ریزش واژه ها از دهان و زبان مبارکش گوهری بود که تنها قدر زر زرگر می شناخت و قدر گوهر گوهری
از کلامش پیدا بود که نه با خود و نه با هیچکس سر جنگ ندارد نگاهش نیز آهنگ آشتی جویانه داشت
وقتی از سن و سالش پرسیدم گفت:رها کن سال تولد را تولدی که در آن تحول نباشد چه تمایز و تفاوتی با حیوان دارد
گفتم: جای پای اثر زمان را در چهره ات نمی بینم این بدان معناست که خدا را شکر زندگی بی چالش داشته ای
لبخندی زد و گفت:پس وای بر من که حاصلی نداشته ام من هر گز به دنبال زندگی بی چالش نبوده ام احوالات انسان در طول روز به کشاورزی می ماند که مدام مزرعه اش را آماده می کند برای کشت دانه زمین را باید شخم زد و دانه نیاز به مراقبت و آبیاری دارد درون آدمی چنین است مگر نشنیده ای که می گویند زندگی بدون چالش مزرعه ی بدون حاصل است؟مگر می شود بدون شخم زدن دانه در زمین فرو کرد؟برای هر نهالی متناسب با سن و توانایی اش باید زمین را شکافت تا ریشه اش جان و پا بگیرد ریختن دانه بر زمین صاف و روی سنگ یعنی هیچ و پوچ و هدر دادن عمر
انسان نیز هر چه بزرگتر و قوی تر و صبورتر و نزدیک تر باشد بی تردید چالش زندگی اش بیشتر خواهد بود
زمین دلِ انسان نیز باید آماده ی شخم درون و رنج و صبر باشد و همچنان درخت امید را در دلش زنده نگهدارد اگر چنین کرد و از پرخاشگری و حسادت و کینه دوری نمود خوشی به سویش می آید اما بهتر است انسان به جای کسب دلخوشی به دنبال کسب خوبی ها باشد خوشی ها مانند لذت های خوردنی و نوشیدنی و دیدنی زود گذرند ولی خوبی ها ماندگارند
گفتم یادم آمد همیشه استادم می فرمود: الهی عمرت به کمال سپری شود
بله اشاره کردیم که هر تولدی که در آن تحول باشد حیوانی است عمرِ با تحول خود بخود جشن تولد است و اگر نباشد...
ادامه دارد