سفرنامه اربعین (1401قسمت سوم)
4 شنبه 23شهریور
خدا را شکر به سلامت وارد نجف اشرف شدیم ولی تا رسیدن به حرم مطهر مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام راه درازی مانده که باید پیاده طی کنیم 20 دقیقه ای که کذشت گلبانگ اذان مغرب و عشاء گوشنواز شد در یکی از موکب ها که امکانات محدودی داشت نماز را اقامه کردیم پس از نماز میل به غذا خوردن داشتیم ولی چون بچه ها به ظرف و ظروف ها نگاه بهداشتی داشتند از خوردن صرف نظر کردیم در مسیر به بچه ها توصیه کردم این چند روز همه ی چشم شان را برای دیدنِ همه ی چیزهای پیرامون شان باز نکنند که به بهانه ی عدم رعایت بهداشت از خوردن باز می مانند
در حال پیاده روی به سوی حرم مطهر در یک نگاهِ مقایسه ای بین دو کشور همسایه، ایران و عراق، برتریِ کشورمان در همه ی موارد به ویژه نظافت عمومي،بهداشت فردی، وجود زيرساخت ها،جمع آوري زباله ها،مقررات رانندگی و فرهنگ عبور عابران از عرض خیابان كاملاً مشهود بود.
رفتیم و رفتیم تا چشمان مان بر بارگاه و مرقد شریف مولایمان روشن شد پس از مقدمات وارد حرم شدیم اینجا جایی است که باید سفره دل را گشود و گفتنی ها را گفت پس از سلام و زیارت و عرض ادب، از حرم بیرون رفتم تا جایی برای اقامه نماز پیدا کنم یاد خیلی ازعزیزانِ در حیات و ممات که دوست داشتند اینجا باشند ولی به هر دلیل نبودند چون فیلم از جلوی چشمانم عبور می کنند برای رفتگان طلب مغفرت و برای ماندگان آرزوی خوشوقتی و کامیابی کردم
در سرگرمی های گفتنی ها با مولایمان بچه ها را گم کردم شاید هم بچه ها مرا گم کرده بودند کوله ها را یک نفر داوطلبانه برایمان نگهداشته که اطمینان دارم اجر او بیش از ما بود از حرم که برگشتم هنوز هادی و حامد نیامده بودند دوباره به صحن مطهر بر گشتم قبور علما و مراجع تقلید را زیارت کردم و برایشان فاتحه و صلوات هدیه فرستادم و دوباره که از حرم بیرون آمدم بچه ها آمده بودند با هم به دنبال جای خواب گشتیم توافق شد در شبستان حضرت زهرا(س) سر بر کوله (به جای بالش) بگذاریم ...
ادامه دارد