گر چه سفر،اقسام مختلف دارد ولي در این میان می خواهیم به یک سفر بی بدیل بپردازیم که فقط یک بار مسافرش را به مقصد می رساند سفری که مسافرش امید بازگشت ندارد و بدرقه کنندگانش نیز به امید بازگشت او آب پشت سرش نمی ریزند و آن سفری است متفاوت با سفرهای دنیایی که آداب خاص خود را دارد ولی شور بختانه از آن کمتر گفته می شود و کمتر به آن پرداخته می شود! از سفر بی بازگشتی می گویم که مسافرش با تکبیر و تهلیل و صلوات بدرقه می شود اما چون بازگشتی برایش میسور نیست هیچ چشمی به انتظار آمدنش پلک نمی زند و او برای بازماندگان و منتظران هیچ خاطراتی از سختی و راحتی سفرش نمی تواند بگوید و نمی گوید!

این سفر جاده های صعب العبور و گردنه های سختِ خاص خود را دارد بدیهی است چنین سفری، تجهیزات خاصیِ خود را می طلبد که باید هر کس متناسب به وسع خویش و پیش از رفتن به آن دیارِ نا آشنا ره توشه اش را ارسال کند و اگر مسافر این سفرِ بی بازگشت (مرگ) چیزی از پیش نفرستاده باشد و یا دست خالی برود برای همیشه آسیب پذیر خواهد بود و آینده اش هولناک است.

جامه دان و چمدان این مسافر باید لباسی داشته باشد كه به آن لباس تقوي ولباس خوف وحيا مي گويند وای که نخی از این لباس به حق الناس گره بخوردوای بر او اگر جامه دانش پر باشد از حقوق مردم...

ادامه دارد