سلام و صلوات بر امام ابو الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام(8)
ولايتعهدى امام رضا عليه السلام
مامون پس از آنكه برادرش امين را نابود كرد و بر مسند حكومت تكيه زد،در شرايط حساسى قرار گرفت،زيرا موقعيت او بويژه در بغداد كه مركز حكومت عباسى بود و در ميان طرفداران عباسيان كه خواستار«امين »بودند و حكومت مامون را در«مرو»با مصالح خود منطبق نمى ديدند،سخت متزلزل بود.و از سوى ديگر شورش علويان تهديدى جدى براى حكومت مامون محسوب مى شد،چرا كه در 199 هجرى «محمد بن ابراهيم طباطبا»از علويان محبوب و بزرگوار بدستيارى «ابو السرايا»قيام كرد ،و گروهى ديگر از علويان هم در عراق و حجاز قيامهايى داشتند و از ضعف بنى عباس كه در درگيرى مامون و امين نظام امورشان از هم پاشيده بود استفاده كردند،و بر برخى از شهرها مسلط شدند،و تقريبا از كوفه تا يمن در آشوب و اغتشاش بود،و مامون با كوشش بسيار توانست بر اين آشوبها چيره شود... و نيز ممكن بود ايرانيان هم به يارى علويان برخيزند چون ايرانيان به حق شرعى خاندان امير مؤمنان على عليه السلام معتقد بودند،و در ابتداى كار بنى عباس هم داعيان عباسى براى سرنگونى بنى اميه ازهمين علاقه ى ايرانيان به خاندان پيامبر و دودمان امير مؤمنان استفاده كرده بودند.
مامون كه مردى زيرك و مكار بود،به فكر آن افتاد كه با طرح واگذارى خلافت يا ولايتعهدى به شخصيتى مانند امام رضا عليه السلام پايه هاى لرزان حكومت خود را تثبيت كند،زيرا اميدوار بود كه با مبادرت به اين كار بتواند جلوى شورش علويان را بگيرد،و موجبات ضايت خاطر آنان را فراهم سازد،و ايرانيان را نيز آماده پذيرش خلافت خود نمايد.
پيداست كه تفويض خلافت يا ولايتعهدى به امام فقط يك تاكتيك حساب شده ى سياسى بود، و گرنه كسى كه براى حكومت،برادر خود را به قتل رسانده بود،و نيز در زندگى خصوصى خود از هيچ فسق و فجورى ابا نداشت ناگهان چنان ديانت پناه نمى شد كه از خلافت و لطنت بگذرد،و بهترين شاهد مكر و تزوير مامون نپذيرفتن امام از او است.چرا كه اگر مامون در گفتار و كردار خود صادق مى بود هرگز امام از بدست گرفتن زمام خلافت كه جز امام هيچكس صلاحيت آن را ندارد طفره نمى رفت.
ادامه دارد