در حلقه ی دوستان فاضل
با دوستانی که طبق برنامه از راه دور و نزدیک تشریف آورده بودند نشستی، روحبخش و دل نواز داشتیم.در ۴۵ دقیقه ای که تنفس اعلام شد هرکس هرچه دل تنگش خواست گفت. یکی از دوستان که به قول خودش به جای انسان ،بیشتر با بشر امروز سر و کار دارد دورنما و آینده ی جالبی برای انسان زندانی شده عصر تکنولوژی! و انفجار اطلاعات، پیش بینی نمی کرد. چرا که معتقد بود این موجود دو پاباید برای انسان واقعی شدن،راه درازی را به پیماید. بشر امروز پیشرفت نکرده بلکه توانسته در نحوه ی پوشش و نوع جنگ افزار و خورد و خوراکش تغییراتی بدهد.ایشان که در زمینه ی نوع نگاه مردم و همچنین تعاملاتی که با یکدیگر دارند تحقیقات خوبی کرده است، ازگرفتار شدن انسان عصر اطلاعات!!! به انحطاط اخلاقی و از رواج یافتن،گناهانی مثل: دروغ ،فحشا،رباخوری،عدم اعتماد به یکدیگر، عدم بخشش و ... ناراحت بود و گفت :یکی از مضرات گناه، حبس كردن و محروم كردن انسان از رزق خداوند است. گناهان در زندگي ما انسانها اثرات منفي زيادي به جاي ميگذارد. بسيارند كساني كه براي زياد كردن روزي و به دست آوردن پول و ثروت به گناه آلوده ميشوند و يا كسب و كارشان را آميخته به گناه و حرام ميكنند و در آخر الامر به فقر (انواع فقر) مبتلا ميشوند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند:همانا به درستي كه انسان گناهي را كه مرتكب ميشود با آن گناه رزق و روزي از او دفع ميگردد.کسی که بر دیگری رحم نمی کند نمی تواند از جانب پروردگار انتظار رحمت (ارحم ترحم) داشته باشد.
خوبرويان جهان رحـــــــــــــــم ندارد دلشـان
سنگي اندر گلشان بود همان شد دلشان!
گفتم؛دوست گران مایه و فاضلم؛ همه ی این ها درست ،چه باید کرد؟
در جواب؛دفترش را گشود و این حکایت را برایم خواند:
گويند: در بحبوحه گرما، شيرى در سايه درختى آرميده و خوابيده بود؛ جماعتى از موشان در حوالى و اطراف او بازى مىكردند و از روى او مىجستند و مىگذشتند تا شير را از خواب بيدار و غضبناك ساختند، با كمال خشم يكى از آنها را به چنگ آورده خواست بكشد، موش حقير نالهاى عاجزانه بلند كرد كه: سزاوار شان و شوكت سلطانى نيست كه پنجه به خون چنين رعيت ضعيف بيالايد. با وجود غضب و قدرت او را به جوانمردى فطرى عفو فرمود و دست به خون او نيالود. چندى نگذشت كه آن شير شكار دام و بند گرديد، به خود مىپيچيد و از هر طرف مىغلطيد و مىكشيد و چارهاى براى خود نمىديد، از خوف و دهشت شروع كرد به ناليدن كه:
دام سخت است مگر يار شود لطف خدا |
موش مذكور كه رهين منت او بود و آماده خدمت، به جهت اداى قرض كه بر ذمه او فرض بود، دويد و آن بند محكم را به زودى هر تمامتر به دندان و نيش بريد.
نتيجه :
بايد بزرگان ترحم كنند كوچكان را و كوچكان مدد بدهند بزرگان را.
ما بايد هميشه اوقات در صدد آن باشيم كه فايدهاى به همنوع خود برسانيم، يعنى اگر در مقام پدريم تربيت پدرانه كنيم و اگر به جاى پسريم خدمت پسرانه تقديم نماييم.
ما همه بندگان خداییم و حرمت بنده ی خدا از خانه ی خدا بالاتر است.
بحث های عرفانی (انواع عرفان)و فلسفی و حتی ریاضی ... دنبال شد که در نوع خود عالی بود.