از کویر نوشتیم و سفرهایی که پی در پی به بهمن آباد داشتم، سفرهایی که هیچکدام جنبه ی تفریح نداشت و همگی به خاطر شرکت در مراسمِ در گذشت همولایتی هایی بود که روزگاری در کنارمان بودند و اکنون برای همیشه چشم از جهان بستند و رفتند آخرین سفرم روز 5 شنبه هشتم شهریور به مناسبت چهلمین روز در گذشت حاج عمویم بود در خلال مراسم با عزیزان ساکن روستا همسخن شدم به عنوان مثال؛ از حاج آقا مرتضی علی پور خواستم از قلعه حاج صادقو ( حاج صادقیان،قلعه بزرگی که دارای برج بارو و خانه های قدیمی است) برایم بگوید به همین منظور برای ساعت 10 فردای آن روز قرار گذاشتم ولی زمان اجازه نداد از کربلایی اصغر آقا حاج حسن در باره تاریخچه و قدمت و فکر اولیه درست کردن خیمه گاه در روز عاشورا و... پرسیدم صحبت ها ناتمام ماند. این ها مقدماتی بود برای صحبت های بیشتر و بهتر که ان شاءالله در وقت مناسب انجام خواهد شد.

مراسم چهلمین روز به خوبی و خوشی در هیئت و سر مزار مرحوم برگزار شد پیش از رفتن به مزار و قبل از ناهار، بنده برای حاضرین قرآن قرائت و تلاوت کردم حدود 20 دقیقه هم برای حاضرین در باره موضوع مرگ و عواقب پس از مرگ سخن گفتم نیم ساعتی که گذشت آقای محمدی مزینانی تشریف آوردند ایشان پس از قرائت قرآن در باره غدیر سخن گفتند و شعرهایی در همین زمینه خواندند که بار معنی داشت. در پایان دعای امین الله که آقا محمد رضا خواندند سفره گسترده شد و خلق الله ناهار چهلمین روز حاج عمو را که پسر عمویم اصغر آقا زحمت طبخ آن را کشیده بودند نوش جان کردند و اعلام شد ساعت 6 بعد ازظهر در قالب جمع به سوی مزار مرحوم حرکت خواهیم کرد.

در وقت مقرر بسوی مزار حرکت کردیم آنجا نیز آقای محمدی با در نظر گرفتن جوانب امر و رعایت حال مسافران، مداحی مراسم را خلاصه کردند که کار بسیار به جایی بود مراسم که پایان یافت مسافران به ویژه مشهدی ها از همانجا راهی مقصد شدند . مراسم پایان یافت ولی یادمان باشد گرگ اجل یکایک از این گله می برد امیدواریم همچون چوپان و گله در بی خبری و خواب غفلت به خوردن و چَرا مشغول و سر گرم نباشیم زیرا بر ما آن می رود که بر همسایه رفت!در پایان،نثار روح همه ی در گذشتگان پدران و مادران و اجداد و به ویژه حاج عمو حاج محمد صلوات.

پایان