آداب و رسوم بهمن آباد در گذشته و حال (2)
«مادر داماد و راه های پیدا کردن دختر خوب»
مسؤلیتِ پیدا کردن یک دختر مناسب و فراهم کردن مقدمات ازدواج بر دوش مادر پسر بود که در سرِ چشمه ی آب و صحرا و حمام عمومی به دنبال عروس آینده اش می گشت.
زیر نظر بودنِ دختر ِدم بخت از سر چشمه ی آبِ بالا شروع می شد و به چگونگیِ کار او در صحرا و سنگین و رنگین بودن دختر ادامه می یافت
دخترهای دم بخت هم چون می دانستند خانم های پسر دار آن ها را برای روز مبادا زیر نظر دارند سعی می کردند بسیار سنگین و با وقار و حتی مظلوم باشند چون اگر دختری صدایش را بلند می کرد می گفتند او جَلَب است و اگر شوخ طبع بود بر چسب سبک سر بودن می خورد و قابل ازدواج نبود
دختری که دهنش تا بنا گوش برای خنده باز می شد می گفتن فلان دختر خوب هست ولی لِکِش بازه (یعنی بی جهت می خندد)
حرف زدن یک دختر با پسر نیز سم مهلک بود که برای همیشه او را از دورِ رقابت خارج می کرد و به عبارتی خط می خورد
دختر سنگین هرگز با پسر جوان همکلام نمی شد حتی به خودشان اجازه را نمی دادند که به یک پرسش ساده ی پسر جواب بدهند دخترها خوب می دانستند جواب ندادن و سر به زیر انداختن و اخم کردن برایشان امتیاز است
دخترها در برخی جاها تکلیف خودشان را نمی دانستند مثلا" سر چشمه وقتی برای پر کردن کوزه شان وارد جوی می شدند علاوه بر کوزه خودشان کوزه های دیگر خانم ها را هم از آب پر می کردند وای به حال دختری که به جای یک بار آب زدن،کوزه ی خانم پسر دار را برای شستشو دو بار پر و خالی می کرد و یا هنگام باز گشت به خانه با خانم پسردار بیشتر از بقیه همکلام می شد و یا تعارف به کمک کردن می کرد همین کارهای ساده باعث ساخت شایعات فراوانِ وصلت آن ها می شد
دختر خوب از نگاه مادر داماد کسی بود که از کار صحرا خسته نشود در تعریف ها می گفتند دختر فلانی 50 من زمین را به تنهایی بِجِه کر(وجین کرد)
دختر خوب کسی بود که مرد باشد یعنی مثل یک مرد کار کند.
دختر مورد نظر مادر داماد کسی بود که از دیوار صدا بیرون بیاد ولی از دختر صدایی بگوش نیاید.
دختر خوب کسی بود که در هیچ مراسم عزا و عروسی شرکت نکند
ادامه دارد