زیارت و محبتِ بی معرفت یعنی عشق ورزیدنِ عاشق بدون شناخت معشوق!

امام صادق علیه ‌السلام می‌فرمایند: لا یُقْبَلُ اللهُ عَمَلاً الاّ بِالمَعرِفَه

 (خدا عملی را نمی‌پذیرد مگر با معرفت).

پدرم به امام صادق عرض كرد:پدر و مادرم فدايتان،شما همگى امامان پاك ما هستيد و هيچ كس از مرگ دور نمى ماند،به من چيزى بفرما تا براى ديگران باز گويم كه گمراه نشوند.

امام صادق به او فرمود:اى ابو عمارة!اينان فرزندان منند و بزرگشان اين است-و به سوى شما اشاره كرد-در او حكم و فهم و سخاوت است،و به آنچه مردم نيازمندند علم و آگاهى دارد،و نيز به همه ى امور دينى و دنيوى كه مردم در آن اختلاف كنند داناست،اخلاقى نيكو دارد و او درى از درهاى خداست...

آنگاه به امام كاظم عرض كردم:پدر و مادرم فدايتان،شما نيز مانند پدرتان مرا آگاه سازيد (و امام بعد از خود را معرفى كنيد) .

امام-پس از توضيحى در مورد امامت كه امرى الهى است و امام از طرف خدا و پيامبر (ص) تعيين مى شودفرمود:«الامر الى ابنى على سمى على و على »پس از من امر امامت به پسرم «على »مى رسد كه همنام امام اول «على بن ابيطالب »و امام چهارم «على بن الحسين »است. ..

در آن هنگام خفقان سنگينى بر جامعه ى اسلامى حكمفرما بود،و بهمين جهت امام كاظم (ع) در پايان كلام خود به «يزيد بن سليط »فرمود:اى يزيد!آنچه گفتم نزد تو چون امانتى محفوظ بماند و جز براى كسانى كه صداقتشان را شناخته باشى باز گو مكن.

«يزيد بن سليط »مى گويد پس از شهادت امام موسى بن جعفر (ع) خدمت امام رضا شرفياب شدم،پيش از آنكه چيزى بگويم فرمود:اى يزيد!مى آيى به عمره برويم؟ عرض كردم:پدر و مادرم فدايتان،اختيار با شماست،اما من خرج سفر ندارم.

فرمود:مخارج سفرت را من مى پردازم.

با آن حضرت به سوى مكه رهسپار شديم،و به همانجا كه امام صادق و امام كاظم را ملاقات كرده بودم رسيديم...و داستان ملاقات با امام موسى بن جعفر و آنچه شنيده بودم براى آن حضرت شرح دادم...

ادامه دارد