شب جمعه که از راه می رسد یاد عزیزانی می افتیم که پس از سال ها  با هم بودن ناگهان چشم از جهان بستند و رفتند و تنهایمان گذاشتند
در چنین روزهایی درد جدایی و بی هم بودن را تنها با زمین فریاد می کنم چرا که به قول خیام نیشابوری: ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند / صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست.
زمین گوهرهایی در دل خود دارد که مانندش در روی زمین یافت نمی شود تصمیم می گیرم به گورستان بروم جایی که زنده های به ظاهر مرده در آن ساکن اند و به اصطلاح زنده ها، بی تفاوت و بی تأمل، پای بر گورشان می گذارند و می گذرند.
 وارد قبرستان که می شوم گویی دستی مرا به این سو و آن سو می کشد چشمانم را پر می کنم از سنگ نوشته هایی که اسامی برخی از صاحبان گور بر اثر گذر زمان از بین رفته اند.
 بر خلاف آنچه که برخی قبرستان را جای نا آرام و ترسناک می دانند من در این قطعه از زمینِ ساکت و آرام احساس خوبی دارم در اینجا همه چیز بوی یک رنگی و صداقت می دهد سکوت، گویاترین واژه انسان صامت در گورستان است .
در میان آن همه قبرهای بی نام و نشان یک قبر را مخاطب قرار دادم و از آنجا که معتقدم مردگان چه آن ها که به تازگی در گذشته اند و یا سال ها پیش از دنیا رفته اند گفتنی هایم را گفتم و هدیه هایی تقدیمشان کردم.
پیش از این می دانستم وقتی برای عزیز از دست رفته ای فاتحه بخوانی و یا شاخه گلی همراه با صلوات تقدیمش کنی بهار و نشاط در خودت آغاز می شود با این نگاه، امروز من آن بهار را در دلم تجربه کردم.
این نوشته ی ناچیز به دنبال بهانه ای است تا در یک ارتباط جمعی با در گذشتگان ار تباط بر قرار شود و برای آمرزش و شادی روح عزیزانِ تازه در گذشته و کسانی که سال ها پیش به رحمت خدا رفته اند فاتحه و صلوات تقدیم.
شب جمعه است به یاد درگذشتگان،چه آن ها که به دلیل مرور زمان هیچ نشانی بر قبرشان نیست و یا آن هایی که وارثان خوبی ندارند
 و یا رفتگانی که به گردن مان حق دارند
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات.
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺