سفرنامه قاسم ملا در مرداد 97 (5)
امروز 5 شنبه 4 مرداد ماه است اقوام سببی و نسبی و دوستان و آشنایان از تهران و مشهد و سبزوار و راه های دور و نزدیک و روستاهای مجاور آمده اند تا در مراسم تشییع جنازه ی حاج عمو، پیر غلام مولایمان حسین بن علی(ع) شرکت کنند ساعت 8 بامداد است هنوز جمعیت قابل ملاحظه ای حضور نیافته که پیکر بی جان حاج عمو را از سرد خانه به داخل هیئت آوردند، چرا جنازه را به هیئت آوردند؟ زیرا کارنامه ی پر افتخار نوکری و خادمی ایشان به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) باید در این مکانِ مقدس مُهر و امضا شود برای یک لحظه خواستم پیشنهاد کنم تابوت را به داخل آشپزخانه ببرند تا مرحوم با همه ی وسایل و ابزار و در و دیوار و سقف آشپزخانه ای که سال های سال بی منت، خادمی و نوکری کرده وداع کند و از آن ها بخواهد در گردنه ها و راه های سخت گواهی و شهادت دهند ولی فریاد گریه و بر سر سینه زدن نوه های حاج عمو که تعجب همگان را بر انگیخته بود باعث شد از این پیشنهاد بگذرم و حتی بر خلاف میل فرزندان و نوه های خدا بیامرز جنازه را زودتر از وقتی که برایش در نظر گرفته بودند به سوی خانه ی دنیایی اش حرکت دادیم خانه ی دنیایی مرحوم همانجایی است که وی در آنجا به دنیا آمده و در آنجا زندگی و ازدواج کرده و روزها و شب های خوش و ناخوشش را سپری کرده است جنازه را به داخل دالان بردیم شیون همسر و دختران و پسران و نوه های حاج عمو هر دلی را می سوزاند و هرچشمی را می گریاند ناگهان از همه خواستم سکوت کنند خواستم چیزی بگویم ولی گویی راه گلویم را بسته بودند ناگزیر و به اصرار من جنازه را بر داشتند و لا اله الا الله گویان بسوی نورستان یا گورستان حرکت کردیم تابوت را بیشتر، نوه ها حمل می کردند،ما نیز غمگینانه و لا اله الا الله گویان بدرقه کننده ی پیکر بی جان حاج عمو به سوی خانه ی ابدی اش بودیم ما مسافری را بدرقه کردیم که هیچکداممان امید بازگشت او را نداشتیم لا اله الا الله...
ادامه دارد