شامگاه جمعه چشمم شد به خواب

هول و ترس آمد شدم در اضطراب

چون ندیدم زنده غیر از مردگان

فکر کردم رفته ام از این جهان

دیدم آنجا ساکنان اهل گور

عده ای غمگین و جمعی در سرور

همچو بیداری ولیکن بی قرار

گه نظر کردم به گور و گه مزار

گاه می رفتم به چپ گاهی به راست

با خودم گفتم که راه حق کجاست

ناگهان گوشم صدایی را شنید

همچو نوری ظلمتِ شب را درید

گفت فکری کن که شاید مرده ای

راه حق را پیش از این گم کرده ای

در میان گِرد باد و هول و ترس

بار دیگر یک صدایی چون جَرَس

گفت اینجا هست گورِ رفتگان

باشد اینجا منزل درماندگان

ما همه نام و نشانی داشتیم

بهر خود مال و منالی داشتیم

چون شما آزاد بودیم در زمین

گاه می رفتیم یسار و گه یمین

تا شدیم غافل ز رب و خویشتن

غرق گشتیم در مسیر زیستن

دور گشتیم از خدا و اهل بیت

راه گم کردیم در دیر و کنشت

چشمِ شیطان بینِ ما می دید حور

کاسه ی سر شد خوراکِ مار و مور

فکر مرگ و نیستی هرگز نبود

تا که گرگ آمد یکایک را ربود

مرگ می آید چه در چین و چه بلخ

کام شیرین را نماید زهر و تلخ

گر که با خود توشه ای می داشتیم

اندر اینجا قصر شاهی داشتیم

توشه ای از بهر خود ناورده ایم

این چنین درمانده و بیچاره ایم

تنگ خلقی داشتیم با اهل خویش

می زدیم برخویش و بر بیگانه نیش

بعدِ مردن، توبه بی معنا بوَد

دست میت از عمل کوتا بود

می خوریم حسرت که بی ره توشه ایم

کوزه ها خالی ز آب و تشنه ایم

کاش شمعی می فرستادم به گور

تا نبودیم این چنین بی تاب و نور

درس عبرت گیر از ما مردگان

یک نظر کن بر تمام خفتگان

صاحبان نام و نان و زور و زر

وان که صنعت کار بود و برزگر

آن همه القاب های روی خاک

بی اثر شد چونکه رفتند زیر خاک

آنکه بود در زنده بودن پهلوان

نزد موران گشته اینجا ناتوان

آه از این روزگار بد سیَر

برد یاران را به دنیای دگر

خواب خود می گویم از اهل قبور

از هراس و از پیام خاک گور

چیزها دیدم که از ناگفتنی است

رازهایی بهر موت و زندگی است

دیدم آنجا مردگانی بذله گو

مثل دنیا شوخ طبع و خنده رو

لیک برخی دردمند و غصه دار

لعن می کردند به این و آن نثار

یک به یک را بگذراندم از نظر

دور کردم از نگاهم شور و شر

مرده ها چشم انتظار زنده ها

ملتمس بودند چون بیچاره ها

در دلم افتاد ذکر این دعا

تا شوند درماندگان از غم رها

گفتم آقا یا علی موسی الرضا

این همه هستند محتاج شما

واسطه ی فیض هستی ای امام

گو خدا بخشد گناه ما تمام

مردگان خاک، گر چه خامش اند

هر کدام چشم انتظار بخشش اند

زنده ها بهرت سفارش کرده اند

حاجت از بهر گشایش کرده اند

حاجت ما را به لطفت کن روا

هرچه بیمار است بده آقا شفا

نو جوانان را هدایت کن به راست

بخشش و بخشندگی از رب رواست

ادامه دارد