و انسان امروز در کجا قرار دارد؟
شکی نیست که انسانِ امروز نسبت به گذشته تغییرِ اساسی کرده ولی او تاکنون به هر دلیل از قافله ی پیشرفت عقب مانده است برای اثبات این موضوع( که حتی انسان نه تنها پیشرفتی نداشته بلکه دچار پس رفت شده) دلایل فراوانی وجود دارد که در اینجا قصد پرداختن به تک تک این همه کشتار و بی رحمی هاو خودخواهی ها و...نداریم و فقط به عنوان مشت نمونه خروار؛
وقتی در رسانه های رسمی کشور می خوانیم:
فقط15 دقیقه مکالمه در روز میان اعضای خانواده صورت می گیرد
و هر ساعت 20 نفر در کشور به دلایل مختلف وارد گروه طلاق می شوند
و اینکه افسردگی به طرق گوناگون زندگی امروز مردم را تحت تأثیر قرارداده
و بسیاری از مردم در دوره هایی از زندگی خود نسبت به رویدادهای زندگی احساس دلسردی می کنند و...
بدین معناست که با وجود آسایش نسبی،عدم آرامش در زندگی بیداد می کند این اتفاق ها تنها مربوط به ایران نیست که بگوییم گرانی و...باعث چنین رویدادهایی شده که در کشور های توسعه یافته ی مدعی آزادی و ارزانی و دارای امکانات نیز  بی اخلاقی و نژاد پرستی و کشتن و ...بیداد می کند
کسانی که در گذشته ی نه چندان دور،در کشور خودمان با بوق و کرنا به استقبال مدرنیته رفتندو مرگِ سنت های حسنه و ریشه دار  را با شوق و ذوق به شادی نشستند شاید هرگز چنین تصوری از  زندگیِ رنگ باخته امروزی نداشتند.
این گِله ها و تغییرها و پسرفت ها و پیشرفت ها تنها  مربوط به این دوره نیست که هر دوره ای درد خود را داشته و دارد و خواهد داشت شما به شعر پر مغز حافظ توجه کنید ایشان درد زمانِ خود را اینگونه فریاد می کنند؛

این چه شور است که در دور قمر می بینم
همه آفاق پر از فتنه وشر می بینــــــــــــم

هر کسی روز بهی می طلبد از ایــــــــــام
علت آن است که هر روز بتر می بینـــــــم

ابلهان را همه شر بت زگلاب وقند اســــت
قوت دانا همه از خون جگر می بینـــــــــم

اسب تازی شده مجروح به زیر پـــــــــالان
طوق زرین همه در گردن خر می بینــــم

دختران را همه جنگ است وجدل با مادر
پسران را هم بد خواه پدر می بینـــــــــم

هیچ رحمی نه برادر به بــــــــــــــرادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر می بینم

پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کـــــن
که من این پند به از دُرّ وگهُر می بینم