جمعه 6 مرداد دهم محرم 1402 (قسمت6
امروز عاشوراست یا عید قربان است...
امروزهیجکس در خانه نمانده و نمی ماند کوچک و بزرگ روستا زودتر از هر سال خانه را ترک کرده اند تا با هیئت همراه شوند و به سوی مزار بروند ،همه آگاهند که بر اساس یک سنت دیرینه هیئت ها باید برای برنامه های متعدد و مهمِ عزاداری به مزار بروند ولی پیش از حرکت معمولا دور علم سینه می زنند و چاوشی می کنند. مگر امروز چه روزی که چهره ها گرفته و دل ها غمگین است؟ امروز هرکه را می بینی به اندازه ی استعداد و توانایی که دارد می خواهد با خدمتگزاری و عزادرای ارادت خودش را به آقا و مولایش سرور آزادگان حسین بن علی علیه السلام نشان دهد با این نگاه،همه یک پارچه، حسین حسین گویان بر سر و سینه می زنند و از هرگونه سخن غیر عاشورایی پرهیز دارند
شروع مراسم با زیارت عاشورا؛
همه ی کارهای امروز حساب شده و برنامه ریزی شده است،مانند سال های گذشته،مراسم با زیارت عاشورا آغاز شد پس از دعا نوبت به سینه زدنِ دور علم رسید،در این بین و برای این که سینه زنان نفسی تازه کنند چاوشی کردیم در همین حال،نشانه های سر رسیدنِ هیئت حسینی یعنی آمدنِ سوارکاران هویدا شد کمی بعد هیئت حسینی با نظم خوب به جلوی هیئت ابوالفضلی رسیدند هر دو هیئت بی درنگ ادغام شدیم و با حزن و اندوه به سوی امام زاده ها حرکت کردیم،در بین راه مداحان بازهم مانند دیگر سال ها برای خواندنِ نوحه از یکدیگر سبقت می گرفتند هر کدام می خواهند برای جلب توجه در محل مخصوص نوحه خوانی کنند وارد مسجد قدیمی که شدیم مطابق سنتی که از بزرگترها بجا مانده توقف کوتاهی کردیم به نوحه خوان و مرثیه خوان اعلام شد تنها 5 دقیقه زمان دارند خوشبختانه همکاری لازم به عمل آمد و با نوحه ی سنتیِ زینب مضطرم الوداع الوداع و امروز عاشوراست یا عید قربان است برنامه ی مسجد(کهنه)خاتمه یافت و به راه افتادیم،در این میان علی آقا حاج عباس که همه ی حواسش به سوی مزینان است دوسه بار به من گوشزد کرد عجله نکنیم با برادران مزینانی هماهنگ شده است...
ادامه دارد