به بهانه ی روزهای پایانیِ ماه مبارک رمضان (2)
وداع سخت با ماه رمضان ماه بهار قرآن
چگونه با تو وداع کنم ای ماه سراسر فیض و مبارک
چگونه تو را وداع گویم که لحظه لحظه و دم و بازدمم عبادت محسوب می سد و تلاوت قرآن ثواب مضاعف داشت امیدهای فراوانی را با آمدنت به تسبیح کشیده بودم زدودن زنگار های دل و آرزوی بخشیدنِ دیگران و تغییر در احوالات و نگاه خوش بینانه به اطرافیان و ...
شب قدر هم بی آنکه قدرش را بدانم از دست رفت و فرصت های ناب چون کبوتر جلد از آشیانه پر زد و از چشمانم دور شد حال من مانده ام و یک دنیا حسرت و دست های خالی
با آنکه شنیده بودم شب قدر، عمر 80 ساله ی شب زنده دار واقعی را برابری می کند و رهرُوش را پاکیزه به مقصد و به اوج کمال می رساندولی بازهم خواب غفلت چشم هایم در ربود من نفهمیدم که قدر،قدرش چه بود
اینک مسافر در راه مانده در زیر بار سنگین گناه با قامتی خمیده نفس نفس می زند تا بلکه با غنیمت شمردنِ این چند شب باقی مانده سبکبال، خودش را به مقصد برساند
چه موقعیت و فرصتی بهتر از ماه مبارک رمضان که سکوت و خوابِ این ماه و عمل خیر و دعا و ذکر و صدقه اش قیمت مضاعف و منزلت ویژه دارد
خوشا به آنکه در این ماه،زنگارهایی را که مانع رهایی و ورود نور می شوند از دل وو جانش زدود و رها کرد خویش را از تمایلات نفسانی و خویِ حیوانی که این ماه،ماهِ شستشوی افکار و پاکیزگی دل است.
ظریفی محض دلداری گفت: هنوز هم فرصت هست نکند نومید باشی که از درگاهش رانده می شوی قصه ی شیطان قصه نیست واقعیت و غصه است پس امیدوار باش و ...