نامه ای به پیر قنات بهمن آباد(4)
سلام بر آب ،جانمایه ی زندگی ، که حیات را در سیر و سلوک میان آسمان و زمین جستجو می کند.
سلام بر قطره های سجده کنندگان ی آب،
سلام بر خاک، سجاده ی زمین
سلام بر آب، همسایه ی حیات.
و سلام بر بیداریِ قنات بهمن آباد که وقتی شبانگاه مردمان برای رسیدن به آرامش با خواب هم آغوش می شوند کاریز بیدار است و بی وقفه آب را به قلبِ تشنه کام کویرمی رساند.
سلام بر پیر قناتِ زادگاهمان بهمن آباد که وقتی به کما رفت کشاورزان و دوستدارانش نیز گویی به کما رفتند.
در شادی و ناراحتیِ کاریز همه شریکند و فرقی نیست بینِ مالک و غیر مالک و اینکه چه کسی چند تِشتِه آب دارد، زیرا دیده شده حتی آن ها که سال ها بار سفر بر بسته اند و تن به هجرت داده اند با نگرانی چشم به راهِ شفایافتنِ بیماریِ قنات و جریان آب هستند و لحظه ها را برای جریان آب شماره می کنند.
کاریز عزیز! بجوش و آب را به پایین دست برسان، زیرا از انسان ها که بگذریم،پرندگان بر کناره ی جوی آب از پایینِ قَل مُرچَه (نقطه ی کویر و پایین دست = قار مورچه) به انتظار جریان آب هستند تا اُ وَ بَند (آب بند) و از آنجا تا شعَبِدَه (محل انشعاب) و از همان مسیر تا کِندَوا(محل کانال آب) و حتی چرندگان و خزندگان و... آب یعنی تو را صدا می زدند...
نکته؛(تشته ظرف مسی بود که در ته آن سوراخی به اندازۀ یک نخود وجود داشت و از آن برای اندازه گیریِ زمانِ حق آبه ی کشاورزان به جای ساعت استفاده می شد)
ادامه دارد