بازدلم کرده هوای وطن/ عزم سفر کرده برای رفتن

تا برود جانب بهمن آباد / تا بکند خویشتن از غصه شاد

بازدلم رفت به سوی مزار/ جای زیارت و محل دیدار

باز دلم رفت  به سوی اموات / بهانه شد خواندنِ حمد و صلوات

هیچ کجا همچو وطن نباشد / دوست تر از پاره ی تن نباشد

مهر وطن چون به دل  افروختم / در غم دوری وطن سوختم

خاک وطن سرمه ی چشمان من / جان من و جان من و جان من

باز دلم کرده هوای قنات / آب بود مایه جان و حیات

باز دلم هوای کندوا کرد / هوای آب چشمه ی بالا کرد

باز دلم هوای گفتگو کرد / هوای گفتگوی روبرو کرد

باز دلم گرفته چون آسمان/ یاد چو کردم زهمه رفتگان

آن که برفت سوی سفر برنگشت/ بی خبریم زانکه به او چون گذشت

به مرگ، بسته شده خانه هاشان/ تنها شدن همسر و بچه هاشان

مالکِ آب و باغ و خانه کجاست؟گفته بودن مالک اصلی خداست

ما همگی مسافریم به دنیا/ امرو یا فردا می رویم از اینجا

پدر بزرگ یا  پدر و مادرت/ باربه بستند سوی آخرت

آن همه زندگی و مِلک و املاک/ جز یک کفن هیچی نبردند به خاک

میدان قلعه و سرِ کوچه ها/ وقت غروب، باهم بودن  آدما

آن ها با هم بگو بخندی داشتند/ زندگیِ خوب و قشنگی داشتند

تا اینکه روزی گله را خواب بُرد/ گرگ اجل یک یک از این گله بُرد

قلعه ی ما رفته سوی گورستان/ در خاکِ قبر خوابیده اند بزرگان

شاید برای رفتگان عالی شد/ بهمن آباد از زن و مرد خالی شد

خدایا روح رفتگان شاد کن / بهمن آباد ما را آباد کن

درود به  ساکنین بهمن آباد/ درود به زنده های بهمن آباد

درود به مرد و زن خدمتگزار/ سلام به هر خوش اخلاقِ بی آزار

سلام به مردان و زنان بیوه/سلام بر آن کسی که دستگیره

سلام به نوجوانان و جوانان/ سلام به نو نهالان و کودکان

سلام ما بوی خوش زندگی است/جواب خوب به معنای همدلی است

قاسم ملا بهانه اش شاعری است/عاشق دلدادگی و همدلی است