شما تا کنون تنهایی را حس کردی؟ اشتباه نشه نمی گم احساس تنهایی کردی که با سئوال من تفاوت داره، منظورم تنهایی تحمیلی هم نیست تنهایی خود خواسته ایست که در آن توانسته باشی با فکر جدید تصمیم قابل قبولی بگیری . دومثال،خدا قسمت تان کند به مزینان زا دگاه دکتر علی شریعتی بری، در آنجا کاروانسرایی است که به آن شاه عباسی می گویند نقل می کنند که دکتر شریعتی هر روز تنها به آنجا می رفته وغرق در تفکر بوده . ازهمه اینها مهمتر وبالاتر  تنهایی دیگه ای هم هست که من خودم رو لایق  نمی دونم حتی اشاره ای بکنم  وآن تنهایی وتفکر حضرت محمد(ص) در کوه حرا می باشد. جواب چی بود آیا شما تا کنون تنهایی را بر جمع ترجیح داده ای؟اگر در گروه سئوال من قرار نمی گیری و اگر از جمله کسانی بودی و هستی که در جمع بودن برت مهمتربوده واحیانا" هست 

پس حتما" تا کنون افرادی را از نزدیک دیده ای که تنهایی رو بر حضور در جمع تر جیح میدن آنها از پوچی وبیهودگی وتکرار واز یک نواختی به ستوه اومدن.روانشنا سان تنهایی را به دو گونه تعریف کردن، یکی تنهایی بیرونی ،یعنی اینکه فردی در زندگی خود روش انزوا پیش بگیره وتماس خود را با آدمها ومسایل اطراف خود به حد اقل برسونه و تنهایی درونی که از آن تعبیر به تمرکز و تفکر، می شه که تو صیه ما تفکر نوع دوم است زیرا تنهایی ،تفکر ،تمرکز،سه وسیله خود سازی روح انسان است. تنهایی یک خود آزمایی ساده برای خود شناسی ورهایی از افکار مزاحم وخسته کننده است زیرا تفکر در تنهایی موجب انبساط ذهن وآگاهی وتعالی انسان می شه.البته تصور نشه که ما تنها زیستن و از جمع گریزی را توصیه می کنیم بلکه تنها همان طور که اشاره کردم آن نوع تنهایی را تاکید داریم که تعالی فکر و روح فرد را در پی داشته باشه والا هر تصمیم و عملی که باعث انزوا وافسردگی فرد بشه، مردوده   ولی تنهایی توام،با تفکر را تاکید می کنیم .هرکس درطول  زندگی خود تنهایی را تجربه کرده ولی اگر این کار از روی قهر انجام بگیره نه تنها هیچ نتیجه مثبتی نداره،بلکه ممکنه عاملی برای جدایی باشه تنهایی با جدایی فاصله بسیاری دارن درآن یکی  شخص ،احساس لذت ودر این یکی احساس غربت می کند.شما چه نظری داری؟