سکوت در شب و کویر بهمن آباد (7)
شب برای آسایش است و روز برای تحرک
شب با سکوت رابطه ی مستقیم دارد،
شب و سکوت را می توان در کویر بیشتر احساس کرد.
هر چه بیشتر به قلبِ کویر برویم سکوت و شب را بیشتر درک می کنیم .
صحرا و آبیاری و شنیدنِ صدای شرشر آب، حال خوشی به صحرا گرد می دهد بستگی دارد که در یک شبِ سردِ زمستان، نوبتِ آبیاری چه کسی باشد کسی که در صحراست خود به خود نگاهش را به آسمان می دوزد و از دیدنِ آسمان پر ستاره لذت وافر می برد.
شب در صحرا با سکوت می گذرد هیچکس نمی تواند سکوت شب را در کویر بشکند اما کسی که نوبت آب با اوست چون دلش سرشار از دلخوشی است با زمزمه و آواز خوانیِ ترانه های محلی سکوتِ شب را در هم می شکند.
می گویند شب در نظر آدم بیمار بلند است او که از درد به خود می پیچد انتظار روشنایی روز را می کشد و برای عاشق نیز چنین است عاشقی و عشق ورزیدن، خود بخود درد است ولی به آن دردِ عالی می گویند. دردِ عالی،یعنی گرچه درد،درد است ولی درد عشق است که با وصال به معشوق ساکت می شود و بیمارِ دردمند دیگر با رسیدن به نور..
با خلوت کردن در سکوتِ کویر و تنهایی می توان ناگفته ها را گفت همانطور که کشاورز وقتی در صحرا آب می راند ناخود آگاه ناگفته هایش را در قالب شعر و آواز خوانی بیان می کند.
راستی امشب نوبت آب کیست؟ خدا قوت....
ادامه دارد