سخن گرم و دل پذیر مرد نا شناخته(17)
و حکایت جالبِ کشته شدنِ ابوجهل
مرد نا شناخته گفت:سخن بر سر غرور بیجاست است که می تواند آدمی را به پرتگاه ببرد
اگر بین غرور و تکبر تفاوت قائل شویم آدم مغرور به داشته هایش می بالد و آن ها را بزرگ می بیند ولی متکبر با اینکه بالاتر از طرف مقابل نیست وانمود می کند یک سر و گردن بالاتر است و اگر خودش نقص علنی دارد یعنی فاقد علم و دانش و خصیصه ی اخلاقی و محبوبیت و جایگاه اجتماعی است می گوید: پدرم و قبیله و تبارم چنان بودند و فرزندانم هم اکنون چنین هستند
آدم متکبر هیچ نقصی در خود نمی بیند و یا حد اقل وانمود می کند بی نقص است از این رو گفته اند غرور بیجا و تکبر ورزیدن به دیگران یک نوع بیماری است
مرد نا شناخته گفت:
تکبر ابوجهل مثال زدنی است!
آخرین سخنان ابوجهل در هنگام مرگ؛
یکی از معروف ترین افراد به صفت تکبر در زمان پیامبر (ص) ابوجهل بوده است، به نحوی که حتی در لحظه ی مرگ نیز این صفت خود راکنار نگذاشت!
عبدالله بن مسعود از یاران پیامبر (ص) اولین کسی بود که قرآن را در مکه آشکارا میان جمعیت قرائت کرد. او در تمام جنگ های پیامبر (ص) حضور داشت، مردی بسیار کوتاه قد بود که هرگاه میان جمعیت نشسته می ایستاد از آن ها بلندتر نبود! به همین جهت، در جنگ بدر به پیامبر (ص) عرض کرد: من قدرت جنگیدن ندارم ممکن است دستوری بفرمایید که در ثواب جنگجویان شریک باشم؟
پیامبر (ص) فرمودند: میان کشتگان کفار برو و اگر کسی را [مانند ابوجهل] یافتی که زنده است، او را به قتل برسان.
عبدالله می گوید: میان کشتگان به ابوجهل (دشمن سرسخت پیامبر (ص)) رسیدم که هنوز رمقی داشت، روی سینه اش نشستم و گفتم: خدا را سپاسگزارم که تو را خوار ساخت.آن گاه پا بر سینه اش گذاشتم، او متکبرانه گفت: ای چوپان کوچک! قدم در جای بلندی گذاشته ای، هیچ دردی بر من سخت تر از این نیست که تو قد کوتاه مرا بکُشی، چرا یکی از فرزندان عبدالمطلب مرا به قتل نمی رساند؟! اکنون که می خواهی سرم را از تن جدا کنی از پایین گردن قطع کن تا در نظر محمد و اصحابش با هیبت و بزرگ جلوه نماید.
گفتم: حال که چنین است من از دهان سرِ تو را جدا می کنم تا کوچک و حقیر جلوه کند. سرش را بریدم و چون خدمت حضرت رسول (ص) آوردم به پاس شکر این نعمت به سجده رفت، سپس فرمودند: ابوجهل از فرعون زمان موسی (ع) بدتر بود؛ چون فرعون هنگام هلاکت شدن خدا را قبول کرد؛ ولی ابوجهل هنگام مرگ از لات و عزّی می خواست که او را نجات دهند....
ادامه دارد