سفرنامه بهمن آباد(5)
فروردین 1401
برکات مسجد بهمن آباد
صبح جمعه در حال بازگشت از پیاده روی صبحگاهی دو را دور صدای دعای ندبه از بلندگو گوشنواز می شود گام هایم مرا به سوی مسجد می برند حجت الاسلام حاج شیخ محمد آقا پس از دعا روضه خواندند و مجلس تمام شد با صلواتِ پایانی هر کدام بر پشتی های مسجد تکیه زدیم تا پس از خواندن، نوبت به خوردن برسد سفره گستردند و حاج رمضان حاج حسن و به عبارتی مرد آرام و نکو و صبور بهمن آباد ما را مهمان سفره اش کرد.
تا دلت بخواهد کره و شیر و پنیر و کلوچه و...بر روی سفره چشم نواز و دل نواز شد بنده که قصد خوردن نداشتم با سوسه درون و اصرار دوستان، همراه و همخور شدم!
مراسمِ با شکوهِ خوردن که تمام شد بنده و حجت الاسلام و حاج مندلی اسماعیل و حاج آقارضا کربلایی حسن و کربلایی علی جانعلی و ...حلقه زدیم و به شوخی های حاج آقا مندلی اسماعیل گوش دادیم که نتیجه اش چون معلوم است نیاز به اشاره و باز گویی ندارد در پایانِ نشست، عده ای که شاید 15 نفر می شدیم به هیئت حسینی رفتیم و در مراسم چهلمین روز در گذشت مرحوم محمد علی کربلایی اسماعیل شرکت کردیم عصرگاه نیز بر مزار خدا بیامرز حاضر شدیم حجت الاسلام حاج شیخ علی آقا سخنرانی کردند
در پایان مراسم فرصتی دیگر برای رفتگان پیش آمد تا از هدایای بازماندگان و فاتحه خوانان بر خوردار شوند،بازماندگانی که بی تردید در آینده ای نا معلوم جزو در گذشتگان می شوند و این چرخ همچنان می چرخد.
شب هنگام همراه با هادی و حامد به مسجدد رفتیم نماز مغرب و عشا به امامت حجت الاسلام حاج شیخ آقا رضا اقامه شد در بین نماز ایشان بطور کوتاه و خلاصه و مفید احادیثِ اخلاقی و...همراه با شرحی در خور و عالی برایمان ایراد فرمودند که مورد استقبال قرار گرفت...
ادامه دارد