چرا از مرگ می ترسیم؟
مرگ را به معنای فنا و نابودی دانستن،
علاقه و دلبستگی شدید به دنیا،
جهل و نا آگاهی نسبت به حقیقت مرگ
و تعمیر دنیا و تخریب عالم آخرت،
باعث شده تا صحبت از عالم آخرت برای بعضی ترس آور و هول انگیز باشد، ولى از نظر اسلام، مرگ گذرگاهى است به جهان ديگر و در حقیقت تولد دوم به حساب مى آيد.
نوزاد هنگام تولد به شدت مى گريد. شايد گمان مى كند دارد از بين مى رود و نابود مى شود، در حالى كه به جهانى بسيار وسيع تر از شكم مادر وارد مى گردد.
به عبارت ديگر: در نظر پيروان مكتب انبياء زندگى مردم در دنيا، همانند زندگى جنين در شكم مادر است !؟ مرگ آدمى هم به منزله ولادت دوم مى باشد
دوران زندگى جنين در رحم مادر، موقت و زندگى انسان نيز در دنيا موقت است . جنين با تولد از مادر، محيط محدود رحم را ترك مى كند و به محيط وسيع دنيا قدم مى گذارد. جفتش را كه در رحم با او همراه بود از وى جدا مى كنند و به خاك مى سپارند و خودش به زندگى ادامه مى دهد.
انسان نيز با مردن ، از تنگناى رحم دنيا بيرون مى رود، بدنش را كه به منزله جفت او است به قبر مى سپارند. در آن جا بدن متلاشى مى گردد و روحش به عالم وسيع تر و عالى ترى انتقال مى يابد.
قبل از تولد جنين ، قابله اى مهربان و خويشانى با محبت ، به انتظار ورود كودك نشسته اند كه به محض خروج از رحم مادر، او را گرفته و با مدارا شستشو دهند. در ميان لفافه اى نرم و لطيف پيچيده و در آغوش پر مهر خود بخوابانند.
همين طور قبل از مردن انسان ، غسال و خويشان با مهر و محبت ، به انتظار خروج او از رحم دنيا نشسته اند كه به مجرد خروج ، او را گرفته و با مدارا شستشو دهند و در پارچه و لفافه اى سفيد و تميز پيچيده و در آغوش قبر بخوابانند.
طفل ، قبل از تولد نمى داند ولادت يعنى چه ؟ با متولد شدن چه مى شود و سر از چه عالمى در مى آورد؟ با چه اوضاع و احوال و اشخاصى روبه رو مى گردد؟ روى دست چه افرادى قرار مى گيرد، افرادى با مهر و محبت يا افرادى با خشم و غضب . قبل از مردن ، انسان نمى داند مرگ يعنى چه ؟ بعد از مرگ چه مى شود؟ سر از چه عالمى در مى آورد؟ با چه اشخاصى رو به رو مى گردد؟ در اختيار چه فرشتگانى قرار مى گيرد. فرشتگان رحمت و يا فرشتگان غضب ؟به نظر شما آیا باید از مرگ ترسید یا واقعیتی است که باید آن را پذیرفت؟
و یا اینگونه عاشقانه انتظار کشید؟:
هركه عاشق شد جفا بسيار مي بايـــد كشيد
بهر يك گل منت از صد خار مي بايـــد كشيــــد
من به مرگم راضيم اما نمـــــي آيد اجــــــــــل
بخت بد بين كز اجل هم ناز مي بايد كشيد.
پایان