سفر کردم به استان خراسان
رسیدم آستان قدس رضوان

سلام گفتم غریب الغربا را
 معین الضعفا امام رضا(ع) را

نوازش داد گوشم را نقاره
که صبح  و شام بنوازند هماره

به یمن و برکت شاه خراسان
مشهد شد پایتخت و قلب ایران

هر آن چشمی که بیند بارگاهش
بریزد اشک شوق از دیدگانش

اگر زائر شدی در شهر مشهد
بکن کاری که مولایت پسندد

 زیارت کن به دل شاه غریبان
جوابت می دهد آقا دو چندان

 در اینجا هست یک دارالشفایی
که درمان می کند بی هر دوایی

مریضِ قطعِ امید از طبیبان
شفا گیرد به فیض و لطف یزدان

در اینجا دکترو استاد و کارگر
بود این افتخارش هست نوکر

به تن کرده لباس خادمی را
به خالق داده قول بندگی را

خوشا زائر که بهر دیدن یار
حرم شب تا سحرگه هست بیدار

ضریح ثامن الحجج چو بیند
کنار و گوشه ای تنها نشیند


همی گوید رضا جان ده پناهم
که من بیچاره و غرق گناهم

تو آقا و رئوف و مهربانی
ز خود آهوی وحشی را نرانی

من آن آهوی وحشی ام  رضا جان
به امید آمدم سوی خراسان

حرم زائر بیاید زار و نالان
رود بیرون، رضایتمند و خندان

حرم یعنی دعا،ذکر و زیارت
 حرم یعنی تمنای شفاعت

حرم یعنی امید و عشق و ایمان
حرم حج و طواف مستمندان

حرم یعنی ضریح و نور و عرفان
حرم یعنی شمیمِ عطرِ قرآن

چه گویم از رواق و صحن هایش
و شور و شوق و عشقِ زائرانش

ز آبِ نابِ سقا خانه هایش
 و خوان و سفره ی مهمانسرایش

به هر جا بنگری خورشید تابان
ببینی برتر از لعل بدخشان

چه عالم ها که مدفونند دراین خاک
که بی شک روحشان رفته است  افلاک

 علی موسی الرضا یا شاه خوبان
نظر کن کوه مشکل گردد آسان

خجل زین شعر ناقابل رضا جان(ع)
ز قاسم کن قبول از راه احسان