«عیدقربان،جشن رها شدن از اسارتِ تعلقات»
اسماعیل های درون و بیرون
هرکس اسماعیلی دارد(مال و نام و شهرت و همسر و فرزند) که او را چون جان شیرین دوست دارد
اسماعیل برای همه عزیز است به ویژه برای پدرِ سالخورده ای که پس از سال ها انتظار در اوج نا امیدی خداوند به او نور دیده و جگر گوشه ای چون اسماعیل عطا کرده است
ابراهیم پیامبر(ع) دلبستگی به پسرش اسماعیل(ع)دارد نگاه به فرزندش خستگیِ جانکاه را از او دور می کند و زخم هایش را التیام می بخشد ابراهیم با بودن اسماعیل روزهای خوشی دارد تا این که در کمال ناباوری در عالم خواب که عین بیداری است به او امر می شود همان پسری را که به او عشق می ورزد و او را از جان و مال عزیزترش می داند باید کارد بر حلقش فرو کند گلویش را ببرد و دست و پا زدن و در خون غلتیدنش را با چشم هایش ببیند!
آری ابراهیم!تو باید فرزندت را در راه خدا قربانی کنی!
ابراهیم نمی تواند باور کند ولی پیام دو باره و سه باره تکرار می شود حال نوبت ابراهیم است که تصمیم بگیرد
نبرد با نفس اماره و پاره کردن زنجیرهای تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان های مال پرستی و دنیاطلبی آسان نیست ولی ابراهیم خلیل الله است و خوب می داند سر بریدن فرزند در مقابل تسلیم و سر سپردگی و عشق و علاقه و یقین به مولا ناچیز است
سرانجام ابراهیم پیامبر(ع) مهر پدری را گسست و زنجیر تعلق و وابستگی را پاره کرد و از پای خویش گشود و کارد بر گلوی تنها فرزند دلبدش کشید اما کارد، اذن بریدن نداشت در چنین روزی پدر و پسر،چه می گویم که نازکی حلق اسماعیل(ع) و اراده ای به استحکام تیزترین شمشیرها پیروز امتحان بزرگ شدند و ابراهیم به مقام بلند و ارجمند بندگیِ خدا نایل شد و امروز عید قربان نام گرفت.
عید سعید قربان عید فدا کاری و ایثار و کرامت انسانی و ایثار و اخلاص و عشق و وارستگی بر شما مبارک باد.