و «خواننده های ترانه های سنتی»
هدف از پرداختن به سنت های حسنه یاد آوری و انتقال آداب و رسوم به نسلی است که از آداب و رسوم هایی چون ورتخت کردن عروس و نشستن داماد بر تختِ شاهی و ترانه های محلی و چاوشی اطلاع چندانی ندارد عروسی های روستا در گذشته ، حال و هوای دیگری داشت چه خوب و دلپسند بود وقتی داماد را به حمام می بردند و جمعیت حاضر جلوی دربِ حمام منتظر خروج شاه دوماد بودند و چه لحظه ای خوشتر برای داماد که به محض دیدنش او را بوسه باران می کردند و با سلام و صلوات بر تختش می نشاندن؟ اولین تختِ آماده ای که ایشان جلوس می فرمودند مربوط به مسئول حمام بود. به محض جلوسِ داماد بر تختِ شاهی،مرحوم مرتضی ذاکری و مرحوم مجتبی با صدای بسیار خوب و دلنشین شان چاوشی می کردند
نشود ناطقه ای لال به هنگام ممات
هرزبانی که فرستد به محمد صلوات
پس از چاوشی نوبت به کبله اکبر حسن (حج اکبر) می رسید که ترانه را شروع می کرد؛
به قربون دو زلف بنِد گوشِت گلی دختر جان
به قربون جمال و عقل و هوشِت گلی دختر جان
خرامان می روی با سوی گِله گلی دختر جان
بقربون دو شَستِ میش دوِشت گلی دختر جان
مردم همخوانی می کردند؛لیلی ام لیلی ام لیلی ام لیلی ...
مرحوم عباس فرج الله یکی از ادامه دهندگان ترانه با این سبک بود؛
ستاره سر زد و ما هم زدنبال
خدایا قافله کی می کنه بار
خدایا قافله یکشو بماند
سفر در پیش دارم دل ز دنبال
حال که قلم به ترانه خوانی و چاوشی های چاوشگران چرخید جا دارد یاد کنیم از ترانه خوان های عروسی از جمله؛
آقایان:حاج اکبر حسن(کبله اکبر حسن)
مرحوم عباس فرج الله
فرامرز فتحی ترانه خوانی و چوب بازی
مرحوم علی نوروز و رقص محلی
و در دوره های بعد
حاج اصغر کربلایی حسن
اکبر حاج حسین
ناصر اصغر ماستی
از چاوش گران
حجت الاسلام حاج شیخ آقا رضا
مرحوم مجتبی ذاکری
مرحوم مرتضی ذاکری
مرحوم حاج حسین
مرحوم حسن فتحی
مرحوم کبله مندلی
مرحوم حاج ابوالقاسم
مرحوم حاج غلامحسین
مرحوم محمد کربلایی رمضان
اصغر حاج حسین
در مراسم عروسی شور و نشاطی که مرحوم غلام ذاکری در مردم به وجود می آوردند فراموش ناشدنی است به ویژه وقتی ایشان را روی دست ها بلند می کردند مرحوم هم خنده کنان مشتِ گرده ی دست راستش را از بالا با شتاب به سوی کف دست چپ فرود می آورد ولی دست ها به هم بر خورد چندانی نداشتند آنچه شاهد بودیم لبخند و شادی و تشویق دیگران بود
اسب چوبی مرحوم حسن علی هم خاطره ساز بود
به یاد دارم کربلایی اصغر نیز در حرکات اسب چوبی به خوبی از عهده کار بر می آمدند...
ادامه دارد