همراه با کاروانِ عاشورای امام حسین علیه السلام(8)
«زینب(س) شیر زنی که بعد از عاشورا کوه رسالت و پرچم هدایت را به دوش کشید»
پاسخ ندادن امام حسین(ع) به نامه ی عبیدالله خشم او را بیش از پیش برانگیخت به همین بهانه عمر سعد را که قرار بود بر رى و همدان حکومت کند و آماده رفتن بود، مأمور جنگ با امام حسین(ع) کرد
عبیدالله که می دانست امام حسین(ع) بیعت با یزید را نمی پذیرد بر منبر رفت و تا توانست از فضائل معاویه گفت و یزید فرزندِ نالایق معاویه را ستود در پایان از مردم خواست برای جنگ با امام(ع) به کربلا بروند وعده های دنیایی چنان تأثیر گذاشت که دعوت کنندگان و برخی از امضا کنندگان نامه پا در رکاب و شمشیر بدست آماده قتل فرزند زهرا(س) شدند فرقی نمی کند که صدای جیرینگ جیرینگ سکه های پسر زیاد آن ها را به چنین سر نوشت شومی گرفتار کرد یا ترس از تهدید شمشیر ابن زیاد.
روز تاسوعا و صف آرایی شمر
گرچه روز تاسوعا و شب عاشورا بر اهل بیت سخت گذشت اما لحظه های سخت تر پس از شهادت حسین(ع) و یاران با وفایش بود که دشمن سنگدل و از خدا بی خبر با رفتار وقیحانه و بی شرمانه بر بدن های مطهر شهدا اسب دواند و زنان و کودکان اهل بیت(ع) را به عنوان اسیر به دار الاماره برد
زینب (س) پیامبر کربلا و رسوا کننده پسر زیاد
به امر پسر زیاد در دارالاماره ی کوفه مجلس جشن پیروزی بر پا کردند عبیدالله در حالی که سرهای شهدا را در مقابل خود داشت سعی می کرد به اسرا نگاه تحقیر آمیز داشته باشد او نگاهش را چرخاند تا زینب (س) را در میان اسرا پیدا کرد عبیدالله در حالی که به نشانه ی پیروزی سر تکان می داد با حقد و کینه و تکبر خطاب به زینب (س) پرسید: زینب ! در کربلا چه دیدی؟ شیر زنِ با صلابت و صبور کربلا با شجاعتی وصف نا پذیر و علی وار فرمود: «ما رأیتُ الّا جمیلاً...
ادامه دارد