«عید قربان و کشتنِ تعلقات درون»
انسانِ در «بند»نمی تواند «بنده» باشد!
امروز به مناسبت عید قربان همه ی ابزارهای قربانی کردن را فراهم کردم تا با کشتنِ گوسفندبه صواب و ثواب برسم اما ظریفی گفت: رها کن زبان بسته را که هر کس باید چون ابراهیم پیامبر (ع) ابتدا تعلقاتِ درونش را بکشد و خود را از زنجیرهایی که بر پایش بسته است آزاد کند زیرا انسانِ در بند نمی تواند بنده باشد
تعلقات تو نام و نان و میز و مقام و منصب و مرکب و شوکت و خدم و حشم و فرزند و موقعیت اعتباری است که همه اسماعیل های درون تو هستند.
دل کندن و کشتن اسماعیل های درون ساده نیست این آزمون مردودی های بسیار دارد مگر آنکه ابراهیم شد
اسماعیل برای همه عزیز است به ویژه برای پدرِ سالخورده ای که پس از سال ها انتظار در اوج نا امیدی خداوند به او نور دیده و جگر گوشه ای چون اسماعیل عطا کرده است
ابراهیم پیامبر(ع) دل بسته ی اسماعیل است نگاه به فرزند خستگیِ را از او دور می کند ابراهیم با بودن اسماعیل روزهای خوشی دارد تا این که در عالم خواب به او امر می شود باید همان پسری را که به او عشق می ورزد و از جان و مال عزیزترش می داند کارد بر حلقش فرو کند گلویش را ببرد و دست و پا زدن و در خون غلتیدنش را با چشم هایش ببیند!
آری ابراهیم!تو باید فرزندت را در راه خدا قربانی کنی!
ابراهیم نمی تواند باور کند ولی پیام دو باره و سه باره تکرار می شود حال نوبت ابراهیم است که تصمیم بگیرد
نبرد با نفس اماره و پاره کردن زنجیرهای تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان های مال پرستی و دنیاطلبی آسان نیست ولی ابراهیم، خلیل الله است و خوب می داند سر بریدن فرزند در مقابل تسلیم و سر سپردگی و عشق و علاقه و یقین به مولا ناچیز است
سرانجام ابراهیم پیامبر(ع) مهر پدری را گسست و زنجیر تعلق و وابستگی را پاره کرد و از پای خویش گشود و کارد بر گلوی فرزند دلبند و پاره تن و جگر گوشه اش کشید اما کارد، اذن بریدن نداشت در چنین روزی پدر و پسر،چه می گویم که نازکی حلق اسماعیل (ع) و اراده ای به استحکام تیزترین شمشیرها پیروز امتحان بزرگ شدند و ابراهیم به مقام بلند و ارجمند بندگیِ خدا نایل شد و امروز عید قربان نام گرفت.
عید سعید قربان عید فدا کاری و ایثار و کرامت انسانی و ایثار و اخلاص و عشق و وارستگی بر شما مبارک باد.