ماه عسل
ماه عسل
شنیدم نو جوانی تازه داماد/هوای گردش وعزم سفر کرد.
بگفتا این سخن با همسر خویش /از این سودای خود او را خبر کرد.
مرا ماه عسل در پیش باشد /بباید سیر در کوه وکمر کرد.
میان گلشن واطراف دریا/چه بهتر ماه شیرین را بسر کرد.
گهی سیر گل نسرین نمودن /زمانی بر گل کوکب نظر کرد.
میان آن همه گلهای زیبا /از جانب به آن جانب گذر کرد.
شنید این قصه چون مادر زن او /خودش را هم مهیای سفرکرد.
سر خر بهر آنها شد فراهم /بهشت آن دورا عین سقرکرد.
بقدری در سفر التوبه گفتند /که لفظ توبه در آنها اثر کرد.
پشیمانی به حدی بهرشان بود که گفتند از سفر باید حذر کرد.
عسل داده است جایش را به حنظل /سفر این ماه را خون جگر کرد.
مبر ماه عسل مادرزنت را /که هر کس برد مثل ما ضررکرد.
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۹:۳۹ ب.ظ توسط قـــاسم بهمـن آبادی
|