سفرنامه قاسم ملا در مرداد 97 (9)
بخشی از پیامدهای مرگ ؛
از دست دادن اندوخته ها،
جدا شدن از زن و فرزند و بازماندگان ،
نرسيدن به آرزو و اميدها،
از كف دادن عمر كه بزرگ ترين سرمايه شخص بوده و معلوم نیست چگونه گذشته است،
وارد شدن به عالمى نا مأنوس كه تا به حال آن را مشاهده نكرده و از وضعيت آن اطلاعى ندارد،
ديدن صحنه ها و قيافه هاى هول انگيز و وحشت ناك ،
و بى خبر بودن از پايان كار، تمام اين ها روح محتضر را در تنگنايى بس عجيب و شديد مى افكند! تا آنجا كه خود وى ، به فرا رسيدن هنگام فراق از همه چيز و همه كس يقين پيدا مى كند.
در حديثى آمده است : چون بنده در سكرات مرگ افتد زندگان با او و او با بازماندگان وداع کنند حتی اعضاى بدن او، با یکدیگر وداع نمايند و بر هم ديگر سلام كنند و گويند:
بر تو باد سلام و درود، تو از من جدا و دور می شوی و من از تو، تا روز قيامت،همه از يك ديگر جدا مى شويم،
...بعد از تلقین مرحوم حاج عمو حاضرین (به جز آقا رضا) گورستان را به سوی هیئت ترک کردند مجلس عمومی بود و همه برای ناهار دعوت شده بودند پس از صرف ناهار، زن و مرد به خانه های خود بازگشتند.اقوام و میهمانان زیادی از تهران و مشهد و ...آمده اند و چون خانه ها گنجایش این همه را ندارد میهمانان ترجیح می دهند در هیئت به استراحت بپردازند.
بعد از ظهر هم مثل همه ی شب جمعه ها مردم به صورت انفرادی به مزار و زیارت اهل قبور رفتند و اختصاص به مراسم حاج عمو نداشت بنده نیز به مزار در گذشتگان رفتم و برای همه ی مسافران بی بازگشت و در خاک شدگان،دعا کردم و فاتحه خواندم...
ادامه دارد