دعا به بهانه ی پایان سال 1400
تا پلک به هم زدیم یک سال گذشت
پروردگارا!
شرمنده ام از عهدی که در ابتدای سال 1400 با تو بستم و پیمان گسستم
خدایا مزرعه ای ایمانم رو به خشکی است
کشتزارم بی خوشه اند و یا خوشه هایش بی دانه اند
خدایا اعمال نیکم را در آتش گناهانم سوزاندم و خاکسترش را به باد دادم
پروردگارم!تو گناهان پنهان و آشکارم را نا دیده گرفتی و من ندیده ها را فریاد زدم
تو آبرویم را حفظ فرمودی و من با تهمت و غیبت، آبروها بردم
تو بخشیدی ولی من جسورتر شدم
پروردگارا!اکنون سخت احساس تنهایی و بیکسی و درماندگی می کنم خدایا می دانم آنکه تو را ندارد هیچ ندارد
پروردگارا! اکنون در آستانه ی سال نو،دردمندانه و عاجزانه دست نیاز به سوی تو دراز می کنم و تنها تو را صدا می زنم و از تو کمک می طلبم.
با رالها یاری ام کن در روزی که دفاع از خویس میسر نخواهد بود و پنهان شدن از نگاه ها و حساب ها نا ممکن است.
روزی که نه می توان در پس نقاب نقش بازی کرد نه با تملق و نیرنگ نجات یافت.
روزی که نه با تغییر چهره می توان فریب داد نه با کلامی گسسته دروغ گفت.
روزی که نه با چالاکی می توان گریخت نه می توان پشت به محکمه کرد.
پروردگارم!در چنین حالتی همه ی نگاهم را پر کرده ام به شوق بخشایش تو زیرا فقط تو رب من هستی و هیچ معبودی جز تو نیست
تو مرا آفریده ای و من بنده توأم پس یاریم کن تا بتوانم بر عهد و پیمان ایمانی که با تو بسته ام پای بند و استوار باشم.
بار الها! در طول سال 1400 عزیزانی را به خاک سپردیم که بی شک هنگام تحویل سال جایشان خالی است خدایا گناهانشان را بیامرز و با خوبان محشورشان کن و به بازماندگان شان صبر و آرامش عطا فرما
ادامه دارد