یاد آوری و زایشِ دردهای کهنه
نمی دانم چقدر حرف بابا حاجی درست بود که می گفت زن ها بیش از مردها دردهای کهنه را یاد آوری و به دردهای نو وصل می کنند بدیهی است کسی که نشخوار کننده دردهای دیروز باشد نمی تواند شبِ آرام و خواب خوبی را تجربه کنداز این رو می گویند اگر دیدی کسی روز خوشی دارد بی شک شب خوبی را به صبح گره زده است و بر عکس...
زنان برای فرصت های از دست رفته بیش از مردان غصه می خورند حتی اگر چیزی از دست شان بیفتد و بشکند با آنکه خودشان شکسته اند ولی تا ماه ها به یاد آن چیزی هستند که بی غرض و در اثر یک اتفاق، شکسته و آشغال هایش را در زباله دان ریخته اند
خانم ها اگر خدای نکرده از کسی سخن تلخ بشنوند تلخیِ آن را تا سال ها نزد خودشان نگه می دارند و هر بار با یاد آوریِ جزئیات و نوعِ بیان و مکان و... کام خود و طرف مقابل را تلخ می کنند
دست خودمان نیست فکرهایی بی اختیار و به صورت خودکار می آیند و می روند درست است که هرکسی چیزی به نام دردهای کهنه دارد که فراموش کردن و دور کردن آن ها از ذهن شاید غیر ممکن باشد ولی نگهداری و آرایش دردهای سطحی که می شود دور ریخت کاریست عبث که موجب درد و رنج تازه می شود.
رها کردن گذشته و ترس نداشتن از آینده ای که هنوز نیامده و درک نکردن و لذت نبردن از حال در خانم ها بیشتر از مردان است.
ننه کلو می گفت:...

ادامه دارد