خراسان قدیم و دعا برای بند آمدنِ باران!
وقتی بر بال خیال سوار می شویم و به گذشته سفر می کنیم می بینیم همه چیز دنیا تغییر کرده حتی در گذشته ساکنین زمین بیشتر از سخاوت آسمان بهره می بردند در آن زمان باران به قدری زیاد و شدید می بارید که مردم خراسان برای بند آمدن بارانِ بی حد دعا و کلی هزینه می کردند هدف مان در این نوشته و شادی نوشته ها مقایسه فصل ها و آدم ها نیست بلکه می خواهیم سری به سنت ها و باورهای گذشته بزنیم
شاید تا کنون نشنیده باشید که در خراسان رسم بوده اگر زیاده از حد باران می بارید و مزارع و خانه ها را تهدید به ویرانی می کرد برای بند آمدن باران اعمال زیر را بجا می آوردند:
1- دیگ بزرگ مسی بزرگی را که به ارث برده باشند وارونه زیر باران می گذاشتند
2-چهل «ق» به «یک نفس» به روی کاغذ می نوشتند و کاغذ را روی ناودان می گذاشتند و یا از شاخه ی درختی می آویختند
3-اندکی نمک روی یک قطه نان می پاشیدند و آن را به دست بچه ی شکم اول می دادند ببرَد زیر باران بگذارد.
4-نام هفت یا چهل و یک آدم کچل را با مرکب روی کاغذ می نوشتند و کاغذ را در کنار باغچه زیر باران قرار می دادند و معتقد بودند به محض آن که نام کچل ها از صفحه ی کاغذ شسته و محو شود باران بند خواهد آمد گاهی به جای این کار نخی به دست می گرفتند و نام چهل و یک کچل را یک یک بر زبان می آورند و با نام هر کچل، یک گره به نخ می زدند(به این طریق در عالم تصور و خیال بختِ کچل ها را می بستند) و معتقد بودند همینکه گره چهل و یکم زده شد باران بند خواهد آمد.
5- در برخی از روستاها و شهرها این شعر را که در حقیقت نوعی دعاست بطور انفرادی یا دسته جمعی می خواندند؛
به حق شاه کربلا
به حق نور مصطفی
به حق گنبد طلا
اَبرا بِرَن به کوسیا(کوه سیاه)
آفتاب بیا به شهر ما
بارون نیا بارون نیا
بارون نیا بارون نیا
و...