کام یک؟عشق خداوند به بندگان یا عشق بندگان به خدا؟
وقتی خداوند می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیکترم عشق معنای دیگری می یابد از این رو در می مانم که آیا بنده ی خداست که در دل خداوند جای دارد و یا خداست که در قلبِ بنده اش قرار دارد؟گرچه رابطه ی عاشقانه ی دو دوست نیاز به الفاظ و عبارات ندارد ولی با این حال پیدا کردن سرچشمه ی عشق برایم حیاتی بود از این رو به اندیشه و فکر کردن و تحقیق پرداختم خوش بختانه به نتیجه ی خوبی رسیدم از جمله،امروز حکایتِ زیبایی را از یک جوان خیره سر خواندم که مادرش را مورد بی مهری قرار می داد بی مهری او به جایی رسید که ؛روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود.هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد.
برای پسرش چنین دعا کرد!:
خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد!!
از سوی خداوند به حضرت موسی(ع) خطاب شد: ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت، و وقتی که مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان است
خداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم!!!
با خواندنِ این حکایت به تحقیق پرداختم آنگاه دریافتم عشق بندگان در مقابل عشق خداوند به بندگانش هیچ و پوچ و بی معناست، حتی عشق مادر به فرزند و عشق فرزند به مادر،با خود گفتم:
میان ماه من تا ماه گردون / تفاوت از زمین تا آسمان است.
در خصوص این دو عش(مادر و فرزند) نیز احساس و عاطفه بر مادران غلبه دارد وحاضر نیستند فرزند خود را به سختی بیاندازند،اما مهربانی خداوند همراه با حکمت و مصلحت اندیشی برای افراد است برای همین،خداوند انسان ها را در سختی های دنیا قرار می دهد تا در این میان پخته شوند و رشد یابند،اگر انسان ها در مشکلات صبوری در پیش گیرند و در شرایطِ سخت،درست رفتار کنند،آنگاه است که موفقیت از آنِ آنهاست،امیدوارم چنین باد.