پيرى ، از مريدان خود پرسيد: هيچ كارى و اثرى از شما سر زده است كه سودى براى ديگرى داشته باشد؟ يكى گفت : من امير بودم . گدايى به در خانه من آمد. چيزى خواست . من جامه خود و انگشتر ملوكانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درويشان پيوستم .
ديگرى گفت : از جايى مى گذشتم . يكى را گرفته بودند و مى خواستند كه دستش را ببرند. من دست خود فدا كردم و اينك يك دست ندارم .
پير گفت : شما آنچه كرديد در حق دو شخص معين كرديد. مؤ من چون آفتاب و مهتاب است كه منفعت او به همگان مى رسد و كسى از او بى نصيب نيست . آيا چنين منفعتى از شما به خلق خدا رسيده است ؟ در همین زمینه این حکایت جالب را هم بخوانید

از مرحوم آیت الله بروجردی نقل است که فرمود: «در ایام اقامتم در بروجرد، شبی در خواب دیدم به خانه ای وارد شدم، گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله آنجا تشریف دارد، وارد شدم و سلام کردم و در آخر مجلس که جا بود، نشستم. دیدم حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در صدر مجلس جلوس فرموده است و بزرگانی از علما و زُهّاد در کنار ایشان نشسته اند و مقدّم بر همه و نزدیک تر از سایرین به رسول خدا صلی الله علیه و آله ، سید جواد طباطبایی ـ برادر کوچک تر علامه سید مهدی بحرالعلوم ـ نشسته است».

به فکر فرورفتم که در میان این جمع، کسانی هستند که هم عالِم تر از سید جوادند و هم زاهدتر از او، چرا این امتیاز، نصیب سید جواد شده است. در همین اندیشه بودم که نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «سیدجواد به کار مردم و اهل حاجت، از همه کوشاتر بوده است».

ابان بن تغلب مي گويد شنيدم از مولايم امام صادق كه مي فرمود: كسي كه هفت دور خانه خدا راطواف كند خداوند برايش شش هزار حسنه مي نويسد و همين قدر گناه از او را محو مي كند ولي برآوردن حاجت مومني برتر است از طوافا و طوافا و ... تا 10 مرتبه آن حضرت شمردند يعني رسيدگي به كار مردم و خدمت به آنها از 10 بار طواف هفتگانه دور بيت الله الحرام ثوابش بيشتر است

ابان بن تغلب مي گويد: شنيدم از مولايم امام صادق(ع) كه مي فرمود: كسي كه هفت دور خانه خدا راطواف كند خداوند برايش شش هزار حسنه مي نويسد و همين قدر گناه از او را محو مي كند ولي برآوردن حاجت مومني برتر است از طوافا و طوافا و ... تا 10 مرتبه آن حضرت شمردند يعني رسيدگي به كار مردم و خدمت به آنها از 10 بار طواف هفتگانه دور بيت الله الحرام ثوابش بيشتر است.!!!!!!!!

میزان الحکمه ج ۴