فرهنگ ناب روستا و فرهنگ ناخالص شهر(19)
به قاصدی (خواستگاری) رفتن
قِبَلَه و پُش قِبَلَه (قباله و پشت قباله)
قباله یا همان مهریه ی دختر که از جانب پدر و مادر داماد تقبل می شد جاده ی چندان صعب العبور و پر دست انداز نبود معمولا" مهریه دختر را با آخرین ازدواجی که در روستا صورت گرفته بود در نظر می گرفتند مثلا" می گفتند مهریه دختر فلانی عبارت بوده از ؛
100 تومن پول رایج کشور
5 من نمد
5 من زمینِ بالای کال
5 فنجان آب که ما تِشتَه می گوییم
یک تخته گلیم
دو تا خانه(اتاق) و یک ایوان، چون معلوم نمی کردن کدام خانه بعد از مرگ بین وراث اختلاف می شد
یک قچ(قوچ) و دو تا بز و دو تا مِش(میش یا گوسفند)
(در این اواخر یک سفر مشهد هم اضافه شد)
شب خواستگاری می گفتند دختر شما مثل دختر خودمان است سر سفره خودمان می خورد و زن و شوهر با هم زندگی شان را رتق و فتق می کنند
دختر و پسر گر چه عقد و محرم می شدند ولی حتی یک کلام هم نمی توانستند با هم حرف بزنند بسیاری از ازدواج های قدیم عروس و داماد همان شب عقد آنهم خیلی با ملاحظه هم را می دیدند و پیش از ازدواج همدیگر را ندیده بودند پسر حق خوابیدن در خانه پدر خانم را نداشت اگر می خواست ملاقاتی بین دو جوان صورت گیرد به دور از چشم پدر عروس ،مادر عروس با برنامه ریزی خاص و با کمک همسایگان، ساعت و محلِ دیدار عروس و داماد را فراهم می کرد...
ادامه دارد