28 صفر و رحلت جانگداز حضرت محمد صلی الله علیه وآله
امروز آخرین روز حیات مبارک حضرت محمد صلی الله علیه وآله است حضرت در سال یازده هجرت و در سن63 سالگی ندای حق را لبیک گفتند و چشم از جهان فانی فرو بستند.
امروز از در و دیوار مدینه غم می بارد.
چه می گویم؟عالَم را غم گرفته است
آسمانیان بی تابانه خود را برای استقبال از بهترین خلق خدا آماده می کنند.
جرئیل در کنار یار دیرین خویش گریان و غمگین سر به زیر افکنده.
همه ی نگاه ها به لب های مبارک پیامبر دوخته شده.
خانه ی پیامبر(ص) پر شده از سکوت.
ناگهان با صدای دق الباب سکوت در هم می شکند.
آهنگِ دق الباب نیز متفاوت است.
کیست آن سوی در؟
غریب هستم آمده ام به زیارت پیامبر(ص)
فاطمه در برویش نمی گشاید ...پیامبر می فرماید: فاطمه جان! آیا میدانی این شخص کیست؟ او کسی است که جمعیتها را پراکنده و فرزندان را یتیم و زنان را بیوه میکند،
اما چطور ممکن است؟مگر ملک الموت برای ورود و قبض روح اذن می گیرد؟
آهان! او به میهمانی آمده است.
نه،نه، میهمانی در کار نیست !
پیامبر لبخند زنان می فرماید:در برویش بگشایند.
ملک الموت چون نسیم ملایم وارد می شود: «السلام علی اهل بیت رسول الله»؛ سلام بر خاندان رسول خدا،
فاطمه علیها السلام از آماده شدن پدر برای عروج به سفر ابدی سخت بی تابی می کند.
ملک الموت گویی شرم دارد از روی فاطمه که بگوید؛برای قبض روح پدرش آمده.
پیش از هر چیز سلام خداوند را به پیامبر می رساند،یا محمد(ص) به فرمان خداوند جز با اجازه خودت قبض روح نمی شوی این استثنا برای هیچکس اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد.
ملک الموت!سر به زیر می افکند و از معراج سخن می گوید نه از خاک.
ولی فاطمه(س) دختر رسول خداست او سخن ملک الموت را خوب می فهمد.
او می داند آرام آرام به غروب خورشید رسالت نزدیک و نزدیک تر می شوند.
بغض گلوی مبارکش را می فشارد و باران اشک هایش سرازیر می شوند.
ملک الموت هم تاب دیدن گریه های فاطمه علیهاالسلام را ندارد .
ز هجر روی پدر اشک از بصر می ریخت
نه اشک از بصر او لخته جگر می ریخت ...
رحلت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و شهادت سلاله پاکش امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد