هر کسی خودش را بهتر می شناسد
هر کسی خودش خوب می داند چطور آدمی بوده و هست
هر کس خوب می داند چه رذائل و چه فضائل اخلاقی در وجودش دارد
هر کسی از حال و گذشته ی خودش خبر دارد
هر کس می تواند برای خودش قاضی باشد و قضاوت کند حرف هایی را که نباید می گفت
سخنی که باید می گفت
و از سکوت بیجا و گفتن بیجا
همه ی این گفتن ها و رفتن ها و سکوت ها و فریادها و...اگر در مسیر عبد و برای خدا باشد دارای حسنات و برکات است ولی اگر برای رسیدن به عنوان های دنیایی و القاب های دهن پر کن و رسیدن به جایگاهِ ویژه باشد برای هر کدامش در موقف ها و روز زنگِ حساب در می مانیم
القاب هایی که ما در پیِ آن هستیم در یک لحظه از بین می روند و نام و عنوان مان از جناب و دکتر و مهندس و سر تیپ و وزیر و وکیل و ...به میت ارتقاء می یابد و تازه پس از این همه ادعای دانستن و فهمیدن، داخل قبر به ما تلقین می دهند اسْمَعْ افْهَمْ یا ...گوش کن بفهم ...
و جالب است که در پایان به میت می گویند: ‌ای فلانی آیا فهمیدی؟ میت می گوید آری فهمیدم...
می گویند در روستایی کسی مرده بود مردم از ده بالا ملایی نا شناس آوردند تا مرده را تلقین دهد ملا تا گفت اسمع افهم ...مردی از بین جمعیت بر خاست و خودش را به ملا رساند و گفت: آقای ملا خودت رو خسته نکن من و این خدا بیامرز شصت سال همسایه بودیم ایشان حرف یومیه و عادی رو نمی فهمید اسمع افهم می فهمد؟اجازه بده قبر رو پر کنیم برویم پیِ کار و زندگی مان!...
ادامه دارد