کرد:
"ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای"
آخرین سال حیات پیامبر است حضرت باید به امر پروردگار برای پس از خود جانشینی انتخاب کند و پرچم را به دست شخصیتی بدهد که در خردمندی، سخنوری، خوش خلقی با دوستان خدا، قاطع با دشمنان رسول او، صداقت، بصیرت،سخاوت و بخشندگی،عبادت،تعهدش به اسلام ،وفاداری اش به پیامبر (ص)،حضورش در جهاد و... شناخته شده و مورد قبول خدا باشد بدیهی است کسی جر مولای متقیان علی(ع) نمی تواند این همه ویژگی را با خود داشته باشد...
ادامه دارد

به بهانه ی عید سعید قربان

روز عید قربان چون حاجیان اراده قربانی کردن داشتم خنجری تیز و بران آماده کردم تا بر حنجر و گلوی خواسته هایم بفشارم و خونِ تعلقاتم بر زمین ریزم ولی شوربختانه هر چه خنجر تیز تر می شد  تعلقات و داشته هایم بیشتر جلوه گری و طنازی و دلربایی می کردند! احساس کردم وسوسه اهریمن در من کار ساز شده ،خم شدم قبضه ام را پر از خاک کردم و سنگی بر داشتم تا ابراهیم وار شیطان را از پیرامونم دور سازم ولی سنگ بر شیطان ننشست و به سوی خودم بر گشت و بر سرم نشست!
سال هاست با واژه های شیطانِ درون، شیطان برون،وسوسه،ابلیس ،تعلقات، دلستگی ها، وابستگی ها، کارد، حلقوم، طناب،قربانی، آزمایش خداوندی، حبیب، خلیل، ابراهیم پیامبر، اسماعیل و هاجر و...آشنایی دارم اما نتوانستم معنای هر یک را بدانم
دگر بار خنجری تیز مهیا کردم ولی ظریفی گفت؛
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
 به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
 کسی کو روز قربان غیر خود را می کند قربان
 نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
گفت؛ تو باید نخست خویش را به قربانگاه ببری،زدنِ دُم مار سودی ندارد باید سرِ مار را بزنی،
اگر نخواهی همچون ابراهیم خلیل عبدِ خدا و تسلیم اراده ی ذات باریتعالی شوی،نه خنجرت می بُرد و نه دست و اراده ات توان بریدن دارند و نه قربانی ات پذیرفته می شود.
گفت آنچه تو را از رفتن باز می دارد نام و نان و میز و مقام و منصب و مرکب و شوکت و...است که هر کدام ولو به ظاهر و برای چند صباح برایت چون جان شیرین عزیزند و قربانی کردن شان ممکن نیست مگر آنکه پیش از دست به کارد شدن ابراهیم شد تا کسی ابراهیم نشود نمی تواند از اسماعیل و تعلقات دنیایی اش بگذرد
کسی که می خواهد خلیل شود باید اسماعیل ها و خواسته های درون و دلبستگی هایش را به مسلخ عشق بَرَد و یکی یکی قربانی کند
باید خلیل بود به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش فراهم است
عید سعید قربان بر عموم مسلمانان به ویژه شیعیان و شما دوستان مبارکباد

سلام بر عرفه و اوج معرفت و عاشقی

سلام بر عرفه و اهمیت اعتراف به گناه نزد خالق و  راز و نیاز و گریه ها عاشقانه ...
سلام بر عرفه و رویش گل های رنگارنگ در گلستان عشق و معرفت
سلام بر عرفه و آداب  و ثواب زیارت حسین(ع) و یا سلام دادن از دور به آن حضرت
سلام بر عرفه و راز نهفته حج امام حسین(ع) که وقتی حاجیان آماده رفتن به منا می شوند او اراده ی  رفتن به کربلا را می کند؟
عرفه یعنی پیش از خود برای دیگران دعا کردن
سلام بر عرفه و شرافت این روز که خداوند در هیچ روزی به اندازه عرفه بندگانش را از آتش دوزخ نمی رهاند
سلام بر عرفه که فرموده اند:در میان گناهان، گناهانی است که جر در عرفه بخشیده نمی شود
بی جهت نیست که عبادت در شب عرفه معادل صد و هفتاد سال عبادت است
و بی دلیل نیست که خاکیان و فرشیانِ اهل دل، در شب و روز عرفه برای رسیدن و همراه شدن با عرشیان تلاش و کوشش مضاعف دارند 
عرفه روز جبران غفلت ها؛
عرفه یعنی درکِ رابطه ی عاشقانه ی امیر عرب امام حسین(ع) و پروردگار و معرفت یافتن به مضامين عاليه ی دعای عرفه آن حضرت
پیامبر اعظم می فرماید:گناهکارترین فرد در عرفات کسی است که از آنجا باز گردد در حالی که گمان برد آمرزیده نخواهد شد
عرفه و جبران گذشته؛
کسی که می خواهد عقب ماندگی های ماه رمضان و غفلت های شب قدر را جبران کند باید پیش از هر چیزبا امید به رحمت خداوند و با ستایش و نیایش و دعای ویژه ی عرفه و ریزش بارانِ اشک،دل سیاه و زنگار گرفته اش را سفید کند
 اکنون روز نهم ماه ذى الحجه و روز آغاز مناسک حج است حج گزاران در این روز در صحرای عرفات گرد هم می‌ آیند و افزون بر ذکر و دعا خالق شان را سپاس می گویند و گفته اند به دلیلِ گردهمایی مسلمانان در صحرای عرفات است امروز به عرفه معروف شده است خوشبختانه معروف ترین دعای این روز که دعای عرفه نام دارد منصوب به امام حسین (ع) است،
عرفه روز بسیار ویژه برای بخشایش گناهان و استجابت دعاست گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟
پروردگارا!
 این روز خجسته را بر ما مبارک گردان و معرفتی عنایت فرما تا حج ابراهیمی را حسین وار درک کنیم  و به معرفتِ خدا خواسته دست یابیم
روز عرفه بر همه ی مسلمانان به ویژه شیعیان و شما عزیز و گرامی مبارک باد.

زائر امام رضا(ع) و یک دنیا حرف حساب(1)

گرد پیری و چین و چروک هایی که بر چهره داشت خبر از  گذر عمرِ دراز می داد و کوله باری پر از تجربه که توانسته با آن هاجاده ی صعب العبور زندگی را در نَوَردَد و فرزندان دانا و توانا به جامعه هدیه کند

پیر مرد از راه دور به زیارت امام رضا(ع) آمده بود شمرده شمرده سخن می گفت و مدام گل لبخند بر لبانش شکوفا می شد کلماتش ساده ولی با تفکر و عمیق بود می گفت سخن اگر بدون فکر باشد مانند عسل بَدَل و تقلبی بی اثر و حتی زیانبار است

 پس از نماز مغرب و عشا در صحن مطهر امام رضا(ع) با پیر خوش بین،چشم در چشم و همکلام شدم برق صداقت از چشمانش می جهید زائر پیر ما بگونه ای حساب شده و دقیق و زیبا سخن می گفت که باورم نمی شد او سواد خواندن و نوشتن نمی داند گاهی سخن از زبان یک عامی می تواند تحولی بزرگ به وجود آورد همانگونه که سخن یک دانشمند ممکن است در شنونده بی اثر باشد!

حروفی که ما بر روی کاغذ می نویسیم یا بیان می کنیم یک ظاهر و یک باطن دارد کسی که انسانی تر و  عمیق تر می اندیشد حاصل و اثر گفته هایش بر دل و جان و اندیشه ی دیگران می نشیند

تفاوت انسان و دیگر موجودات در عمیق بودن و عاقل بودن است 

انسان موجودی است تو در تو  با  لایه های فراوان که می تواند با انواع نقاب در جامعه ظاهر شود!

کافیست این انسان اندیشه اش انسانی و والا باشد چنین انسانی بی تردید بالا می رود تا کجا؟ تا خدا!

پیر مردی که با او همکلام شدم حرف های عجیبی از زندگی و معنا می زد می گفت همه چیز به نگاه تو بر می گردد!

وقتی کسی را دوست داشته باشی اگر سرکه فروش باشد تو او را عسل فروش می بینی

 می گفت سخن تلخ که جای خود دارد نگاه تلخ هم نباید به دیگران داشت که دیر یا زود پاسخ تلخ در یافت خواهی کرد

می گفت انسان مادامی که راضی به رضای خداوند است حزن و انده نخواهد داشت ولی اگر خودش را به غیر خدا بسپارد سر در گریبان می شود...

ادامه دارد

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت امام رضا(علیه السلام)(2)

اتفاق مهم  یازدهم ذیقعده سال ١۴٨ هجری؛
با تولد هشتمین نور ولایت غنچه ای دیگر از گل های معطر بوستان ولایت شکوفا شد  و نوای تبریک و تهنیت و شادی و هلهله ی فرشیان و عرشیان گوش ها را نوازش داد.
یا امام رضا! واژه ها کی و کجا توان آن را دارند که به معنای تو بنشینند؟
رضا یعنی خداوند در آسمان و رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) در زمين از تو خشنود بوده‌اند؟
در این شبانه روز تمام گوشه و کنار صحن طلایی ات لبریز از  راز و نیاز و سرشار از عشق و پرستش است.
گرچه بسیاری از زائرانت امکان تشرف و آمدن به پابوست را ندارند  ولی هر صبح و شام از دور و نزدیک دل ها را  روانه ی کوی خراسان و مشهد الرضا می کنند
از کودکی به ما یاد دادندهر گاه تمام درها را به روی خویش بسته دیدیم
هر گاه تمام غم های عالم بر خانه ی دلمان خیمه زد
هرگاه همه ی راه ها را بن بست و غیر قابل عبور یافتیم دل مان به سوی قبله تو گردانیم و عقده های دل بازکنیم!
و هرگاه دردها امانمان را برید داروی درد و رنجمان را از تو یگانه طبیب خراسان  که عطر وجودت تمام جهان را فرا گرفته بخواهیم.
 امروز یازدهم ذیقعده روزی است که آسمان جهان افروز وجودت نور افشان می شود.
امروز سایه مرغ سعادت به روی دل ها پرواز می کند
 و قمر طلعت رضا(ع) بر اریکه جان ها نور افشان می شود
و پرندگان در آوازهای شبانه خویش دسته دسته به آسمان سفر می کنند
و مژده آمدن رضا(ع) را می دهند.
امروز به مناسبت میلاد مبارک ثامن الحجج در صحن سرای رضا(ع)نواختن نقاره ها طنین انداز می شوند و کبوترها بر دور گنبد و بارگاه امام رئوف به شادی بال می گشایند.
امروز مبارک روزی است...
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بر شما و عموم شیعیان جهان مبارک باد.

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت امام رضا(علیه السلام)(1)

آقا کرامت تو در اینجا زبان زد است
کرببلای دیگر من شهر مشهد است
این شب ها جای جای حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام یعنی کانون عشق و امید و قطعه ای از بهشت، حال و هوای دیگری دارد 
امشب خورشید هدایت، از مشرقِ چشم های شیفتگان و عاشقان و شیعیان طلوع می کند و تشعشع و فروغ خود را به جهان می گستراند
امشب زمین، به مهمانی آسمان می رود و اهالی ملکوت به یکدیگر تبریک می گویند و ستاره ها گروه گروه به زمین می آیند تا رضای الهی را در رضای موسی بن جعفر(ع) بجویند.
امشب اهالی ملکوت، کجاوه ی هدایت را به دوش می گیرند و به یکدیگر شادباش می گویند
امشب غصه ها رفته اند و مدینه ی دل ها چراغانی و نورانی شده اند
امشب چشمه ها ی امید و  شوق و سعادت می جوشند و دل های زائران و مشتاقان را سیراب و دلگرم می کنند.
این روزها صحن ها و به ویژه حرم مطهر مملو از دل های شکسته و حرف های نگفته و دردهای خفته و آرزوهایی است که زائران زیر لب زمزمه می کنند
اینجا محل اشک ها و لبخندهاست زائر نگاهش که به گلدسته های حرم مطهر گره می خورد اشک از چشمانش سرازیر می شود و سفره ی دل می گشاید
این شب ها حرم دیدن دارد نقاره خانه آهنگِ صفا و شادی و شادمانی می نوازد و خدام بغل بغل گل های زیبا به نیابت همه ی شما تقدیم آقایمان علی بن موسی الرضا(ع) می کنند
اینجا خراسان یعنی مشهد الرضا و قطعه ای از بهشت است جایی که نه تنها چشم امید که چشمه های امیدِ دل های شکسته است.
ولادت سراسر سعادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا علیه اسلام بر شما و همه ی شیفتگان و شیعیان حضرت مبارکباد
ادامه دارد

سلام به حضرت فاطمه معصومه(س)سرچشمه خوبی ها و کمالات

قلم سلام را بهانه می کند که کلید فتح است
سلام به بانوی با کرامت محدثه  و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه(س) که مرکز اتصال دل ها از قم به مشهدالرضاست
سلام به قم کوفۀ کوچک که فرموده اند:سه در از درهای بهشت به سوی قم است.
سلام به حضرت معصومه(س)
سلام به دختر، فرشته ی روی زمین
 دختر یعنی قلب پر محبت و نگاه معصومانه و ریحانه خوشبو و نسیم رحمتِ بهشتی و باقیات صالحات.
 دختر، یعنی مایه رحمت،موهبت و حسنات و گل سر سبد.
سلام به فاطمه معصومه (س) ، دختر موسی بن جعفر(ع) مفسر قرآن،شخصیت علمی، فقهی، فکری  و حجّت و امین پدر.
سلام به میهمان دل های شیعیانِ ایران،
سلام به خانم با کرامت که به  اعتبار نام و جایگاه و عفافی که مفتخرش بود امروز  روز دختر نامیده شد.
روز دختر یعنی بهانه ای برای هم آواز شدن  با فرشتگان زمین و آسمان،
 دختر یعنی مایه برکت الهی و بشارت و رستگاری پدر و مادر
دختر یعنی گل خوش یمن و خوشبوی زندگی
دختر داشتن یعنی بر خوردار شدنِ از همه ی خوبی ها
دختر یعنی لطیف ترین و خوش بو ترین گل های عالم هستی
دختر یعنی تبلور فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود: در هر روز دوازده برکت و رحمت الهی بر خانه ای که در آن دختران زندگی می کنند نازل می گردد.و آن منزل. مورد زیارت و دیدار ملائکه قرار می گیرد.و آن ملائکه برای پدر آن دختران در هر روز و شب- ثواب عبادت یک سال را در نامه عمل او می نویسند
دختر یعنی تضمین رزق و روزی او از جانب پروردگار
دختر یعنی آرامش و عشق و شور  و امیدِ خانه و هدیه خداوند
دختر یعنی...
دختر یعنی...
ولادت با سعادت کریمه اهل بیت حضرت معصومه(س) و روز دختر مبارکباد

آنکه  شب بار کند روز به مقصد برسد(4)

«انسان با همتش پرواز می‌کند،چنانکه پرنده با دو بالش».
مسافر این راه از مدت زمانِ رسیدن و مسافت راه نمی پرسد که ممکن است کسی سال ها در راه باشد(آیا برسد یا نرسد) و دیگری راه صد ساله را یک شبه طی کند سرعت برای در نوردیدن راه، علل و عواملی دارد که از حوصله بحث مان خارج است گرچه می توان گفت آغاز این سفر، زمان کوچ از پوچی هاست و هجرت برای دیده به دیدار حق گشودن است
مسافر شب، بی توجه به نور حسی با نور معرفت و معنویت و روشنیِ درون حرکت می کند آنچه را دیگران با چشم حسی نمی بینند او با چشم باطن می بیند شب و روز اولیای الهی یکسان و روشن است و نور درونشان چون خورشید می درخشد
امام علی (علیه‌السّلام) در ارتباط با ویژگی‌های چنین مسافری که به سوی پروردگارش ره می‌پیمایدمی‌فرماید: «همانا عقل خود را زنده کرد
 و نفسش را میراند
به طوری که جسمش باریک
 و دلش نرم شد
و نوری در نهایت فروزندگی برایش درخشیدکه راه را برای او روشن کرد، و با آن نور راه را پیمود،
مسافرانِ سبکبار و  سبکبالِ شب هیچ بار اضافه ای را با خود حمل نمی کنند و همین ها هستند که چون شب بار می کنند روز به مقصد می رسند
شب که از راه می رسد همه ی موجودات ریز و درشت،رام و وحوش، خاموش و بی صدا در لانه های خود  می خزند ولی شبرو یا مسافر شب است که با عشق و معرفت،سکوت شب را می شکند از بارهای زائد و تعلقاتی که دست و پاگیرش شده اند می کاهد و بارهای مفید(خودسازی،توبه و انابه و تهذیب) را که در مقصد به کارش می آیند با خود حمل می کند سفر در چنین لحظه های نابی برای مسافر شب، آب حیات است
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند

همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند

آنکه  شب بار کند روز به مقصد برسد(3)

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
استاد فرمود: شب هنگاه بر خیز و تاریکی شب را بشکن و عزم سفر کن
برای رسیدن به مقصد باید بار مزاحم و بی مصرف و بد مصرف را دور بریزی آنکه  سکبار است سبک بال می شود
وای به حال کسی که بار دیگران را نیز بر دوش کشد او چگونه می تواند از جاده های پر پیچ و خم و صعب البور و  وحشتناک گذر کند؟
بارهای زائد و مزاحمی که سال ها بر دوش می کشیدم سفر را بر من سخت و اوقاتم را تلخ کرد استاد پیش از این فرموده بود راه باریک و سخت است و در مقصد چیزی یافت نمی کنم جز آن چیزهایی که پیش از رفتن فرستاده باشم
 آنجا کویر و ظلمات است اگر شمعی نفرستی در تاریکیِ مطلق سر گردان و حیران خواهی ماند
آنجا نه خوردنی و آشامیدنی وجود دارد و نه هیچ سایبانی،هر کس باید پیش از رفتن نهالی بکارد و مدام نهالش را آبیاری کند تا در روز موعود درخت تناوری  را شاهد باشد
کسی که می خواهد از نعمات مقصد بهره مند شود باید از پیش هرچه را دوست دارد ارسال کند
برای کاستن از بارهایی که سال ها سد راهت شده اند باید سحر را درک کنی و چه خوب گفته اند: هرکس سحر ندارد از خود خبر ندارد
مسافر شب اطمینان دارد دیر یا زود به روشنایی می رسد
روز برای درخشش خورشید و بر آمدنِ گیاهان و جنب و جوش و فعالیت و دیدنی هایی است که پرده ی سیاه شب مانع دیدنشان می شوند و شب هنگام، فرصت مناسبی است پرای رسیدن به آرامش و تفکر و سیر الی الله
کسی که مدام  در دل شب، مشتاقانه و عاشقانه برای رسیدن به روشنایی پرده ی سیاه تاریکی  را کنار بزند بی تردید به روشنایی می رسد.
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
ادامه دارد

آنکه  شب بار کند روز به مقصد برسد(2)

روز، روشنی بخش است و شب آرامش بخش
یکی از ویژگی های شب سکوت و آرامش و شنیدن صداهایی است که در روز قادر به شنیدنشان نیستیم
اتفاق هایی که در شب رخ داده در روز اتفاق نیفتاده است مانند شب قدر که در چنین شبی قرآن و خیرات و برکات نازل شده و عبادت و احياي آن معادل بيش از هزار ماه است.همچنین رحمت خاص خدا شامل حال بندگان مي‏ شود و فرشتگان و روح در آن شب نازل مي‏گردند ولی این ها نمی تواند دلیلِ برتری شب بر روز  و یا روز بر شب باشد که هر  شب و روز، آیات و نشانه های الهی هستند اما اکنون می خواهیم مسافر باشیم تا از دل شبِ تاریک و ظلمانی خودمان را به نور و روشنایی برسانیم  چرا که شنیده ایم هرکه شب بار کند روز به مقصد برسد
مسافر باید مقصد شناس باشد و هدفش را بشناسد و قبل از حرکت مقدمات سفر را نیز آماده کند
مسافری که می خواهد شب بار کند باید پیش از حرکت، راه را از رهنما جویا شود
مسافری که مقصد نداند و راهنما نداشته باشد و باری به هر جهت برود راه را گم کرده و سرگردان می شود
هر راهی راهنمایی دارد در جاده ها تابلو هایی را می بینید که بر روی آن ها یا علائم هشدار نصب شده و یا مکان ها و شهرها را به شما معرفی می کند
آری چنین است آنکه شب بار کند روز به مقصد می رسد ولی شرط خوب و راحت رسیدن سبکبار بودن است
گرچه روز، تابان و روشن است و  انسان  در روز برای به دست آوردن روزی تلاش و کوشش می کنداما بر هم زدنِ آسایش جسم،برای رسیدن به مقصدِ جان و آرامشِ ناب دگر است
گرکه خواهی روز آقایی کنی
شب گدایی از خدا باید کنی...
ادامه دارد

آنکه  شب بار کند روز به مقصد برسد(1)

شب هنگام وقتی تاریکی شب پای بر فرق روز گذاشته بود با زمزمه ی آنکه شب بار کند روز به مقصد برسدبار بستم و آماده حرکت شدم
سال ها بود که به معنای ظاهرِ مصرع یا ضرب المثلِ هر که شب بار کند روز به مقصد برسد توجه داشتم تا این که در یکی از شب ها استاد، معنای شعر را پرسیدند
عرض کردم:به گمانم منظور،مسافر شبرو باشد که چون شب در راه است  روز به مقصد می رسد
استاد،فرمودند: خیر چنین نیست بلکه منظور شاعر که خود سالک راه خدا بوده و با نور باطن طی طریق می کرده این است؛ که اگر کسی سرِ شب با نام خدا به خواب رود و در دل شب بیدار شود به نماز قامت بندد و تلاوت و عبادت و تهجد کند بارش را بسته و به مقصد خواهد رسید  و بی تردید روز خوب و آرام و بی دغدغه ای خواهد داشت دیده اید برخی با این که شب،خواب خوب و مناسبی داشته اند ولی صبحگاه عبوس و بد خلق بیدار می شوند؟ اگر دیدی کسی حال روزش خوب است بی تردید وی شب خوبی را سپری کرده است
و کسی که در خانه و اداره و محل کارش عبوس و ترش و تلخ است و نمی تواند خوشرو  و خوشخو و خوشگو و با تبسم باشد خودش خوب می داند شب هنگام با چه تفکری سر بر بالین گذاشته است
بدیهی است حال کسی که با تفکر حسد و کینه و انتقام سر بر بالین می گذارد با کسی که شب هنگام با ذکر الله می خوابد و می گوید خدایا همه را بخشیدم تو هم مرا ببخش نمی تواند یکسان و برابر باشد...
استاد در ادامه فرمود: پیش از خواب،انسان باید حسابش را با خودش و دیگران تسویه و تصفیه کند و در طول روز مراقب باشد تا نه تنها دلی را نشکند که موجب شادی دل دیگران شود یعنی ادخال سرور کند که پیامبر اعظم (ص) فرمودند:خداوند به چيزي محبوب‌تر از ادخال سرور در قلب مومن عبادت نشده است.
ادامه دارد

دعا و نیایش

به نام خداوند دل‌های پاک...
**********
ستایش و نیایش
نخستین روز هفته را با خُلق خوش و نگاه مهربانانه و با دعا آغاز می کنیم تا ان شاءالله مایه ی خیر و برکت باشد برای خودمان و همه ی عزیزان اعم از خانواده، دوستان،همسایگان،خویشان و مخالفان و موافقان و .. اما پیش از دعا باید باور و ایمان داشته باشیم خداوند خیر مطلق است و هرچه از دوست می رسد نیکوست 
دعا کردن تکرار نیست که هر بار آغاز است
دعا نوعی سخن گفتن است با خیر مطلق  و درد دل کردن و ذکر نام و یاد خالقی است که آرامش دهنده دل ها و مرهم دردهاست
دعا گشودن پنجره ی دل است به سوی آسمان و نگاه به فردایی بهتر
دعا یعنی کاشتن نهال امید و به ثمر نشستن
دعا یعنی پخش عطر شمیم انرژی مثبت و زدودن زنگار اضطراب و دل نگرانی های خودساخته
دعا یعنی خدا را خواندن و به جواب و استجابت یقین داشتن
دعا یک نوع سخن گفتنِ معرفتی عاشقانه با خالق است ببین چه می گویی و چه و چگونه می خواهی
بیاییم فرصت با هم بودن را در این روز و همه ی روزها غنیمت شمیریم و با مهربانی و خوشرویی و به دور از حسادت ها و کینه ها و بد خواهی ها برای هم دعا کنیم و اصرار ورزیم؛
.پروردگارا!
ای غمگسار هر تنها!
ای همدم هر بینوا!
ای نزدیکی که دور نیستی
ای حاضری که غایب نیستی
ای غالب شکست نا پذیر!
ای حی و ای قیوم
ای صاحب بزرگی و عزت!
ای نور  و زینت آسمان و زمین!
ای ایجاد کننده و بر پادارنده و نگهدارنده آسمان و زمین
ای دادرس فریاد کنندگان!
ای دور کننده ی غم ها از پریشان حالان
ما و کشورمان را  از هرگونه آسیب و بیماری های عصر و گرفتاری های روزمره و آفت های اجتماعی و خطرات احتمالی و مصیبت ها و حزن و اندوه و ماتم در امان دار و خیر دنیا و آخرت نصیب مان فرما
خدایا بر من رحم كن آنگاه كه دلیل و حجتم قطع شود .
و زبانم از جواب دادن به تو ضعیف و درمانده شود
و عقلم در وقتی كه از من سوال می كنی اشتباه كند
و هنگامی كه تنگدستی ام سخت گردد، مرا ناامید نگردان
ای رحیم!
ای رهایی بخش!
ای شفیق!
ای غفار!
ای خدای رستاخیز و جاودانگی!
ای آفریدگار دانا و توانا!
ای خالق همه ی موجودات!
ای نیکوکار!
ای بخشنده ی بی منت!
ای آمرزنده مهربان!
ای یاور ستمدیدگان!
ای رب العالمین
مرا و خانواده ام و دوستان و همسایگان و خویشان و همه ی بندگانت را از ظلمات جهل و ناسپاسی و بدی ها و زشتی و نافرمانی ها و خودخواهی ها و کینه توزی ها و حسادت ها و همه ی امراض آشکار و پنهان، نجات بخش و دل هایمان به هم نزدیکتر و مهربان تر فرما تا  در سایه رحمت همیشگی ات، تنها تو را عبادت کنیم و فقط از تو کمک بخواهیم.
آمین یا رب العالمین

نماز شب چگونه خوانده می شود و چه برکات و فضایلی دارد؟

مهم‌ترین نماز مستحبی در اسلام نماز شب و در بیان ائمه اطهار و بزرگان دینی به اقامه آن توصیه شده است.

به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما،  در دین اسلام ادعیه و نمازهای مستحبی بسیاری وجود دارد که از مهم‌ترین آنها نماز شب است. این نماز که ما بین نیمه شب شرعی و طلوع فجر خوانده می‌شود، در احادیث و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار توصیه شده و آثار و برکات بسیاری به همراه دارد. اهمیت این نماز تا جایی است که براساس برخی از  روایات، خواندن آن بر پیامبر اکرم (ص) واجب بوده است. همچنین علما و فقهای برزگ شیعی همواره خواندن این نماز را به مقلدین خود گوشزد کرده و آثار متعدد آن را در کتب خود تبیین نموده‌اند. در این نوشته ما قصد داریم تا ضمن بررسی طریقه خواندن این نماز، آثار و برکات آن را مورد بررسی قرار دهیم.نماز شب چند رکعت است؟

نماز شب چند رکعت است؟
این نماز به طورکلی یازده رکعت داشته و در قالب پنج نماز دو رکعتی و یک نماز یک رکعتی خوانده می‌شود.
 
طریقه خواندن نماز شب
در ادامه کیفیت خواندن نماز شب برای حاجت و استغفار را مرور می‌نماییم:
در ابتدا باید هشت رکعت نماز در قالب ۴ نماز دو رکعتی خوانده بشود. شیوه خواندن این ۴ نماز دقیقاً همانند نماز صبح است. نیت این ۴ نماز باید «نماز شب» باشد.
در ادامه باید دو رکعت نماز با نیت «نماز شفع» خوانده بشود. شیوه خواندن این نماز بدین صورت است که در رکعت اول باید پس از سوره حمد، سوره ناس خوانده شده و در رکعت دوم پس از سوره حمد، سوره فلق خوانده می‌شود.نیت نماز آخر که نمازی یک رکعتی است، «نماز وتر» است. در این نماز پس از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس خوانده می‌شود. سپس در ادامه باید به قنوت رفته و اعمال زیر به ترتیب انجام شود:
الف) در ابتدا باید فرد حاجات و خواسته‌های خود را از خداوند متعال طلب کند.
ب) آنگاه توصیه شده است که فرد برای چهل تن از مومنین و مومنات دعا بکند.
ج) در ادامه باید در محضر خداوند طلب استغفار کرده و ۷۰ بار این ذکر خوانده بشود:
استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه. (از خداوند استغفار کرده و به سوی او توبه می‌کنم.)
د) سپس باید ۷ مرتبه ذکر زیر خوانده بشود:
هذا مقامُ العائذٍ بکَ منَ النّار. ِ(این مقام و جایگاه کسی است که از آتش به تو پناه می‌آورد.)
ه) در ادامه نیز باید سیصدبار ذکر «العفو» خوانده شود.
و) در پایان نیز توصیه شده است که این دعا خوانده شود:
ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّکَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم.
همچنین مستحب است که فرد پس از اتمام نماز، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخواند. این تسبیحات به این صورت خوانده می‌شود:
۳۴ مرتبه الله اکبر – ۳۳ مرتبه الحمدلله – ۳۳ مرتبه سبحان الله
 فضایل و برکات نماز شب
چنان که قبل‌تر بیان شد، علما و بزرگان دینی بر اساس متن روایات و احادیث، آثار و فضیلت‌های متعددی را برای این نماز مستحبی ذکر کرده‌اند. در ادامه برخی از از این موارد را مرور می‌کنیم:
جلب روزی
از امام صادق (ع) نقل شده است که نماز شب موجب جلب رزق و روزی می‌شود.
بخشش گناهان
در حدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است که نماز شب موجب از بین رفتن گناهان روز فرد می‌شود.
نورانی و زیبا شدن فرد
پیامبر اکرم (ع) می‌فرمایند: کسی که بیشتر نماز شب بخواند، در روز زیبا و نورانی می‌شود.
بازداری از گناه
پیامبر اکرم (ص) در حدیث دیگری خواندن نماز شب را موجب بازداری فرد از گناه دانسته‌اند.
رضایت خداوند و دوستی با ملائکه
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که نماز شب موجب خشنودی خداوند و دوستی ملائکه می‌شود.
از بین رفتن فساد و نواقص نمازهای واجب
امام باقر (ع) در حدیثی خواندن نماز شب را راهی برای جبران کردن فسادهای فرد در ادای نمازهای واجب برشمرده‌اند.
نیکو گشتن اخلاق  انسان 
امام صادق (ع) در حدیثی خواندن نماز شب را موجب زیبایی صورت، نیکو گشتن خلق، خوش‌بو گشتن انسان، افزایش رزق، ادای اقراض، برطرف گشتن اندوه‌ها و جلا یافتن چشم دانسته‌اند.
درخشان گشتن خانه فرد نمازگزار
امام صادق (ع) در این مورد می‌فرمایند: خانه‌ای که در آن نماز شب خوانده شده و قرآن کریم تلاوت بشود نزد آسمانیان همچون ستارگان درخشان است.
نماز شب چگونه خوانده می شود و چه برکات و فضایلی دارد؟ 
توصیه شده است که در صورتی که موجب اذیت و آزار دیگران نشود، بهتر است نماز شب با صدای بلند خوانده بشود. این نکته به این منظور است که صدای بلند نمازگزار موجب تشویق و بیدار گشتن دیگران برای خواندن آن بشود.همان طور که اشاره شد زمان خواندن نماز شب مابین نیمه شب و طلوع فجر است. اما توصیه شده است که بهتر است این نماز در ثلث سوم این بازه و نزدیک به طلوع فجر خوانده

نماز شب تا جایی است که براساس برخی از  روایات، خواندن آن بر پیامبر اکرم (ص) واجب بوده است. 

در احکام این نماز همچنین آمده است که کسانی که عذری برای بیدار ماندن داشته و یا می‌ترسند در زمان توصیه شده این نماز خواب بمانند، می‌توانند پیش از نیمه شب نماز شب را بخوانند.توصیه شده است که این نماز در حالت ایستاده خوانده بشود، اما افراد می‌توانند در مواقع اضطرار این نماز در حالاتی همچون نشسته، در هواپیما و یا در هنگام راه رفتن نیز بخوانند.اگر زمان کمی تا طلوع فجر باقی مانده باشد، فرد می‌تواند تنها نماز شفع و وتر را بخواند و در حالتی که فرد در هنگام خواندن نماز متوجه کمبود زمان تا طلوع فجر می‌شود، می‌تواند ادامه آن را بعد از طلوع فجر بخواند.در صورتی که فرد قادر به خواندن نماز شب پیش از طلوع فجر نباشد، می‌تواند قضای آن را به حد فاصل نماز صبح تا طلوع آفتاب موکول کند.برای نماز شفع قنوت و دعای قنوت خاصی توصیه نشده اما افراد می‌توانند به قصد ثواب در این نماز نیز دعای قنوت را بخوانند.
 سخن پایانی
یکی از مهم‌ترین نمازهای مستحبی توصیه شده، نماز شب است. هم در احادیث و روایات و هم در کتب علما و بزرگان دینی آثار و برکات زیادی برای این نماز ذکر شده است. از جمله این آثار می‌توان به افزایش رزق و روزی، آمرزش گناهان، خشنودی خدواند و جبران نواقض نمازهای واجب اشاره کرد. این نماز که در مجموع یازده رکعت دارد، در حد فاصل نیمه شب و طلوع فجر خوانده می‌شود. همان طور که دیدید نماز شب نمازی نسبتاً طولانی است. اگر شرایط اقامه نماز به صورت کامل را ندارید اما می‌خواهید از ثواب و فضیلت این نماز بهره‌مند شوید، خواندن مطلب «آموزش نماز شب کوتاه» را به شما توصیه می‌کنیم. همچنین برای کسانی که اولین بار است می‌خواهند این نماز مستحبی را به جا بیاورند، خواندن مطلب «آموزش نماز شب به شکلی کاملاً خودمانی» راهگشا خواهد بود.

یک جمله طلایی از پدر شهید حمید بهمن آبادی(2)

و اما جمله ی طلایی ایشان چه بود؟
نخست اشاره کنم که مرحوم کبله مندلی دارای 5 پسر بودند
 1- آقا فرامرز
2-شادروان آقا عبدالله
 3- شادروان  اصغر آقا
4- آقا علیرضا
 5-  حمید عزیز و شهید
پس از شهادت حمید عزیز و اتمام مراسم، مرحوم کبله مندلی یک جمله ی طلایی گفتند:
خدایا من خمس بچه هام را دادم (یعنی از 5 پسر یکی را تقدیم تو کردم)
 این سخن طلایی و بدیع هرگز از ذهن بنده محو و پاک نشده و نخواهد شد گویی خداوند با گذاشتن این جمله ی کوتاه ولی پر مغز در کام و زبان ایشان می خواست دل داغدیده ی پدر شهید را  تسلی و آرام کند که انصافا" با موضوع شهادتت جگر گوشه اش  به خوبی کنار آمد و روح لطیف عمه فاطمه را هم رفته رفته تسلی دادند
حال که حمید و حمیدها ایستادند و عزتمندانه رفتتند  و ما به هر دلیل حضور نداشتیم و شهید نشدیم حد اقل می توانیم دست مان را به دست خوبانی چون شهدا گره بزنیم تا  در زمره ی خوبان و پیام رسانان شهدا باشیم
می توانیم جدای از جبهه گیری ها و  رفتارهای جناحی به خون و نام شهدا احترام بگذاریم و پیام خونشان را پاس بداریم که جوهر قلم نویسندگان و زبان گویای گویندگان مدیون خون کسانی است که از جان شیرین خود گذشتند
جامعه ای که قدر عالمان و شاهدان و شهیدانش را نداند دیر یا زود بی قدر و منزلت می شود
و در باره ی حرمت عالمان دین همین بس که فرموده اند:چون روز رستاخيز شود،خداوند عزّ و جلّ مردم را در دشتى فراخ گرد مى آورد و ترازوها گذاشته مى شود و خون شهيدان با مركّب عالمان سنجيده مى شود، اما كفّه مركّب عالمان بر خون شهيدان سنگينى مى كند.
بدیهی است شهید با جهادش مانع ورود دشمن به سر زمین اسلامی می شود و عالم فرزانه و متّقی، به عنوان سنگربان دین از اصل دین محافظت می‌کند و شیطان‌ها را از گمراه کردن مردم باز می‌دارد شهید مانع هلاکت جسم و جان مردم می شود و عالمان متقی مانع هلاکت دین و ایمان مردم هستند
قدر شهدا را بدانیم و به خانواده های شهدا احترام بگذاریم و پیش از این به یاد آوریم هنگام ورود نیروهای امریکایی به بغداد را که جلوی چشم مردانشان همسر و دخترانشان را بازرسی بدنی می کردند و...بگذریم که قلم از ادامه دادن موضوع شرم دارد!
سلام بر انبیا و علما و شهدا سه گروه شفاعت کننده در قیامت
سلام بر شهدا و پیام و راه شهدا و پدر و مادر و خانواده معزز شهدا
سلام بر خون سرخ حمید عزیز و حمیدهای کشورمان که اگر نمی رفتند و خون نمی دادند ما اکنون نبودیم و اگر بودیم چون بردگان بودیم
روز جمعه است شادی روح همه ی پدران و مادران و وابستگان شهدا به ویژه حمید عزیز و مرحوم عمو کبله مندلی و  مرحومه عمه خانم و مرحوم اصغر و مرحوم عبدالله و وابستگان،پدران و مادران و وابستگان حقیر و جنابعالی و به امید شفات شهدا رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

یک جمله طلایی از پدر شهید حمید بهمن آبادی(1)

آن جمله طلایی چیست؟
مرحوم کبله مندلی را همه می شناسیم چه به واسطه ی موقعیت خانوادگی و یا به واسطه ی فرزندشان حمید عزیز که در جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت رسیدند
کربلایی محمد علی در یک نگاه؛
مرحوم کربلایی محمد علی آدم زنده دل و شوخ طبع و اهل مطالعه بودند ایشان افزون بر مطالعات قرآنی، با کتب تاریخی و اشعارِ شاعران آشنایی داشتند و گاه گاهی نیز  نقل تاریخ و شعر شاعران قدیمی زینت بخش کلامشان می شد شایدبه دلیل مطالعات کتب چاپ قدیم بود که می توانستندبد خط ترین نامه ها و اسنادِ قدیمی را به سهولت بخوانند که البته به گمان بنده این هنر را  از مرحوم پدرشان مرحوم حاج اسماعیل به ارث برده بودند الله و اعلم
 نقل یک خاطره؛
مرحوم در یکی از شب نشینی ها فرمودند:چندین سالِ پیش گذرم به دادگاه زمان شاه افتاد منتظر نوبت بودم که دیدم مأموری چندین نامه با خودش آورد و تحویل قاضی داد نامه ها را جناب قاضی ملاحظه کردند اما چون بیشتر مرسولات بد خط بودنداز همکارانش برای خواندنِ نامه ها کمک می گرفت آن ها نیز  کاری از پیش نبردند من که شاهد ماجرا بودم به قاضی گفتم:اگر خواستید می توانم  در خواندنِ نامه ها کمک تان کنم قاضی ناباورانه  و با تکبر گفت بیا این نامه را بخوان ببینم!
نامه را خواندم اولی و دومی و سومی و...قاضی پرسید مگر تو چه درسی خوانده ای که می توانی به راحتی اینگونه نامه های بد خط را بخوانی؟...
کبله مندلی مرد شوخ طبع و خانواده دوست بودند بنده از آنجا که علاوه بر نسبت فامیلی با مرحوم اصغر و مرحوم عبدالله(روحشان شاد) رفاقت داشتم  و رفت و آمد می کردم شاهد رفتار بسیار خوب مرحوم با اهل خانه اش بودم به ویژه که برای همسرشان حرمت ویژه ای قائل می شدند افزون بر این مرد با جنبه ای بودند که خاطرات فراوانی در این باره دارم و آقا فرامرز هم شاهد زنده هستند ولی اکنون از آن می گذرم تا وقتی دیگر...
شب جمعه است بیاییم به نیکی یاد کنیم از شهید عزیز حمید بهمن آبادی
و پدر و مادر گرامیِ شهید
و برادران حمید(مرحوم عبدالله و مرحوم اصغر)که همگی در کنار هم آرمیده اند و جمع شان جمع و روحشان شاد است ان شاءالله
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺
و اما جمله ی طلاییِ مرحوم کبله مندلی بماندبرای هفته ی آینده ان شاءالله
ادامه دارد

«سلام به نخستین شب جمعه ماه شوال»
عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد...
زمان در غفلت و بی خبری،همچنان با شتاب می تازد و می گذرد و خیلی دیر در می یابیم؛
عمر آن بود که در صحبت دلدار گذشت
حیف و صد حیف که آن دولت بیدار گذشت
ماه مبارک رمضان و روز اول ماه شوال هم با همه ی فضیلت و ثواب عبادتش که فرموده اند کمتر از شب قدر نیست  پایان یافت
زمان در میان غفلت ما می گذرد و ما همچنان تماشا کننده ی شتابِ بی امان گذر لحظه ها هستیم.
شب و روز جمعه را دریابیم تا دریافته شویم!
اگر حضرت یعقوب همان وقتی که فرزندانش از او خواستند در حق شان دعا می کرد بی تردید مستجاب می شد ولی حضرت که می دانست در وقت سحرِ شب جمعه تأثیر دعا بیشتر است آن را به وقت سحر شب جمعه موکول کرد
شب و روز جمعه ویژه دعا برای مؤمننِ غمگینِ زندانی و درماندگان و گرفتاران و مظلومین است
و دعا برای شفای بیمارانی که آرزویشان ترخیص شدن از بیمارستان است
دعا برای کامیابی و موفقیت جوانان
دعا برای آمرزش اموات که بی شک به گردن مان حق بزرگی دارند
دعا برای رفع گرفتاری های اقتصادی و نابود شدنِ بلای ویروس کرونا
دعا برای تعالی روح شهدا و اجر و پاداش و  آرامش قلبی خانواده های شهدا
دعا برای دوستان و نزدیکان و حتی مخالفان مان
دعا برای شادی دل ها و زدودن غم ها از دل همه
دعا برای ایجاد گشایش در رزق و روزی و رنگین و برکت یافتن سفره ها
دعا برای آرامش و عشق پایدار در زندگی زناشویی
دعا برای بر آورده کردن رضایت قلبی پدر و مادر ان
دعا برای به ثمر نشستن زحمت ها برای فرزندان
دعا برای درک بیشتر و بهتر از خویش و خالق و مالک هستی بخش و توفیقِ دیدن نعمت ها و شکر بیکرانِ رحم کننده و نعمت دهنده ی بی حساب.
دعا و خواندن فاتحه و خیرات برای شادی روح عزیزان و اسیران خاک که دست شان از هر عمل خیری کوتاه شده و ملتمسانه التماس دعا دارند دعا برای یکدیگر و خیر خواه هم بودن و سلام و تحیت و تهنیت گفتن و  صله رحم و خوشرویی و خوشگویی  با ذکر صلوات بر حضرت محمد و ال محمد.
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

عید فطر است و خدا عیدیِ جانانه دهد

با به صدا در آمدنِ زنگِ پایان یک ماه روزه داری، فضا پر شده از عطر خوشبوی روز شکوهمند عید فطر 
با اعلام عید سعید فطر  روزه داران خوشحالند که  از آزمونِ یک ماه روزه داری سر بلند  بیرون آمده اند،
خوشا به حال کسی که پروردگارش را اطاعت کرده و عید را بر خویش فرخنده و مبارک کرده است
امروز روز شادی  بنده ای است که وظیفه ی بندگی را بجا آورده  و می خواهد کارنامه قبولی اش را به امضا برساند و  جایزه و پاداش خویش را دریافت کند.
امام محمدباقر(ع) از رسول الله(ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هنگامی که روز اول شوال فرا می رسد، منادی ندا می دهد، ای مؤمنان! برای دریافت جوایز و پاداش های خود بشتابید.
یک ماه مقاومت در مقابل نفس اماره ای که مدام امر بخوردن و نوشیدن و گناه و تهمت و...می کرد روزه دار را مستحق جایزه می کند
روزه داری که طی یک ماه قطره قطره تشنگی را به حلقوم روحش رسانده اکنون در چنین روزی که جشن تزکیه نفس و پیدا کردن راه سعادت است برای قرب خداوند تکبیر زده و  شکر خالقش را با ذکر و نماز و دادن فطریه کامل  کرده است ا
عید فطر به معنای پایان نیست که یک تولد و آغازی است پس از سوختن برای نو شدن و دگر شدن و رفتن به سوی کمال و سعادت
عید فطر  شروع دوباره  ای است  برای بندگی و اطاعت و عبادت پروردگار
شادی و سرور برای آمدن عید و سوختن گناهان و به امید قبول شدن است نه رفتن رمضان که چنین رفتنی جز حسرت نیست
عید و جشن و سرور و شادمانی عید فطر،تنها  برای قبول شدگان ماه رمضان مبارک است.
 امام علی(ع) درباره این روز، فرموده‌اند: «اين، عيدِ كسى است كه خداوند، روزه او را پذيرفته و عبادتش را قبول كرده و هر روزى كه در آن، نافرمانی خداوند نشود، آن روز عيد است.»
بوی خوش عید فطر گواری وجودتان.
عید سعید فطر بر شما  و خانواده محترمتان مبارک باد.

پایان ضیافت الهی و حسرت هایی که بر دل ماند(2)

وداع با رمضان ماه توبه و عاشقی و آشتی 
سفره پر رزق مهمانی رحمت جمع شد
با آمدن عید سعید فطر درمانگاه های شبانه روزی یا همان لحظه های عاشقانه ی سحر و افطار  پایان یافت.
 در شب و روزهای ماه رمضان مردم روزه دار،از هر رنگ و نژاد به این درمانگاه  مراجعه می کردند و با امید به بهبودی برای درمانِ امراضِ زذیلت ها و زدودن زنگارهای کهنه ای که در قلب شان جا خوش کرده بود داروهای شفابخش دریافت می کردند.
 همه دوست دارند قلب شان از بیماری رذیلت مداوا شود. مناسب ترین روش درمانِ قلب یا خورشید آسمانِ وجود انسان،حضور در درمانگاه دعای شب قدر و زنگار زدایی است ورود به چنین مکانی گرچه بسیار ساده می نماید اما ترک کردنِ اعتیادی که سال هاست سوهانِ روح شده چندان هم آسان نیست..
قرار بود با دوری از اعتیادهای  ایمان سوز پاکِِ پاک شویم آیا چنین شد؟
قرار شد ماهم با اعمال نیک مان عید داشته باشیم و عیدی بگیریم آیا...
طبق کلام حضرت علی(ع)عید فطر مخصوص کسانی است که خداوند روزه آنها را پذیرفته و نمازشان را ستوده و از آنان به خاطر کارهای نیکشان سپاسگزاری کرده است.«عید آن کس فرخنده و مبارک است که خدای خویش را اطاعت کرده است.»
شب عید فطر است و  فرشته‌ای ندا می‌دهد مژده دهید بندگانِ خدا را که گناهانِ گذشته شما آمرزیده شد(عید از این بهتر و بالاتر؟)
در پایان ماه مبارک رمضان دگر بار یاد کنیم از مسافران ابدی که بی شک با حسرتِ فراوان می گویند:کاش زنده بودیم تا در ماه مبارک رمضان روزه می گیرفتیم، نماز می خواندیم  و با خدمت به خلق خدا و ادای دین  جبران گذشته می کردیم
عید سعید فطر روز پاداش گرفتن و رحمت الهی بر همه ی مسلمین به ویژه هموطنان گرامی  مبارک باد

پایان ضیافت الهی و حسرت های بر دل مانده(1)

می خواهم از دوری و  هجران بنویسم
می خواهم از درد فراق بنویسم که نمی دانم  آیا دگر بار به وصال خواهد انجامید یا...
می خواهم از عشق بنیوسم
از این که میان عاشق و معشوق رمزی است ...
گرچه فراق و وداع و هجرِ یار همیشه سخت و جانگداز است ولی دلنشین بودنِ ناله های عاشق در فراق معشوق را نمی شود از نظر دور داشت
دردِ فراق و هجرانِ ماه رمضان را نیز با ناله ی عاشقانه و مناجات مخلصانه می شود درمان کرد.
به پایانِ یک ماه مناجات و عبادت و بندگی نزدیک می شویم
یک ماه دلخوش بودیم  به بسته شدن درهای جهنم
 و در غل و زنجیر بودن شیطان
و گشایش درهای بهشت
 و بهره بردن از سفره ی گسترده ی دعا
چه زود گذشتی رمضان! ماه خدا و اشک و توبه!
 وداع با  دعاهای ماه رمضان سنگین است به ویژه دعای لطیف و عمیق و نابِ سحر که از عمق جان مان برمی خاست و لحظه های با  صفای افطار و دعاهایی که از جنس خواهش های پست  و عادی دنیایی نبودند
خدایا ما دعاهایی را تکرار می کردیم که از خودت آموخته بودیم
ما ز حرص و آز خود را سوختيم
 وين دعا را هم ز تو آموختيم
 و اکنون در پایان ماه مبارک استجابت دعاها را از خودت می خواهیم
چون دعامان امر كردي اي عجاب
 اين دعاي خويش را كن مستجاب
عفو كن زين بندگان تن‌پرست
 عفو از درياي عفو اولي‌تر است
 ما آدمیان در چاه ظلمتِ گناهِ کرده های خویش چنان گرفتار شده ایم که جز دعا هیچ راهِ برون رفتی نمی دانیم و نمی یابیم
  پس ای بخشاینده ی مهربان!
مناجات مان را برای نزدیک تر کردنِ دل هایمان به خودت و دوری از گناه و رستن از وسوسه ی نفس و شیطان و کسب تقوا  و پرهیزکاری در ماه های بعد از رمضان نیز پذیرا باش و رستگارمان فرما    
گر چه شرافتِ ماه پر فضیلت و لحظه های ناب سحرِ رمضان را درک نکردیم ولی ماه خدا به ما شرافت بخشید تا درد دل ها و خواسته هایمان را به سوی آسمان روانه کنیم و از پذیرنده ی توبه  بخواهیم قلم عفو بر گناهان گذشته و حال و آینده مان در کشد و از ما در گذرد و به خودمان واگذارمان نکند.
اما شوربختانه گویی عادت به حسرت  خوردن داریم هرسال وقتی ماه رمضان تمام می شود حسرت شب و روزهایی را می خوریم که قدرش را  قدر ندانستیم و با زهم  به  قراری که با خود و پروردگارمان گذاشته بودیم عمل نکردیم و...
ادامه دارد

«شبِ قدر شبِ اوج بندگی و دلدادگی است»(3)

شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است
امشب نگاه دل های عاشق به آسمان است و نزول فوج فوجِ فرشتگان به زمین!
شب قدر شب اندازه گیری مثقال هاست  شبی که هرکس فارغ از رنگ و نژاد و موقعیت های دنیایی کاسه ی گدایی اش را با دل شکسته رو به آسمان دارد
هر چیزی که بشکند بی ارزش می شود مگر دل که هر چه بیشتر برای خدا بشکند نزد پروردگار  ارزش بیشتری پیدا می کند
شکستگی دلِ عاشق با هیچ چیز ترمیم نمی شود جز با اشکی که در فراق معشوق و برای رسیدن به او می ریزد.
  قناعت کردن به بهشت در چنین شب مبارکی کمترین است باید با اشک  و طهارت قلب به معشوق رسید
 اشک آب نیست آفتاب است وآنکه گریه های بزرگ دارد از مشرق وجودش هزاران آفتاب سر می زند
اشک، ارمغان روح های بزرگ است مانند چشمه که از کوه های مرتفع می جوشد
اشک، بیدار کننده و رشد دهنده است همانگونه که اشکِ آسمان(باران) زمینه ی رشد دانه ها را فراهم می کند
شب قدر شب جواز عبور از تاریکی جهل نیز هست
برای خروج از ظلمات و رسیدن به نور باید از جاده ی شب با رمز یا مولا علی (ع) و یا زهرا(س) عبور کرد
این شب ها شب های تلاوت قرآن است قرآن نازل شد تا روح انسان بالا رود باران را ببین چگونه با آمدنش گیاهان صعود می کنند کسی که با تلاوت بالا نرود  والا نخواهد شد
سفیدی و سیاهی چشم به معنای شب و روز هستند یعنی آنکه شب ندارد روز هم نخواهد داشت (چشم دارد و نمی بیند)
طاعات و عبادات همگی قبول، تمنا دارم در این شب گرانقدر، دعا برای  کامیابیِ جوانان، سلامتی اعضای خانواده، دوستان، گرفتاران، نیازمندان و دردمندان و بیچارگان و طلب آمرزش برای همه ی مسافران ابدی به ویژه پدر،مادر، برادران و خواهران و همسایگان و برای  آن هایی که به گردن مان حق دارند و مهمتر شکر کردن و شکر کردن و شکر کردن و بخشیدن و آشتی کردن و آشتی دادن را از یاد نبریم.

«به یاد صداهای خاموش و الغوث الغوث گویان»

در شب قدر، دلتنگ صداهای خاموش شده ای می شویم که با خلوص نیت و صفای باطن، العفو العفو و الغوث الغوث می گفتند
درد فراق، گلویمان را می فشارد وقتی جای جمع یارانِ دیروز را خالی می بینیم
در سکوت و خلوت، تصویر عزیزان سفر کرده ی ابدی از نگاهمان عبور می کند و با هر دیدن، لحظه هامان غم انگیزتر می شود
به راستی کجا رفتند صاحبان صداهای ماندگار و سخنرانان و منبری هایی که کلامشان چون از دل بر می خاست بر دل می نشست؟
در این شب های عزیز، دلمان به یاد عزیزانی می کند که از حنجره شان دعاهای ماه رمضان بیرون می آمد و یاد بزرگان و بزرگترهایی می افتیم که هر کدامشان برایمان حرمت ویژه داشتند
در بین رفتگان،برخی خدمتگزار بودند و عزیزانی هم از نظر سن و سال، ناباورانه بار بستند و برای همیشه رفتند
سلام و رحمت خدا بر تک تک عزیزانی که امیدوار به رحمت بی انتهای خداوند دست هایشان را برای اوج گرفتن و پرواز عاشقانه و دل سپردن به معشوق روانه ی آسمان می کردند چنان که گویی بال گشوده اند و رها شده اند و در پرواز هستند.
گرچه دل مان می گیرد وقتی در ماه رمضان و شب قدر  شاهد هیچ صدایی از آن همه نواهای عاشقانه نیستیم ولی این شب های گرانقدر فرصتی است تا با خیرات و فاتحه و صلوات یاد رفتگان مان را گرامی بداریم برایشان از خداوند طلب مغفرت و بخشش کنیم
که فرموده اند:بهترین اعمال در این شب‌ها، درخواست آمرزش و دعا است برای حوایج دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران و خواهران مؤمن، چه آنان که زنده‌اند و چه آنان که از دنیا رفته‌اند و خواندن اذکار و صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلّی اللّه علیه و آله)
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺

«داروی شفا بخش دعا در شفاخانه ی رمضان»

دعا نسخه ی شفا بخش بیماری هاست
ماه رمضان و شب قدر بهتر زمان و حالات دعاست
این داروی بی بدیل اگر در زمان خود و طبق  نظر کارشناسان این حوزه مصرف شود بی شک اثر معجزه آسایی در شفای بسیاری از بیماری ها به ویژه  آشفتگی های روحی روانی دارد
دعا برترین  نسخه ی تندرستی است
دعا آرامبخش و شفا بخش است
دعا یک نوع صدا زدن و خواستن است
دعا تقاضای کمک و استمداد از یک قدرت مافوق است
دعا داروی هر درد است (فرق دارو و دعا در این است که دارو هرچه کمتر مصرف شود عوارض کمتری دامنگیر بیمار می شود ولی دعا هرچه بیشتر و مکرر باشد اثرش بیشتر است)
در مصرف دارو اعتقاد داشتن ملاک نیست ولی اگر دعا همراه با اعتقاد نباشد تأثیر مثبت نخواهد داشت.
دعا و خواستن و تکرار و خواهش کردن، نزول و افول نیست که عروج است زیرا جایگاه و منزلت هر کس نزد خداوند به اندازه ی دعا کردن اوست
البته به کار بردنِ داروی شفا بخش دعا شرایطی هم دارد
اول این که نباید در مصرف دارو(دعا) وقفه ایجاد شود
دوم؛ هنگام استفاده از دارو (دعا) باید دردها و نیازها و گرفتاری ها و خواسته ها را مکرر بر زبان آورد
سوم؛کسی که می خواهد سریع شفا و بهبود یابد بهتر است داروی شفا بخش را در زمان و مکان مناسب استفاده کند مانند زیارتگاه ها،مساجد همراه با نمازگزاران،؛شب و روز جمعه،هنگام ریزش نزولات آسمانی و وزش باد،در دل شب،سحرگاه و ما بین طلوع فجر و طلوع آفتاب و...
چهارم؛ بهره بردن از صلوات قبل و بعد از دعا به عنوان کلید گشایش 
پنجم؛دیگران را در دعا سهیم کردن(والدین و مؤمنین و مؤمنات)
نکته:تفاوت درمان و شفا این است که در درمان، بهبود موقت اتفاق می افتد ولی در شفا مشکل ریشه ای حل می شود)
بیاییم در این ایام مبارک و شب قدر،همدیگر را ببخشیم و برای هم دعا کنیم
پروردگارا!
گناهان ما را بيامرز و با كيفرت در روز رستاخيز، ما را رسوا مساز و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره خوبان و نيكان بميران و با آنان محشور ساز.
تقدیم به همه ی مسافران بی بازگشت و چشم به راه؛
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺

«شبِ قدر شبِ اوج بندگی و دلدادگی است»(2)

در این شب های احتمالیِ شب قدر،هرکس به قدر همت خود خوشه می چیند و خرمن می کند

شب تقدیمِ بی بدیل ترین و عاشقانه ترین واژها به معشوق است

شب راز و نیاز و به تسبیح کشیدن عاشقانه هاست آنهم  راز و  نیازی که دستمایه اش عشق به معشوق واقعی است

بدیهی است هر عشقی غیر از عشقِ به خالق، قابلِ بیات شدن است و نمی تواند در معشوق شور و شوق ایجاد کند

 عشق حقیقی است که سرشار از هیجان و سوز و گداز های خیره کننده و رویش و تازه شدن است و عشق مجازی سرابی بیش نیست

شاید هر کس معشوقی داشته باشد:مال،جمال،زینت های کم دوام،نام و نان،عنوان و استر و مرکب،عمارت و حتی داشتنِ یک حیوان و...که هر کدام مجازی و گذری و وام خواه و مطالبه گر و مزاحم و فانی هستند

اما معشوق واقعی جمالش فانی و زود گذر نیست

عهد شکن و بد قول و خودخواه نیست

معشوق واقعی سهم خواهی نمی کند

معشوقِ واقعی از هر گونه آفات طبیعی به دور است

معشوق واقعی تکراری و پیر و ضعف و بیماری و بی حالی و خواب و خستگی ندارد

معشوق واقعی به عاشقش خشم نمی گیرد مانند عشق مجازی که بعد از وصال تکراری و روزمره و دلزده و بهانه جو نمی شود

معشوق واقعی نقص کمال و کاستی و کهنگی ندارد

معشوق واقعی از هر عیب و نقصی بری است

معشوق واقعی در گذر زمان اخلاق و رفتارش تغییر نمی کند اهل پشت کردن و قهر و وام خواهیِ بیشتر نیست

معشوق واقعی عشقش زنده است.
و چنین است که در سحر گاه غم انگیز،عابدترین و مخلص ترین و زاهدترین و عاشق ترین روی زمین، سِر نهان و آشکار،معنی صوم و صلاة ،تطهیر و تکبیر و قیام حضرت علی علیه السلام را در حال دل سپردن به معشوقش با شمشیر کین می زنند و...

ادامه دارد

«شبِ قدر شبِ اوج بندگی و دلدادگی است»

شب خیرات و برکات و دلدادگی و راز و نیاز است
شب نازل شدن فیوضات و فرشتگان و رسیدن به فیض معرفت است
شب سلام و دعا و عشق و صدا و سکوت است
شبی برتر از هزار ماه
شب تأمین کننده ی سلامت ابدی است
شب بارش شدید رحمت الهی است(بیچاره کسی که ظرفش را وارونه بگیرد و از باران رحمت بهره نبرد)
شب گذر از صافی و ریزش گناهان و اتصال به سرچشمه ی عظمت الهی است
شب آماده شده برای یک آغاز و یک پرواز است(گرفتار خود است کسی که بی شوق پرواز، یک آغاز را از دست بدهد)
شب جاروب زدن خانه ی دل از هر پلشتی و پلیدی است
شب  نزول میهمانان و آسمانیان  وبوي رحمت و سخاوت و مهربانی است
شب راز و نیاز است
شب بی بدیل و  فرصت طلايي براي شستشوي آينه دل
و خوبی ها را جایگزین بدی ها کردن
صلح  را جایگزین دشمنی و ظلم و ستم
صله رحم را جایگزین قطع رابطه و رحم
 آشتی را جایگزین قهر و کین
و اعمال خیر را جایگزین اعمال شر کردن است
شب قدر نامنویسی خوبان در گروه نیک بختان
شب نزول ملائکه و روح بر زمين و سلام دادن بر بندگان خدا
و شب  فرصتِ زرين و طلايي است براي شستشوي آينه دل و جان از حب و بغض و کینه و...
شب قدر شبِ  رویش جوانه های الغوث الغوث و امید رهایی از دوزخ است
شب از خود رها شدن و به خدا متصل شدن است
شب گشودنِ زنجیرها و پابندها و وابستگی و تعلقات مادی و زود گذر و شب پیدا کردن و به دست آوردنِ همه ی خیرات و برکات و خوبی هاست
خداوندا  در   این   منزل  برافروز  از  کَرَم  نورى
که   تا   گم   کرده   خود   را   بیابد   عقل   انسانى
ادامه دارد

«ایستگاه پایانیِ قطار زندگی»

کدام مسافر شما از قطار زندگی پیاده شد؟
ماه رمضان به ویژه شب های قدر به قطار  و مسافرانی می اندیشم که همواره در حال سوار و پیاده شدن هستند
 به توشه ی سفر و راه طی شده می اندیشم و راهِ در پیش رو
به سفر می اندیشم و مسافرانی که سرگرم خودشان هستند و نمی دانند کدام ایستگاه انتظارشان را می کشد
در این شب های مبارک به  یاد مسافرانی می افتم که ناباورانه از ادامه ی سفر باز ماندند و هم اکنون جایشان در خانه ها و  در زیر سقف هیئت ها خالی است 
به کودک تازه متولد شده می اندیشم که با تصور این که برای همیشه والدینش را در کنار خود دارد خوشحال و خندان  وارد قطار زندگی می شود او چه می داند در یکی از روزها ناگهان و بی صدا و بی خبر،عزیزانش از قطار پیاده می شوند و  او را  تنها می گذارند و می روند
خوشبختانه قطار زندگی همچنان در حال حرکت است و در ایستگاه های مختلف مسافران عزیز دیگری  (فرزند و نوه و دوستان و خانواده و...) سوار می شوند ولی  شوربختانه جای بسياری از عزیزانی که در طول مسير ما را ترك می کنند خالی و غم انگیز است
مسافرانِ قطار هر کدام عنوانی دارند مانند  پدر،مادر،همسر،برادر،خواهر و  قوم و خویش و دوست و همسایه  و..
جای خیلی از پدرها و مادرها در هیئت ها خالی است
به یاد همه ی رفتگان و یاد آن ها که منبر می رفتند و موعظه مان می کردند و دعا خوان هایی که جوشن کبیر می خواندند و مستمعین خداجویی که الغوث الغوث می گفتند
خوش به حال کسانی که سفر زندگی را فرصت دانستند و  از غنچه بودن به گل و شکوفایی رسیدند...
ادامه دارد

کتَل یعنی آماده شدن برای صعود به قله(2)

سخن از کتل رفتن همیشه همراه بود با التماس های کودکانه،
هر کودکی دوست داشت در شبِ خیالی برای رفتن به کتل با خانواده اش همراه شود حتی برخی می خواستند بیدار بمانند تا از قافله باز نمانند
پدر مادرها هم  از دوری راه و نوک قله و صعب العبور بودن می گفتند
رفتن یا نرفتن به کتل حتی در مدرسه هم بین بچه ها مطرح می شد هر کدام از ما خاطره ای از کتل داریم یادم
کمتر بچه ای بود که صبح فردای کتل به پدر مادرش اعتراض نکند که چرا او را بیدار نکرده اند و با خودشان به کتل نبرده اند ولی آن روزها لبخند و اشاراتِ بزرگترها را درک نمی کردیم و نمی دانستیم به قول امروزی ها چقدر سر کاریم!
یاد آن روزها ی بی تلویزیون و رسانه به خیر باد که هر حرفی از دهان مبارک والدین مان گفته می شد حقیقت می پنداشتیم و بی چون و چرا قبول می کردیم
 بزرگواران چون معتقد بودند هر سربالایی سرازیری دارد در سختی ها مقاوم و صبور بودند و آستانه  تحمل شان هم بالا بود.
حال که به سلامتی از کتل بر گشته ایم جا دارد در پایان و یک بار دیگر یاد می کنیم از مؤذن های آن زمان و آن هایی که بدون بلندگو شوخوانی می کردند و سحرها با  چلک زدن بیدارمان می کردند تا جایی که به خاطر دارم ،حجت الاسلام مرحوم ملا رمضان و مرحوم حاج ابوالقاسم  و مرحوم حاج غلامرضا و مرحوم کبله عباس سویزی که صدای رسای مرحوم به بهمن آباد هم می رسید مؤذن بودند و شوخوانی می کردند
چلک زن ها؛
مرحوم کبله حسن کربلایی غلامرضا
مرحومه همسر فرج الله خدا بیامرز
مرحوم علی اکبر فدایی
و شاید خیلی ها که بنده به خاطر ندارم امیدوارم خداوند همه ی آن ها را مورد رحمت بی کران خودش قرار دهد برای شادی همه ی رفتگان و در گذشتگان صلوات می فرستیم و یادشان را گرامی می داریم
طاعات همه ی از کتل(قله و بلندی) بر گشته ها قبول باشد ان شاءالله
پایان

به بهانه ی دهم رمضان رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها (2)

سلام بر ام المؤمنین حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بانوی فداکار و پرهیزکار
 از حضرت خدیجه(س) گفتن یعنی ورود به قطعه ای از تاریخ که مسلمان شدن و مسلمان بودن در آن شرایط دشوار یعنی طرد شدن و شلاق خوردن و زخم و درد و تحملِ گرسنگی و مرگ،دوره ی غربتِ حضرت محمد(ص) و مسلمانانی که برای نشر و معرفی اسلام در کنار مسجد الحرام و کعبه  در منظر نگاه  کفار نماز می خواندند
دوره ای که علی(ع)  و خدیجه(س) در کنار رسول خدا(ص) با عملشان حضور اولین جامعه کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می دادند این ارتباط همچنان تا مرحله خطیرترین دوره ی اعلام عمومی رسالت  ادامه داشت مرحله ای که  سخت ترین و گاه دردناک ترین مراحل برای پیامبر صلی الله علیه و آله و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سال های آغازین ، خدیجه  به شدت تحت فشار قرار داشت و گاه خطر کشته شدن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز مشاهده می کرد،
خدیجه سلام الله علیها  که همسرش پیامبر(ص) دامادش علی(ع) و دخترش فاطمه سلام الله علیها و مادر بزرگ امامان معصوم است و نزد خدا و فرشتگان آنهمه قرب و منزلت دارد شوربختانه در ایران مرکز تشیع آن طور که باید شایستگی ها و فداکاری ها و از خود گذشتگی های این  بانوی پاک و عفیف و فداکار و پرهیزکار گفته و نوشته نشده است. آن چه می دانیم خدیجه مال و اموال فراوانی داشت که در راه ترویج اسلام هزینه کرد یا به شوهرش بخشید که این نیز بسیار و بسیار مهم است اما ین ها کجا و اراده و همت و فداکاری و تأیید پیامبر بودنِ شوهرش در آن و شرایط سخت و  دشوارکجا؟
حضرت خدیجه ام المؤمنین از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی ، در شمار بزرگترین قبیله های عرب جای داشت و از همان اول،آثار بزرگی و نجابت و شرافت ازکردار و گفتارش پدیدار بود
خدیجه یار و یاور و همسر لایق و صادق پیامبر خدا پیش از همه آثار پیامبری را در سیمای شویش می بیند و وقتی محمد امین از کرنش گیاهان و تعظیم درختان و حالات روحی اش می گوید خدیجه بی درنگ می گوید:اطمینان دارم تو پیامبر خدا هستی و...
سلام بر حضرت خدیجه (س)  که فضایل اخلاقی اش بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان عرب را به فکر ازدواج با ایشان  انداخت ولی وی  همه را پس زد و  شیفته ی اخلاق و کمال و مقامات معنوی پیامبر (ص) شد
سالروز وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بر شما دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) تسلیت باد

به بهانه ی سالروز رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها (1)

سلام بر صدیقه‌ی طاهره‌ی، زکیه‌ی راضیه‌ی مرضیه
سلام بر خدیجه‌ی کبری و ام‌المؤمنین.
«سیده نساء قریش»
«بانوی دوراندیش و خردمند»
همسر حضرت محمد صلی الله علیه
مادر فاطمه سلام الله علیها و انوار امامت
بانوی پرهیزکار و فداکار
می خواهم بدانم تو که بودی  و چه کردی و راهت را چگونه پیدا کردی و با خدایت چه معامله ای داشتی که شایستگی آن را یافتی با برترین مخلوق روی زمین،حضرت محمد(ص) ازدواج کنی
بگو چه کردی که دامادت دومین انسان برتر روی زمین شد؟
و بگو چگونه از خدا خواستی کریمانه به نو کوثر و  دختری چون فاطمه ی زهرا و چهره های درخشان امامت ببخشد تا تو مادر و مادر بزرگ دوازده امام معصوم شوی که در شرافت و برتری شان دشمنان نیز نظر دارند
بگو چه کردی که وقتی پیامبر پس از یک مأموریت سخت از جبریل در باره ادامه کار می پرسند جبرییل در جواب عرض می کند خداوند می فرماید به خدیجه سلام برسان و جبرئیل نیز خدمت تو سلام می رسان؟
می خواهم بدانم چه راهی را رفتی که در نهایت به خدا ختم شد و تو افضل زنان بهشت و ام المؤمنین لقب گرفتی؟
در نوجوانی از  مرحوم پدرم و استادم و سایر ملاها شنیدم که وقتی زمان رحلت خدیجه کبرا(س) رسید از آنجا که همه اموال خویش را به شوی از جان عزیزترش بخشیده بود حتی رخت سفر و کفن نداشت با این حال از پیامبر(ص) خجالت می کشد که چیزی بخواهد آنچه در آخرین لحظه ها با واسطه  از حضرت در خواست می کند
از تو می‌خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی
در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کنید
 مواظب فاطمه باشید مبادا زنان قریش آزارش دهند مبادا...
برایم دعای خیر کنید
با دست خودت مرا به خاک بسپار
پیش از من وارد قبرم شو و...
جبرئیل در حالی که کفنی از بهشت همراه داشت، نازل شد و گفت: یا رسول الله! خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: خدیجه اموالش را در راه ما صرف کرد پس ما سزاوارتریم که کفنش را بر عهده بگیریم...
ادامه دارد

«ماه رمضان دارالشفای جسم و جان»(3)

درهای دارالشفای شبانه روزیِ ماه رمضان به روی همگان باز است
سلام بر پدران و مادران مان که با رفتارشان  به ما آموختند رمضان  یعنی ماه  شکیبایی پر خیر و برکت  
سلام بر دعا خوانان و  الغوث الغوث گویان که از آن ها آموختیم  رمضان یعنی درک نفحات الهی
سلام بر بزرگترها که از آن ها یاد گرفتیم رمضان یعنی ماه خودسازی و بازگشت به فطرت اصیل
سلام بر عاشقان راه خدا که به آموختند ماه خدا ماه عشق و شکیبایی است
سلام بر استادان و ملاهایی که خود عامل بودند و  دلسوزانه به ما یاد آوری کردند ماره رمضان فرصت و تجارت است برای تزکیه نفس
که  سکوت و خوابِ این ماه و عمل خیر و دعا و ذکر و صدقه و ...بیشترین سود را دارد
رمضان یعنی ماه زدودن زنگارهایی است که مانعه ورود نور می شود
رمضان ماه  رهایی و آزاد شدن از تمایلات نفسانی و خویِ حیوانی
رمضان ماه دروازه ی  ورود به بندگی خداست و روزه اش سپری است در برابر آتش دوزخ
  رمضان ماه تمرین برای اجتناب از غیبت،سخن چینی،زشت گویی،دروغگویی، بیهوده گویی و ریا کاری است.
رمضان ماه سفر است سفر به شهر دل و ورود به شهرالله
رمضان ماه طنین نیایش و دعا در آسمان و زمین است.
رمضان ماه خداست ماه زندگی در پرتو عنایت او و ماه بندگی است
رمضان ماه سوختن گناهان است بی آنکه اثری از جای سوختگی بجا بگذارد
رمضان رمضان است

«ماه رمضان دارالشفای جسم و جان»(2)

درهای دارالشفای شبانه روزیِ ماه رمضان به روی همگان باز است
به ویژه سحر که فرشتگان انتظار آمدنت را می کشند
لحظه لحظه های سحر فرصت بی بدیل برای اهل دل و مسافر این راه است
بی شک،ماه رمضان،شعبان،رجب،روزهای مقدسی چون عیدها و میلادها از زمان های پر فضیلت  هستند ولی دراین میان سحر یکی از مقطع های زمانی می باشد که دور و چرخش و تکرار آن هر بیست و چهار ساعت یک بار است یعنی درطول شبانه روز واقع می شود،
 معمولا" قسمت ویژه ای از هر مجموعه،برتری و ارزش بیشتری در مقایسه با سایر اجزاء آن مجموعه دارد،
 مثلا از یک مجلس صدر آن،
از میان گل ها گل سرخ،
از میان پرندگان طاووس،
از میان الماس ها کوه نور،
ازمیان سدها سد ذوالقرنین،
از میان خانه ها کعبه،
از میان سیارات که بر گرد خورشید جهان ما می گردندزمین،
از میان شب ها،شب قدر،
از میان باغ ها بهشت،
از میان آفرینش و خلقتِ موجودات انسان،
از میان اجزاء بدن،سر،
از میان راه ها،راه راست،
از میان لقمه ها،حلال،
و از میان فرشتگان جیرئیل برجستگی و اهمیت بیشتری دارند
 در میان هر گروه و صنفِ بر گزیده و نمونه،گلِ سر سبدی وجود دارد،
گل سر سبد و قسمت با ارزشِ ساعاتِ شبانه روز،لحظه های سحر است،زمانِ روحانی و خوش نسیم سحر در پروراندن و ساختن روح بسیار مؤثر است حافظ با شناختِ نظری عملی که نسبت به سحر و سازندگی آن پیدا کرده بود می گوید:
کس ندیده است زمشک  و ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا می بینم.
یکی از وصیت های لقمان به فرزندش این است که ای فرزند مبادا خروس،زیرک تر از تو باشد که او در هنگام سحرگاهان، بیدار می شود و استغفار می کند و تو در خواب باشی،
خروسان در سحر خوانند قل یا ایهاالساقی
سعادت آن کسی دارد که پیش از صبح بیدار است.
سحر در آغاز و انتهای شبانه روز قرار گرفته است و آغاز و انجامش خوش است،زیرا پایان تاریکیِ شب و شروع ورود به روشنایی و طلیعه و پیش آهنگ روز و نور افشانی خورشید است.حافظ ارزش زمان را همچون ارزش ازل و آغاز خلقتِ موجودات می داند و می فرماید:
گففتم این جام جهان بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبد مینا  می کرد.
می دانیم که مکان در شناخت و معرفت انسان تأثیر دارد،زمان هم مژثر است مثل زمان هایی که ائمه ی اطهار و بزرگان،بیشتر به آن توجه کرده اند از قبیل؛
 شب قدر،
 شب نیمه شعبان،
شب های ماه رمضان،
وقت افطار،
بین الطلوعین،
لیلة الرغائب(اولین شب جمعه ماه مبارک رجب)
خداوند خاصیت بوی بینایی بخش پیراهن حضرت یوسف(ع)،
و نفس حیات بخش حضرت مسیح(ع)
و عصای اژدها شونده و کفر سوز و طاغوت شکن،
و ید بیضای حضرت موسی(ع)
و تبر بت شکن حضرت ابراهیم(ع)
 و قرآن جهل سوز حضرت محمد(ص)و...را یک جا به بوی خوش(نفحه)روحانی سحر عطا کرده است و هر کدام که در آن بیدار باشد از همه فیض ها برای هدایت و بیداری خویش و تراوشات معرفت و قطره ی شهود به کام تشنه ی خود چشانده و با زبان عمل، اهدناالصراط المستقیم و رب زدنی علما" گفته است،
خداوندمتعال،سه صدا و آواز را دوست دارد:
صدای خروس،
صدای تلاوت کننده ی  قرآن،
وصدای کسانی که در سحر استغفار می کنند.
پروردگارا!
گناهان ما را بيامرز و با كيفرت در روز رستاخيز، ما را رسوا مساز و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره خوبان و نيكان بميران و با آنان محشور ساز...
ادامه دارد

«ماه رمضان دارالشفای جسم و جان»(1)

درهای دارالشفای شبانه روزیِ ماه رمضان به روی همگان باز است
ماه رمضان که از راه می رسد دلم مرا با خود مر بَرد به دوران طلایی کودکی ام
 روزهایی که باز گشتش حتی در تصورم نیز نمی گنجد
 البته رمضان ماهِ سفر است و در این ماه  هر کس به طریقی سفر می کند برخی به شهر الله و برخی هم  به  دوران خاطرات کودکی سفر می کنند
 دل من نیز مرا به گذشته ای می بَرد که خانه ها سفره ای داشتند به وسعت دل های به هم پیوسته
  به روزهایی که حرمت ها حریم داشتند و بزرگتر های خانواده آقا و خانم و سرورِ خانه بودند
اکنون من مانده ام و دل بی قرار و خواسته هایی که بر آوردنشان ناممکن است
دلم پس از این همه سال هوای شوخوانی و اذانِ مرحوم حجت الاسلام ملا رمضان  را کرده است
همچنین شوخوانی و اذان مرحوم حاج ابوالقاسم را به یاد دارد
دلم می خواهد یک بار دیگر مرحوم کربلایی حسن کربلایی غلامرضا(همسایه بام به بام) بر روی بام گلی خانه اش به ایستند و  با چلک زدنش مردم را برای روزه گرفتن بیدار کند
نمی شود از مرحومه زهرا خانم(همسر مرحوم فرج الله یاد نکرد و از مرحوم حاج غلامرضا کربلایی علی که سال ها مؤذن بودند شاید دیگران هم بوده اند و بنده بی خبرم
از رمضان که می گوییم نگاهمان می رود به سوی آن همه شور و اشتیاق و خواهش های کودکانه برای روزه ی کله گنجشکی!
رمضان که می آید ما را به یاد بزرگانی می اندازد که  تنها دلخوشی مان مرور خاطرات روزهای با هم بودن مان است
رمضان که می آید دلتنگ صدای گرم پدر و مادر مان می شویم که سحرها با صدای گرم شان بیدار می شدیم
رمضان که از راه می رسد یاد روزهای به یاد ماندنی می افتیم که خانواده ها پس از یک روز کار و تلاش و تحمل خستگی و گرسنگی و تشنگی با خوشرویی و محبت و مهربانی و با قناعت و سادگی دورِ  سفره ی  افطار می نشستند و از دسترنج شان نوش جان می کردند و شکر خالق می گفتند...
ادامه دارد

غنیمت شمردنِ فرصت ناب نیمه شعبان(2)

خوش باش دلا که مهربان می آید!
یا مهدیِ موعود(عج)!نیمه شعبان که از راه می رسد دل ها شاد و مسرور می شوند و به شوق آمدنت کوچه ها و خیابان ها را به آذین مزین می کنند
دلم می خواست یکی از عاشقان واقعی ات بودم تا به شوق آمدنت لحظه ها را شماره می کردم و کاش می توانستم نه با زبان که با دلم تو را صدا می زدم
آقا جان! شما عاشقانِ مجازی و حقیقی را خوب می شناسید و خوب می دانید این بنده ی خطا کار، در طول این همه سال، نتوانستم در گروه عاشقان و منتظرانت باشم که اگر چشم براهت بودم خانه ی دلم را از کینه و حسد و ریا و حس انتقام و رذیلت های پنهان و آشکار آب و جاروب کرده بودم.
ای کاش که انتظار معنی می شد/  بی تابی جویبار معنی شد 
انتظار و فرج چیست؟
سال های سال، انتظار را نشستنِ محض و تنبلی و بی تفاوتی معنا می کردم ولی استاد فرمود: انتظار یعنی  بر خاستن و آماده بودن و آماده کردن راه ظهور!
ظهور یعنی خوشحالی خداجویان و عدالت خواهانِ منتظر
در همین راستا  ظهور یعنی  ناراحتی و دل نگرانیِ محتکران و ریا کاران و تهمت زنان و بد گویان و خناسان و زورگویان و قلدران و ستمگران و عدالت گریزان! چرا که فرج  یعنی گشایش که با فراگیر شدنِ عدالت، علم به بالاترین درجه ی شکوفایی می رسد و  زمین برکات خود را آشکار می‌کند و در حکومت واحده، عدالت و صداقت و یکرنگی و صفا و صمیت و صلح و دوستی بر قرار می شود.
با شنیدن فرمایش استاد! نومیدی از دلم رخت بر کَند و این امید در دلم جان گرفت که دردِ جانسور امروزمان نویدبخش وصال فردای ظهور است
و عطش و  تشنگی مان را آبِ گوارایی فرو خواهد نشاند
و این شب دراز هجران را صبحی روشن در راه است 
و زمستان سرد و خشک و سخت، با آمدنِ بهاران در هم خواهد شکست
 و  در میان غبارها و ابرهای سیاه و سفید، آفتاب از کعبه سر خواهد زد
و گل های امید شکوفه خواهند زد و اگر لایقش بودیم یا مهدی(عج) خواهیم گفت ان شاءالله
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، برپاکننده قسط و عدل و عدالت حضرت ولیعصر، امام زمان، مهدی موعود (عج) بر همه ی شما مبارک باد

غنیمت شمردنِ فرصت ناب نیمه شعبان(1)

غنیمت شمردنِ فرصت ناب نیمه شعبان(1)

سلام بر شعبان،ماه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله)
سلام بر حضرت مهدی(عج) منجی بشر از فلاکت و رذالت و حقارت و رساندنِ او به اوج عزت و منزلت
سلام بر شب برات شبی که خداوند سند آزادی بندگان از آتش جهنم را امضا فرموده و تحویل بندگانش می دهد،
سلام بر نیمه شعبان،شب مغفرت و رحمت و رهایی از آتش جهنم،
شبی که  افضل شب هاست و خداوند بر خودش قسم خورده که هیچ دستی را امشب بر نگرداند
نیمه ی شعبان شبِ چشم دوختن به آسمان است
 پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله)فرمود: من شب نيمه شعبان خوابيده بودم كه جبرائيل نزدم آمد و گفت: اي محمد! آيا در اين شب مي‌خوابي؟گفتم: اي جبرائيل! مگر اين شب چه شبي است؟
جبرائيل گفت: اين شب، شب نيمه شعبان است. ای محمد برخيز! پس مرا از بستر خواب بلند نمود و آنگاه همراه خود به بقيع برد و گفت: سرت را بلند كن و به آسمان بنگر.آنگاه  مرا به دعا و استغفار و قرائت قرآن و نماز سفارش نمود. 
شب گشایش درهای رحمت و رضوان و مغفرت و فضل و نعمت و جود و کرم و احسان و توبه،را غنیمت و فرصت بدانیم و  بغل بغل خواسته ها یمان به آسمان بفرستیم
امشب شبِ خواسته های بزرگ است خواسته هایی ماندگار مانند؛ زیارت خانه خدا، توفیق جبران گذشته، خدمت به خلق و عبادت و بندگی،همشینی با خوبان و  پیامبران در بهشت، حال احسن و...بنده ی خدا شدن و حتی می شوددر خواست های کوچک کرد مانند دست یافتن به سنگ و آهن و چوب و مرکب و...
البته ارزش هرکس را می توان از انتخاب ها و خواسته هایش فهمید!
امشب است که روزی ها تقسیم و مدت زمان عمر و سر نوشتِ هرکس تعیین می شود
نیمه شعبان امیدوارترین شب سال است شبی که اگر نگوییم از شب قدر بالاتر است در مرتبه و مقام کمتر نیست
نیمه شعبان، شبِ احیا و  نماز و خواندن قرآن و استغفار و دعاست ولی جفا بر خود است که همه ی خواسته ها دنیایی باشد ...

🌹میلاد با سعادت منجی عالم بشریت مهدی  موعود (عج) بر همه ی منتظران و شیفتگان حضرت مبارک باد🌹

دعا به بهانه ی پایان سال 1400 (4)

دعا تنها وسیله اى است که خداى متعال براى ارتباط با خود مقرر فرموده پس بیاییم در آستانه ی سال نو برای هم دعا کنیم
 بارالها! ما را از تاریکی جهل و خرافه و بدبینی و بدخواهی و حسادت و تنبلی و خودخواهی به سوی روشناییِ عقل و دانش و ایمان  و معرفت و تقوا هدایت فرما و از بدی های ظاهر و باطن نجاتمان بخش و از لطف و مرحمتِ خود بهره مندمان ساز
بار الها! یاری کن تا هیچ مردی شرمنده اهل و عیالش نشود.
پروردگارا!
در آستانه ی سال 1401 هستیم اینک با حسرت های به جا مانده و امیدهای بر باد رفته و تن ضعیف و ایمانِ متزلزل و دلی پر آشوب از تو می خواهم از هم اکنون حالم را تغییر دهی به احسن الحال که جز تو کسی را نشاید
پروردگارا!
در سال پیشِ رو رابطه ما را با خانواده و دیگر مخلوقاتت را نکو گردان
 و مهربانی و مودت و محبت را بین مان جاری ساز
 و ما را بر راه های عافیت و خوش عاقبتی از انواع گمراهی ها دور و به سوی نور هدایت مان فرما
 و از بی حیایی ها و گناهانِ ظاهری و باطنی نجات مان بخش
بار الها!
در گوش ها  و چشم ها و دل های ما و همسر و فرزندان ما برکت عطافرما
 و توبه ی ما را قبول کن ای  عنایت کننده و توبه پذیرِ  مهربان و بزرگ.
پروردگارا! مارا سپاسگزار نعمت هایت و ثناگو و قبول کننده ی آن ها بگردان و نعمت هایت را بر ما کامل فرما...
ادامه دارد

دعا به بهانه ی پایان سال 1400

تا پلک به  هم زدیم یک سال گذشت
شما خواننده این متن با  لحظه ای درنگ  به کسانی فکر کن که جایشان را خالی می بینی هنگام تحویل سال نو  و یا کنار سفره ی هفت سین و...
خیلی از ماها حتی تصور چنین روزی را نداشتیم ولی این قانون الهی است که گفته اند؛ اندر آن خانه که یک روز عروسی باشد/ منتظر باش که چند روز عزار خواهد شد
کاممان را با ذکر و دعا شیرین می کنیم و دست به درگاه پروردگار بی همتا دراز کرده و ملتمسانه از او  برای رفتگان مان آمزش و برای خودمان  تغییر و حال خوب و عاقبت بخیری طلب می کنیم که اوست تغییر دهنده دلها و  روشنی بخش دیده‏‌ها و احسن کننده حال  و آرامش دهنده ی قلب ها و اوست به وجود آورنده ی امیدها و بر آورده کردن حاجت ها و درمان کننده ی دردها و چاره سازی بیچاره ها و هدایتگر گمراه ها و ...
با رالها!
سال 1400 رو به اتمام است ولی منیت و کبر و غرور و خودخواهی ام هر روز بار رنگی دیگر ظاهر می شوند
بارالها! از شر کردار و اعمالم به تو پناه می آورم و به نا سپاسی و گناه در برابر نعمت هایی که داده ای اعتراف می کنم
بار الها!
مرا عفو کن و گناهانم را بیامرز چرا که هیچکس جز تو آمرزنده گناهان نیست
بارالها!
به ما عطا فرما میانه روی را در حال تنگدستی و خوشحالی را در وقت ناخوشی
پروردگارا!
دل های همسران را با یکدیگر
فرزندان و والدین،
همسایه ها و اقوام و دوستان،
برادر و خواهر ،
غنی و فقیر،
فروشنده و خریدار
عروس و مادر شوهر ،
و باجناق با با جناق و... را در این روزهای پایان سال به خوبی پیوند بر قرار فرما پروردگارا!
به کسبه ها انصاف،
به مصرف کنندگان قناعت،
به بیماران شفا،
به جوانان امکان کسب و کار و ازدواج
به خدمتگزاران توفیقِ خدمت،
به زنان و مردان کشورم صبر در برابر بلاها،
به رفتگان و در گذشتگان آمرزش،
 به میانسالان، امیدواری،
 به پیران و سالمندان،توفیقِ جبران گذشته،
و به کشاورزان، برکتِ محصول عنایت فرما.

دعا به بهانه ی پایان سال 1400

تا پلک به  هم زدیم یک سال گذشت
پروردگارا!
شرمنده ام از عهدی که در ابتدای سال 1400 با تو بستم و پیمان گسستم
خدایا مزرعه ای ایمانم رو به خشکی است
کشتزارم بی خوشه اند و یا خوشه هایش بی دانه اند
خدایا اعمال نیکم را در آتش گناهانم سوزاندم و خاکسترش را به باد دادم
پروردگارم!تو گناهان پنهان و آشکارم را نا دیده گرفتی و من ندیده ها را فریاد زدم
تو آبرویم را حفظ فرمودی و من با تهمت و غیبت، آبروها بردم
تو بخشیدی ولی من جسورتر شدم
پروردگارا!اکنون سخت احساس تنهایی و بیکسی و درماندگی می کنم خدایا می دانم آنکه تو را ندارد هیچ ندارد
پروردگارا! اکنون در آستانه ی سال نو،دردمندانه و عاجزانه دست نیاز به سوی تو دراز می کنم و  تنها تو را صدا می زنم و از تو کمک می طلبم.
با رالها یاری ام کن در روزی که دفاع از خویس میسر نخواهد بود و پنهان شدن از نگاه ها و حساب ها نا ممکن است.
روزی که نه می توان در پس نقاب نقش بازی کرد نه با تملق و نیرنگ نجات یافت.
روزی که نه با تغییر چهره می توان فریب داد نه با کلامی گسسته دروغ گفت.
روزی که نه با چالاکی می توان گریخت نه می توان پشت به محکمه کرد.
پروردگارم!در چنین حالتی همه ی نگاهم را پر کرده ام به  شوق بخشایش تو زیرا فقط تو رب من هستی و هیچ معبودی جز تو نیست
تو مرا آفریده ای و من بنده توأم پس یاریم کن تا بتوانم بر عهد و پیمان ایمانی که با تو بسته ام پای بند و استوار باشم.
بار الها! در طول سال 1400 عزیزانی را به خاک سپردیم که بی شک هنگام تحویل سال جایشان خالی است خدایا گناهانشان را بیامرز و  با خوبان محشورشان کن و به بازماندگان شان صبر و آرامش عطا فرما
ادامه دارد

نیایش،در آستانه ی پایان سال 1400

 چه زود گذشت
سال 1400 نفس زنان به پایان عمر خود نزدیک می شود
گذشته گذشته است و قابل تکرار نیست اما هرسال که می گذرد درس هایی برای سال بعد می آموزیم
سالی که گذشت شوربختانه بر چشم هایی اشک داغِ عزیز از دست رفته حلقه زد و خوشبختانه بر لب هایی هم گل خنده شکفت خدایا به خاطر همه ی گریه ها و خنده هایی که می دانیم مشیت تو نقش داشته دل های بازماندگان را تسلی ده و لبخند ها را تداوم بخش
خدایا تو را سپاس می گوییم که توفیق و قدرت اندیشیدن عطا فرمودی تا از فراز و نشیب های زندگی و گذشته مان درس بگیریم
خدایا تو را شکر می کنیم که دل مان را پذیرای بهار کردی تا از شکفتن یک گل و دیدن دوستان مان لذت وافر ببریم
خدایا ممنونیم که به ما خود اتکایی و باور به توانایی و درکِ معنای زندگی عطا فرمودی
خدایا تو را می ستاییم که در تک تک سلول هایمان عشق و امید جاری ساختی
خدایا بی کران تو را سپاس که خودت را به ما نمایاندی چون واقفیم: آن را که تویی درمان درمانده نخواهد شد،بیچارۀ عشق تو،بیچاره نخواهد شد
خدا یا خواستم بگویم دست مان را بگیر اما گویا کسی مرا نهیب زد اگر دستت نگرفته بود اکنون کجا بودی؟ پس الهی دستم را رها مکن
خدایا در سال پیشِ رو دعاها را مستجاب، دل مان را آرام ،حالمان را احسن، اخلاق مان را خوب، دردمان را درمان و مشکلات مان را آسان گردان
پروردگارا!
ثانیه ها بی امان می روند و می دَوند تا خود را به خط پایانی سال برسانند و ما همچنان حسرت گذشته و راه طی شده را می خوریم الهی نور امید را در دل و جانمان روشن گردان و به آینده امیدوارمان فرما...
ادامه دارد

به بهانه روز جمعه و یادی از درگذشتگان(3)

و نقل یک روایت کوتاه اما...

مردن آن نیست که در خاک سیاه دفن شوم
مردن آن است که از خاطره ها محو شوم.
بی تردید زندگان تشنه محبت و مهربانی اند و مردگان نیازمند هدیه و صلوات و خیرات
شخص میت همچون غریق در حال غرق شدن،برای رسیدن هدیه لحظه شماری می کند
پیامبر اکرم(ص) فرمود:هر کدام از اموات با صدای محزون و گرفته و گریان ملتمسانه به خانواده و بستگانشان می گویند رحم کنید برما تا خدا به شما رحم کند...
فرمایش  پیامبر اعظم (ص) که به اینجا رسید آنچنان گریه کردند که نتوانستند  ادامه دهند
سپس فرمود:آن هایی که اینگونه فریاد می زنند پدر و مادر و اجداد و برادران و خواهران و خویشان شما بودند که اکنون دست شان از دنیا کوتاه شده و به زیر خاک رفته اند کمک کنید آن ها را و به یادشان باشید.
در روایتی وارد شده: هرگاه شخصی به نیت میتی صدقه‌ای بدهد حق‌تعالی به جبرئیل امر می‌کند؛
تا با هفتاد هزار فرشته نزد او بروند هر یک با طَبقی از نعمت‌های الهی در دست و یک‌به‌یک به او می‌گویند:
سلام بر تو ای دوست خدا، این هدیه فلان مؤمن برای توست،
پس قبر او روشن می‌شود و حق‌تعالی هزار شهر در بهشت به او کرامت می‌کند و هزار حوری به او تزویج می‌نماید
و هزار لباس فاخر به او می‌پوشاند
و هزار خواسته او را روا می‌کند.
اگر می خواهیم از خاطره ها فراموش نشویم آن همه خاطرات با هم بودن با عزریزان در خاک  را فراموش نکنیم.
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺

به بهانه روز جمعه و یادی از درگذشتگان(1)

به بهانه روز جمعه و یادی از درگذشتگان
و نقل یک حکایت کوتاه اما...
شب و روز جمعه که از راه می رسند  خود بخود یاد رفتگان مان در ما جان تازه می گیرد
هرکس خاطرات در گذشته اش را با آب و تاب مرور می کند و از خوبی های مرحوم  یا مرحومه را بازگو می کند و نسبت به کم و کاستی ها و کم توجهی هایش افسوس و حسرت می خورد
عزیزی که از بین مان می رود روزها و هفته های اول مدام بر گرد خانه ی ابدی اش شمع روشن می کنیم و با خیرات و مبرات یاد و نامش را گرامی می داریم اما یکی دو ماه که می گذرد به قضاوتش می نشینیم  و هر کدام از اهل خانه و همسایه و... به نوعی انتقاد از عزیز دیروزمان  را شروع می کنیم که خدا بیامرز سیاست نداشت، خدا بیامرز اخلاقش تند بود خدا بیامرز فکر فردایش نبود و... این  در حالی است که او در دل خاک جا دارد و نمی تواند از خودش دفاع کند  این ها به کنار برخی هم که در ردیف بد وارثان قرار دارند نه تنها خیر رسانِ امواتشان نیستند که شر هم می رسانند به این آدم ها لقب بد وارث داده اند
بد وارث کیست؟
بد وارث به آدم بد اخلاقی می گویند که رفتارش موجب لعن و نفرینِ پدر و مادرش شود
بد وارث یعنی آدم شر که مردم از دست و زبانش در آزار و اذیت باشند
بد وارث یعنی فرزندی که بدون کمترین خیرات، ارث پدر را نابود می کند
حکایت؛
حکایت است که پدری به فرزندش گفت اگر دست از رفتار بدت بر نداری  از همین فردا تو را عاق می کند
پسر گفت:من هم تو را عوق می کنم
پدر گفت عوق دیگر چیست؟
پسر گفت:فردا صبح که از خانه بیرون رفتی متوجه عوق من خواهی شد
پدر توجهی به حرف پسر نکرد صبح که شد از خانه بیرون رفت دید کسی از روی عداوت،جلوی درب منزل و حیاطش را کثافت ریخته است مرد جلوی بینی اش را گرفت و چون بوی آزاردهنده از کثافت بر می خاست گفت عوق بر پدرت لعنت که حالمان را سر صبح به هم زدی،
رهگذران نیز چنین گفتند،در همین حال پسر نزد پدر آمد و گفت:دیدی چگونه عوق شدی پدر؟
فرزند صالح کسی است که رفتار و کردارش برای امواتش رحمت باشد و بد وارث و مطرود کسی است که زبانش و رفتارش باعث لعنت رفتگانش شود
بیاییم با اهل خانه و مردم طوری رفتار کنیم که برای زنده ها و رفته ها رحمت باشیم ...
نکته؛
به پدر  و مادر  و کسانِ همسرت رحمت بگو تا رحمت بشنوی اگر لعنت گفتی انتظار رحمت نداشته باش که بیهوده است
هر چیز به خود نمی پسندی
بر من مپسند برادر من
گر مادر خویش دوست داری
دشنام مده به مادر من

می خواهم برای تو مسافر بی بازگشت نامه بنویسم(1)

سلام می کنم به تو مسافر آشنایی که برای سر رسیدن شب های جمعه لحظه ها را شماره می کنی
من تو مسافر یک راه هستیم و همدیگر را خوب می شناسیم برای شناخت، موقعیت جغرافیا و مسافت را در نظر نمی گیرم مهم این است که با همه ی با هم بودن ها لحظه ی جدایی که سر رسید تو از جمع مان رفتی و ما بی تو و تنها شدیم آنچه ما را نگران می کند اکنون تو مانده ای و دست هایی که از عمل کوتاهند و ما  مانده ایم و دوندگی های کم حاصل و مشغله های وقت گیر که گاه همه ی خاطرات با هم بودن را از یاد می بریم از این رو گاه به یادت هستیم و گاه نیستیم!
ما با آنکه می دانیم منزلگاهمان سر انجام همان جایی است که شما رفته اید ولی گویی چندان که باید باور نداریم و شاید گمان می کنیم آن گودال مخوف یا بسیار خوب، فقط جای همسایه است.
بله می دانم شب جمعه است ما هم شنیده ایم که می گویند خیرات کن تا آیندگان برایت خیرات کنند
به فرزندان رفتگان نیکی کن تا راهِ خوبی های زندگی برای فرزندانت باز شود و به آن ها نیکی کنند
خوشگو و خوشخو و خوشرو باش تا دنیا روی خوش نشانت دهد
دستی بگیر تا خدا دست هایت را بگیرد
دلی را شاد و خندان کن تا در قیامت چشمانت نگرید و حزن و اندوه نداشته باشی و...
آری عزیزِ سفر کرده ی ابدی همه ی این ها و صدها بهتر از این را می دانیم و حتی می نویسیم ولی در مقام عمل آنگونه که شایسته و بایسته است و شما انتظار دارید به یادتان نیستیم
اما امروز با دیگر روزها تفاوت دارد می خواهم با جان و دل برایتان هدیه بفرستم و خیرات کنم که  می دانم مایه برکت زندگی ام خواهد بود
امروز و فردا کلی صلوات و فاتحه تقدیم و ارسال می کنم و تلاوت قرآن خواهم کرد  و  اطمینان دارم خوانندگان این متن نیز چنین خواهند کرد...
جهت شادی روح همه رفتگان به خصوص ...
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺
ادامه دارد

به بهانه ی عید سعید مبعث پیامبر اعظم(ص)(3)

این غار را حرا می نامند تقدس و حرمت و شهرت و شرافت این غار مدیون یک جوان است که به دور از چشم و نگاهِ فرشیان، خود را به این مکان می رسانده و با عرشیان هم نوایی می کرده است نام این جوان محمداست که در بین مردم به  امین و راستگویی و عادل و درستکاری و خلق و خوی خوش شهرت دارد
آری اینجا جبل النور است مدت هاست مردی در سکوت و تنهایی و در حالی که نگاهی به آسمان دارد با معبودش نجوا می کند و عظمت خالقش را می ستاید
 اما در چنین روزی ناگاه صدایی از آنسو، فضای سکوت غار را می شکند فرشته وحی نزد محمد(ص) می آید با صدایی ملایم و دلنشین می گوید؛ اقراء باسم ربك الذي خلق ..." بخوان، به نام پروردگارت، پروردگاري كه تو و همه انسان‌ها را خلق كرد، بخوان و او را به بزرگي ياد كن، كسي كه به تو خواندن را آموخت.
- بخوانم؟ چگونه بخوانم در حالي كه خواندن نمي‌دانم!...
محمد(ص) با حال مضطرب به خانه بر می گردد؛
 و آنچه را در غار حرا و در مسیر آمدنِ به خانه برایش روی داده  برای خدیجه اینگونه بیان می کند؛
خدیجه! من در حالی به خانه بر گشتم که می دیدم درختان و گیاهان مرا تعظیم  می کردند.
سنگ ها و صخره ها و خارها و درختان با من در ذکر و قیام و قعود بودند
خدیجه عرض می کند: اطمینان دارم تو پیامبر و فرستاده خدا و برترین بنده ی خداوند هستی.
بعدها پیامبر(ص) فرمودند: من آن سنگی را می شناسم که قبل از نبوت و بعد از آن به من سلام می کرد،
در زیر درختی نشسته بودم  که تمام شاخه های آن در خت به سوی من خم شدند.
و چه نکو فرمود فرستاده خدا محمد(ص):ای پسران عبدالمطلب!به خدا سوگند که من جوانی را در عرب نمی شناسم که برای قوم خود چیزی بهتر از آن آورده باشد که من برای شما آورده ام؛من خیر دنیا و آخرت را برایتان آورده ام خدا متعال به من فرمان داده است تا شما را به سوی او بخوانم.
پایان

به بهانه ی عید سعید مبعث(2)

سلام و صلوات بر محمد(ص) اشرفِ رسل و گل سر سبد بوستان رسالت
سلام بر محمد(ص) جاری کننده چشمه ی خروشان ایمان در کویر خشک و بی آب و علف جاهلیت
سلام بر محمد(ص) که  آسمان و عرشیان در شب مبعث، خود را به  فرشیان نزدیک می کنند تا او را از نزدیک نظاره کنند و هلهله شادی سر دهند
محمد(ص) حکیم و دور اندیش و نوری درعصر تاریکی و ظلمت و جاهلیت
بزرگ مردی  که گرچه از جزیرة العرب بیرون نرفتند ولی افکار و شعار و صدای او مرزها را در نوردید و هزاران دل را با خود همراه کرد
حضرت با اخلاق و اخلاق و اخلاق از جاهلان و بت پرستان، مؤمنانی سخت کوش ساخت که با افتخاردر راهش جان دادند
از خدیجه(س) که ام الاشراف بود  ام المؤمنین سااخت تا جایی که وقتی همه او  را تکذیب کردند خدیجه  با سخنان دلگرم کننده شویش را تأیید کرد
در عصر جمود فکر و اندیشه و تعصبات جاهلییت، وقتی  پیامبر  به امر خدا می خواهد رسالتش را علنی کند باز این خدیجه و علی(ع) هستند که رسول خدا (ص) را یاری می کنند
محمد(ص) در عصر جاهلیت مبعوث شد اما تنها سلاحش اخلاق و شهرتش امین و رفتارش محبت آمیز و مهربانی اش زبانزد دوستان و دشمنان بود اما جامعه هنوز آمادگی پذیرش سخنان و دلایل محکم او را ندارد به این دلیل و دهها دلایل دیگر به او ایمان نمی آورند و آزارش می دهند.
عید سعید مبعث،طلوع خورشید تابناک هدایت، روز نجات از نومیدی و سرگردانی و حیرت،آغاز راه رستگارى و مهر و عدالت بر مسلمین جهان به ویژه مردم ایران و شما دوستان مبارک باد...

ادامه دارد

به بهانه ی عید سعید مبعث پیامبر اعظم(ص)(1)

سلام بر بعثت، روز بر انگیخته شدنِ حضرت محمد(ص) سفیر نور و رحمت
سلام بر محمد(ص) که از تلألوی نورش  و برق نگاهش و آیات کتابش زمین و آسمان نور باران شد
پیامبری که با میلادش،فروغ ستاره ای درخشیدن گرفت آتشکده خاموش شد، کنگره ای را که نشان از بی عدالتی داشت فرو ریخت
چه صدای دلنشینی از دل این کوه بر می خیزد اقرأ...اما گوشم تاب تحمل چنین صدایی را ندارد نه، نه هیچکس جز فرستاده ی خدا  تاب تحمل  این بار سنگین و قدم گذاشتن در این راه سخت و دشوار را ندارد ولی صدا صدای عجیبی است
می خواهم همه ی دست هایم را آغوش کنم برای در بر کشیدن کوه حرا
اما می دانم  کسی می تواند چنین کند که کوه در مقابلش خاضع و خاشع است او کیست؟
او محمد(ص) است کسی  که سنگ ها و صخره ها و خارها و درختان با وی در ذکر و قیام و قعودند
امشب غار حرا آغوش می گشاید تا  پیامبر اعظم (ص) را در بر گیرد
امشب بزرگ مردی به رسالت می رسد که با آمدنش گل های ایمان در گلستان اخلاق شکوفا می شوند
امشب محمد(ص) که قلبش مملو از معارف است عظمت فرشیان را به رخ عرشیان می کشد
 او معجزه ای دارد بزرگ تر از تورات
 و کتابش گویاتر و فصیح تر از انجیل و دلنشین تر زبور،
کتابی که آیاتش نشانه های راهند و بوی محبت و برابری و برادری می دهند و آغاز و پایانش نام و رحمت خداست نام او محمد مصطفی صلی الله علیه و آله.است.
ادامه دارد

سلام بر زینب سلام الله علیها

بانوی مهربان و صبوری که در تمام سال ها ی عمرش، در کوچه پس کوچه های اندوه و مصیبت دویده بود،
سلام بر زینب که پس از رفتن همه ی دلخوشی ها و امیدش یعنی شهادت  برادرش امام حسین علیه السلام  تاب تحمل دنیا را نداشت
در هر کجای تاریخ که پرسه بزنیم و نام عاشورا را از زبان هر که بشنویم و حادثه  را از هر منظری نظاره کنیم، نام و حضور زنی را می بینیم که در لحظه لحظه های واقعه و حادثه حضور دارد عاشورا به نام حسین زنده است و به یاری و یاوری زینب.
زینب، ستون خیمه عاشورا است؛ خیمه ای که بر فراز شانه های حسین ایستاده است.
شگفت نیست اگر کسی که در خانه ی وحی و امامت بزرگ شده، این چنین بلند آوازه و سر افراز بر بلندای تاریخ ایستاده است شگفت نیست که گفته می شود زینب، فریاد افشاگرانه جاوید هستی است؛
 کسی که درمحفل خاندان آل عبا، چشم به دنیا گشوده و بر زانوان پیغمبر، کودکی اش را سپری کرده؛ کسی که در سایه نفس های امیر مومنان و برترین بانوی جهان و برادران دلیر و شجاع نفس کشیده بی شک زینب خواهد شد؛ زینبی که استوره بی شباهت صبر و پایداری و استقامت است.
زینب (س) شبیه ترین مردمان روزگار به فاطمه(س) و علی(ع) بود؛ آن حضرت به گونه ای در راه روشنگری مکتب امام خویش استقامت ورزید و برای احقاق حق و افشای باطل به گونه ای بلیغ سخن گفت که توانست با صبر فاطمی و مصلت علوی، از  نهال عاشورا درختی بسازد که تا همیشه ی  هستی بر همه جای جهان سایه افکند. به راستی این همه اعجاز از چه کسی جز نواده پیغمبر  و زینب ساخته بود ؟
سالروز  رحلت زینب کبری(س)، دخت علی مرتضی، پیام آور کربلا، الگوی شکیبایی و تقوا بر تمام پویندگان راه ولایت تسلیت باد.

نخستین شب جمعه ی ماه رجب بر شما مبارکباد

سلام و خوش امد می گوییم؛
به ماه رجب لیلة الرغائب(شب بخشش بسیار)
سلام بر نزول فرشتگان به روی زمین که رحمت الهی را عرضه می کنند،
 امشب می خواهم سبد سبد گل بچینم و به قبور در گذشتگان تقدیم دارم ،
می خواهم  بر هر برگ دعایم نام تو را بنویسم که چون به زیر خاک رفتی ناتوان شدی از اعمال این شب،
رغائب (یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می ‏آید و رغبت و شوق بسیار  را در دل ها بر می انگیزد تا بهانه ای باشد تاباز هم رو بسوی یکتای بی همتا سرها بر سجده روند و با ذکر «سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» از خداوند بهترین ها را برای خود و دیگران بخواهند،
می خواهم آرزوهای زنده ها و حتی مسافران بی بازگشت را بر برگ برگِ گل های یاس بنویسم و با یارب یارب هایی که تو می خواستی بگویی و به هر دلیل نگفتی تکرار کنم،
می خواهم در معنی یا سبوح  و یا قدوس غوطه ور شوم(سبوح در لغت به معني چيز و كسي كه از هر گونه زشتي مبرا و پاك باشد يكي از اسماء يا صفات خداوند تبارك و تعالي مي باشد و قدّوس در لغت به معني طهارت و پاكي است و از ريشة قدس مي باشد و يكي از صفات خداوند متعال مي باشد به معني پاك و مبرا بودن خداوند متعال از عيب ها و نقص ها استعمال مي شود)
 ای در خاک خفته ای که چون دستت از هر عملی کوتاه شده،در هر شب جمعه به ویژه در چنین شب مقدسی نگاهت و انتظارت و خواسته ات در بر گیرنده نگاه های خوش بینانه ی و یا بی تفاوتِ  رهگذران و وارثان دوخته شده،
 می خواهم در این شب که بهانه ای برای رفتن به در خانه ی حضرت دوست، است
در این شبِ جمعه و شب وعده های الهی،برایت بهترین ها را از او بخواهم،
اما می ترسم، می ترسم،در هیاهوی دنیای مکار که راهزنان در کمین اند و در چنین شبی که رغائب است راهزنان، مرا نیز از میل به ارتباط با حضرت دوست باز دارند و  اوست که می تواند بندهای اسارت و فلاکتی که خود بر دست و پایم زنجیر کرده ام را بگسلد و در من میل و رغبت دعا و مناجات و در خواست عاجزانه ی  عطا و بخشش به وجود آورد،پس شما نیز برایم دعا کنید،
دعا کنید  زیرا  «لیله الرغائب» شبی است که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن بسیار است و بندگان خدا در این شب گرایش زیادی برای رفتن به در خانه خدا و ارتباط و انس با او دارند. بر پایهٔ معنای دوم «لیله الرغائب» شبی است که در آن عطاء و بخشش خدا موج می زند و بندگان خداوند با رو آوردن به بارگاه خدا و خشوع در برابر بزرگی او، شایستهٔ دریافت انعام و عطا و بخشش بی کرانهٔ خدا می‌شوند.
پس نکوست برای خود و همه ی عزیزان به ویژه  آن هایی که دوست شان داریم در این شب عزیز،بهترین آرزو ها را داشته باشیم و برای مسافران بی بازگشت که دست شان از عمل کوتاه شده طلب مغفرت کنیم.
برای شادی روح درگذشتگان و منتظران رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.

السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها...

سلام بر فاطمه سلام الله علیها بنت الهدا،دخت نبی مکرم اسلام حضرت محمد صل الله عليه وسلم
سلام بر فاطمه همسر امیر مؤمنان علی علیه السلام
سلام بر فاطمه مادر حسنین علیهما السلام و زینب کبری(س)
سلام بر فاطمه که با خطبه و حضور و  قیامش قامتِ امامت استوار کرد
سلام بر فاطمه مظهرِ همه ی خوبی ها
سلام بر فاطمه و فاطمه و فاطمه
فاطمه  یعنی جدا شده از هرگونه جهل و پلیدی و نا پاکی
  فاطمه  یعنی دور از هرگونه شر و بدی
  فاطمه یعنی چراغ راه و  باز گرفتن شیعیان و پیروانش از آتش دوزخ
فاطمه یعنی رو کردن و شفاعت شیعیانی که با نشان پیرو او در حشر حضور می یابند و رو  بر گرداندن از غاصبین و ظالمین 
فاطمه جان! از بین در و دیوار کنار برو که یک نابکار با نقش و نقاب عوام پسندانه مشت بر در می کوید و قصد روشن کردنِ آتش فتنه را دارد
او می خواهد با لگد این در باز کند تا درهای ظلم و جور و غصب برای همیشه باز باشند
دختر پیامبر!از بین در و دیوار دور شو که آمده اند تو را برای همیشه از علی(ع) بگیرد و فرزندانت را بی مادر کنند و شوهرت را به تسلیم وادارند
فاطمه جان!علی را ببین که برای ایجاد وحدت،چگونه در خلوت و تنهایی و سکوت، آرام و بی صدا اشک می ریزد.
از پشت در و دیوار دور شو که علی سخت به بودنِ تو نیازمند است اگر تو بروی علی بدون غیرت فاطمی یکه و  تنها می ماند
با رفتن تو غبارِ غم بر سیمای علی می نشیند و زخم های قدیمِ بدر و احد و... دوباره سر وا می کنند
علی جز تو چه کسی را دارد تا غبار از چهره اش بشوید و زخم هایش را مرهم نهد؟
فاطمه جان!تو می روی و غم و غصه هایت نیز می روند و از نامردمی های کج اندیشانی که حرمتت را پاس نداشتند رها و راحت می شوی اما با غم فراق و تنهایی علی چه می کنی که با رفتن تو ستون استحکام فرو می ریزد
فاطمه جان! به ما بگو علی با روزهای بی تو چه کند؟
دختر رسول خدا!تو می روی و دگر بار در آغوش گرم پیامبر خدا آرام می گیری اما فرزندانت تاب رفتنت را ندارند
فاطمه جان!بگو ما چه کنیم؟
ما که مدام نام تو بر دل و زبان داریم و عشق فرزندانت را با جسم و جان و خون مان عجین کرده ایم شفیع مان باش در روزی که نه مال اید به کارِ ما نه فرزند و عیال ما...

یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود

یا علی قبر پرستویت کجاست
 آن گل صدبرگ خوشبویت کجاست
السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها

دو باره شب جمعه از راه رسید و رفتگان مدام التماس دعا دارند

اگر محبت را در دل های زندگان جاری سازیم
 و رفتگان را با صلوات و فاتحه و خیرات غرق شور و شعف کنیم
خودمان بیش از حد تصور بهره مند می شویم
قلم ناتوان از نوشتن و شمردنِ اهمیت و فضیلتِ شب و روز جمعه است ولی بنا به مشهور،عزیزان سفر کرده ی ابدی یک هفته را  انتظار می کشند تا بازماندگانشان در شب و روز جمعه با خواندنِ فاتحه و تلاوت قرآن و خیرات و مبرات،از بار سنگین گناهانشان بکاهند و نور و ثوابی به روحشان نثار کنند در همین رابطه برخی نیز مدعیِ به خواب آمدنِ فلان مرده ای می شدند که در پرپیشانحالی و درماندگی و ملتمسانه از بازماندگانش درخواستِ خیرات و صدقات و فاتحه و تلاوت قرآن داشته است مرحوم پدر و  استاد در موعظه های خود احادیث و حکایت های بسیار آموزنده ای نقل می کردند که یکی از آن همه را با هم می خوانیم؛
پیامبرـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: روزی حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ از کنار قبری گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال بعد نیز گذر کرد ولی از عذاب صاحب قبر خبری نبود، سبب را از خداوند پرسید، وحی آمد که از این میّت فرزندی صالح به بلوغ رسید و برای مردم راهی درست کرد و یتیمی را پناه داد به برکت آن از گناهانِ پدر ش گذشتیم.
امام باقر (ع)فرمودند:زیارت اهل قبور در روزهای جمعه موجب می شود امواتی که در تنگی و سختی باشند در فراخی قرار گیرند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: هر گاه شخصی به نیت میتی صدقه دهد، خداوند جبرئیل را فرمان می دهد که این هدیه را به قبر او برساند و نیز فرمود: به واسطه نمازی که برای میت خوانده می شود تنگی قبر او به فراخی تبدیل می شود.
محدث قمی در مفاتیح نوشته است: امیر وحاکم خراسان را در خواب دیدند، گفت: آن استخوان و آن آشغالی که جلو سگ و گربه می ریزید، به نیت من بریزید که من به همان ها هم احتیاج دارم.
 ملاحظه فرمودید؟ می گوید:استخوانی که جلو سگ می اندازید،به نیت خیرات  هدیه کنید که ثوابش برای من بیاید،
این پیام سراسری است و شامل همه ی ما می شود از روایات چنین درکی داریم که سفر ابدی بسیار سخت و راه صعب العبور است خیلی ها ندانسته و ناگهانی و دست خالی سفر کرده اند بیاییم با خیرات و فاتحه  و صلوات راه را برای رَودگان سهل و هموار سازیم.
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

به بهانه ی میلاد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها

سلام بر حضرت زینب سلام الله علیها که شین شجاعت را از پدر و میم متانت را از مادر آموخت
سلام بر زینب و معنای صبر زینب(س)
سلام بر دردانه زهرای اطهر(س)
سلام بر زیتب دختر علی(ع) که زیبایی صحنه ی کربلا را با نگاه زیبای خویش به تصویر کشیدد
سلام بر بانویی که در اوج اسارت به همه ی انسان ها درس آزادگی و مردانگی و فتوت و عزت آموخت 
 سلام بر شیر زنی که کوه باید از او صلابت و شجاعان، شجاعت آموزند
را  سلام بر زینب(س) که دریا عمق و شکوه
 و نسیم، لطافت
و آب، زلال بودن
 و زنانِ هر عصر، عفت و متانت
و مردان، شجاعت و فتوت
و مصلحت اندیشان  و ملاحظه کاران صراحت
 و جوانان، ایثار
 و خادمان، خدمتِ بی منت بیاموزند
زینب! دختر فاطمه(س) و علی(ع)!شما در دشت کربلا با نمایش بی بدیل صبر و استقامت، پیام عاشورا را زنده نگاه داشتنید و به دوست و دشمن فهماندید که خداوند یاور مظلوم است و حق هیچکس را ضایع نمی گرداند
زینب!ای کوه صبر و متانت، جامعه ی امروز ما نیازمند دو باره خوانی واقعه کربلا و درس آموزی صبر و استقامت شماست  تا به این باور برسد که در دل هر سختی آرامشی است وعزت و ذلت به دست خداست مگر نه این که خداوند اهل بیت پیامبر را عزت بخشید و دشمنانش را برای همیشه ذلیل و خوار کرد؟
زینب! زنان و دخترانِ امروز ما نیازمند صبر وصلابت و مقاومت زینب گونه اند پس آن ها را دریاب تا در مشکلات و سختی ها به نگاه زیبا بین تو «ما رأیتُ الّا جمیلاً»که رسیدن به مقام «رضاست » دست یابند
یا زینب!سالروز ولادتان بهانه ای است برای عرض تجدید ارادت و خوش آمدگویی به شما و تبریک به مولای متقیان حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) که چنین در دانه ای را در دامان پر مهر خود تربیت کردند
 پرستاران کشورمان نیز تقارن میلادتان با روز پرستار را نماد افتخاری برای خود می دانند و به آن می بالند
نام پرستار عجین شده با لبخندِ مهربانی و عاطفه و صداقت و خدمتِ بی منت و شور و عشق و انسانیت و مجاهدت و شب زنده داری که آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
میلاد حضرتِ زینب کبری سلام الله علیها الگوی حیا و عفت و فداکاری بر ،سفیران سلامت،فرشتگان مهربانی، دادرس دردها و پریشانی ها، پرستاران فداکار و همه ی زنان و امت اسلامی مبارک.

روز جمعه و سلامی دو باره به رفتگان و اسیران خاک

به یاد رفتگان اخیر و آن ها که دیرزمانی است از میان ما رفته اند
در همین دو سه سال اخیر چند نفر  را می شناسی که به دیار باقی شتافته اند؟حال اگر نگاهت را به دورتر ببری آیا می توانی بگویی چند همولایتی چشم از جهان فرو بسته اند؟
بنده پیش از این چنین کردم خواستم با سرانگشتانم شماره کنم عزیزان در خاک خفته ای را که با رفتن شان حسرت بر دل مان گذاشتند ولی به دلیل کثرت مسافرانِ بی بازگشت تکرار شماره با انگشتانِ دست ممکن نشد ناگزیر از حافظه کمک خواستم آنگاه نفر به نفر و یک به یکِ یارانِ دیروز را به تسبیح چندباره کشیدم     
جمعه بهانه ای است برای خلوت و فکر کردن  
 و برای دور کردنِ فکارمان از دغدغه های دنیایی و معطوف کردنِ نگاهمان به سویی که عزیزان در خاک خفته ای که بار بر بستند و رفتند
و همچنین فکر کردن به کاروانسرا بودن دنیا که یکی می آید و یکی می رود.
 از عدم ها سوی هستی هر زمان
 هست، یا رب! کاروان در کاروان
انسان گویی مدام در حال سفر است!
چه جهان هایی دارد این مسافر؟
جهان قبل از جنین
جهان جنین (در شکم مادر)
جهانِ انتقال به دنیا
و جهان مردن و انتقال او به سرای باقی و...
ما در جهان میانی هستیم جهانی که چه به خواهیم و چه نخواهیم فانی است و دیر یا زود از آن عبور خواهیم کرد.
هر کدام از ما در طول عمر کوتاهمان شاهد عبور کاروان هایی بوده ایم که از کاروانسرای دنیا عبور کرده اند و رفته اند و بارها شنیده ایم در گذشتگان دست شان از عمل کوتاه است و خوانده ایم عزیزان در خاک خفته از بازماندگان و میراث خواران و کسانی که حقی بر گردنشان دارند خواهش و التماس خیر و خیرات می کنند
این نوشته ی مکرر بهانه ای است برای یاد آوری و یاد کردن از همان هایی که با مرگ شان اشک ها ریختیم و سیاه پوشیدیم و عزادارشان شدیم، آن ها به کنار اگر اکنون فراموششان کنیم آیندگان ما را از یاد خواهند برد.
بدیهی است من و تو کاستی هایی در امر اطاعت از والدین و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و و دیگر عزیزان مان داشته ایم اکنون وقت جبران اندکی از آن همه کاستی هاست .
بیایم تا دیر نشده و زمان باقی است برای رضای خدا و شادی روح عزیزان مان اگر توانایی مالی مناسبی داریم خیرات کنیم و یا حداقل با ذکر فاتحه و صلوات یادشان را گرامی بداریم .
جهت شادی روح همه ی در گذشتگان رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

«در میان سرگرمی های زندگی رفتگان مان را از یاد نبریم»

شب جمعه که از راه می رسد یاد عزیزانی می افتیم که پس از سال ها  با هم بودن ناگهان چشم از جهان بستند و رفتند و تنهایمان گذاشتند
در چنین روزهایی درد جدایی و بی هم بودن را تنها با زمین فریاد می کنم چرا که به قول خیام نیشابوری: ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند / صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست.
زمین گوهرهایی در دل خود دارد که مانندش در روی زمین یافت نمی شود تصمیم می گیرم به گورستان بروم جایی که زنده های به ظاهر مرده در آن ساکن اند و به اصطلاح زنده ها، بی تفاوت و بی تأمل، پای بر گورشان می گذارند و می گذرند.
 وارد قبرستان که می شوم گویی دستی مرا به این سو و آن سو می کشد چشمانم را پر می کنم از سنگ نوشته هایی که اسامی برخی از صاحبان گور بر اثر گذر زمان از بین رفته اند.
 بر خلاف آنچه که برخی قبرستان را جای نا آرام و ترسناک می دانند من در این قطعه از زمینِ ساکت و آرام احساس خوبی دارم در اینجا همه چیز بوی یک رنگی و صداقت می دهد سکوت، گویاترین واژه انسان صامت در گورستان است .
در میان آن همه قبرهای بی نام و نشان یک قبر را مخاطب قرار دادم و از آنجا که معتقدم مردگان چه آن ها که به تازگی در گذشته اند و یا سال ها پیش از دنیا رفته اند گفتنی هایم را گفتم و هدیه هایی تقدیمشان کردم.
پیش از این می دانستم وقتی برای عزیز از دست رفته ای فاتحه بخوانی و یا شاخه گلی همراه با صلوات تقدیمش کنی بهار و نشاط در خودت آغاز می شود با این نگاه، امروز من آن بهار را در دلم تجربه کردم.
این نوشته ی ناچیز به دنبال بهانه ای است تا در یک ارتباط جمعی با در گذشتگان ار تباط بر قرار شود و برای آمرزش و شادی روح عزیزانِ تازه در گذشته و کسانی که سال ها پیش به رحمت خدا رفته اند فاتحه و صلوات تقدیم.
شب جمعه است به یاد درگذشتگان،چه آن ها که به دلیل مرور زمان هیچ نشانی بر قبرشان نیست و یا آن هایی که وارثان خوبی ندارند
 و یا رفتگانی که به گردن مان حق دارند
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

به بهانه ی میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (2)

مژده كه ميلاد شه خاتم است
لحظه ی فرخنده و فرح انگیز و همایون فرا رسید و ارزنده ترین و خجسته ترین روز تاریخ بشریت رقم خورد .
در هفدهم ربیع الاول آینه ی اخلاق انسانی از پرتو قدس نور افشانی نمود و یتیم عبدالله،جگر گوشه ی آمنه،شاه حرم ،حاکم عرب،فرمانروای عالم،سردار دو جهان از عالم قدس به عالم امکان تشریف فرمای عزت و جلال شدند و ظلمتکده ی عالم با درخشش نورش، عالمتاب شد.
امروز ولادت راد مردی است که حتی دشمنانش پیش از بعثت او را به 5 صفت می شناختند 1- امین2- طاهر3- صادق4- حکیم5- رحیم.
مشهور است که اگر پیامبر (ص) از راهی عبور می کردند بوی خوشِ حضرت تا یک هفته دل ها را صفا می داد
بوی خوش پیامبر(ص) بوی صلح و دوستی و برادری و یکدلی بود با این نگاه، انسانی که بوی کینه و انتقام و عداوت بدهد نمی تواند پیرو آن حضرت باشد
تاریخ ولادت
گرچه در تاریخِ روز میلاد حضرت رسول اکرم(ص) اختلاف نظر است ولی میان محدثان شیعه معروف است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود و در این سال حادثه اصحاب فیل اتفاق افتاد، و میان اهل تسنن نیز این مشهور است که ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است؛ که این فاصله هفت روزه به عنوان هفته وحدت نام‌گذاری شده که مبارک است.
خجسته میلاد با سعادت حضرت محمد مصطفی (ص)  پیامبر صلح و رحمت و مهربانی و میلاد ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، امام جعفر صادق (ع) بر شما مبارک

‏پایان

به بهانه ی میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (1)

مژده كه ميلاد شه خاتم است
 عيد سعيد نبى اكرم است‏
مژده كه مسرورى عالم رسيد
 خرمى عالم و آدم رسيد
سلام برمحمّد(ص)  پرتو عين اليقين و رحمتِ جان آفرين
سلام بر محمد(ص) سلطانِ شهر دلبران، آيينه جان و آفتاب علم و عرفان‏
سلام بر فخر بشر، خاتم پیغمبران
سلام بر پیامبرآیینـــۀ تمـــام‌ نمــای پروردگار
سلام بر حضرت ختمی مرتبت پیامبر رحمت (ص)  که با ولادتش صبح امید دمید، مرغ حق از آسمان آمد فرود
خزان، بار بر بست و بهارِ جان پرور، به جان ها نشاط و شادابی بخشید
 دل ها سبز و خرم شدند و شکوفه ها شکفتند
 و سیاهی شب با طلوع و درخشش نور حق پایان یافت
مصطفى آن دم بيامد در وجود 
معجزاتى در جهان آمد فرود
سیره نگاران می نویسند هنگام ولادت نبی اکرم(ص) چهارده برج از ایوان کسری بر زمین فرو ریخت
آتشکده ی فارس که هزار سال پیوسته روشن بود خاموش شد
نورى از سرزمین حجاز پدید آمد که تا مشرق، گسترش یافت
در این اتفاق مبارک نه فقط ایوان کسری بلکه قصرهای سر به فلک کشیده ابهت و عظمتِ پادشاه فارس و شوکت روم و اوج  و تمدن چین فرو ریخت و نه تنها آتشکده ی فارس بلکه جهنم شر، سرد و خاموش شد
همچنین بت ها به رو افتادند و ار بتخانه ها گرد و غبار بر خاست.
ذکر خدا، ذکر ملَک، ذکر عالم است
صــل علــی محمــد و آلِ محمد است

ادامه دارد

رحلت جانگداز حضرت محمد(ص) گوهر بی همتای خلقت

سلام بر پیامبر بزرگ اسلام (ص) رَحمَةٌ لِلعَالَمین و نسخه کامل بشریت و اسوه حسنه‌
سلام و درود خداوند بر حضرت ختمی مرتبت(ص) فرستاده خوبی‌ها
روز بیست و هشتم ماه صفر برای جهان اسلام  یکی از غم انگیزترین روزهای تاریخ است 
بیست و هشتم صفر روزی است  که آسمان و زمین در فراق پیامبرعظیم ا لشأن یا محمدا می گویند و اشک  ماتم می ریزند
 یا رسول الله!  غم فراقت صبر و شکیایی را از دل ها می برد
 اگر نبود آنهمه سفارش تان به صبر و برباری، باید غم و درد و اندوهمان ابدی می شد
 می دانیم که صبر داروی هر دردی است و نا شکیبایی پسندیده نیست اما چگونه می توان چنین دردی را تحمل کرد؟
بدیهی است در پهنه ی گیتی و تا جهان جهان است دنیا انسانی چون حضرت ختمی مرتبت را به خود نخواهد دید پس چگونه می شود در ماتم رفتن چنین انسان غیر قابل تکراری خون نگریست؟
دلمان می گیرد  وقتی مرور می کنیم لحظه ای را که حضرت عزرائیل برای قبض روح مطهرتان دق الباب کرد و حضرت زهرا(س) در برویش گشود و از نام و هدف از آمدنش پرسید...
حال ای رسول خدا پیکر  زهرای اطهر را در آغوش گیر و پهلوی شکسته اش را مرهم بگذار
یا رسول الله روزی که از این جهان فانی چشم بستید و به ملکوت اعلا آغاز سفر کردید غاصبان در سقیقه گرد هم آمدند فرمایش پیامبرشان در غدیر را نا دیده گرفتند حاضران را تهدید و تطمیع کردند و علی (ع) را کنا زدند و بی درنگ مطابق اندیشه هایی که در سر داشتند به رسم قبیله ا ی و جاهلیت به تقسیم غنایم مشغول شدند و راه را برای خلیفه ی خود خوانده و نوبتی هموار کردند آن ها به خانه نشینی و سکوت علی(ع) قناعت نکردند گرچه قلم از نوشتن و بازگو کردنش شرم دارد ولی مقابل دیدگان ام ابیها ریسمان به گردنِ حیدر خیبر شکن انداختند و، درب خانه اش را آتش زدند تا از علی (ع) جانشین بر حق رسول خدا بیعت بگیرند...
و همین ها بودند که به تبعیت از تبارشان بعد آن همه جسارت ها و خباثت هایی که به امام ححسن(ع) کردند جنازه ی مطهرش را تیر باران کردند.
 رحلت جانگداز حضرت ختمی مرتبت پیامبر رحمت صل الله و علیه و آله و سلم و شهادت مظلومانه ی امام حسن مجتبی(ع) بر همه ی شیفتگان و مسلمانان  به ویژه شیعیان تسلیت باد.

به بهانه ی اربعین حسینی

آسمان چهل روز بر حسین خون گریه کرد
اربعین که می آید دل های حزن آلود شیعیان کربلایی می شود
اربعین یاد آور غروب غم انگیز عاشورا و بدن های قطعه قطعه ی شهداست
اربعین یعنی چهل روز جدایی زینب(س) و برادرش حسین(ع)
اربعین  یاد آور شقاوت دشمن در صحنه ی کربلاست
اربعین یعنی چهل بار آفتاب داغ بر کربلا تابیده و آسمان نیز چهل روز بی حسین(ع) خون گریه کرده است
اربعین برای شیعیان یاد آور تلخ ترین خاطره هاست و برای  زیتب(س) و امام سجاد(ع) یک فرصت که بی اعتباریِ و رسوا شدنِ یزید لعنت الله علیه انجامید
اربعین یعنی  سلام دوباره به ستون پابرجای کاروان اسرا،زینب(س) که ھمه چیز را در کوفه و شام به گونه ای  رقم زد. که عبیدالله و یزیدیان حتی تصورش را هم نداشتند
سلام بر نخستین زائر، صحابه خاص رسول خدا (ص) جابر بن عبدالله انصاری كه با بدنی خوشبو و ذكرگویان، بر قبر دردانه پیامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فریاد می‌زند: یا حسین! یا حسین! یا حسین! و بیھوش روی زمین می‌افتد. عطیه، دوست جابر، او را به ھوش می‌آورد كه ناگھان جابر صدا می‌زند: آیا دوست، جواب دوست خود را نمی‌دھد؟ و سپس خودش جواب خودش را می‌دھد: چگونه جواب مرا بدھی، در حالی كه خون از رگ ھای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و بین سر و بدنت جدایی افكنده است؟
 سلام بر ولی خدا… سلام بر  حسین(ع) دوستدار و محبوب و برگزیده خدا،
سلام بر بنده خالص و فرزند بنده خاص خدا، سلام بر حسین علیه السلام.
گواهی می‌دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راه خدا جهاد کردی تا هنگام شهادتت فرا رسید
درود خدا بر شما باد و بر جسم جان پاک شما، حاضر و غایب شما، بر ظاهر و باطن شما.

شب جمعه و یادی از رفتگان

مرسوم است بین ما شیعیان شب جمعه که از راه می رسد به زیارت اهل قبور می رویم همچنین بر این باوریم که عزیزان در خاک خفته در شب و روز جمعه منتظرمان هستند پرسش این است آیا تنها مردگانی از ثوابِ این شب و روز بهره مند می شوند که زائران شان دستی بر خاکشان می گذارند و دیگر مردگان بی بهره اند؟ جواب؛ خیر
شکی نیست که برای زیارت اهل قبور بسیار سفارش شده که آداب خاصی هم دارد اما  بدیهی است که برای همه ی بازماندگان حضور بر مزارعزیزانشان ممکن نیست از این رو نباید تنها به حضور یافتن بر مزار در گذشتگان تأکید کرد آنچه فراوان تأکید شده خیرات برای مسافران ابدی است یعنی هرکس از هر نقطه ای می تواند یاد عزیز در خاک خفته اش را گرامی بدارد مسافران ابدی هم همین تمنا را دارند پیامبر عزیز اسلام حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: براى مردگان خود هدیه بفرستید.
با تعجب پرسیدند: یا رسول اللّه هدیه مردگان دیگر چیست؟
 ایشان فرمودند: دعا و صدقه.
 فرمودند: ارواح مؤمنان هر شب جمعه مقابل خانه‌ها و منزلهاى خود مى آیند و با آواز حزین و گریه، فریاد مى‌زنند:
اى اهل من! و اى اولاد من و اى پدر من و اى مادر من و اى خویشان من، بر ما مهربانى كنید، خدا شما را رحمت كند. آنچه در دست ما بود، حساب و كتاب نكردیم و جمع كردیم، دیگران از آن سود بردند و عذاب و حساب آن برگردن ما ماند.افسوس،
اگر آنچه در دست داشتیم انفاق مى‌كردیم و در اطاعت حق و رضاى خدا بودیم محتاج شما نبودیم و به طرف شما دست دراز نمى‌كردیم.
شب جمعه است به یاد درگذشتگان،چه آن ها که به دلیل مرور زمان کسی را ندارند تا از آن ها یاد کنند
و چه آن هایی که وارثان خوبی ندارند
 و چه آن هایی که به گردن مان حق دارند
پدران و مادران،
 برادران و خواهران،
 پدربزرگ ها و مادربزرگ،
عموها و عمه ها
 خاله ها و دایی ها،
پدران و مادران همسران
 دوستان و اقوام و خویشان و نزدیکان و همسایه ها،
 معلم هایمان از ابتدایی تا دانشگاه و حوزه،
علما و قاریان و تعزیه خوانان و مداحان،
عزیزانِ تازه در گذشته به ویژه آن هایی که غریبانه از دنیا رفتند
 و خدمتگزاران و بانیان خیر
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات

عصر جمعه بهترین زمان برای صلوات فرستادن

در صلوات چه معجزه ای نهفته است که می توان آسمان و کهکشان را در نوردید؟
و روز جمعه را چه کرامتی است که به عیادت از خداوند سفارش شده است؟
 ( خداوند به حضرت موسی فرمود؛چرا وقتی بیمار بودم به دیدار من نیامدی؟)
 مؤمنین انجام کارهای خوب شان را برای چنین روزی می گذارند مانند دعا کردن،صله ی رحم
آشتی دادن و آشتی کردن
احوالپرسی  و صدقات
نشست ها و گفتگوهای ازواج
انجام این گونه اعمال با نام خدا و ذکر صلوات یعنی با  دست خالی صاحب معنویات شدن
یعنی دایره ی تنگ نظری را پاره کردن و از قفسِ نفس و خود کامگی رها شدن
یعنی از زمین کنده شدن و به آسمان نگاه کردن
یعنی  از حیوانیت جدا شدن 
یعنی ناسپاس و طغیان گر و عجول و شتاب گر و  تنگ چشم و ممسک و مجادله گر  و حریص و... نبودن و انسان بودن
 یعنی  خدا گونه شدن و به کرامت واقعی و جایگاه حقیقی رسیدن  و  جانشین و خلیفه و بر گزیده و امانت دار خدا شدن،
جمعه بهانه است برای عبور از بودن،بودن های راکد و بی خاصیت و تلاش برای شدن،شدن هایی که شناخت خود و حضرت دوست و شکر او را در پی داشته باشد
 یعنی همانگونه که اشاره شد عبور از حیوانیت و رسیدن به انسانیت و انسان بودن. و انسان ماندن.
جمعه روز دعا و خواستن و اصرار و پافشاری است پس همه باهم دعا می کنیم؛
ای پروردگار جهان و ای ارحم الراحمین نیازهایمان را به تو عرضه می کنیم و از تو کمک می خواهیم ما را در این روز و همه ی روزهای سال، یار و یاورمان باش که تو ما را بس و کافی هستی..
جهت شادی روح رفتگان  و در گذشتگان و برای عاقبت به خیری بازماندگان هر چقدر توان و زمان داریم صلوات
🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام(10)

«گفتا که ای شمرِ لعین ده جرعه آبم اکنون که بی تابم»
دیدگاه های مختلفی برای طلب آب کردن امام حسین علیه السلام از دشمن بیان شده است برخی معتقدند امام حسین (ع) در برابر لشکر عمر سعد تنها به خاطر اتمام حجت اظهار عطش نمود ولی به آنان التماس نکرد این گروه حتی به این بخش از مراسم تعزیه ی عاشورا ایراد ندارند که  ایفاگر نقش حضرت عباس(ع) در حالی که هر دو دستش قطع شده اظهار تشنگی می کند و شمر هم  جامِ پر از آب را در دست گرفته فریاد می زند؛عباس!                      
بنگر به دستم یک جام آب است
عباس در جواب می گوید: یک قطره ای ده ظالم ثواب است...
اما دسته ای هم می گویند: شخصیت امام عظیم ‌تر از آن است که بیاید برای به دست اوردن اندکی آب در برابر دشمن اظهار عجز و به التماس بیفتد
این ها معتقدند؛روضه خوان ها برای سوزناک کردن مجلس شان این تهمت ها را به امام(ع) می زنند که؛حضرت در روز عاشورا تکیه به نیزه بی کسی داد و صدا زد ای شمر به خدا جگرم از تشنگی کباب شد یک قطره آب به لبان تشنه ام برسانید شمر در جواب گفت:..(قلم از نوشتن شرم دارد) 
 دیگری می گوید:واقعیت این است که تحریف ها در باره ی واقعه عاشورا جنبه ی مجلس گرم کنی دارد به این معنا که هرچه آه و ناله ی مستمعین بیشتر شود روضه خوان هم اعتماد به نفس بیشتر و  بهتری پیدا می کند.
در باره واقعه ی جانسوز عاشورا گرچه کتاب های مختلفی نوشته شده ولی هنوز که هنوز است روضه خوان ها به روضه های کتاب روضة‌الشّهدای کاشفی(سنی مذهب) و به مراثی حزن برانگیز و گریه‌آورِ طُرَیْحِی (که گفته می شود یکی از بزرگان علمای امامیّه بوده) استناد و اعتماد می کنند این در حالی است که گفته می شود طریحی پس از نوشتن کتاب مرثیه های حزن بر انگیزش بارها اظهار پشیمانی کرد ولی روضه خوان ها هیچ توجهی به ندامت وی نکردند.
البته روضه خوان وقتی می بیند اگر فلان مطلب را به عنوان چاشنی به روضه اش اضافه نکند به اصطلاح عامیانه منبرش نمی گیرد ناگزیر می شود یک روایت سست و بی سند ولی حزن انگیز را به خورد عوام بدهد تا هم منبرش بگیرد و هم نزد مردم عزیز و مشهور شود حال در یک قضاوت منصفانه آیا عوام تقصیر دارند یا مداحان و روضه خوان هایی که می گویند چاره ای جز سوزناک خواندن مرثیه نداریم؟
بی تردید گناه عوام اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام(9)

گفت و ای شمر و بده یک جرعه آب
جگرم از تشنگی گشته کباب...
 خواندن اشعارو روضه های موهن و بی سند آنهم برای گریاندن، در شأن اهل بیت(ع) نیست!
عبیدالله: زینب!كار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه ديدى؟
زينب(س) در پاسخ ابن زياد که گفت: كار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه ديدى؟  فرمود: پسر مرجانه!من جز زيبايى و نيكى نديدم، آنها گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقرّر كرد و به آرامگاه خويش شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را (در روز قیامت)گرد خواهد آورد و ميان شما داورى خواهد كرد؛ در آن روز بنگر چه كسى پيروز خواهد بود؟
  پسر زیاد که تا پیش از این خود را پیروز میدان تلقی می کرد و انتظار عجز و ناله ی دختر شیر خدا علی (ع) را داشت در میان مردمانی که با دعوت و بی دعوت به تماشا آمده بودند، سر افکنده و رسوا و تحقیر شد
قصد پرداختن به خطبه های حضرت زینب(س) را نداریم که می خواهیم بپرسیم آیا سزاوار است برای چنین خانواده ای که فضیلت و کمال و برتر بودنشان بر کسی پوشیده نیست و جز حق نگفتند و نخواستند روضه ها و اشعار موهن و نوحه هایی بخوانیم و حتی دروغ هایی را از حنجره مان بیرون دهیم که هیچ شباهتی با مرام و هدف و روش و منشِ آن ها ندارد؟
ما، در کربلا با انسان های شریف و شجاعی مواجه می شویم که آسمان و زمین به وجودشان غبطه می خورند اما شوربختانه به جای نقل خطبه ها و نامه ها و سخنرانی های روشنگرانه امام حسین(ع) در بین راهِ مکه به کربلا  و روز عاشورا و خطبه ی حضرت زینب در  کوفه و شام  و خطبه ی امام سجاد(ع) در مجلس یزید که هر کدام کاخ ستم را به لرزه در آوردند به موضوعاتی می پردازیم که تنها سوزناک و گریه آور باشد؟ کسی منکر ثواب گریه کردن بر مصائب اهل بیت(ع)نیست اما نه به قیمتی!
 ادامه دارد

همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام(8)    

«زینب(س) شیر زنی که بعد از عاشورا کوه رسالت و پرچم هدایت را به دوش کشید»

پاسخ ندادن امام حسین(ع) به نامه ی عبیدالله خشم او را بیش از پیش برانگیخت به همین بهانه عمر سعد را که قرار بود بر رى و همدان حکومت کند و آماده رفتن بود، مأمور جنگ با امام حسین(ع) کرد

عبیدالله که می دانست امام حسین(ع) بیعت با یزید را نمی پذیرد بر منبر رفت و تا توانست از فضائل معاویه گفت و یزید فرزندِ نالایق معاویه  را ستود در پایان از مردم خواست برای جنگ با امام(ع) به کربلا بروند وعده های دنیایی چنان تأثیر گذاشت که دعوت کنندگان و برخی از امضا کنندگان نامه پا در رکاب و شمشیر بدست آماده قتل فرزند زهرا(س) شدند فرقی نمی کند که صدای جیرینگ جیرینگ سکه های پسر زیاد آن ها را به چنین سر نوشت شومی گرفتار کرد یا ترس از تهدید شمشیر ابن زیاد.

روز تاسوعا و صف آرایی شمر

گرچه روز تاسوعا و شب عاشورا  بر اهل بیت سخت گذشت اما لحظه های سخت تر  پس از شهادت حسین(ع) و یاران با وفایش بود که دشمن سنگدل و از خدا بی خبر با رفتار وقیحانه و بی شرمانه بر بدن های مطهر شهدا اسب دواند  و زنان و کودکان اهل بیت(ع) را به عنوان اسیر به  دار الاماره برد

 زینب (س) پیامبر کربلا و رسوا کننده پسر زیاد

  به امر پسر زیاد در دارالاماره ی کوفه مجلس جشن پیروزی بر پا کردند عبیدالله در حالی که سرهای شهدا را در مقابل خود داشت سعی می کرد به اسرا نگاه تحقیر آمیز داشته باشد  او نگاهش را چرخاند تا زینب (س) را در میان اسرا پیدا کرد عبیدالله در حالی که به نشانه ی پیروزی سر تکان می داد با حقد و کینه و تکبر خطاب به زینب (س) پرسید: زینب ! در کربلا چه دیدی؟ شیر زنِ با صلابت و صبور کربلا  با شجاعتی وصف نا پذیر و علی وار  فرمود: «ما رأیتُ الّا جمیلاً...

ادامه دارد