سلام بر مُحرم، ماه خون، ماهِ شهادت و ایثار (5)
سلام بر کربلا،
سلام بر گودال قتلگاه،
سلام بر گودال و چاهی که یوسفِ پیامبر را برادرانش در آن افکندند و او با آسمان پیوند خورد، خدایا می خواهم بدانم چه سری است که عزیزترین ها از گودال های سخت که دشمن برای به ذلت کشیدنشان آماده کرده بود در میان بهت و حیرت همان هایی که گودال و چاه را مهیا و آماده کرده بودند و در برابر نگاه اهل زمین و آسمان، به اوج آسمان عزت رسیدند عجب حکایتی است که حسین نیز در گودال قتلگاه آرام و بشاش بود و می فرمود:اى خدا! من راضى به قضاء و حکم تو هستم و تسلیم امر و اراده تو مىباشم. هیچ معبودى جز تو نمىباشد اى پناه هر پناه جوئى. و یوسف نیز در قعر چاه،.امیدوار به رحمت و رضایت پروردگارش بود اما یوسف در زمین به پادشاهی رسید و حسین(ع) در زمین و آسمان.
سلام بر خردترین و کوچکترین شهید کربلا «علی اصغر» کودکی که با خون، ندای تاریخی «هل من ناصر ینصرنی» پدر بزرگوارش را پاسخ می دهد ندای استغاثه ای نه شاهدان و صحنه گردانان و دشمنان جاهل و دانای کربلا را که تاریخ را به قضاوت می خواند و جهان را مخاطب قرا می دهد «هل من ناصر ینصرنی» «آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خدا پرستى هست که درباره ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خدا است ما را یارى کند؟
و سلام بر رباب مادر صبور و گرامی و فاضله ی علی اصغر(ع)، رباب دختر امروالقیس است. امروالقیس از چنان شخصیتی برخوردار بود که وقتی پیامبر(صل الله علیه و آله) اعلان نبوت نمود قریش گفتند: اگر قرار بود خدا پیامبری برگزیند او کسی جز امروالقیس نبود ،امروالقیس سه دختر داشت که به نقل تاریخ ، امام علی و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیه) با آنان ازدواج نمودند و با یکدیگر باجناق شدند...
ادامه دارد