سخن گرم و دلپذیر مرد ناشناخته(2)
تولدِ بی تحول یعنی...
معرفِ شخصیت هر کس تحول اوست نه تولدش
که تولد را همه دارند ولی اندکی به تحول می رسند
برخی چون آب راکد هستند آب یک جا بماند می گندد و قابل استفاده نیست
مرد نا شناخته، گویی صدف از گفتارش می بارید تنها می باید صدف ها را شکافت و در آن مروارید را یافت.
سخن مرد نا شناخته نه بوی خشم می داد و نه حِس انتقام داشت نه تنها بد دشمنش را نمی خواست که برایش دعا هم می کرد
می گفت با از میدان به در کردن یا رفتن کسی خوشحال مباش فکر کن با بودن او موفق شده ای و در موفقیت تو سهمی دارد
می گفت: به دنبال کارهای بزرگ مباش هیچکس با انجام کار بزرگ، بزرگ نمی شود بزرگ شدن مانند شادی است باید از درون بجوشد از کار کوچک شروع کن و از چیزهای اندک خوشحال شو
گفته اند در جهان یک دشمن هم بسیار است پس به جای دشمن سازی سعی کن دشمن را تبدیل به دوست کنی و دوستانت را از دست ندهی
کسی گفت من مخالفانی دارم که گاهی زخم زبان و تهمت هم می زنند گفتم ضرب المثلی است که می گویند: سگ به انسان نشسته و باد با چراغ خاموش کاری ندارد وقتی روشن باشی برای خاموش کردنت و وقتی گوینده باشی برای ساکت کردنت دست به کار می شوند که مبارک است.
هر گاه همه ی فکر و ذکرت را برای رسیدن به آسایش بسیج کردی بدان تو خاموش هستی و اگر جستجو گر و کنجکاو و در اندیشه و تفکر خدا پسندانه و در جهت کسب علم و معرفت بودی بدان روشن هستی و امکان دارد کسانی برای خاموش شدن چراغت اقدام کنند...
ادامه دارد