ماه عسل

شنیدم نو جوانی تازه داماد/هوای گردش وعزم سفر کرد.

بگفتا این سخن با همسر خویش /از این سودای خود او را خبر کرد.

مرا ماه عسل در پیش باشد /بباید سیر در کوه وکمر کرد.

میان گلشن واطراف دریا/چه بهتر ماه شیرین را بسر کرد.

گهی سیر گل نسرین نمودن /زمانی بر گل کوکب نظر کرد.

میان آن همه گلهای زیبا /از جانب به آن جانب گذر کرد.

شنید این قصه چون مادر زن او /خودش را هم مهیای سفرکرد.

سر خر بهر آنها شد فراهم /بهشت آن دورا عین سقرکرد.

بقدری در سفر التوبه گفتند /که لفظ توبه در آنها اثر کرد.

پشیمانی به حدی بهرشان بود که گفتند از سفر باید حذر کرد.

عسل داده است جایش را به حنظل /سفر این ماه را خون جگر کرد.

مبر ماه عسل مادرزنت را /که هر کس برد مثل ما ضررکرد.